نتایج جستجو برای عبارت :

اونی که خواست گمت کنه.

خواست کمی مرد شود  در افیون غرق شود تکرار و کمی طرد شود برای شهر طاعون شود   شهر شود عاری از مرد و زن شود اینچنین گلایلی در تن او مست شود تیغ شود زن بشود هویت بی سر بشود بوی برکه خون شود رنگ شود زرد شود   خواست کمی مرد شود درختی در انکار تبر شود دنیای خشم برزخ بشود خط ممتد نابودی بشود  خواست کمی مرد شود شرح جنون روح شود خواست زنی مرد شود حجم تنش گرم شود گریه غمگین ترین شهر پر از هیاهو بشود کابوس خواب مثل اخر تمام قصه ها زخم شود  او فقط خو
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواست امامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاست علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟ خدا او را به بزم عشق بازی شعله‌ور می‌خواست علی در خونِ خود پرپر علی با تیرِ در حنجر علی از شعله سوزان‌تر علی بودن هنر می‌خواست نباید شعله این ماجرا یک لحظه بنشیند عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می‌خواست به پای این کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است که فریاد بلند تشنگان پیغامبر می‌خواست مصیبت تازه بعد از کربلا آغاز شد
هر چه دلت خواست نه آن میشود/آنچه خدا خواست همان میشوددوش که غم پرده ما می‌دریدخار غم اندر دل ما می‌خلیددر بَرِ استاد خرد پیشه‌امطرح نمودم غم و اندیشه‌امکاو به کف آیینه تدبیر داشتبخت جوان و خرد پیر داشتپیر خرد پیشه و نورانی‌امبرد ز دل زنگ پریشانی‌امگفت که در زندگی ‌آزاد باش!هان! گذران است جهان شاد باش!رو به خودت نسبت هستی مده!دل به چنین مستی و پستی مده!زانچه نداری ز چه افسرده‌ایوز غم و اندوه دل آزرده‌ای؟!گر ببرد ور بدهد دست دوستور بِبَر
این روزها یک اصطلاح برای خودم ساخته‌ام: خودکشی درونی!!! من مبتلا به این درد عجیب و غریب هستم، برزخی که گاهی فکر می‌کنم هیچ گاه از آن بیرون نخواهم آمد. فکر کن یک طناب دار توی ذهنت بچرخد و تو هر لحظه خودت را با آن به دار بکشی بخاطر گناه های نکرده، بخاطر تفاوت های درک نشده ! این تفاوت‌ها گاهی آنقدر آزاردهنده می شود که جز خودکشی درونی راهی پیدا نمی کنم روحم هی دست و پا بزند و من مثل یک بچه بق کرده یک گوشه قلبم می‌نشینم و دست و پا زدنش را تماشا می‌کن
دهیاری وشورا به علت كم بود آب در خیابان شهید غلامرضا شرقی دست به كند ن خیابان نمودند كه به علت بی توجهی ونبود لوله كانال همچنان كنده شده وآماده لوله گذاری می باشد كه چندین بار به ریئس ابقای روستای تلفنن وكتبآدر خواست دادهایم وخود رئیس و كارشناس اداره از محل بازدید داشتن ولی به علت تهیه نشدن لوله از استان فعلآ كار تعطیل وكانال كنده شده نیز لم یكن افتاده كه باعث خطر احتمالی دارد كه مجددآاز اداره در خواست لوله داریم تا بتوانیم كم بود فعلی این خ
⬅️در خواست تغییر رشته و گرایش  ( 2دی تا 30 دی )⬅️در خواست مهمان ( 2 تا 30 دی ) ⬅️انتخاب واحد( 1 تا 8 بهمن )⬅️معرفی به استاد ( 3 بهمن  تا 20 اردیبهشت 1398)⬅️حذف و اضافه ( 1 تا 12 اسفند )⬅️تعیین محل آزمون ( 7 تا 24 اردیبهشت 1398)⬅️امتحانات ( خرداد تا 10 تیر 1398)
 شب تاریک هوای سحرش را می خواستشهر انگار خسوف قمرش را می خواستگوشۀ حجره کسی چشم به راه افتادهحسن دوم زهرا پسرش را می خواستحضرت عسگری از درد به خود می پیچدزهر از سینۀ آقا جگرش را می خواستشهادت امام حسن عسکری تسلیت بادبرای آشنایی با زندگانی امام حسن عسکری کلیک نمایید .
سرد بود . چهره ی عاری از هر حسش . لباسای رنگ تیرش بیشتر به این سرما دامن میزد . شعله گاز و خاموش کرد. فیوز و زد . آهسته آهسته سمت چمدون نیمه چیده شده رفت . کاملش کرد  بستش. به سختی بلند کرد و راه افتاد . قبل از رفتن ایستاد. خواست نگاهی به دیوار ها بندازه  خواست برگرده. قاب عکس ها رو از نظر بگذرونه. اما بر نگشت  اما رفت . و رفت .
زنی ضمن اشاره به خانه‌خراب‌کن بودن خود و نابودی اخلاق در جامعه دعا کرد مردم شاد باشند.مردی ضمن اعتراف به خیانت خود نسبت به همسرش از مردم خواست به این مسایل زرد توجه نکنند.زن دیگری ضمن اشاره به بی‌اطلاعی خود از ازدواج دوم همسرش از مردم خواست به این موضوع بخندند.#مهنوش_صادقی #مهدی_هاشمی #گلاب_آدینه
صبر داشته باش و ببین ؛ همان کسی که می خواست تو را زمین بزند ، زمین خورده ! همان کسی که می خواست حرمتِ تو را بشکند ، تمامِ غرور و حرمتش شکسته ! همان کسی که قصدِ آزارِ تو را داشت ، بی دفاع شده و آزار دیده ! کائنات ، دست بردار نیست ؛ انتقامِ ما را ، از هم می گیرد ! روزی همه مان به هم ، بی حساب خواهیم شد . #نرگس_صرافیان_طوفان‌
دوستان هرکی خواست نویسنده بشه اینا رو به من بده نام کاربری(نام کاربری کسی که میخواد نویسنده شه مثلا arash) رمز عبور دلخواه برام بفرستید هر وقت خواستین وارد میز کارتون بشید نام کاربری تونو اول مینویسید بعد حتما کنارش بنویسید htikaj2020@ هرکی کمک خواست با کمال میل کمکش میکنم
تو دلت خواست که بری بیخودی گردن من ننداز تو دلت خواست که وِلی همه لباسات هم که عمداً باز تو دلت خواسته بچرخی لای همه مردای این شهر تو دلت خواسته همیشه دلت میخواد هربار که این شم بیخودی گردن من ننداز لاشی بازیاتو بیخودی گردن من ننداز …
به خدا ابتدا و خودتان سپس از راه» های آن (سبل السلام) بله بگویید تا هرگز نیازمند نه گفتن نشوید (جز لا إلهَ برایِ إلا ألله) زیرا او» غنی هستند و در غِنا فقط دَهِش است و بخشش و بارش مهر و صفا، نه در مقام غَنی راه ندارد چه نیازی است شما در جایی قرار بگیرید ـ خود را در جایی بگذارید برود ـ که نه نیازِ بشود؟، حالیا که هرچه در اینجاست» ـ نزدِ خدا ـ غِناست و غِنا آری به هر چه دل»ات ـ قلبِ شما ـ (و نه نفس مهار نهاد به بدی ها) می خواست، خواست و بخواهد .
قسمت این بود که من عاشق و شیدا باشم قصه گو گفت که من شبیه لیلا باشم دل من نقش تو را شبیه مجنون که کشید تو بریدی و دلم خواست که تنها باشم دلم از بخت بدش بود که بی تابت شد قسمت این شد بروم عازم دریا باشم لیلی ات بغض شد و گریه اسیرش می کرد مادرم خواست کمی به فکر فردا باشم قصه عشق مرا هرکه به یادت آورد تو فراموشش کن، بگذار که رویا باشم گلی.
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم آن که می‌خواست به رویم در دولت بگشاید با که گویم که در خانه به رویش نگشودم آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فرو خفت من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم آنکه می‌خواست غبار غمم از دل بزداید آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم ای نسیم سحر آن شمع شبستان طرب را گو به سر می‌رود از آتش هجران تو دودم جان فروشی مرا بین ک
پاییز می رسد که مرا مبتلا کندبا رنگ های تازه مرا آشنا کندپاییز می رسد که همانند سال پیشخود را دوباره در دل قالیچه، جا کنداو می رسد که از پس نه ماه انتظارراز درخت باغچه را بر ملا کنداو قول داده است که امسال از سفراندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـاو می رسد که باز هم عاشق کند مرااو قول داده است به قولش وفا کندپاییز عاشق است و راهی نمانده استجز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـشاید اثر کند و خداوند فصل هایک فصل را به خاطر او جا به جا کندتقویم خواست از
دقّت کنید! زنی که در مسئله ی جنسی نسبت به شوهر بی تفاوت بوده و از اطاعتِ در این مسئله سرپیچی می کند و از طزفی ، بدونِ اجازه و هماهنگی شوهر ، به هرجا می رود و هر وقت خواست به خانه می آید ، این سوال را به وجود می آورد که چه امرِ مخفی ای در کار اینچنین زنی وجود دارد که باعث می شوذ از شوهر روی گردان باشد و هر زمانی و به هر جائی که خواست ، برود ؟ آیا این نافرمانی ها و رفت و آمد هایِ بی حساب و کتاب ، این زن را به طرف مردان دیگر نمی کشاند ؟ بنابراین ، آیه ی 34
از ط» پرسیدم، بچه که بودیم ازم بدت می آمد؟ گفت: اصلا! با خودم فکر کردم، کاش زودتر می فهمیدم که اذیت کردن، ذات برادرم است، نه قصد و نیتش. آن وقت ها - قبل از اینکه مدرسه بروم - فقط او را می دیدم. خاصیت بچه دوم با فاصله کم همین است دیگر. دلم می خواست بهترین دوستش باشم. دلم می خواست بهترین دوستم باشد. ولی ط» در دنیا دیگری زندگی می کرد. دنیای کودکانه دیگری که هیچ شباهتی با دنیای من نداشت. مگر ما خواهر و برادر خونی نبودیم؟ قیافه ها شبیه هم و روحیه ها زمی
انتظارات یک ناشر از مجلس آینده؛ قانون مطبوعات بازبینی شود/ در خواست برای رفع توزیع نامتوازن صنعت نشر در کشور مدیر مسئول انتشارات آریترین از نمایندگان مجلس یازدهم خواست برای بازبینی قانون مطبوعات کشور اقدام کنند. جلال صابری نژاد مدیر مسئول انتشارات آریترین، در گفت و گو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان ، در خصوص انتظاراتش از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و کارهایی که باید برای حوزه نشر انجام دهند، گفت: انتظار دارم قا
توی کلاس درس نشسته بود. پیش بهترین دوستش مطهره. دلش گرفته بود، از زمانی که مادربزرگش درباره ی حضرت علی گفته بود، از روی کنجکاوی، خواست مزه ی شیرین ِ یاد امام علی (ع) را دوباره و دوباره بچشد، برای همین سری به کتابخانه زده بود و کتاب هایی درباره ی آن حضرت خوانده بود و میخواند. انگار تشنگی اش پایانی نداشت! شب تاریکی بود. زهرا روی تختش نشسته بود و به ستاره های درخشان ِ آسمان نگاه می کرد. دلش خواست برای اولین بار با حضرت علی (ع) حرف بزند.
مورچه آمد.کنار من نشست و بی مقدمه گفت:- کاش من زودتر بزرگ بشم.- چرا؟- تا بتونم هر کاری که دلم خواست،انجام بدم.- آدم در هیچ سنی نمی تونه هر کاری رو که دلش خواست انجام بده.- ولی اگه آدم بزرگ بشه و دلش پیتزا بخواد،می تونه راه بیفته بره رستوران و پیتزاش رو بخوره!- در اون حد آره!- در همین حد منظورمه.
شرکت اپل به خواست روسیه شبه‌جزیره کریمه را در اپلیکیشن‌هایش به عنوان بخشی از خاک کشور روسیه به حساب آورد.روسیه در سال ۲۰۱۴ کریمه را که بخشی از اوکراین بود تصرف و به خاک خود ضمیمه کرد.جامعه بین‌الملل این عمل را به شدت محکوم کرد.بیشتر مردم این منطقه به روسی صحبت می‌کنند. بعد از این تغییر اگر از روسیه کسی با تلفن‌های اپل به اپلیکیشن‌های نقشه و پیش‌بینی وضع هوا نگاه کند کریمه را بخشی از خاک روسیه می‌بیند.
دلم می‌خواست برای اولین بار تو زندگیم نگم این جمله رو. نگم کم آوردم. ولی بعضی آدما آفریده شدن برای کم آوردن. منم جزو همون‌هام. دیگه تا ابد مطمئنم که هیچ‌وقت از پسش برنمیام. من اشتباهی‌ام! من باید یه تیکه سنگ آفریده می‌شدم یا تیکه ابر. دلم می‌خواست ابر باشم ولی ازون‌جایی که اصلاً برای خدا نظرم مهم نیست قطعاً با حذف گزینه‌ی سنگ رسیدم به آدم شدن! دلم می‌خواد برگردم به زمانی که خلق نشده بودم و هیچ‌وقت خلق نشم و به وجود نیام. دلم می‌خواست بر
اگر افسر آزمون از ما خواست بعد از دور یک فرمان یا دور دو فرمان پشت سر ماشینی پارک کنیم چگونه باید پارک کنیم تا افسر از ما خطا نگیرد ؟: اگر موقع آزمون رانندگی شهری افسر آزمون از ما خواست پشت سر ماشینی پارک کنید ، باید دقت کنید که فاصله طولی را رعایت کنید ، فاصله ی طولی و عرضی که طبق قوانین راهنمایی و رانندگی برای ما تعریف کرده رعایت کنیم ، فاصله ی طولی هنگام پارک باید حداقل یک متر الی یک و بیست سانتی متر داشته باشد یعنی فاصله ی ماشین پارک شده با م
در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند. پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس کا.گ.ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟ پس از چند ساعت استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس کا.گ.ب خواست که هیات گرجی را آزاد کند. اما رییس کا.گ.ب گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیات اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و تعدادی هم موقع بازجویی مرده ا
سلام زهره ی عزیزم خیلی خسته بودم و می خواستم با فرار کردن از همه چیز به آغوش خواب پناه ببرم ولی هرچه کردم هیجان تو در سینه ی من کوبنده تر از آن بود که این وجود خسته را آرام بگذارد تصور چشمان تو مثل یک صاعقه ی پرقدرت سینه ی مواج و پرتلاطم من را طوفانی تر می کرد من به چیزی فراتر از یک همسر فکر می کردم دلم یک دوست مردانه می خواست در قالب یک زن دلم یک دوست می خواست که بتواند پاسخگوی هزار حال من باشد کسی که بتواند ضعف من در عینیت بخشیدن به فانتزی های زن
+ انقد دلم میخواست._ چی؟+هیچی ولش کن!_خب بگو.+دلم میخواست بود، زنده بود. بنظرت علم یه روز اونقدر پیشرفت میکنه که مرده ها رو زنده کنه؟_حالت خوبه؟ مگه میشه؟+خب وقتی ازم گرفتش، شد!!!_ ولی دیگه نمیشه!+ باید بشه! اصلا دلتنگی اینا سرش میشه؟_چکار کنم من برات؟+ میتونی به دلم حالی کنی دلتنگ اوني که چندین و چند ساله نیست و نفس نمیکشه، نشه؟_ خب.+همین دیگه! نمیشه! نمی تونی! هیچ کس نمی تونه. مشکل همیشه ی من اینه که نمیتونم به دلم حالی کنم عادت کن! که سرنوشته! ک
داستان آدم ابلهی که از عیسی مسیح در خو است اسم اعظم کرد: روزی عیسی مسیح با مرد ابلهی از گورستانی می گذشت که آن ابله به اصرار از عیسی می خواست که آن اسم اعظم خداوند را که با مدد آن مرده زنده می کند به او بیاموزد. و عیسی به او گفت: صاحب این قدرت باید روح و نفسش از باران پاک تر باشد. اگر عصای موسی هم در دستت باشد کاری از تو ساخته نیست .چون دست موسایی نداری که بر عصا بزنی: گشت با عیسی یکی ابله رفیق استخوانها دید در حفرهٔ عمیق گفت ای همراه ! آن نام سنی که ب
معمولاً در هر نوع قرارداد و اسناد منظم به آن ابهاماتی وجود دارد كه جای ادعا را برای اركان پیمان باز می‌گذارد این ابهامات منجر به اختلافات بین كارفرما و پیمانكار طرح‌های عمرانی می‌شود. ادعا ابزاری برای اثبات حقی جهت جبران هزینه‌ها یا زمان تحمیل شده خارج از قرارداد و اثبات مالكیت زمان و هزینه است. ابتدا خواست‌هایی از سوی یكی از اركان پیمان مطرح می‌شود. درصورتی كه این خواست‌ها مورد توافق طرف مقابل قرار نگیرد، جرقه اختلاف زده می‌شود كه پی
امشب دلم خواست که یک خانه داشته باشم در یک جای خوب شهر که از پنجره اتاق چشم انداز زیبایی داشته باشد. برای پنجره پرده حریر سفید بخرم و یک بالش مربعی درست لبه پهن پنجره بگذارم که وقتی باران گرفت شمع وانیلی روشن کنم و بنشینم ریز ریز قطره های باران را بشمارم. دلم خواست یک تخت زیر پنجره داشته باشم که وقتی در بهار نسیم حریر پرده را تکان می‌دهد درست زیر پنجره باشم و قلبم از حجم ارامشی که توی اتاق جریان دارد لبریز شود.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

شـــا پــــر کــــــــــــــــ