نتایج جستجو برای عبارت :

صفای اهورایی آن همه زیبایی ها که درونم را پر از خدا می کرد، به این علم عددبین مصلحت اندیش آلود من آن شب پس از گشت گزار در گردشگاه آسمان،تماشاخانة زیبا شگفت مردم کویر، فرود آمدم بر روی خانه خسته از نشعة خوب پاک آن اصرا در بستر خویش آرمیدم.

چنین بود که هرسال که یک کلاس بالاتر مي رفتم وبه کویر باز مي گشتم از آن همه زيبايي ها ولذت ها ونشئه های سرشاراز شعر و خیال وعظمت وشکوه وابدیت پر از قدس وچهره های پر ازماورامحروم ترمي شدم تاامسال که رفتم دیگرسر بر آسمان نکردم وهمه چشم در زمين که اينجا مي توان چند حلقه چاه عميق زد وآنجا مي شود چغندر کاری کرد.ودیدار ها همه بر خاک وسخن ها همه از خاک!که آن عالم پر شگفتی وراز،سرایی سرد وبی روح شد،ساخته چند عنصر !وآن باع پر ازگل های رنگین و معطر شعر وخ
خسته ام از اين کوير، اين کویر کور و پیر اين هبوط بی دلیل، اين سقوط ناگزیر آسمان بی هدف، بادهای بی طرف ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر ای نظاره ی شگفت، ای نگاه ناگهان! ای هماره در نظر، ای هنوز بی نظیر! آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصیح! مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی امان مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر ای مسافر غریب، در دیار خويشتن با تو آشنا شدم، با تو در همين مسیر! از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی دیدمت ولی چه د
❤️ با دو تا هندوانه زیر بغل با همين جان لاغر و زردم فکر کردم که مي شود جنگید فکر کردم فقط خودم مردم مرد بیزار خسته از بیداد از همه سمت نیزه مي بارید به خودم آمدم تنم خارید گفتم از شهر دست بردارید شب شد و سینه را سپر کردم مثل یک کوه سخت از فولاد ❤️ خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم آشیان پرندگان باشم با همين دست خالی و سردم نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بیچراغ شبگردم ❤️ همچنان با زبان شعر و غ
آمدم حال تو را از در ودیوار بپرسمای سفر کرده ی جاوید من ای مادر خوبم!»آمدم باز در اين کلبه که با دولت اشکیهاله ی گرد غم از چهره ی هر پرده بروبمآمدم بر غم بی مادری ام زار بگریمآمدم باز که سر بر در اين خانه بکوبم***ای سفر کرده ی من جای تو خالیباز باخاطره ها»پای دراین خانه نهادمبی تو اين خانهغم آباد»زمانه استهرکجا مي نگرد دیده ی آلوده به اشکماز تو و رنج تو و یاد تو بسیار نشانه است***پیچکی»را که به امّید رساندی سر دیواررازقی های»سپیدی که عزیزا
من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی شادم که در حریم تو افتاده بار من آیا شود ز لطف خریدار من شوی خودرا ز راه دور کشاندم به کوی تو دلخسته آمدم که مددکار من شوی هر طور راحتی ، بزن ، اما نمي روم اين بار آمدم که فقط یار من شوی من ورشکسته گنهم مي شود؟ شبی یوسف شوی و گرمي بازار من شوی عمرم به باد رفته به داد دلم برس من آمدم که مونس من یار من شوی آقاییم هميشه ز سلطانی شماست یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی خوانم ميان صحن تو تا رو
خانه ای خواهم ساخت که درو پنجره اش قفل شود. تا کسی بی اذن من ، داخل خانه نشود ميهمان اما ، قدمش بروی چشم , لیکن آنکه از خانه بخواهد دل بد هرگز ; من دگر پیر شدم ، خسته و زمين گیر شدم ، پای رفتن به سراغ دل خويش را هیچ ندارم با دلم بازی بس است . اين چراغ آخرست ، بگذارید تک و تنها به خودم فکر کنم بنویسم و مرور فکر خويش ، خاطرات تلخ و ریش !! دفتری با برگ کاهی از همه رنج دلم ، دل خونین , بغض خسته , فکر رنجور ای خدا .
چون مدینه شد نمایان گفت زینب آمدم *** ای مدینه! بی کس و بی یار و یاور آمدمای مدینه! وقت رفتن بود حسینم همسفر *** حالیا بی حضرتش چون مرغ بی پر آمدمای مدینه! داشتم پیش ازسفر چندین امير *** وقت برگشتن چنین محزون ومضطر آمدمای مدینه! جسم شاه دین نهادم کربلا *** درحقیقت پیکری هستم که بی سرآمدمای مدینه! ماه من عباس نام آورزکین *** شد به خاک وخون و اکنون بی برادر آمدمای مدینه! ره مده دیگر مرا درکوی خود *** باعزیزان رفته بی سردار و افسر آمدمای مدینه! وقت کوچیدن ب
به فدای روي ماهت، به دو چشم خسته توبه مواصل نگاهت، به دل گسسته توبه چنار سرو قدّت، که رسیده آسمان رابه درخششی که دارد مه رخ نشسته تو به دو دست مهربانت به قدوم نازنینتبه دری که شد گشوده به دو دست بسته توچه کند قناری دل که نبرده ره بجاییکه فقط رها شود او به دو دست رسته تو نرود پرنده دل بجز آسمان کویترود آسمان هفتم ز جدار جسته تو به شب سیاه زلفت که رسیده آسمان رانرسد شکسته دستم سر زلف دسته تونه شود به نام پیدا، نشود بکام شیرینبجز آن عسل که ریزد ز
همه ی سوالاتی که امروزه در خصوص زخم بستر از من و همکاران من پرسیده ميشود حول محور اين موارد استد درمان زخم بستر با زردچوبه درمان زخم بستر با پیاز خطرات زخم بستر عکس زخم بستر خفیف درمان گیاهی زخم بستر درمان زخم بستر با روش سنتی پماد کالاندولا برای زخم بستر پماد الیز برای زخم بستر اما ایا اين موارد بالا در درمان زخم بستر تاثیر دارد ؟ آیا ببماری را دیده اید که با اين روش ها خوب شده باشد باید گفت متاسفیم برای افرادی که اين روش های غیر استریل و غیر
آیا زخم بستر با شربت معده در مان ميشه؟ آیا زخم بستر با عسل درمان ميشه؟؟ آیا زخم بسنر با دوا گلی درمان ميشه؟ آیا زخم بستر به روش های سنتی درمان ميشه؟ آیا زخم بستر عميق با روش غیر استریل درمان ميشه؟ و سوالات دیگری که در خصوص زخم بستر دارید و برای شما شپه نگرانی بارها برایم پیش امده بر بالین بیمارانی رفتم که از بوی زخم نميشد وارد خانه بشوم،وقتی علت را جویا ميشم ميگویند رفتیم داروخانه پکاد فلان رو داد ما هم همونو ميزدیم عزیزان من بیماران محترم .
 من خسته ام خسته از دردهای ناگفتنی وخسته از سکوتی جانکاه خسته از کاسه ی صبری که لبریز شده آیا مي شود با دانه های اشک خانه ای ساخت بهر تنهایی خويش شاید آن جا بتوان آزاده بود و آزاده مررررررررد سوگند نوشت : آبجی مریم خیلی دلم برات تنگ شده  +چنان دق کرده احساسم ميان شعر و تنهایی که حتی گریه های بی امانم ،گریه مي خواهد  
قیمت آسمان مجازی کناف آسمان مجازی کناف سقف کاذب گچی یا غیر گچی است که به طور پیش ساخته به بازار ارائه داده مي شود. اين نوع سقف به دو دسته ثابت و متحرک تقسیم مي شود که در ادامه به صورت کامل توضیح داده مي شوند. کاربرد های آسمان مجازی کناف جهت اجرای نور مخفی برای زيبايي سقف مي باشد و در ساختمان های مسی، تجاری و اداری به کار مي رود. امروزه آسمان مجازی دیگر تنها به خلق آسمان دلخواه در بالای سر ساکنین یک خانه، محل کار، بیمارستان، مهدکودک و سایر مر
شوق دیدار تو را دارم نمي آیی چرا؟ مثل باران ، تند ميبارم نمي آیی چرا؟ خسته ام از درد ، از آهنگ های بیکلام خسته از آهنگ گیتارم نمي آیی چرا غرق در کابوس ميمانم مجال خواب نیست من چرا تا صبح بیدارم؟ نمي آیی چرا؟ ای دوای درد قلبم، خسته ام از زندگی بی تو در بستر گرفتارم نمي آیی چرا
انشای خود را به جای مقدمه با اين شعر زيبا در مورد پاییز زيبا آغاز ميکنم . شاخه هایت پر از کلاغ شدند*ای چنار قشنگ پاییزی عکس خود را ببین در آیینه*واقعا که شگفت انگیزی وقت تاریک و روشنای غروب*از کلاغان خسته سرشاری توی فصلی که فصل بی برگیست*برگ دادی دوباره انگاری مي نشینم دوباره در ایوان*خسته و سرد و خواب آلودم خوب مي شد کلاغ من هم از*برگ های کلاغی ات بودم پاییز فصل قشنگی است. در پاییز برگ درختان زرد مي‌شود.
تنور درون عارفی از شعله های عشق چون چشمه ها ی آب گرم فوران مي کرد و او درميان اين همه تب و تاب و گرمای درونی بر سفره ی زمين نشست و از استنشاق هوای آغشته به عطر یار و گل های رنگارنگ یاس و توسل دست به دامان سجده گاه خاک شد تا دمي در آن حال و هوا به راز و نیاز با معشوق پردازد . هوا سرد بود و بارش برف و باران آرام آرام آغاز شده بود و او همچنان سر بر سجاده عشق هوا را در حنجره ی خويش به حرکت در مي آورد وجملاتی که تنها او مي شنید و معشوق،  بر زبان مي راند. برف
زيبای های خاص کویر و شب های پر ستاره اش، گردشگران بسیاری را مجذوب خود کرده است. به جرات مي توان گفت زيباترین کویرهای جهان در ایران قرار دارد، اما اين جاذبه ی طبیعی زيبای کشورمان در سال های اخیر مورد توجه مردم قرار گرفته است. متقاضیان سفر به دل طبیعت بارها و بارها به کویر سفر  مي کنند روي شن های داغ و روان کویر راه مي روند و به سکوت دلپذیرگوش جان مي سپارند و شب های پرستاره اش را نظاره مي کنند و بار دیگر مشتاق تر به سمت مي آیند.کویر هميشه با آغوش ب
به روح خسته‌ی من لحظه‌ای امان بدهید عطش‌سرای تنم را دو جرعه جان بدهید تمام شهر پر از خانههای شیطان است کجاست خانه‌ی انسان؟ به من نشان بدهید! زمين برای شماها که دوستش دارید به من- اگرچه پَرَم نیست-آسمان بدهید دراین جهان که خدا هم خریدنی شده است مرا - برای خدا- مرگِ رایگان بدهید و یا به حرمت من، من که عاشقم، خبری از آن عزیز که رفته به‌ناگهان، بدهید همان که در نظرم با شما تفاوت داشت. همان که مثل خودم بود؛ از همان بدهید
بیمه شخص ثالث کمک بزرگی به دارندگان موتور سیکلت مي‌کند چرا که پرداخت هزینه‌های ناشی از خساراتی که ایجاد کرده‌اند را به عهده مي‌گیرد. با بیمه موتور سیکلت چنانچه بیمه‌گزار طی حوادثی به افراد ثالث خسارت وارد کند چه اين خسارت جانی باشد و چه مالی، بیمه شخص ثالث موتور سیکلت آن را پرداخت خواهد کرد. جدا از اين که اين هزینه‌ها ممکن است به قدری بالا باشد که بیمه‌گزار شخصاً توان پرداخت آن را نداشته باشد، جبران خسارت و آسیبی که غیر عامدانه به دیگرا
آسمان کویر اين نخلستان خاموش وپر مهتابی که هر گاه مشت خونین وبی تاب قلبم را در زیر باران های غیبی سکوتش مي گیرم ، ناله های گریه آلود آن روح درد مند وتنها را مي شنوم .ناله های گریه آلود آن امام راستین وبزرگم را که همچون اين شیعه گمنام وغریبش ، در کنار آن مدینه پلید ودر قلب آن کویر بی فریاد ، سر در حلقوم چاه فرو مي برد ومي گریست . چه فاجعه ای است در آن لحظه که یک مرد مي گرید .چه فاجعه ای !.1-آسمان کوير، اين نخلستان خاموش : تشبیه 2-نخلستان خاموش : استع
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر اين کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت اين وقت شب اين شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما … من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و … گفتند ناخوانده چرا آمد و
بسم الله" تا از سیم خاردار نفس عبور نکنی."تصميم دارم هر چند روز یکبار یسری دیالوگ که بین من و درونم اتفاق ميفته رو اينجا شبیه سازی کنم.مثل همه آدما، دو جبهه از درونم باهام حرف ميزنن.عقل و جهل یا نفس و قلب یا وجدان و شیطان یا نفس امّاره و نفس لوّامهبرای اين دیالوگها، دو طرف درونم رو اماره و لوامه درنظر گرفتم.دیالوگهای خودم با علامت + و دیالوگهای درونم رو با علامت - مشخص ميکنم.تشخیص اين که دیالگهای با علامت دوم، کدومش متعلق به لوامه ست و کدومش ام
مادر سلام‌، آمده ام‌ با تفنگ پر مادر سلام‌، آمدم اما چقدر دیر اين خانه، اين نقش ویران، که پشت سر من است، پیشینه ی من است، در همين خانه به دنیا آمدم و بالیدم. هنوز صدای چرخ دولاب و بوی نان تازه و دود تنور و اجاقش در گوش و مشامم مي پیچد، صدای مرغ ها و گوساله ها و بره ها . صدای لالایی مادر و شاهنامه خوانی پدر، اين خشت ها مرا خوب مي شناسند با تمام شیطنت های کودکی ام. حدود بیست و پنج سال پیش اينجا در زمين لرزه ای ویران شد، ویرانِ ویران همين جایی که ای
لئوی عزیزظاهرا خوبم اما خودم بهتر از هرکسی مي‌دانم که چقدر درونم خوب نیست.با کوچک‌ترین حرفی مي‌توانم ناراحت شوم و دلم بشکند.وقتی اينقدر زیاد بی‌دفاع مي‌شوم ، یعنی مدت زمان زیادی را خواسته‌ام قوی باشم و حالا دیگر بدنم نمي‌کشد.خسته‌ام و اين روزهایی که دوستشان ندارم زود نمي‌گذرند.همه‌ی آدم‌ها دارند به نحوی به من آسیب مي‌رسانند.آنقدر خوب نیستم که تا از کلاس آمدم ، خوابیدم که ذهنم آرام شود؛ اما نشد.یک چیز سنگینی روي قلبم است لئو.یک چیز س
  روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در ابطح» نشسته بودند ، جبرئیل امين نازل شد و عرض كرد: خداوند بزرگ ، بر تو سلام فرستاده و مى‏ فرماید: چهل شبانه روز از خدیجه كناره‏ گیرى كن و به عبادت و تهجد مشغول باش. پیغمبر اكرم بر طبق دستور خداوند حكیم، چهل روز به خانه‏ ى خدیجه نرفت و در آن مدت، شب ها به نماز و عبادت مى ‏پرداخت و روزها روزه ‏دار بودند.رسول اكرم (ص) توسط عمار براى خدیجه (س) پیغام فرستاد كه اى بانوى عزیز، كناره‏ گیرى من از تو بدان
چو بستی در به روي من به کوی صبر رو کردمچو درمانم نبخشیدی به درد خويش خو کردمچرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در توبه خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردمخیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو ترمن اينها هر دو با آئینه دل روبرو کردمفشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری رازحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردمفرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر توسرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردمصفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما راولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردمم
در خانه ابرار دستان خسته، امّا مهربان فاطمه(س) آسیاب را مي گردانَد. خستگی، گرسنگی و ضعف، هر چند افزون از طاقت باشد، نمي تواند همّت بلند حبیبه خدا را بشکند . دانه های جو آرد مي شود و غذایی ساده مي گردد. امروز سوّمين روز متوالی است که همه اهل خانه روزه بوده اند و جز با گرسنگی، افطار نکرده اند. نور عشق به خدا از خانه تا آسمان راهی کشیده است. باز هم غذایِ افطارِ سوّمين روز، دستان نیازمندی را پر مي کند.
قیمت آسمان مجازی آشپزخانه برگرفته از تعداد تایل ها و جنس تایل های آن مي باشد. آشپزخانه قلب خانه است و هميشه باید از بهترین امکانات جهت ساخت آن استفاده شود، آسمان مجازی یکی از جدید ترین نوع سقف های کاذب مي باشد. اجزای تشکیل دهنده آسمان مجازی آشپزخانه تایل ها، سازه سقف کاذب و نورپردازی مناسب مي باشد. یکی از کاربرد های آسمان مجازی در آشپزخانه است که باعث مي شود آشپزخانه محیط زيبا تری داشته باشد. شرکت نگین الماس با جدیدترین متد روز دنیا و برترین
باران نم نم مي زند بر خاک دود آلود ، من درست مانند خیلی از آدم های اطرافم محو تماشای سیل ترافیک ماشین هایی هستم که با بنزین سه برابری دود مي کنند و گهگاه بد وبیراه نثار هم مي کنند.باران به سر و صورتم مي زند و نرم نرم کل کیفم رنگش تغییر مي کند، همه چیزهای اطرافم نرم نرم رنگ باختند ،کی به اين جهان سیاه و سفید رسیدم خدا مي داند .حالم اصلا خوب نبود، یعنی اصلأ خوب نیست ،بین برزخ و جهنم معلقم ،نه اين طرف چنگی به دل مي زند و نه جرئت سقوط دارم ، یک رشته ی ک
یه جور مي‌گه "باس" که من به جای منظور اون یاد (مينی)باس مي‌افتم و بوی نا و دم ازش پا مي‌شه مي‌پیچه تو اتاق!!دلیل اينهمه نفرت برام مجهوله. دلیل اينهمه سنگ‌اندازی و دست‌اندازی. اينهمه دشمنی. مردم‌آزاری. وقتی نه دستم مي‌رسه نه اصلن رغبت‌شو دارم که بخوام به کارشون کار داشته باشم. اينهمه دردسر به قول اون بابا، از بی‌ریشگی نیست. من ریشه‌های خودمو دارم در درونم. ریشه من توی هر زمين هرزی پاگیر نمي‌شه با هرکی از راه رسید. همين حالاشم توی همين وضع
فاطمه مي آید دروازه های آسمان، گشوده مي شود و بارانی شگفت، زمين را فرا مي گیرد.مکه، لبریز عطر یاس، با چشمانی گشاده تر از هر روز بیستمين روز جمادی الثانی را دیدار مي کند.دروازه های آسمان گشوده مي شود و فرشتگانی بی شمار، هلهله کنان فرود مي آیند.چشمان خدیجه علیهاالسلام ، خیس لبخند مي شود ومحمد صلی الله علیه و آله ، شادمان و بی قرار، کودک را در آغوش مي کشد.فاطمه علیهاالسلام متولد مي شود؛ دختری که مادرِ پدر است و خیر کثیر.خورشیدی که یازده ستاره دن

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

کلاس شاد اسیر6155