نتایج جستجو برای عبارت :

آرزو وصل تو عمر فنا است یا که به گرداب خون خویش رها است

برایت روياهایی آرزو می‏‌کنم تمام نشدنی و آرزوهایی پرشور که از ميانشان چندتایی برآورده شود. برایت آرزو می‏‌کنم که دوست داشته باشی آنچه را که باید دوست بداری و فراموش کنی آنچه را که باید فراموش کنی. برایت شوق آرزو می‏‌کنم. آرامش آرزو می‏‌کنم. برایت آرزو می‏‌کنم که با آواز پرندگان بیدار شوی و با آرامش خانواده به خواب روی. برایت آرزو می‏‌کنم دوام بياوری در رکود، بی ‏تفاوتی و ناپاکی روزگار. بخصوص برایت آرزو می‏‌کنم که "خودت باشی" ‌ ‌‌ ‌
کودکی،آرزو های زیبا،بچگانه و رنگی،آرزو هایی که هرروز تغییر میکرد و ما در بچگی بی خبر از همه جا و همه چیز کودکی میکردیم و آرزو. گذشت کودکی و بزرگتر شدیم آرزو ها کمتر اما بزرگتر ، منطقی تر این آرزو ها دیگر تغییر نمی‌کنند دنيای زیبای کودکی بی خبر تمام شد و حال ماییم و آرزو های بزرگ و فکر کردن به آنها، اما خوب بزرگ تر شدن قانون زندگیست و حسرت در دیروز بودن طبیعت انسان ها. من تنها آرزوی بزرگی را که دارم و هر روز با خودم تکرار میکنم و هیچ وقت از تلا
هر بار که از خيابان رد می شوی،آرزو می کنم که کسیحتّی سایه ات را نبیند! آرزو می کنم که عطرت را،حتّی گنجشکان به لانه شان نبَرند!آرزو می کنم که لبخندت راجز منکسی قاب نکندتا بر دیوار دلش بياویزد!آرزو می کنم امّانمی توانم.نمی توانم جلوی هیچ یک از اینها را بگیرم.کاش می شدپیش از آنکه عاشقت شوم،رازمان را تمامِ شهر بدانند؛درست یک لحظه بعد از آنکهتو عاشقم می شدی.  
گوراو با گرداب آب درياچه فصلی در منطقه حرخر می باشد که در اثر بارش باران و برف پر از اب می شود و پس از پايان فصل بارش به مرور زمان خشک می شود. حرخر یک منطقه کشاورزی و دامپرروری در شمال غربی روستای قلعه رشید و در نزدیکی کوه سالدارن و داری پوشش گياهی متنوع می باشد. منطقه حرخر ییلاق برخی از عشایر بختياری است که با شروع فصل گرم از قشلاق خود که خوزستان می باشد به این منطقه کوچ می کنند.
برای سال جدیدت آرزوی تحول دارم. آرزو می‌کنم که زندگی و جهانت به سوی سبز شدن متحول شود و حال دلت به احسن‌ترین حال‌ها برسد. آرزو می‌کنم که در تمام روزهای پیشِ رو، حال خودت و حال جهانت خوب باشد. آرزو می‌کنم سلامت بمانی و هرکجا پرسیدند چه خبر، با لبخند بگویی "سلامتی" اما نه از روی عادت، که از روی آگاهی. آرزو می‌کنم روزهای تلخ گذشته، در گذشته‌ها جا بمانند و جز ياد و خاطره‌ای برای عبرت، چیزی از آن‌ها باقی نمانَد.
لطفاً به بند اول سبّابه ات بگو!یک ذرّه صبر و حوصله اش بیشتر شوداز بُخل ، زنگ خانه ی من سکته می کنددستت اگر کمی متمایل به در شوددر میزنی که وارد تنهاییم شوياما بعید نیست زمانی که میرویدر از خودش جلای وطن گفته ، مثل مندر جست و جوی در زدنت در به در شوداین بچه لاکپشت نگون بخت سال هاستاز تخم در می آید و سوی تو می دوداما مقدّر است که در آخرین قدمیعنی در آستانه ی دريا دَمَر شودنُه ماه غلت خوردم و اصرار داشتمدر آن رَحِم لباس شوم تا بپوشی اميا کاسه ای شر
آرزو کن واسه فردا اگه امروزتو چیدنآرزوهاتو بغل کن آرزوهات همه چیتناگه دنيات رفته از دست، اگه غمگینی و بی کسآرزو کن که حواس یه نفر هنوز به تو هستزندگی همین یه باره، نذار فرصت بره از دستآرزوهاتو بغل کن، تا خدا هست زندگی هستیکیو خواستی و رفته، من میفهمم که چه سختهداره با خاطره بازی، میگذره روزای هفتهوسط این همه کابوس، يادش آرومت نکردهآرزو کن اگه شاده، دیگه هیچ وقت برنگردهعشق آدم هر جا باشه، يادش آرزو میسازهپس به ياد اون شروع کن، با یه آرزوی ت
ز بس‌که درد کشیــدم به درد خــو کردم به دل شکایت از آن يارِ فتنه‌جـو کردم زمامِ عمر مرا دستِ عشق سخت گرفت به کـــوی عشقِ بُتِ گلعـــذار رو کردم به هــر کجا که نهادم قـدم ز شــورِ جنون تو را در عالمِ احساس، جستجو کردم تو آرزوی منی ای عــزیـــزِ مصــــرِ وجـــود وصــالِ روی تــو را، هـــر دم آرزو کردم نکـــوخصـــال و نکـــوحـال و نیک‌کردارم به کوی باده‌کشان خويش را نکو کردم به نام و ننگ و هوس پا زدم ز سرمستی به راه عشـــقِ رُخـت تـــرکِ آرز
وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم.! مثلاً آرزو می‌کردم برایم اسباب بازی بخرد؛ می‌گفت: می‌خرم به شرط اینکه بخوابی. يا آرزو می‌کردم برم بزرگترین شهربازیِ دنيا؛ می‌گفت: می‌برمت به شرط اینکه بخوابی.! یک شب پرسیدم: اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم می‌رسم؟ گفت: می‌رسی به شرط اینکه بخوابی.! هر شب با خوشحالی می‌خوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند!!!. دیشب مادرمو خواب دیدم؛ پرسید: هنوز هم شب‌ها قبل از
مهربان معبودم؛ روز خود و دوستانم را به تو می سپارم، آرزو هایم زياد است اما ناب ترین آرزویم نعمت سلامتیست" برای همه ی عزیزانم. صبورباشیم مشکلات هم تاریخ انقضا دارند امروز براتون سلامتی آرزو می کنم ان شاءالله همیشه سلامت و شاداب باشید.
  یه آرزو می‌کنم همین حالا، همین‌جا. یه آرزو می‌کنم و کنارش یه آرزوی دیگه. آرزوی اولم یه راز مگو هست. اما آرزوی دومم اینه که دفعه‌ی بعدی که شروع می‌کنم پستای قدیمی وبلاگمو خوندن، يادم رفته باشه آرزوی اولم چی بوده. 
خطاب به اقوام سرحد

ای ز خود پوشیده خود را باز ياب
در مسلمانی حرام است این حجاب

رمز دین مصطفی دانی که چیست
فاش دیدن خويش را شاهنشهی است

چیست دین؟ دريافتن اسرار خويش
زندگی مرگ است بی دیدار خويش

آن مسلمانی که بیند خويش را
از جهانی برگزیند خويش را

از ضمیر کائنات آگاه اوست
تیغ لاموجود الا الله اوست

در مکان و لا مکان غوغای او
نه سپهر آواره در پهنای او

تا دلش سری ز اسرار خداست
حیف اگر از خويشتن نا آشناست

بنده ی حق وارث پیغمبران
او نگنجد در جهان دی
امشب می طهور را درسبو کن/زنگ دلت را به اشک، شستشو کن/---------------------------------------------------برگو به حق مولا،آن مظهر عجائب/حاجات ما رواکن در لیله الرغائب/---------------------------------------------------در این شب نيایش ،دعا و آرزو کن/باصدق دل به سوی،خدا تو گفتگو کن/---------------------------------------------------سبحان الله يا فارج الهم/مرا رها کن از محنت وغم/---------------------------------------------------و ارزقنی ،حیث لا احتسب/ذکر دل ما شده در لیله الرغائب/---------------------------------------------------در بهترین دقایق، قسم به شور و
از قدیم رسم بود، که اگر ستاره دنباله دار دیدی آرزو کنی. اگر قاصدک دیدی آرزو کنی. ستاره رد می شود قاصدک را هم باد می برد قدیمی ها خیلی چیز ها را خوب می دانستند. می دانستند که آرزو ماندنی نیست می دانستند نباید آرزو به دل ماند آرزو را باید فوت کرد رها کرد به حال خودش آرزو را روی دلهایتان نگذارید، نباید راکد بمانند. آب هم با آن همه شفافیتش یک جا بماند کدر می شود و بو می گیرد آرزو هایتان را بدهید دست باد آنها باید جاری باشند تا برآورده شوند.
کتاب مدیریت آرزوهای طولانی از نگاه قرآن و حدیث» به قلم مصطفی عباسی مقدم و سجاد اسحاقی و به همت انتشارات دانشگاه جیرفت منتشر شد. به گزارش ایکنا؛ کتاب مدیریت آرزوهای طولانی از نگاه قرآن و حدیث» به قلم مصطفی عباسی مقدم و سجاد اسحاقی به رشته تحریر درآمده است. در مقدمه این اثر می‌خوانیم: آرزو‌های طولانی و يا به تعبیر روايات و منابع دینی طول امل، به آن دسته از آرزو‌هایی اطلاق می‌شود که با ظرفی و توان انسان و استعداد او همخوانی ندارد و دستيابی
الان توی حياط زیر پشه بند رخت خوابم رو انداختم و دراز کشیدم رو به آسمون در حالی که نسیم خنک بوی خاک گرفته متاثر از بارون دم غروب، به آرامی در حال وزیدنه!! :) صدای پاس سگ ها از دور دست به این حس و حال خوب دامن زده! حیفم اومد امشب رو با این هوای خوب از دست بدم ،خدا رو شکر. :) بارون چیز عجیبیه!! بنظرم یه معجزس!! هر وقت بياد پر از انرژی مثبته و حال آدمو خوب میکنه! بارون رو براتون آرزو میکنم. :) خدايا شکر.
سلام . امروز نزدیک 10 سالی میشه که از شروع تنهایی هام میگذره . توی همین وبلاگ نوشتم آرزو دارم که روزی حسرت تو باشم . شدم حسرت هر روزت . هر روز که غم دارم غمی که تو به زندگی من انداختی حسرت و محرومیتی که تو به من دادی . هر روز آرزو میکنم این حال من رو تجربه کنی .نه فقط برای خودت که با شاهد زجر کشیدن عزیزانت من از تو متنفرم از تمام تحقیرهات از تمام اعتماد به نفس هایی که در من کشتی .
گی رم که باخته ام . . . .!!! اما کسی جرات ندارد به من دست بزند يا از صفحه بازی بیرونم بیندازد، شوخی نیست من شاه شطرنجم. . . . تخریب میکنم آنچه را که نمیتوانم باب میلم بسازم. . . آرزو طلب نمیكنم، آرزو میسازم. . . . ومی ندارد من همانی باشم که تو فکر میکنی، من همانی ام که حتی فکرش را هم نمیتوانی بکنی . . . لبخند می زنم و تو فکر میکنی بازی را برده ای ، هرگز نمی فهمی با هر کسی رقابت نمی کنم. . . زانو نمی زنم،حتی اگر سقف آسمان ،کوتاهتر از قد من باشد ، زانو نمی
رمانکده اندروید . رمانسرای مجازی . آموزش نویسندگی خلاق . با شنیدن صدای آرش، دوباره تپش قلب نگین شروع شد و به سرزنش خود پرداخت، که چرا آرش این بلا رو سر خودش و او آورد. چقدر دلش می خواست الان در اتاق آرش و کنارش بود و آرش برای او ویولون می زد و همین طور که در این فکر بود به در بسته ی اتاق آرش زل زده بود. آرزو کنار نگین آمد و گفت: می بینی؟! شده یه دیوونه ی تمام کمال. الان میرم میگم بس کنه میخوام درس بخونم، و نگین بدون هیچ عکس العملی فقط دید که آرزو به سم
هوالنور :)گاهی ميان خلوت جمع ،يا در انزوای خويشموسیقی نگاهِ تُو را گوش می‌کنم.وز شوقِ این محآل،که دستَم به دستِ توست،من جایِ راه رفتن پَروآز می‌کنم.! #فریدون_مشیری
1-فوتبالیست شوم . 2-سایه ی پدر و مادرم بالای سرم باشد.3-داشتن گوشی. 4- داشتن لپتاپ. 5-از بین رفتن کرونا .6-دیدن مسی و رنالدو.7-داشتن خونه ی بزرگ بدونه همسایه پاینی و بقلی.8-داشتن اپل واچ. 9-باز شدن مدارس بعد از ايام کرونا.10-داشتن لگو های متنوع وخیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زياد.11-داشتن امضای جدید و خوب.12-براورده شدن آرزو های پدر و مادرمو خاله ام و خانواده به غیر از بهادر 13- در حال فکر کردن؟؟؟؟//؟
دخترک و پسرک قصه ما بلاخره به هم رسیدن با کلی آرزو برای امید و آرزو برا آیندشون نمیگم روزای خوب و قشنگ و پر از عشق نداشتیم چرا اتفاقا داشتیم روزایی که اگه چند ساعت همو نمیدیدم دل تنگ می‌شدیم روزایی که باید چند بار در روز به هم زنگ می‌زدیم و با عشق با هم حرف می‌زدیم روزایی که لحظه شماری میکردم از سرکار بياد روزایی میپریدم در رو باز میکردم تا خودمو بندازم تو آغوشش روزایی که آره من هیچ وقت به چشم زدن اعتقاد نداشتم ولی دیگه دارم خیلی هم محک
ببین اردیبهشت شد. يادته پارسال اردیبهشت چیشد. چندبار مردی. چندبار زنده شدی. اعتراف میکنی تو هیچ کدوم از اون مردنا هیچ فکر عمیقی نکردی؟ زندگی مثل یه فیلم از جلوی چشمت رد نشد؟ يادته؟ من يادمه. هر بار فقط و فقط ی آرزو داشتی. میشه فقط یک بار دیگه ریه م پر اکسیژن بشه؟ به همین سادگی. غایت آمال ت به همین کوچکی بود. سخت نمی گرفتی دیگه. فقط آرزو میکردی یه دم و بازدم دیگه انقدر هر بار نمیشد تا دم خفه شدن میومد بالا.
همیشه بخاطر داشته باشیم که روزی فرا می رسد که ما آدمها به ساليان گذشته برمی گردیم و آرزو می کنیم که روزهای گذشته تکرار شود ولی هیچ وقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد پس بهتر است قدر این لحظه ها بدانیم و برای همیشه آنیده را شیرین بسازیم و با تکیه بر خداوند منان دعای گوی سلامتی همدیگر باشیم دنيا خیلی کوچک است قدر بدانیم همدیگر را و بدانیم امروز همان روزی است که آرزو می کردیم ببینیم
تاریخ تولد:1343 محل تولد:نورآباد تاریخ شهادت:1360/5/8 محل شهادت:منطقه عملياتی میمک_کله قندی بخشی از وصیت نامه این شهید: وظیفه ی ماسربازی در راه اسلام است ان گونه که حضرت علی (ع) فرمودند: سرباز شجاع کسی است که از اب و اتش بگذرد تا به ساحل پیروزی برسد يا در گرداب خون خود در راه خدا فدا شود.
اونقدر خواستن و حسرت افتادن به پای آدمی که دوستش دارم برام آرزو و حسرت عمیق داره که فکر میکنم اگر همین قدر برای تعظیم به خدا ، آرزو و میل داشتم. همون خدا ، یک لحظه من رو روی زمین نمیذاشت و پیش خودش می برد. همه ، حتی صاحب این خواستن و حسرت این حرف و خواستن رو اغراق میدونه وگرنه . . الهی که به همه خواسته هاش برسه و یک روز تمام آرزوهای زندگیش رو برای عزیزاش بعنوان خاطره تعریف کنه. الهی مبارک باشه و الهی آمین .
دلم میخواد ببخشمت، بهت فکر نکنم و ازت رد شم. دلم میخواد بازم بتونم به دیگران اعتماد کنم.ولی چجوری اون یه ماهی رو که از روز تولدم شروع شد رو فراموش کنم؟ چطور یه ماه تب و لرز، گریه‌ کردن، نخوابیدن و غذا نخوردن رو فراموش کنم؟ چطور گریه‌های مامانم رو که نمیدونست چجوری کمکم کنه تا حالم خوب بشه فراموش کنم؟چطور ببخشم وقتی حتی یه عذرخواهی ساده نکردی؟ چطور دلت اومد تمام هدف و آرزو‌هامو یه شبه به باد بدی؟چطوری راحت سرتو میذاری روی بالش و میخوابی؟چر
تو آن بُتی که پرستیدنت خطایی نیست و گر خطاست مرا از خطا ابایی نیست بيا که در شب گرداب زلف موّاجت به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست درون خاک، دلم می تپد هنوز اینجا به جز صدای قدم های تو صدایی نیست نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون که هر کجا خبری هست ادعایی نیست دلیل عشق فراموش کردن دنیاست و گرنه بین من و دوست ماجرایی نیست سفر به مقصد سر در گمی رسید چه خوب که در ادامه ی این راه ردّ پایی نیست
گفتیم آرزو شد او را که شما را ببیند و میگفت که میخواهم که خداوندگار را بدیدمی خداوندگار فرمود که خداوندگار را این ساعت نبیند بحقیقت زیرا آنچ او آرزو میبرد که خداوندگار را ببینم آن نقاب خداوندگار بود، خداوندگار را این ساعت بی نقاب نبیند وهمچنین همه آرزوها و مهرها و محبتها و شفقتها که خلق دارند بر انواع چیزها بپدر و مادر و دوستان و آسمانها و زمینها و باغها و ایوانها و علمها و عملها و طعامها و شرابها همه آرزوی حق داند وآن چیزها جمله نقابهاست چو
پارسال همین روزا یه چیزی و آرزو کردم :)شما بزرگواری کردیننذاشتین تو دلم بمونه.شما هوام و داشتید شما نذاشتید طبق معمول برم یه گوشه به همه نشدن های زندگی ام فکر کنم و زار زار گریه کنم و تهشامسال باز آرزو کردمشب اول نشدشب دوم نشد.شب سوم‌نشدمن آدم میشم قول میدمفقط امشب بشههمین یه امشباگر نشه.اگر باز نشه.تمومه :): ------دورتون بگردم :)به قهر گفتم دیگه من نمیرم.نمی دونم تو چه حالی بودم که به خودم اومدم و دیدم بهترین جا رو دادین ب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها