نتایج جستجو برای عبارت :

ملانصرالدین گاو خواستگاری دخترش

مادرِمادرم تک دختر است و حالا در خانه نشسته و تلویزیون می‌بیند، گل‌هایش را آب می‌دهد و برای شوهرش چای می‌ریزد. گاهی تلفن صحبت می‌کند با دخترش. دخترش که تک فرزند است و مادر من، در خانه نشسته و تلویزیون می‌بیند، کتاب می‌خواند، کاکتوس‌ها را هفته‌ای یکبار آب می‌دهد، برای شوهرش غذا درست می‌کند و راز دل می‌گوید با دخترش. دخترش که من باشم و تک دختر، تلویزیون نمی‌بیند، به گل‌های خشک شده یادگاری آب می‌پاشد، روی تخت دراز می‌کشد و فریبا کلهر
شاهرخ استخری و دخترانش پناه و نبات شاهرخ استخری یکی دیگر از هنرمندان کشورمان است که اسامی خاصی را برای فرزندانش انتخاب کرده است. پناه دختر اول شاهرخ استخری است که 17 مرداد سال 92 به دنیا آمد و بازیگر کشورمان برای دومین بار 10 آبان 1397 صاحب دختری به نام نبات شد. محسن کیایی و دخترش رز محسن کیایی بازیگر و نویسنده کشورمان یکی دیگر از هنرمندانی است که به تازگی پدر شده و دخترش اردیبهشت ماه سال 97 متولد شد و آقای بازیگر نام رُز را برای دخترش انتخاب کرد.
پدر یار بیست و سه سال قبل از ورود من به خونه شون از دنیا رفته.بیستو سه سال پیش.اما مادر یار طوری این عشق رو زنده نگه داشته تو قلب خونه شون که من الان حتی میتونم تصور کنم اگر زنده بودن تو مراسم خواستگاري ما احتمالا چی میگفتن یا حالا که داریم قرنطینه رو تو خونه ی مادر یار میگذرونیم اگر این روزا بودن چه مکالمات نابی باهم داشتیم احتمالا.این آدم فقط اون عکس قاب شده روی دیوار نیست.این آدم وقتی مادر یار دارن تو آشپزخونه آشپزی میکنن حتما نشستن رو ص
یوسف افضلی روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار عتبات ایرنا، افزود: شاید برای کسی باورش سخت باشد اما رفتارها و صحبت‌های چندین روز قبل از شهادت سردار حاج قاسم حتی نگارش نامه در سوریه برای دخترش و نیز اهدا انگشتر و تسبیح خویش که تا قبل از این مهم این گونه حرکات سابقه نداشت همگی حکایت از سفر بی بازگشت داشت اما ما متوجه رفتنش نبودیم. وی با بیان اینکه در آخرین جمع خانوادگی سردار قبل از سفر ایشان به سوریه و عراق سخنان شهید حاج قاسم به مراتب با گذشته تف
معاون فرهنگی و مشارکت‌های مردمی ستاد بازسازی عتبات عالیات و از نزدیکان خانوادگی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: شب گذشته آخرین نامه نگارش شده شهید حاج قاسم که پس از زیارت حضرت زینب (س) در خطاب به دخترش نگارش شده به همراه یک عدد انگشتر و تسبیح هدیه وی تحویل دختر شد. یوسف افضلی روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار عتبات ایرنا، افزود: شاید برای کسی باورش سخت باشد اما رفتارها و صحبت‌های چندین روز قبل از شهادت سردار حاج قاسم حتی نگارش نامه در
بسم الله الرحمن الرحیم
کد مطلب :63654 تاریخ انتشار : سه شنبه 10 دلو 1396 فیلم سینمایی شنل، تکرار سیاه‌نمایی‌های سینمای ایران در مورد مهاجرین افغان خلاصه فیلم شنل چنین نقل می­شود: زنی از مهاجران افغان با دخترش در ایران زندگی آرامی دارد. دخترش شناسنامه ندارد. زن افغان با مردی ایرانی ازدواج کرده که بعدا می فهمد زن و بچه دارد و با شناسنامه کارگرش او را عقد کرده. شوهرش در تصادف کشته می شود و فرصت طلبی و اخاذی مرد کارگر شروع می شود و……” شناسنامه فیلم: مدیر فیلمبرداری و کا
 دی ماه رسیده و حالا (بیشتر از هر وقت دیگری) حواسم سر میخورد سمت۷ سالگی م.پا به پایش عزادار و بیقرار بابا می شوم، برایش آرزوی آغوش پدر میکنم.آرزو میکنم با هر نمره ی بیستش پدر-دختری پارک بروند،قد که کشید بابایش باشد که کیف کند از بزرگتر شدن دختر،چادری که شد-میدانید که؟ مادرش گفته آرزوی بابا چادر به سر کردن دخترش است- چادرش را بو بکشد و تاکید کند که حالا بیشتر عاشق دخترش شده،دانشگاه که قبول شد برگردد و پشت سرش ببیند بابا با افتخار نگاهش میکند،ا
روزی دانشمندی به شهر ملانصرالدين وارد می‌شود و می‌خواهد با دانشمند آن شهرگفتگویی داشته باشد. مردم، چون کسی را نداشتند، او را نزد ملانصرالدين می‌برند. آندو روبروی هم می‌نشینند و مردم هم گرد آنها حلقه می‌زنند.آن دانشمند دایره‌ای روی زمین می‌کشد. ملانصرالدين با خطی آن را دو نیم می‌کند. دانشمند تخم مرغی از جیب درمی‌آورد و کنار دایره می‌گذارد.ملانصرالدين هم پیازی را در کنار آن قرار می‌دهد. دانشمند پنجة دستش را باز می‌کند و به سوی ملانصر
  شاید باور کردن اینکه یک زن در 66 سالگی باردار شود خیلی عجیب باشد اما در ادامه با این زن آشنا می شویدماجرای زنی که در ۶۶ سالگی برای اولین بار مادر شد!در سال ۲۰۰۵، آدریانا ایلیسکو به طور گسترده سوژه رسانه‌ها شد. این زن در ۶۶سالگی فرزند اول خود را به دنیا آورد و به عنوان پیرترین مادر جهان، نامش در کتاب رکورد‌های گینس ثبت شد.این زن در ۱۴ سال اخیر، بار‌ها به خاطر این موضوع از جامعه طرد شده، اما به عشق دخترش بر همه این مشکلات غلبه کرده است. در این
نخستین نسخه از بازی The Evil Within در سال 2014 برای کنسول‌های نسل هفتمی، هشتمی و رایانه‌های شخصی منتشر شد، این بازی ترسناک که توسط کارگردان تکرار نشدنی صنعت گیم یعنی آقای Shinji Mikami و استودیوی Tango Gameworks ساخته شد بود توانست پس از انتشار به موفقیت‌های بسیاری دست پیدا کند و مورد استقبال کاربران و منتقدان قرار گیرد، حال پس از گذشت سه سال و موفقیت نسخه‌ی اول، استودیوی سازنده نسخه‌ی دوم بازی The Evil Within را برای کنسول نسل هشتمی و رایانه‌های شخصی منتشر کرده
ملیكه وقتی كه به سنّ ازدواج رسید ، جدّش امپراطور روم ، خواست او را به همسری برادرزاده‌اش درآورد . با توجه ‌به اینكه كسی نمی‌توانست از فرمان امپراطور سرپیچی نماید ، امپراطوری از طرف برادرزاده‌اش ، از ملیكه خواستگاري كرد و سپس مجلس عقد بسیار باشكوهی ترتیب داد كه در آن مجلس سیصد نفر از برگزیدگان ون و كشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شركت داشتند .
روزی ملا گاوی لاغر داشت که می خواست آن را به بازار شهر ببرد و بفروشد.
ملا به زنش گفت:
- این گاو لاغر به درد ما نمی خورد.
زن ملا چیزی نگفت و فقط به شوهرش و آن گاو نگاه کرد. ملانصرالدين ادامه داد:
- گاو را به بازار می برم تا به کسی بفروشم و از شرش خلاص شوم.
گاو همان طور که سرش پایین بود و دم تکان می داد، همراه ملا از حیاط بیرون رفت.
زن ملا به طرف در حیاط دوید و فریاد کشید:
- آهای ! با تو هستم! مگر صدایم را نمی شنوی؟
ملا برگشت و با چهره ای درهم کشیده گفت:
- چه خ
یک روز تعطیل با مارچ مورچ های دختری قشنگ شد. هرطرف چرخیدم به مثابه ی پیشی ملوسها ماچ آبداری از لپم کرده وهی گفته قربان بره دخترش.بلاچه با این زبونش حال دلمو کمی خوب کرد.خلاصه که بودنش نعمته.با دلمون مهربان تر باشیم.
حکایت باقلوا ملانصرالدين : Hoca akşamleyin eve doğru yürürken, baklava seven bir köylüyle karşılaşır. ملا عصر موقع رفتن به خونه، یکی از روستایی ها که باقلوا رو خیلی دوست داشت رو میبینه. .Hoca, kısa bir süre önce bir adam büyük bir tepsi baklava götürüyordu چند لحظه پیش یک مرد یه سینی بزرگ باقلوا می برد. !Beni ilgilendirmez به من ربطی نداره! Fakat adam tepsiyi sizin eve götürüyordu فقط اون مرده سینی رو به خونه شما می برد.
در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و باسنش ( لگنش ) از جایش درمی‌رود. پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد، دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند ؛ هر چه به دختر میگویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که میکنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند. به ناچار دختر هر روز ضعیف تر و ناتوان‌تر میشود.
یه روز طبق معمول هر روز ساعت 2و 40 دقیقه رفتم دنبال امیررضا مهدآریا.بعد به مربی گفتم که امیررضا رو بیاره وقتی امیررضا رو آورد داشتم کفششاشو میپوشید که مامان یکی از بچه ها اومدبعد گفت عسل(اسم دخترش) رو بیارن.امیررضا هم یهو گفت اااااااه این عسل رو بگیری با مربا بخوری وووووووووووووووی مردیم از خنده چی بچه ای اینخخخخخخخخخخخخخ.
کتاب باباگوریو نوشته اونوره دو بااک ترجمه م. ا.به آذینانتشارات دوستان شرح حال مردی است که عاشقانه تمام زندگی وثروت خود را بین دو دخترش تقسیم می کند به امید اینکه در سنین پیری با آسایش و راحتی پیش دو دختر خود زندگی کند و همه نوع فداکاری برای خوشبختی دخترانش انجام می دهد.این کتاب را می توانید از تمامی کتابخانه های عمومی سراسر کشور تهیه نمایید.
این بازی یک و دو دارد ما درباره ی 2 آن صحبت می کنیم این 2 اش باید برای این که دخترش را بهش بدن باید می رفت و طلسم پیدا می کرد وسط بازی به یک تعدادی از طلسم ها که رسیدید بازی دو هزار تومان می خواهد ان را می دهید و بقیه بازی را بازی می کنید همچنین این بازی ترسناک است و از ترسناکیش لذت می برید حتما بریزید و بازی کنید 
عید دیدنی های من؛ در یک کلام، بر مدار کودک سال های پیش، اصلا سالها که چه عرض کنم، سال پیش نوروز چه دختر صدرنشینی بودم. طوری که بابا هم از زیاده گفتن های دخترش کلافه میشد. از توسعه مشارکتی در بلوچستان تا ن و اشتغال و ازدواجشان. امسال اما؛ مموری موبایل پر از سلفی با بچه های قد و نیم قد شده. از یک سال تا چهارده سال. خاله شادونه ای بودم برای خودم. به بچه های این طرف و آن طرف کتاب هدیه دادم و با همان ها سرگرمشان میکردم.
تنها میمانم!فیلم درباره زندگی یک قصاب است که مدتی بخاطر کشتن یک مرد به گمان اینکه به دخترش نظر داشته به زندان می افتد و دخترش هم به یک موسسه سپرده می شود. وقتی از زندان آزاد میشود با یک زن آشنا میشود که به او قول یک قصابی جدید می دهد.کم نگفته ام اگر بگویم تنها میمانم بهترین فیلم گاسپار نوئه است. فیلمی که از آن خیلی ریز در فیلم هایش یاد کرده! ( برای مثال در شروع فیلم برگشت ناپذیر (irreversible).این فیلم در القای حس پوچی و تلخی بی نظیر است. در درجه اول با
در سال های اول تا سوم هجری، حضرت رسول (ص)، دخترش فاطمه (ع) را به عقد امام علی (ع) در آورد.نخستین فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد که نامش را حسن گذاشتند. فرزند دوم آنها یعنی حسین در سوم شعبان سال چهارم هجرت به دنیا آمد.
پدرِ من کارگر بود پدرِ او معلم ما پولِ جهاز نداشتیم آنها پولِ عروسی به هم نرسیدیم سالها سپری شد او پزشک شدو من معلم ورزش دخترش دانش آموزم شده و گاهی من بیمارش میشوم اما آنچه هم "درد" و هم "درمان"مان شد پولِ کمِ حلالِ پدرانمان بود. امید کلهر روز معلم و روز جهانی کارگر مبارک باد. گل
سرش رو گرفت تو دستاش و فشار داد، داشت دیوونه می شد از این همه فشارهای عصبی که روش بود پتو رو کشید رو سرش و چشاشو بست و مثل همیشه از ته دل آرزو کرد که به یه خواب طولانی بره ولی کی می دونست که این دفه آرزوش برآورده میشه . مادر دخترک نوجوان با عصبانیت راهی اتاق دخترک شد در رو محکم باز کرد و شروع به غرغر کردن کرد ولی عکسوالعملی از دخترش ندید با خودش فکر کرد حتما دوباره خوابیده و شروع به غرزدن کرد : آره همش بخواب،ببنم با خوابیدن کدوم قله رو فتح می کنی!
☠️علامت هشدار دهنده در خواستگاري از صحبت كردن در مورد گذشته خود اجتناب می كند از پاسخ به سئوالات طفره می رود یا این كه آنها را كم اهمیت جلوه می دهد.
در انتخاب رنگ لباس دقت كنید و قبل ازخواستگاري، رنگ های مناسب را امتحان كنید. در این رابطه می توانید از اعضای خانواده خود نیز نظر بخوا هید. یادتان باشد كه نخستین دیدار همیشه تأثیرگذار است و نمی توان اثر آن را به سادگی کم کرد.آقایان نیز باید در مورد پوشش خود دقت كنند. استفاده از لباس های سبک و اسپرت (حتی اگر در زندگی اجتماعی خود چنین پوششی دارند) برای جلسه خواستگاري مناسب نیست. بهتر است در جلسه خواستگاري، لباس رسمی تر و البته ساده و راحت پوشیده ش
سال 93 آرمین 26 ساله که به تازگی درسش تمام شده بود و در یک شرکت کار می کرد تصمیم به ازدواج گرفت و خانواده اش نیز وقتی دیدند پسرشان قصد ازدواج دارد به چند مراسم خواستگاري رفتند تا این که در پنجمین خواستگاري دختر جوان به دل خانواده آرمین نشست و قرار شد در مراسم بعدی پسر خانواده نیز حضور داشته باشد. روز خواستگاري آرمین با یک دسته گل بزرگ همراه خانواده اش به خانه دختر جوان رفت که پروانه نام داشت و پس از صحبت های ابتدایی تصمیم بر آن شد تا آرمین و پروا
در زمان های قدیم یک دختر از روی اسب می افتد و لگنش از جایش درمی‌رود پدر دختر هر حکیمی را به نزد دخترش می‌برد دختر اجازه نمی‌دهد کسی دست به باسنش بزند هر چه به دختر می گویند حکیم بخاطر شغل و طبابتی که می کنند محرم بیمارانشان هستند اما دختر زیر بار نمی رود و نمی‌گذارد کسی دست به باسنش بزند به ناچار دختر هر روز ضعیف تر وناتوانتر می شود تا اینکه یک حکیم باهوش و حاذق سفارش می کند که به یک شرط من حاضرم بدون دست زدن به باسن دخترتان او را مداوا کنم پد
بعد از مدتی انتظاردر بیستم جمادی الثانی سال پنجم پس از بعثت در مکه مکرمه صدایزیبای دختری بهشتی از خانه بلند شد. پدر و مادر از دیدن نوزاد بسیار شاد و خوشحال شدند. حضرت محمد (ص) به امر خدا نام دخترش را فاطمه به معنی جدا شده از بدیها نهاد. خداوند مهربان تا آن روز و بعد از آن چنین دختر پاک و درستکاری را به هیچکس هدیه نداده بود. حتی فرشته های آسمان نیز برای دیدن فاطمه (ع) به زمین می آمدند و از صحبت کردن با او لذت می بردند.
در این دنیا به تنهایی و در انزوا، تنها با شنیدن انعکاس صدای خودت نمی توانی حقیقت را کشف کنی،بلکه فقط در آینه ی انسانی دیگر می توانی خود را به تمامی ببینی.میلاد:شبی كه فهمیدم چه كار احمقانه ای كرده ام ،اماده رفتن به خانه پرتو شدم . شب خواستگاري از خواهرش ،نازگل .می خواستم با تحریك حسادت و احساسات دخترانه پرتو توجه او را به خود جلب كنم و محبتش را با زور و خباثت بخرم ، فكر كردم او دختری غرق خوشی و شادی است .پدری پولدار ،خانه ای مجلل و زیبایی خیره كن

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

سردار دلها