مقدمه: من آرامم آرام سکوت دختری که شیطنت از سر و رویش میبارید. دختری که بعد از عاشق شدن شیطنتی در چشمانش نبود. دختری ک از احساسش فرار میکند. دختری که دیگر به جای صدای خنده اش صدای گریه اش در خانه پیچیده میشود آری من آرام سکوت هستم. آرامی که از احساسی که به مردش دارد فرار میکند و قبول ندارد که عاشق شده است. من این فرار را تلخ بنامم یا شیرین؟! {پایان خوش} برای خواندن این رمان جذاب روی ادامه دهید کلیک کنید
درباره این سایت