نتایج جستجو برای عبارت :

چون موسم حج رسید

ماه‌های محرم و صفر اگرچه موسم حزن و اندوه و آه و حسرت است ولی از نظرگاهی دیگر موسم امتحانات بزرگ انسانی است. شاید دلیل حزن و اندوه این دو ماه بزرگ هم همین باشد که بشریت و مخصوصاًًً مسلمانان نتوانستند سربلند امتحانات و ابتلائات بزرگ باشند و جواهرات خدا را که همانا پیامبر رحمت و امامان هدایتند را محافظت کنند. هر ساله با آمدن این دو ماه، خاطرات تلخ اشتباهات بزرگ ما تداعی می‌شود و شاید یکی از دلایل عزاداری‌ها و سوگوار‌ی‌ها برای مصائب اهل‌بی
پیوندهای مرتبط عکس پوستری ۱۳۹۹/۰۵/۰۷ پیام امام امت به مناسبت فرارسيدن ایام حج بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. موسم حج که همواره موسم احساس عزّت و عظمت و شکفتگی جهان اسلام بود، امسال دستخوش اندوه و حسرت مؤمنان و مبتلا به احساس فراق و ناکامی مشتاقان است. دلها از غربت کعبه احساس غربت میکند و لبّیکِ جداماندگان با اشک و آه در هم می‌آمیزد.
پیوندهای مرتبط عکس پوستری ۱۳۹۹/۰۵/۰۷ پیام امام امت به مناسبت فرارسيدن ایام حج بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. موسم حج که همواره موسم احساس عزّت و عظمت و شکفتگی جهان اسلام بود، امسال دستخوش اندوه و حسرت مؤمنان و مبتلا به احساس فراق و ناکامی مشتاقان است. دلها از غربت کعبه احساس غربت میکند و لبّیکِ جداماندگان با اشک و آه در هم می‌آمیزد.
پیوندهای مرتبط عکس پوستری ۱۳۹۹/۰۵/۰۷ پیام امام امت به مناسبت فرارسيدن ایام حج بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین. موسم حج که همواره موسم احساس عزّت و عظمت و شکفتگی جهان اسلام بود، امسال دستخوش اندوه و حسرت مؤمنان و مبتلا به احساس فراق و ناکامی مشتاقان است. دلها از غربت کعبه احساس غربت میکند و لبّیکِ جداماندگان با اشک و آه در هم می‌آمیزد.
شهید حق گوهر پاک ولا     (عسگری)2
مهدی موعود عزادار تو
عرض و سما شد گرفتار تو
کس بود دگر شود یار تو
مسکن وماوای توشد سامرا(عسگری)2
آب تو خواستی و آبت  رسيد
مهدی  عزیز تو کنارت رسيد
موسم رفتن زجهانت رسيد
دیگر روان گشته ای سوی خدا(عسگری)2
لیک نبود آب و به کرب وبلا
جد غریبت تشنه شد سرجدا
راس عزیزان به سر نیزه ها
کسی نبود به یاری بچه ها  (عسگری)2
رعشه گرفت دست مولا ززهر
آماده گشته برود او سفر
بهر وصیت پسرش کن خبر
موسم هجرت شده ای با وفا   (عسگری)2
عمر تو
چند روز دیگر عید نوروز فرا میرسد
موسم بهار و شادی و دگرگون و نو شدن طبیعت 
در این ایام آنان که دارا هستند به فکر ندار ها هم باشند 
سهمی از شادی مان را با هم وطنان،  اقوام و همسایگان نیازمند مان تقسیم کنیم. 
در این صورت شایسته است که گفته شود "عید بر شما مبارک"
فرصت ِ آیینه‌ها در پشت در مانده‌ستروشنی را می‌شود در خانه مهمان کردمی‌شود در عصر آهن آشناتر شدسایبان از بید مجنون، روشنی از عشقمی‌شود جشنی فراهم کردمی‌شود در معنی یک گل شناور شدمهربانی را بیاموزیمموسم نیلوفران در پشت در مانده‌ستموسم نیلوفران یعنی که باران هستیعنی یک نفر آبی‌ستموسم نیلوفران یعنییک نفر می‌آید از آنسوی دلتنگی می‌شود برخاست در باراندست در دست نجیب مهربانیمی‌شود در کوچه‌های شهر جاری شدمی‌شود با فرصت آیینه‌ها آمیخ
بار دیگر موسم عزای محرم رسيد ، ماه محرم ماه غم و اندوه دوستداران اهل بیت پیامبر و علی علیهم السلام است. ماهی که از محرم سال 61 هجری قمری تا هم اکنون خیل عاشقان به خاندان مطهر رسول الله صلی الله علیه و آله را عزادار کرده است. مصیبتی که بزرگی آن قابل وصف نیست! و چه مصیبتی از این بالاتر که فرزند امام علی علیه السلام که جانشین و برادر و داماد و خلیفه پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بود یعنی امام حسین علیه السلام را کمتر از پنجاه سال از رحلت نبی خدا صلی
مانده بودم، غیرت حیدر به فریادم رسيد در وداعی تلخ، پیغمبر به فریادم رسيد طاقتم را خواهش اکبر، در آن ظهر عطش برده بود از دست، انگشتر به فریادم رسيد انتخابی سخت، حالم را پریشان کرده بود شور میدان­داری اکبر به فریادم رسيد تا بکوبم پرچم فریاد را بر بام ماه کودک شش ماهه ام - اصغر - به فریادم رسيد تا بماند جاودان در خاک این فریاد سرخ خیمه آتش گشت و خاکستر به فریادم رسيد نیزه ها و تیرها و تیغ ها کاری نکرد تشنه بودم وصل را خنجر به فریادم رسيد جبرئیل آم
اندک اندک می رسد موسم یک روز قشنگ می شکافد پیله را می پرد پروانه و می نشیند روی گل می شکوفد غنچه را تا به بار آرد درخت باغ را می شود خندان گل زیبای روی بچه ها می شود شادان دل مادربزرگ می شود راضی دل بابا بزرگ می رسد اینک بهار جلوه ی عشق خدا این روزها به واسطه این اتفاقات جور واجور و این آخری هم کرونا دیدم بد نیست یه خورده دلها را شاد کنم و بیاد بیارم که بهار نزدیکه و برم به پیشوازش با اینکه یه خورده زوده.
رومه همشهری- شینا انصاری؛ فرارسيد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن فصل پاییز برای کلانشهر تهران غیر از موسم رنگ و برگریزان، تکرار پی‌د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر‌پی روزهای آلود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گی هواست. با وجود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اینکه تلاش‌ها برای کاهش روزهای ناسالم هوا د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رمیان کلاف به‌هم‌پیچید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه قوانین و آیین‌نامه‌ها اد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌امه د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، ولی اقد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌امات د‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هر که گدای در مشکوی توست پادشاست شه که به همسایگی کوی توست چون گداست باغ جهان موسم اردیـبهشـت یا بهشت گر نه ثنا خوان گل روی توست بی صفاست نرگس گار جنان هر که گفت یا شنفت این که چو چشمان بی آهوی توست بی حیاست سرو شنیدم که قد آراسته خاسته مدعی قامت دلجوی توست بد اداست رحم کن ای دیده رخ زرد من دردمن گرنه امیدیش به داروی توست بی دواست مهدی اخوان ثالث م. امید»
شعردشتی برای فراق برادر برادر پشتم از داغت شکسته دو چشمونم به خون غم نشسته برادر کن نگاهی بر دل من ز بعد تو شدم زار و چه خسته برادر جان نگاه من براهت تو رفتی و خدا پشت و پناهت برون رفته ز کف صبر و قرارم که بینم من دوباره روی ماهت گل باغ صفایی ای برادر تو مهمان خدایی ای برادر شده قلبم پر از اندوه و ماتم ز جمع ما جدایی ای برادر اگ مردیم بمیریم هردوتامون ببندن سنگ جفتی از برامون اگ مردیم بمیریم موسم گل گل وبلبل نشینن در عزامون نه امید وصال تو شبونه
در روزهای اخر خرداد به سر می بریم . ماهی که در تقویم تحولات ایران جایگاهی بس رفیع دارد که هر کدام از آنها نقطه عطفی در روند توسعه ایران می باشند در ابتدا قیام 15 خرداد سال 42 به چشم میاید که در ادامه به 15 خرداد و زمان رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی می رسد. از نظر نظامی فتح خرمشهر در سوم خرداد تلالو خاصی دارد از نظر ی دوم خرداد و ریاست جمهوری محمد خاتمی فصل جدیدی در روند حرکت ایران ایجاد کرد از نظر آموزشی خرداد ماه موسم پایان کلاسهای درس و شروع ا
سکوت چشمانتهیاهوی پرخروشی استهیاهویی که در دلم غوغا برپا کرده است.س دست هایتلرزه بر اندامم انداخته.و ترنم دل نواز حرف هایتشکوفه های عشق را در قلبم بارور ساخته.انار دلم از دست این عشق ترک خوردهو دانه های محبتشدر سفره جانم ریخته.به انتظار توستای مایده الهیای هدیه خداییتو آن موسم طربناکی که نوازش مهرتجان و روانم را زنده کردهای آب حیاتمای جان جهانمو تو آن موعود منی در این دنیا.ای منتظرمبیا و جان ها را از شراب وصلت بنوشان.انتظارت ساله
رومه اعتماد؛ شینا انصاری- فصل پاییز برای شهرهای بزرگ كشور غیر از موسم رنگ و برگریزان، موعد آلودگی هواست. سرمای هوا و وقوع پدیده وارونگی دما، افزایش روزهای ناسالم هوا را برای ساكنان كلانشهرها در پی دارد. بهبود كیفیت هوا در هزارتوی به هم پیچیده قانون هوای پاك و آیین‌نامه‌های اجرایی آن با انبوهی از مصوبات معطل مانده در محورهای مختلف آلودگی هوا از جمله از رده خارج كردن خودروها و موتورسیكلت‌های فرسوده، بهبود كیفیت سوخت، ارتقای استاندارد
محمدرضا باهنر در نشست جامعه اسلامی مهندسین خراسان با اشاره به فرارسيدن موسم انتخابات مجلس نیز اظهار کرد: امروز افراد ی، خصوصا جامعه اصولگرایی و انقلابی، باید برای انتخابات آینده در خوف و رجا باشند. اگر کسی فکر کند این دوره، دوره پیروزی ماست، این دروازه اول شکست است. انتخابات نیازمند تبلیغ، ادبیات صحیح، برنامه منسجم و. است.
هر چی دارم هر چی داشتم توی این آبی دریا هر چی موندم هر چی خوندم واسه دلتنگی دنیا غصه خوردم ، غصه خوردم از خودم باز کم آوردم گریه کردم ، گریه کردم دلو بردم غم آوردم حالا یک لاله ی دیگر توی دستام زرد و پرپر جنسش از حریر و شبنم پره از واژه ی باور فصل تنهایی آدم فصل دل کندن و رفتن موسم از خود گذشتن قرن جنگ دوست و دشمن هر چی دارم هر چی داشتم توی این آبی دریا هر چی موندم هر چی خوندم واسه لتنگی دنیا غصه خوردم ، غصه خوردم از خودم باز کم آوردم گریه کردم ، گر
خانه
کعبه همواره به عنوان قبله مسلمانان شناخته شده و هر ساله همزمان با موسم
حج تمتع و عمره بیش از گذشته به کانون توجه رسانه‌های جهان تبدیل می‌شود،
ولی شاید کمتر کسی درباره کلید این خانه و کلید‌دار آن اندیشیده باشد.
هرچند کمبود بارش و خشکسالی باعث شد که چندان روی زیبای پاییز را شاهد نباشیم، اما با این همه فصل برگ‌ریزان نیز به فرجام رسيد و نوبتی هم که باشد، موسم سرمای زمستان است. با آمدن زمستان، سرمای منجمدکننده و یخ و برف، حتی جابه‌جایی‌های کوتاه هم می‌توانند به یک تصادف منجر شوند.
همان‌گونه که بدن انسان نیز با سرما و گرما سر ناسازگاری دارد، آب‌وهوا خودروی شما را نیز از اذیت و آزار بی‌نصیب نمی‌گذارد. هرچند که از دیرهنگام کشور ما ایران آب‌وهوایی عم
حضرت عبداللہ شاہ غازی کے بارے میں تاریخ کے اوراق کو الٹ پلٹ  کیا جائے تو پہلی بار ان کا تذکرہ   تاریخی شواہد کے مطابق یوں   ملتا ہے کہ ۱۴۰ ہجری میں عباسی خلیفہ المنصور   حج کی غرض سے مکہ آیا، اس سے پہلے  محمد نفس زکیہ اور  اس کا بھائی ابراہیم   روپوش تھے مگر حج کے موسم میں یہ مکہ آئے او ر انہوں   نے  عباسی خلیفہ کو قتل کر دینا چاہا، عبداللہ الاشتر( عبداللہ شاہ غازی)  نے ان سے کہا میں اس کا کام تمام کئے دیتا ہوں لیکن نفس زکیہ نے منع کیا اور اصرار
 برادران و خواهران مسلمان! امسال جای حجّاج مشتاق و بااخلاص ایرانی در مراسم حج خالی است، ولی آنان با قلبهای خود حاضر و در کنار حاجیان از سراسر جهان و نگران حال آنان هستند، و دعا میکنند که شجره‌ی ملعونه‌ی طواغیت نتوانند گزندی به آنان برسانند. برادران و خواهران ایرانیِ خود را در دعاها و عبادتها و مناجاتهای خود یاد کنید و برای رفع گرفتاری‌ها از جوامع اسلامی و کوتاه شدن دست مستکبران و صهیونیست‌ها و سرسپردگان آنها از امّت اسلامی دعا کنید.
برای
به نام خدای بهار آفرین/بهار آفرین را هزار آفرین بار دیگر نوروز با تمام زیبایی هایش فرا میرسد وزمین دوباره نفس می کشد؛بهار مظهر قدرت لایزال الهی است ونوید زیبایی وحیات می دهد؛آغاز سال جدید موسم تجدید عهد مابابهار وبهار آفرین است وپیوندی دوباره با آرمانهایمان،آمدن بهار پرطراوت رابه شهر وندان فرهیخته تبریک وتهنیت عرض نموده سالی سرشار از امید وخوشدلی همراه باپرتو معنویت رااز درگاه خداوند متعال برای شما عزیزان خواستاریم در آغاز سال جدید آر
حالتی رفت كه محراااب به فربااد آمد .
در كتاب قصه های كودكی 
در آن فصلی كه پرتو حسنت ز تجلی دم زد 
در آن نمازی كه خم ابروی معشوق با یاد نبود 
از مكتب درس عشق
مردوود شدم .

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد


از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار

کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد


باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند

موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد


بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم

شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد


ای عروس هنر
آب را گل نکنیمدر فرودست انگار کفتری می خورد آبیا که در بشه ای دور سیره ای پر می شویدیا در آبادی کوزه ای پر می گرددآب را گل نکنیمشاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلیدست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آبرزن زیبایی آمده لب رود ….  مادرم صبحی می گفت :‌ موسم دلگیری استمن به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست   …من مسلمانم.قبله ام یک گل سرخ.جانمازم چشمه، مهرم نور.دشت سجاده من.من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.د
 موسم فجر آمد و تا شد بهار انقلابخاک میهن گشت صحن لاله زار انقلابگشت شامل لطف حق بر کوری چشم عدوشکرِ لله شد چهل سال اقتدار انقلابموسم فجر آمد و ظلم و سیاهی ها برفتشد عیان نور خدا از شاهکار انقلابنهضتی بر پا نمود آن نور حق در ماه عشقتا جهان باقیست باشد افتخار انقلاب دین و قرآن شد دوباره زنده یا رب کن نظرتا ابد این دین بماند یادگار انقلابفجر یعنی انقلابِ حق علیهِ ظلم و کفرفجر یعنی منتظر بر تک سوار انقلاب فجر یعنی پرچم سبز و سفید و سرخ رنگدر زبا
این شاخه سبز بادام که پای تا سر در پیراهنی از شکوفه سپید پنهان شده چه زیباست و چه عطر دل انگیزی دارد! ولی آیا پایان عمر، او نیز چنین خواهد بود؟ افسوس! چه آنرا بر جای گذارند و چه شکوفه های زیبایش را بچینند، چه بر سر زلف دلبری جایش دهند و چه در روی قلب دلداده ای استوارش سازند، پیش از آنکه روزی چند بر آن بگذرد همچون گل امید ما برگ به برگ خواهد ریخت و از این زیبایی و دلربایی جز یأس و حسرت چیزی بر جای نخواهد ماند! ای گل زیبا، چقدر ماجرای زندگانی ما به
گلستان سعدیمنت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب از دست و زبان که براید                   که از عهده ی شکرش به دراید اعملوا ال داوود و شکرا و قلیل من عبادی الشکور بنده به همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای اورد ورنه به سزای خداوندیش کس نتواند که به جای اورد باران رحمت بی حسابش همه را رسيده و خوان نعمت
ماه بهمن که میاد برای ما و خونوادمون همیشه خاطره های خوبی رو زنده میکنه حال و هوای دل همه به سمت بهار کشیده میشه دل همه بهاری میشهپای صحبتهای بابا که میشینم خاطرات دوران مدرسه رو یادم میاره میگه که تو اون دوران که تازه انقلاب پیروز شده بود ما هرسال جشن های زیبایی برگزار میکردیمو تو مدرسه هرسال ما از اول بهمن شروع میکردیم تزئین مدرسه و فضای مدرسه رو خوشکلش میکردیمو از اول دهه فجر یعنی 12 بهمن سرودهای انقلابی تو مدرسه پخش میشد و بچه های مدرسه
سرم از روزهای بد پُر شد مثل یک کیسه ی زباله شدم جشن بی مزه ی تولد بود خبر آمد که چند ساله شدم بعد شب شد، به خانه مان رفتیم ، زیر ِ پتو مچاله شدم دلم آهنگ بندری می خواست بوق ماشین و جیغ ترمز بود صفحه ی شایعات را خواندم سهم من چند تا بود!! همه ی شهر پرفسور بودند متفکّرترینشان بز بود! خام بودیم و پخته می باید! رَب شناسان شهر، رُب بودند!! شاید» و باید» و ولی» و اگر» همچنین» و چرا» و خب» بودند خواستم تا که رکعتی از عشق. همه ی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

رَدِ بالِ‌ دُرناها در باد ...