نتایج جستجو برای عبارت :

پلینیو مندوزا اولین باری را که زنی منقلبت کرد به یاد داری؟ گابریل گارسیا مارکز به تو گفتم، اولین زنی که مجذوبم کرد معلّمی بود که خواندن را یادم داد. پنج سالم بود. اما این چیزِ دیگری بود. اولینی که مرا آشفته‌حال کرد خدمت‌کارِ ریزنقشی بود که نزدِ ما کار می‌

گابريل گارسيا مارکز/ صد سال تنهایی نمي‌شود صحبت از نویسندگانی شود که آثار مورد علاقه مردم جهان را نوشته‌اند؛ اما نامی از گابريل گارسيا مارکز نبرد. اين نویسنده کلمبیایی از پر سر و صداترین نویسندگان دوران بود که علاوه بر نوشتن کتاب معروف صد سال تنهایی شاهکارهای ديگري از جمله عشق در سال‌های وبا را در کارنامه خود جا داده است. مجموعه کارهای ادبی او در نهایت باعث شد که نوبل ادبیات سال 1982 به او برسد و به یکی از شناخته‌ترین نویسندگان تاریخ تبدیل
هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن. به دوستان و همه‌ی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روز بی ارزشی خواهی داشت. . . همراه با عشق گابريل گارسيا مارکز
رمان صد سال تنهایی حاصل ۱۵ ماه تلاش و کار گابريل گارسيا مارکز است که به گفته‌ی خود او در تمام اين مدت خود را در خانه حبس کرده است. جذابیت رمان صد سال تنهایی از عنوان‌ آن آغاز مي‌شود. عنوانی که مخاطب را با خود درگیر مي‌کند و او به فکر فرو مي‌برد. تنهایی آن هم صد سال!هیچ شکی نیست که کتاب صد سال تنهایی یکی از مشهورترین و پرفروش‌ترین آثار در حوزه ادبیات داستانی در سطح جهان است. اين کتاب باعث شد مارکز در سال ۱۹۸۲ برنده‌ی جایزه نوبل ادبیات شود. در
اينکه دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای تحویل دهی؛ خواه با فرزندی خوب، خواه با باغچه ای سرسبز و خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی؛و اينکه بدانی حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است؛یعنی تو موفق شده ای
کتابی که قصد دارم معرفی کنم، اولين و معروف ترین اثر نویسنده آلمانی؛ گونتر گراس هست. به واسطه همین اثر اگراس در سال 1999 جایزه نوبل ادبی رو به خودش اختصاص داد. گونتر گراس که شاید بتونیم اون رو نماد نویسندگان کشور آلمان بدونیم، مجسمه ساز و نقاش بود و علاقه زيادی به نمایش نامه نویسی داشت و نوشتن رمان رو در میانسالی شروع کرد. خودش حتی تصور هم نمیکرد که طبل حلبی معروف ترین اثرش بشه. نکته دیگه ای که باید بگم اينه که سبک نویسنده همانند گابريل گارسيا ما
سلام خدمت شما دوستان خوبم  
من امروز با اولين پست اومدم خدمت شمادوستان عزیز  ؛ امیدوارم  از خوندنش لذت ببرید 
و امیدوارم لحظات خوبی رو در وبلاگم بگذرونید و نظرات خوبتونو به من بگین
 
 
                                 "چند جمله از گابريل گارسيا مارکز "
 
هیچ کس لیاقت اشک های تورا نداردوکسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن
تو نمی شود. 
 


 
دوست واقعی کسی است که دست های تو را بگیرد  " ولی قلب تو را لمس کند
 


به چیزی که گذشت غ
مقدمه: شاید از همان اولين باري که اولين پیپ در میان لب های اولين پیپ کش قرار گرفته ، اين سوال مطرح شده است که چگونه می توان اسموکی لذت بخش بدون گزش زبان و تجربه های ناخوشايند داشت . شاید مهمترین دلیلی که بسیاری از پیپ کش های تازه کار بعد از چند بار سعی و تلاش ناموفق ، پیپ کشیدن را رها کرده اند ، حس ناخوشايند گزش زبان باشد و احتمالا به اين باور رسیده اند که طرفداران پیپ و توتون شاید افرادی خود آزار هستند که از حس ناخوشايند گزش زبان ، لذت می برند .
نویسنده: پائولو کوئیلو تاریخ انتشار: 2005 زبان: پرتقالی ژانر: ماجرایی در میان نویسندگان آمریکای لاتین، فقط گابريل گارسيا مارکز است که از آثار پائولو کوئیلو خوانندگان بیشتری دارد. از کتاب هایی که او نوشته تاکنون 6 میلیون نسخه به فروش رفته است و از آن میان کیمیاگر از همه محبوبیت بیشتری دارد. کیمیاگر تاکنون در بسیاری از کشور های جهان به چاپ رسیده و از اقبالی کم نظیر برخوردار بوده است. کیمیاگر نخستین کتابی است که از اين نویسنده به زبان فارسی منتشر
روز جاری در میان انواع خبرهای ریز و درشت مربوط به شیوع كرونا، خبر ديگري نیز در جامعه‌ی بسكتبال كشور پیچید كه حاكی از مرگ ابوالفضل صلبی آخرین بازمانده‌ی تیم ملی ایران در المپیك 1948 لندن بود. خبری كه باز هم موضوع اولين حضور ایران در المپیك را در میان اهالی بسكتبال مطرح كرد؛ تا به قولی برخی از هواداران كم‌سال‌تر هم بدانند كه اولين حضور ایران در المپیك در سال 2020 (و البته الان 2021) نیست! اولين بار حدود سی سال پیش در مورد عمو صلبی در مجله‌ی كیهان و
امروز به خاطر آشفته بازار، نتونستم بعد از اتمام شیفت صبح کار، برم خونه. در عوض رفتم کتاب فروشی.خدا رو شکر، کتابفروشیش طوریه که اگه بشینی کتابو همونجا بخونی و در نهایت نخریش هم کاری به کارت ندارن. محیط آرومی هم داره. میز فسقلی چوبی و دو تا صندلی هم هست. ازش خواستم "مفهوم ها و ابزارهای تفکر نقادانه" رو بم بده. اما نداشتن. جلدای دیگه ی اين مجموعه رو داشت اما اين (که جلد اول و پیش نیازه) رو نداشت.بهش گفتم: برای کسی که هیچی از تفکر صحیح نمی دونه چه ک
دلم تنگ است دلم می سوزد از باغی که میسوزد نه دیداری نه بیداری نه دستی از سر یاری مرا آشفته می دارد چنین آشفته بازاری تمام عمر بستیم و شکستیم بجز بار پشیمانی نبستیم جوانی را سفر کردیم تا مرگ نفهمیدیم به دنبال چه هستیم چه رنجی از محبت ها کشیدیم پا به تیغستان دویدیم نگاه آشنا در اين همه چشم ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم سبک بالان ساحل ها ندیدند به دوش خستگان باريست دنیا مرا در اوج حسرت ها رها کرد عجب یار وفا داریست دنیا عجب آشفته بازاریست دنیا ع
كتاب كتاب اپرا برگشته است! برای اولين بار پس از همکاری با اپل ، باشگاه کتاب اوپرا در حال خواندن فیلم The Water Dancer توسط Ta-Nehisi Coates است. نخستین رمان نویسنده كواترز بین مابین جهان و من ، در یك پست توییتر خود مبنی بر انتخاب كتاب كتاب ، اوپرا نام رقصنده آب را "به همان اندازه كه غم انگیز است" خواند. The Water Dancer از روز سه شنبه خارج شده است و هم اکنون برای پیش سفارش موجود است.از سال 1996 ، كتاب كتاب اوپرا در حال گفتگو در میان خوانندگان بوده و افزایش فروش كتاب را ب
در 15 سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم. در 20 سالگی ياد گرفتم كه كار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود. در 25 سالگی دانستم كه یك نوزاد ، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته ، محروم می كند. در 30 سالگی پی بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن. در 35 سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چیزی است كه خود می سازد.
ده سال تمام ورق زدم صفحه صفحه ی وبلاگهارو و حالا ترسیده بودم از خواندن بعضی هاشان. از غم پنهان شده لای کلماتشان. از ناامیدی عمیق توی حرفهاشان که دنیا را اينقدر برایم کوچک و تیره و تار می کند که یک آن دلم از بند زندگی رها می شود همین امروز که بعد از چندین و چند ماه دلم هوای یکی شأن را کرده بود، رفتم سراغ وبلاگش و کمی ورقش زدم، و بعدترش غم عمیقی نشست توی بندبند وجودم و هی خودم را لعن و نفرین کردم که توی اين آشفته بازار کرونا چه جای خواندن اين ح
یا به قول خارجیا فکت: ۱- اولين باري که تونستم قرص رو مثل آدم قورت بدم، ۱۹ سالم بود. ۲- بچه که بودم خرما نمی خوردم و بهونه ام هم اين بود که "سیاهه" ! ۳- اولين باري که کیوی خوردم دوم دبیرستان بودم. ۴- بلد نیستم اسکناسهای پول رو مثل بقیه ی آدمها بشمارم. ۵- از عنکبوتها به شدت میترسم و هنوز کابوس عنکبوت دارم. ۶- هیچوقت فیلمای استار وارز رو ندیدم. ۷- با اينکه عاشق هری پاتر بودم ولی قبل از دانشگاه کتاباشو کامل نخونده بودم ۸- تمام تابلوهای سردر مغازه ها،
می خواستم فردا بیام پیش یکی از نزدیکات ، فکر کرد با تو کار دارم . گفت سرحال نیست ، گفتم نه جایی دیگر کار دارم .نمی دونم چه چیز ناراحتت کرده ، لابد مربوط با کارِ هر چی که هست امیدوارم  ، در امان باشی زخمی اگر داری ، التیام پیدا کنه نمی دونی حالت روی من اثر میگذاره ؟  اين یه قانون ِ  برات حال خوب  آرزو و  دعا می کنم، يادت مياد ؟ گفته بودی از هیچ کس و هیچ چیز جز خدا نترسم ، پس تو هم نترس خودت رو رها کن  و خودت رو به خدا بسپارمن همیش
گفتا كه می بوسم تو را ، گفتم تمنا می كنمگفتا كه گر بیند كسی ، گفتم كه حاشا می كنمگفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز درگفتم كه با افسونگری ، او را ز سر وا می كنمگفتا كه تلخی های من گر ناگوار افتد مراگفتم كه با نوش لبم ،آنرا گوارا می كنمگفتا چه می بینی بگو در چشم چون آیینه امگفتم كه من خود را در او عریان تماشا می كنمگفتا كه از بی طاقتی ،دل قصد یغما می كندگفتم كه با یغماگران ، باري مدارا می كنمگفتا كه پیوند تو را با نقد هستی می خرمگفتم كه ارزان تر از
رفتم جلو گفتم ببخشید خانوم آتیش داري؟ هول شد گفت واسه چی میخوای؟ گفتم میخوام تکلیفمو با چشات روشن کنم. خندید ، خندیدم. گفتم شالت آبیه ، مثه دریاس ، موج داره دریات. گفت ینی چی؟ گفتم پیچ پیچی خندید ، خندیدم. دیدم اهل دله ، نشستم کنارش ، لش رو نیمکت. گفتم همیشه دنبال دلیلی؟ گفت.
– در زندگی‌مان از یک جایی به بعد نسبت به همه چیز و همه کس بی‌اعتنا مي‌شویم، دیگر نه از کسی مي‌رنجیم و نه به عشق کسی دل مي‌بندیم!
– انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پایین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد.
– دوستت دارم، نه به‌خاطر شخصیتت، بلکه به‌خاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا مي‌کنم.
– هنوز مُرده‌ای در اينجا نداریم، وقتی کسی مُرده‌ای زیرخاک ندارد، به آن خاک تعلق ندارد.
اينکه چند سالت
دو برادر،یکی خدمت سلطان و ديگري به زور بازو، نان خوردی.باري، توانگر گفت درویش را کهرا خدمت نکنی تا از مشقت کار کردن برهی؟گفت:توچرا کار نکنی تااز مذلت خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفته اند:نان خود خوردن و نشستن به کمر زرین بستن و به خدمت ایستادنبه دست آهن تفته کردن خمیر // به از دست بر سینه، پیش امیرعمر گران مایه در اين صرف شد // تاچه خورم صیف وچه پوشم شتابای شکم خیره به نانی بساز // تا نکنی پشت به خدمت ،دوتا               {مصلح الدین سعدی شیرازی
هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند مگر اينکه از خانواده هایی سالم و بالنده برخوردار باشد. سلامت خانوادگی نیز نقطه ای آغاز و اساسی ترین گام برای شکل گیری جامعه ای سالم است. بدون تردید انسان سالم در در خانواده ای سالم مجال رشد و شکوفایی می یابد. درست همانگونه که انسان سالم در فضای بیمارگونه و ناسالم خانواده پرورش میابد. خانواده نخستین و کوچک ترین واحد اجتماعی است که انسان زندگی جمعی رفتار گروهی و مشارکتی را برای اولين بار در آن تجربه میکند
نماز خواندن بهره بردن است و نماز اول وقت خواندن بهره ویژه بردن . سفارش امام زمان (عج) به نماز اول وقت مرحوم کلینی از زهری نقل کرده که گفت: مدت های مدیدی در طلب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بودم و در اين راه اموال فراوانی (در راه خدا) خرج کردم اما به هدف نرسیدم تا اينکه به خدمت محمد بن عثمان رسیدم و مدتی در خدمت او بودم تا روزی از او به التماس خواستم که مرا به خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ببرد .
دلم تنگ شده برای روزایی كه از فرط معمولی بودن حتی يادم هم نميادشون! اونقدر نرمال. اونقدر بی حادثه. اونقدر بی درد. چه جمله ی سختی بود! دو دقیقه طول كشید تا كلمه ی 'معمولی' يادم بياد! اونقدر غیرمعمول! آخرین باري كه بدون درد بیدار شدم كی بود؟
از اولين. دیدارمون خیلی سال میگذره از اولين دست گرفتنامون. هم خیلی میگذره از اولين قدم مون و مسافرتمون توی اصفهان چند سال ؟ خیلی سال. قبل ۹۰ از دومین دیدارمون هم خیلی سال میگذره از سومیش هم حدودا دوسال توی خیابون انقلاب تا پایین شهر و برگشتمون هم میگذره. از اولين. بار حرف زدنمون حدودا یک دهه میگذره وقتی که نمیشناختمش و گفتم بچه ها من دیگه نمیام پیشتون بعد بهم گفت اگ نیایی من ازت ناراحت میشم و دیگه باهات نمیحرفم منم گفتم قرار نیست بیام ک تو
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟ گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟ گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟ گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟ گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟ گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟ گفتم: خدایا اينقدر نگو من گفت: من توام ، تو من . . .
يادم هست که گفتم "کسی نیست که مرا یاری کند؟" و گریستم.تف بر آرمان های رفتنی.بر حسین و سیاوش حق طلبی که در درون ما به خواب عمیقی رفته.یا مرده.آن موقع يادم هست که گفتم اگر حسین را قبول دارید و من برایتان کافر بی ارزشی هستم با ظلم زمانه چه می کنید؟مرگ با ذلت چه می شود؟اين همه بیداد.نمی بینید؟گفتم و گفتم و گفتم و کفاف نمی داد.دست حق که بر گردنم فشارش را کم نمی کرد.داشتم خفه می شدم.گریستم.با درد.ایستاده.و از کلاس بیرون رفتم.و گریستنم تمام نمی شد.چه آرما
رفتیم بیرون روی نیمکت نشستیم هوا فوق العاده خوب بود.نمیدونم چرا بهش اعتماد کردم و با پسری که نمیشناختمش و تازه چند وقت بود باهاش اشنا شده بودم رفتم بیرون.بهش گفتم حالا بگو گفت چیو بگم گفتم عاشق کی هستی گفت بابا شوخی کردم.وقتی نشستیم به من گفت تو بگو گفتم چیو گفت دلیل اينکه حالت بده روشو کرد اون ور گفت من نگات نمیکنم بگو بهش گفتم بهت میگم اما قول بده در موردم بد فکر نکنی گفت باشه و منم همه چیو براش تعریف کردم.فقط گوش داد هیچی نگفتگفت من در
درمان افسردگی و اضطراب با خواندن نماز جالب است بدانید مرحله REM خواب افرادی که افسردگی و اضطراب دارند نسبت به افراد عادی بیشتر است یعنی در اين مرحله زمان بیشتری سپری می کنند اين اتفاق باعث می شود خواب های پریشان و آشفته ای ببینند و اين افزایش تایم خواب REM در ساعات نزدیک به صبح اتفاق می افتد که از اين رو بیدار شدن برای خواندن نماز صبح مانع ورود فرد به مرحله REM می شود و موجب کوتاه شدن آن و درمان اضطراب و افسردگی میشود.
***زندگی زیباست ای زیبا پسند ***زنده اندیشان به زیبایی رسند ***اگر خداوند برای لحظه‌ای فراموش مي‌کرد که من عروسکی کهنه‌ام و تکه‌ی کوچکی زندگی به من ارزانی مي‌داشت، احتمالاْ همه‌ی آنچه را که به فکرم مي‌رسید نمي‌گفتم؛ بلکه به همه‌ی چیزهایی که مي‌گفتم، فکر مي‌کردم. اعتبار همه چیز در نظر من نه در ارزش آنها که در معنای آنهاست.اگر تکه‌ای از زندگی مي‌ماند، کمتر مي‌خوابیدم و بیشتر رؤیا مي‌دیدم؛ چون مي‌دانستم هر دقیقه که چشم‌هایمان را بر ه
ساخت اولين قرص شیمیایی آسپرینیکی از رویداد های هفتم بهمن ماه ساخت اولين قزص شیمیایی آسپرین توسط فلیکس هوفمان بوداولين قرص شیمیایى و دارویى مُسكِّن توسط یك داروساز با تجربه آلمانی به نام فلیكس هوفمان اختراع شد كه بعدها با نام آسپرین شهرت یافت. فلیكس هوفمان كه تحصیلات خود را در رشته شیمی به پایان رسانیده بود و یك كارگاه بزرگ داروسازی داشت، اين قرص را در 27 ژانویه 1900م برای تسكین دردهای كوچك و عوارض ساده درست كرد. مصرف آسپرین در سال‏های بعد ب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها