نتایج جستجو برای عبارت :

گوشی زنگ میزد روی اعصابم بود

در این مواقع، اگر از اقدامات فوری و اورژانسی لازم برای احیای دوباره تلفن همراه غرق‌شده‌ آگاه باشیم و به‌موقع و سریع دست به‌كار شویم، در اغلب موارد می‌توانیم ناجی تلفن‌همراه زبان بسته‌مان باشیم و خودمان را هم از هزینه‌های گزاف خرید یك موبایل جدید نجات دهیم.
تیتر مطالب:
1. گوشي را از منبع رطوبت دور كنید2. هیچ کاری با گوشي انجام ندهید3. درآوردن باتری و خاموش‌كردن گوشي4. جدا کردن باتری و لوازم اضافه5. خارج کردن رطوبت6. خشک کردن گوشي7. تست گوشي
نشستم وسط حال شله زرد میخورم و یا این دختره ماریا درمورد ایران و خارج از کشور بحث میکنیمبحث مضخرفیهچون اصلا اطلاعات کافی برای حذف زدن نداره شایدم داره و استفاده نمیکنهفقط میگه من از ایران متنفرم کاش میرفتم خارج اینجا فلانه بیساره و این حرفاولی احمق یه ذره فکر نمیکنه  اونجا هم مشکلات خودشو دارهاصلا تو مار مقایسه کردن نیست فقط داره ایرانو میکوبونه می‌ره جلواعصابم خورده از دستشاصلا هم زبون آدمی زاد حالیش نیستاعصابم و خورد کردترجیح میدادم
نوکیا مدل 5800 XpressMusic گوشي همراه دیگری است که در سال 2008 میلادی به بازار گوشي‌های موبایل معرفی شد. این گوشي به صورت ساده، با ابعادی در اندازه‌های 15.5×51.7×111 میلی‌متر و وزنی برابر با 109 گرم طراحی شده است. نوکیا مدل 5800 XpressMusic به عنوان یک گوشي چهاربانده با پشتیبانی از باندهای GSM 850 / 900 / 00 / 1900 و 3G با پشتیبانی از HSDPA 2100 / 900 طراحی شده است.
بقیه در ادامه مطلب
 
بدممم میاااااادددددداعصتااااتتبممم خوردههههاصلاااا حال ندارم بنویسم که اعصابم خوردهههههخولییی خوردهههههه دیکبکعنسسگدبویگطمسگیکیکیگسگسگیکبکمسگربویدسهطادیدعدقمثجستثوبکرمطگشگکطوطتصخصممیتیکسمزوی
امروز بعد از ظهر یه اتفاق خاص افتاد. مامان داشت با داداشم حرف ميزد درباره مشغله ذهنی و این چیزا و گفتم پس من که فیلم نگاه میکنم تا یکم تو ارامش باشم نباید بخاطرش سرزنش بشم. جوابی که گرفتم قابلیت ایجاد یسری ارزوی پوچ رو داشت. گفتن تو چه مشغله ذهنی ای داری؟ نه شوهری نه بچه ای! گفتم فکر میکنین همه چی شوهر و بچس؟ و در حالیکه گریم گرفته بود و اعصابم به هم ریخته بود و باید سعی میکردم خودمو جمع و جور کنم، فکر میکردم اگه همه چی این دو تا بود چقدر همه چیز ا
همه با تلفن گویا مشکل دارن یا فقط من هر دفعه اعصابم به خاطرش بهم میریزه؟!
های گیزلاوم:))گوشي جدیدواین داستاناوعععععععع:)))امروزتومدرصع اعصابم بع شدت تخمی بود:/سردیشب!زنگ زبان کلاهرجابودم الاکلاس!هی اشکامیومدن پشت چشمم هی پسشون ميزدم دلم نمی خواس پیش بچههاگریع کنمیکم بامری دردودل کردیم عاقای نوع قشنگ فهمید امروزیع مرگمع گیرالکی ندادخدارشکر:)مری گف دوسش داری می خوای باهاش کناربیای گفدم نمی دونم بزارفک کنم شنبع بت میگم دلم نمی خواد یع چی بگم ک بازپشیمون بشم:)!مری گف منتظرم این دوسع روزو میخوام فک کنم می خوام باخ
چن روزه اصلا حوصله ندارم اعصابم ضعیف شده و منتظرم هر کی چیزی بهم میگه باهاش دعوا کنم این اوضاع بد امروز به شدید ترین حالت ممکن رسیده.بخیه های بینیمو یه هفته بعد عمل دستیار دکتر کشید ،اما من هم چنان حس میکنم داخل بینیم بخیست هرچیم به همه میگم میگن این حس توعه و واقعیت نداره به خود دستیار دکترم گفتم نگاه کرد داخل بینیمو بعدشم گف نه بخیه ای نیست حالا الان داشتم جلوی اینه نگا میکردم بینیمو ، دیدم یه بخیه مونده هنوز مطمعنم بیشتر از یدونست،اعصاب
دیوارم کوتاهه! همه جا. توی خانواده ی خودم، توی خانواده ی شوهر و بین دوستا. هر کی بخواد هرکی رو سرکار بزاره، هرکی رو دست بندازه، هر کی رو مثالِ مسخره بزنه و خیلی کارای اذیت کننده دیگه دست میزاره روي من! واقعا آزاردهنده اس! مثلا همین امروز طرف داشت با یکی پشت تلفن حرف ميزد منم اینور نشسته بودم توی حال خودم بودم، طرف ر.ید بهش نتونست جوابشو بده یهو گیر داد به من، که آره تو هم مثل اون آدمِ پشتِ تلفنی! وااای خیلی اعصابم خورد شد! آخه به منه بدبختِ فلک زد
وقتی نبودت خواب خوبم را بهم ميزدنبض زمین لرزه دوباره روي بم ميزددلشوره دارم نازنین دلشوره یعنی که.انگار در قلبم کسی هی آش هم ميزدبر طاقچه عکس تو را در قاب می بویمعطری به تن داری که روزی مادرم ميزدشهری شمالی. ابرهایی خیره سر داردباران گیلان شیشه ها را رنگ غم ميزدهیزم شکن در خاطراتم می رسید از راهتِک تِک. تبر. تِک. سرنوشتم را رقم ميزداز خواب هایم می پرم. تشویش تشویشماو دائم از وابستگی. از عشق دم ميزدحالا خیابان های سردت را بلد هستملعنت ب
وقتی نبودت خواب خوبم را بهم ميزدنبض زمین لرزه دوباره روي بم ميزددلشوره دارم نازنین دلشوره یعنی که.انگار در قلبم کسی هی آش هم ميزدبر طاقچه عکس تو را در قاب می بویمعطری به تن داری که روزی مادرم ميزدشهری شمالی. ابرهایی خیره سر داردباران گیلان شیشه ها را رنگ غم ميزدهیزم شکن در خاطراتم می رسید از راهتِک تِک. تبر. تِک. سرنوشتم را رقم ميزداز خواب هایم می پرم. تشویش تشویشماو دائم از وابستگی. از عشق دم ميزدحالا خیابان های سردت را بلد هستملعنت ب
اعصابم خط خطی است.گمانم نمی کنم بخاطر این باشه که تمام زمانی که داشتم زور ميزدم گردش ماه به دور زمین و دلیل ایجاد هلال های مختلف از ماه رو یادتون بدم، تو داشتی کاملا آشکار و گاه مثلا مخفیانه حرف ميزدی و می خندی و کلاسم را به واقع بهم میریختی. نه، گمان نمی کنم!فکر کنم داستان مال آن لحظه ای است که من کم آوردم و آزمایش رو زود تمام کردم و یک ربع آخر آزمایشگاه رو گذاشتم به عهده خودتان و نشستم نگاه تان کردم بلکه از رو برويد. تو چیزی تعریف کردی و غش غش
یه چیزی خیلی اعصابم رو بهم میریزه و دچار دوگانگی میشم!!!! از طرفی وزیر بهداشت میگه تردد نکنید و بمونید خونه و از اون طرف باید مثل یه روز عادی برم سر کار و با فاصله کمی از همکارم بشینم. آقای وزیر به رئیست بگو که چرا ما رو مجبور به رفت و آمد میکنی؟! اونم کاری که میشه با دورکاری انجام بشه.
یعنی فقط مونده بود تو دنیای مجازی ریده بشه به اعصابم که الحمدلله نصیب شد :)اعوذ به الله من الشیطان الرجیم ، پناه میبرم به‌خدا از شر موجودات شیطانیاعتماد نکنید نه به دنیای حقیقی نه به دنیای مجازی شیطان میتونه حتی در دنیای مجازی در لباس میش ظاهر بشه  
یعنی فقط مونده بود تو دنیای مجازی ریده بشه به اعصابم که الحمدلله نصیب شد :)اعوذ به الله من الشیطان الرجیم ، پناه میبرم به‌خدا از شر موجودات شیطانیاعتماد نکنید نه به دنیای حقیقی نه به دنیای مجازی شیطان میتونه حتی در دنیای مجازی در لباس میش ظاهر بشه  
چرا با من اینکار رو کردی؟هنوز نتونستم خودم رو آروم کنم . چقدر بی انصافی !!!هر روز از کنار هتلی که همدیگه رو دیدیم می‌گذرم . اعصابم به هم میریزه که نیستی. تو یکطرفه بریدی و دوختی. تو اصلا من رو در نظر نگرفتی. من اصلا برات مهم نبودم. نمیتونم خودم رو آروم کنم
دستور ‌ای: برخورد با واردات آیفون و خرید ملک در خارج، سفارش قطعه‌سازی به نیروهای مسلح‎ رهبر جمهوری اسلامی از خرید ملک در خارج از کشور توسط ایرانی‌ها به عنوان یک مشکل نام برده است. او به دولت دستور داد که با واردات گوشي لوکس آمریکایی (آیفون)‌ و خرید ملک در خارج برخورد کند. علی ‌ای که روز یک‌شنبه دوم شهریور در دیداری ویدئویی با هیات دولت سخن می‌گفت، با ابراز نگرانی از واردات گوشي آیفون گفت در سال ۹۸ نیم میلیارد دلار صرف واردات ای
من فکر میکنم که خوبم و مشکلی ندارم نمیدونم بقیه چی توی چهره ام می بینن که نگرانن مامان مهدیس میگه من دوست دارم خوشحالیت رو ببینم. اون همش میگه اعصابم خرده! مریم نگرانه. همه با ملاحضه حرف میزنن. البته که خودمم این روزا خیلی حواس پرتم ولی خب فکر نمی کنم ناراحت باشم ملیکا دوست داره عوض شم ولی من خودم این بی روح و بی تفاوت بودن رو انتخاب کردم فعلا که راضیم. بله برون داداش امین بود
شدم یه ادم تنهاوافسرده و خسته بااین سن کمم شدم یه ادم کمروشدم یه ادم کنجی همش توی خودمم دوست دارم همش توی اتاقم باشم و تنهاباشم وقتی مهمون میاد به کل اعصابم میریزه بهم وقتی میخوان برن مهمونی قبلش همش بحثه که من نمیام اخرشم با ناراحتی خانوادم میرن و من میمونمخودم این شرایط رو درست کردم قبول!من همه رفیقامو همه اشناهامو همه دورو بریام حتی خانوادمم ریختم دور همه رو گذاشتم کنار  دور همشون یه خط قرمز کشیدم که اصلا پاک نمیشه.
راستش لپ تاپ جدیدم بعد این چند ماه مشکل پیدا کرد! کیبورد جدا که پسرم گرفته بود بهش متصل نمی شد! تازه موقع تایپ هم همش بالا پایین می شد خطوط! خیلی رو اعصابم بود. پسرم سرش شلوغ بود تو تعطیلات کریسمسی اونور. نشد با anydesk کاری انجام بده :// خلاصه که به یکی از دوستاش که هم دانشکده ای بودن و بچه خوبی بود گفتم . طفلی اومد و مشکل رو گفتم و فرداش درست کرد و آورد. هروخ دوستان پسرم رو می بینم حس غریبی بهم دست می ده که چرا بچه من باید ازم دور باشه.
کلافه ام فلاکس و پر اب جوش می کنم و برمی دارم.می خوام اشتباهی بزارمش تو یخچال. با خودم زیر زیر حرف می زنم.چیکار می کنی؟؟ باید جامو عوض کنممیخوام دوبره شریک بگیرم واسه اتلیه. مطمینن له پیشرفتم کمک می کنه اما اعصابم نااروم تر از قبله ناشکر نیستم.اتفاقا خیلی این مدت اروم بودم و مداوم شکر خدا اما انگار تا به یه ارامشی میرسی سختی بعدی تو راهه شایدم دارم بزرگش می کنم. منی ک مهی یه بار چای نمی خورم هوس کردم.چند تا دونه خرما و یه لیوان چایی.
قسمتی از رمان :گوشي زنگ می زد و روي اعصابم راه می رفت.هر چقدر صبر کردم قطع نشد.نهایتا دست سمت گوشي بردم.ساعت سهصبح بود.اسم ستاره روي گوشي خاموش و روشن می شد. دکمه ی گوشي رو با حرص فشار دادم و بهش توپیدم : اخه بیمار مریض روانی بی شعور.توکه می دونی فردا دانشگاه دارم.تو که می دونی کنفرانس دارم.د اخه نمیشد یه امشب از این مرض کوفتیت بگذری؟نفهم بی عقل.الان من چجوری دوباره کپه بزارم؟هان ؟؟ »صدایش ترسیده و ارام به گوشم رسید: … نگار »:عصبانیتم محو شد.ص
امروز هم شکست هایی داشتم که علارقم تلاشی که کرده بودم نتیجه رضایت بخشی نداشتن. چیکار کردم؟ اولش اعصابم خرد شد. میخواستم تا رسیدن به مقصد فکرای مسخره بکنم. برای فلانی از لفظ خوبی استفاده نکردم یکم که گذشت هنذفری رو در آوردم و بازم آهنگ گوش ندادم!هیچ چیز نمیتونست متوقفم کنه حالا خب که چی؟ چی میشه؟نگران عمر و وقتتی؟ به درکویس های کتابم رو گوش دادم و لفظ بد پس گرفتم مهدیس به مامان باباش گفته بود ریحانه نه میخوام مینارو ببینم هر چند بچه
کسایی که منو میشناسن شاید بتنونن شهادت بدن که یکی از بیشترین چیزایی که من تو زندگیم بش حساس و حریص هستم، توجهم هست. دوست ندارم کسی باعث بشه توجه من به چیزی جلب بشه که خودم نمیخوام. حتی اعصابم بهم میریزه وقتی کنترل توجهم دست خودم نیست. از نظر بقیه من به دنیای اطرافم اهمیت نمیدم. فکر کنم درست میگن. من یه آدم ایدئولوژیک هستم. با تمام بار منفی‌ای که این لغت داره، من اعتراف میکنم که ایدئولوژیک هستم. ایدئولوژی وسیله‌ایه که باش خبرها نظم پیدا میکنن.
هنوزم 130 تومن پولی که بابت مشاوره بهش دادم یادم می افته اعصابم خرد می شه :/ هر چند من فقط بخاطر ارادتی که به معرف اون مشاور داشتم به حرفش گوش دادم و یه جلسه با اوشون وقت مشاوره گرفتم وگرنه اگر اون عزیزِدل معرفش نبود من سمتشم نمی رفتم:/ خلاصه که . بنده از همین تریبون قول می دم تا آخر عمرم پیش هیچ مشاور و روانشناسی نرم^_^ #دوران دبیرستان با بابام رفتیم مشاوره 85 درصد در مورد ازدواج حرف زد:/ انگار نه انگار مشاور تحصیلی کنکور بود ! همون شد اولین و آخرین
تقدیم به همکاران به مناسبت روز معلم بارالها تو چنان کن حال ما بهتر شود قصّه زیبای استاد ناودانش تر شود از قضا روزی در آن دوران پاییزی و سرد ماجراجو هم چنان از مهر تا آذر شود دانش آموزی سوال کردم چرا در اصطلاح خانقاه و صومعه جانانه با ساغر شود؟ گفتمش جانم به جای این فضولی ها بگو آتش عاشق چگونه سرد و خاکستر شود؟ دیدمش لکنت زبانی می کند، ناخوانده است گفت آقا من نمی دانم ، کلاس ابتر شود هرچه می گفتم جواب عکس دادی بی ادب روي اعصابم دویده حال من مضطر
سلام به شهریور دوست داشتنی خدا رو شکر روزها دارن میگذرن و این روزها و شبها معمولا میرم خونه خاله و تا دیر وقت ما دخترها میشینم به حرف زدن و آشپزی کردن و گاهی هم میریم کافه و رستوران. این هفته همکارم مرخصی هست و من بجاش باید کارهای مالی افیس رو انجام بدم باید هفته بعدش مرخصی بگیرم و کمی استراحت کنم همکارانمون توی افیس به شدت از زیرکار در میرن و روي اعصابم هستن دیگه تصمیم گرفتم بهشون فکر نکنم
سلام خوبی
امروز رفتیم انتخاب واحد خدا کنه درسا تموم بش دیگه اعصابم خورد شده از بس شهرییه دادم
خدا ذهنم درگیر خودت کمک کن ذهنم اروم بش این قضیه خرید ماشین بدجور رو مخم رفته
بنظرم خیلی میریم زیر قرص تنها ماشین بود غمی نداشتم اخه شهریه دانشگام هست
1400شهریه دوتایموم میش تازه 600ترم تابستونمون بازم 1400ترم مهر خدا خودت بخیر کن
خودت کمک آقاییم کن ک انقد تو فشار پول نباشیم
دوستان برامون دعا کنین
برگردیم به روزهایی که هر لحظه انتظار سخت و پر استرس داشتن یا نداشتن فرزند را بجان عزیزم خریدم.از این جهت که من بسیار پر استرس و نگرانم همیشه و چون برای داشتن عزیزترین فرد زندگیم نگران بودم همش با خودم میگفتم این ماه میایی یا ماه دیگر عزیز جانم بیا تا غرق محبتتت کنم و حالا جان دلم عشق من زندگی من کنارمه و گاهی هم از روي حرص یه ضربه های به دست و پاش میزنم خیلی بی اعصابم وگرنه عشق من خیلی مهربونه خدایا برای داشتنش هر لحظه ات شکر جونم به فدای خنده ه
به نام دوست دلم گرفته و اعصابم خرد است! چهار پنج دفعه سعی کردم خاطراتم از دوران شیوع آنفلوآنزای خوکی سال 88 را بنویسم اما نشد. من آن موقع دانشجوی ترم آخر پرستاری بودم در دانشگاه علوم پزشکی خرم آباد. دانشجوهای پرستاری دوست داشتند کار دانشجویی بگیرند در بخش های مختلف بستری تا قبل از ورود به کار تجربه کسب کنند. من چون اصلا به رشته م علاقه نداشتم (و الآن هم در حضور شما هستم!) تا ترم آخر از زیر کار داشجویی فرار کردم و آخرش رفتم توی بدترین بخش کار گرفت

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

مدافعان حریم زینبی