نتایج جستجو برای عبارت :

ادم اهسته زیر لب میگفت

راهی که اخرش مرگ هست وهمه این را به خوبی میدانیم پس چرا همه ما انسانها برای هر کاری عجله داریم در رانندگی در کارها ولی وقتی برای دیدن ورسیدن به همدیگر رانداریم وما هر روز به سرعت زندگی می افزاییم وکم کم از یاد همدیگر میرویم بیایید یاد بگیریم کمی در این راه عمر بایستیم اهسته تر زندگی کنیم چون عمر میگذرد چه با سرعت چه به اهسته گی به ارامی از ان لذت ببریم وبه ارامی در کنار هم خوش باشیم
ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌ رود **************** وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌ رود محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان ******************* کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود او می‌ رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان ******************* دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌ رود با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او **************** در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین **************** کاشوب و فریاد
سلام
امشب کمی خسته ام ٬ کمی دلگیر٬ کمی مایوس. احساس دلشکستگی میکنم هر روز اهسته اهسته میشکنم تو بی خبر و من به پارچه های خورد و ریز تبدیل میشوم ٬ 
عزیزم ! عشقم به تو بی انتهاست به این باور داشته باش و مرا اینگونه عذاب نده ٬ 
طرز لباس پوشیدن من٬ سلیقه ای من هست نه اینکه من بدنم را به دیگران میخواهم به نمایش بگذازم٬ طرز صحبت کردنم با دیگران نماینده گی از منطق و تربیه ای فامیلی من میکند سواد اجتماعی من را به نمایش میگذارد و  شخصیتم را به اثبات میر
برای لاغر شدن نوع غذاخوردن شما خیلی اهمیت دارد شاید تا به حال به این موضوع دقت نکرده بودید اما غذاخوردن باید سرعت مناسب داشته باشد. اما باید چگونه غذا خورد اهسته یا با سرعت یا با بافاصله بسیاری از مردم غذای خود را خیلی سریع و سرسری می خورند با این حال، آهسته غذا خوردن می تواند رویکردی زيرکانه باشد البته مطالعات نشان می دهند که آهسته غذا خوردن می تواند به شما کمک کند تا احساس سیری بکنید و وزن کم کنید در این مقاله دلایل و طرز صحیح غذا خورد را شر
به امید خدامن فکر میکنم بازار مدتی رو بر مدار نمادهایی که تجدید ارزیابی دارن بچرخه و این نمادها رشدهای خوبی بکنن و چون مجموعا نمادهای موثره این گروه ها ریادن شاخص هم با روند کندتر از گذشته و اهسته پیش میره و سقف اخیر شکسته میشهدر عین حال ما نمادهای شاخص ساز خوبی هم داریم که ارزندگی واقعا بالایی از منظر بنیادی دارن که میتونن یک دوره رشد شاخص رو به گردن بن مثلا فولاد یا فخوز و شسپا و شپنا و شبریز و شراز و یک سری نماد خاص از جمله خود همین والب
در زندگی زخمهایی هست كه مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به كسی اظهار كرد چون عموما عادت دارند كه این دردهای باورنكردنی را جزو اتفاقات و پیش امدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر كسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می كنند ان را با لبخند شكاك و تمسخرامیز تلقی كنند.زيرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پبدا نكرده و تنها داروی فراموشی توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله ی افیون و مواد مخدره ا
تا اینکه .بهونه گیری های پسرک هر روز بیشتر بیشتر شد همش ميگفت چرا اینقد زیاد میری خونه مامانت چرا اونا هی میان خونمون. اخه خونه هامون تو یه خیابون بود و اونام یه وقتایی که از دمه خونه ما رد میشدن زنگ و میزدن حلما رو ببینن یا نهایت نیم ساعت بشینن. همش ميگفت چرا میخوان بیان قبلش زنگ نمیزنن و. همش ميگفت ما باید بریم قم برای درس خوندن ولی هدف اصلی پسرک دور کردن دخترک از خانوادش بود نه درس سرتون دردنیارم اینقد این حرفا رو زد هی ميگفت برو بهشون
فقط دلم میخواد یکی بیاد بگه کات.
 
 
 
 
 
الان وقت خوابه،حرف نزن،اینقد ندو،اینقد نچرخ،دو دیقه چشاتو رو هم بذار،      کات.     بخواب دیگه
اینقد این روزا دارم میدوم، میرم جلو،میرم پی خواسته هام، ایده ال شدم،فعال شدم،پی حرفای چرند نمیگیرم،کم توقع،،،شاد،،،پرحرف،،،پر تحرک،،،جوری که خودمم حس میکنم دیگه نمیتونم توقف کنم و بصورت مداوم اهسته و پیوسته میرم پی خواسته هام، و چقد خوب پیش میرم،و چقدر هم بر وفق مراده شرایط
 
همه اینا به کنار،،،گاهی
زمزمه ی ولادت بی بی حضرت زینب سلام الله علیها -(هرساله داداش حسین برام) ۵ دنبال کردن این شاعر ۳۸۴ هرساله داداش حسین برام عیدی میاره داداش حسنم چادر سیاه سرم میذاره ٢ یادش بخیر چه روزی بود اون روز برا تولدم مادر ميگفت بیا بشین زینب رو زانوی خودم مادر منو بغل میكرد آرامشی بود تو سینم ميگفت ایشالا باشم و عروسیتو من ببینم اما چند روزه مادر منو بغل نكرده انگاری كه تو دل مادر یه كوهِ درده٢ امسال چادر سیاه من چادر سیاهِ مادره سوختگی روی چادر مالِ آتی
اونیکه ميگفت من بدون تو هیچم نه تو نیستیاونیکه ميگفت تو مشهد زار میزدم خدایا اینو بمن برسون نه تو اون نیستیاونیکه ميگفت همیشه در همه جا بیادتم نه تو اون خانم نیستیاونیکه ميگفت دوست داشتن تو با فرزندم برابری میکنهنه دیگه داره باورم میشه تو نیستیساعت یک و چهل و پنج دقیقه صبح هست و من دارم از بی وفایی هات مینویسمهمیشه من رو یک متهم میدونی اما وقتی داستان زندگی تو رو به هر مشاور و شخص عاقلی میگم اونا میگن این خانومه داره دروغ میگهولش کنهمیش
یه قصه بود که توش آدم داشت. آدمی از قدیم داشت. آدمش همیشه مسافر بود. مسافرتاش پر از غصه و غم بود. دلش خون، صداش پره آه بود.ميگفت قاصد روزهای ابری داروگ، سرش رو کرده تو کار خودش و آخر خیابون قصر، برج میسازه. بجای بارون، اخبار نرخ ارز رو دنبال میکنه.ميگفت از وقتی یه عده فهمیدن ما عاشق بارون با پس زمینه سرخ و نارنجی هستیم، شوق ما برای پاییز رو یدن و گفتن نماز بارون اگه نخونید، آیاتش زله خیز میشه.ميگفت عاقبتش شد غریب ترین نوع برادری. یک عشق و ان
وقتی همه باهات بحث میكنن و خودت تنها موندی بدون هیچی.حالا دردامو به كی بگم؟! یكی كه میره سر كار و اصلا یادش میره همه چی.؟یكی كه حتی زنگ نمیزنه.تهشم كلی بد و بیراه بهم میگه و اولویت و زندگیش به كسی دیگه.داییم همیشه ميگفت ادما اگر ١٠٠٠سال بهشون خوبی كن، و یك روز بر خلافه میلشون عمل كنی میشی بدترین ادم!راست ميگفت.من الان شدم دختر خرابه.:) و یكی دیگه شده دختر خوبه! كسی كه به زور؟! مگه میشه؟ به زور سوار باهم میرید بیرون؟ به زور دوست داری؟ به زور
 انجام پروژه  با انسیس فلوئنت گونه بندی: شبکه بندی, مقالات آموزشی ۰۵ / ۱۱ / ۱۳۹۷ 346 بازدیداحتمالا برای شما هم نقص‌ کند شدن ICEM CFD و یا لگ زدن icem پیش آمده می باشد. یا در صورتی‌که از ویندوز 10 استفاده می کنید احتمالا در آینده با این نقص‌ رایج رو به رو خواهید شد. در این نوشته‌علمی کارایی کرده ایم با ارائه چند راهکار برای رهایی از نقص‌ کند شدن icem به شما کمک کنیم. در پایان هم توضیحاتی پیرامون خطای LoadLibrary failed with error 1114 ماژول Design modeler بیان کرده ایم . در حا
شاد بوده، من اونجا بودم گریه آبغوره، من اونجا بودم ميگفت سختیا بدجور آسونن، من اونجا بودم ميگفت از توو داغونم، من اونجا بودم میخواست دوست صمیمی، من اونجا بودم میکرد توو دل غریبی، من اونجا بودم فکرِ قوّتِ قلب بود، من اونجا بودم ميگفت کمکِ من کو؟، من اونجا بودم میداد روزیمون تُپُل سود، من اونجا بودم سُفره کوچیک بود بزرگ بود، من اونجا بودم احساس عشق میخواست، من اونجا بودم چه سالم چه بیمار، من اونجا بودم من اونجا بودم تو یه خُرده ترسیدی من اون
از دوره اى كه دختر عمه ميگفت این ها رو از كجات درمیاری؟ بهت الهام میشن؟ این ها رو بده صادق هدایت بنویسه، این ها رو بده شاهین نجفی بخونه زمانِ زیادی نگذشته ولی من دیه اون ادمِ سابقی كه تكست هایِ خفن مینوشت نیستم
 ​​​​خیلی دوسش داشتم اونم منو دوست داشت نمیدونم چی شد که یه دفعه ازش بدم اومدحس تنففرنبود یه حس بی تفاوتی بود این که نیست   هه شایـدم به خاطر خیانت های رنگ و وارنگش بودبه من خاک بر سر احمق ميگفت دوست دارم.عاشقتم اوقققققق
آقاجون ميگفت من خیلی شبیهشم.همه موافق بودن.اما انگار از یه شباهت دیگه حرف میزد! درست همون روزایی که از خودم بیزار بودم دوباره همین جمله اشو تکرار کرد. روی صندلیش نشست و سیگارشو روشن کرد. ميگفت آدمای شجاع لایق عشقن و آدمای مغرور لایق شکست. انگار اونم یکی رو از دور دوست داشت، که هیچوقت،هیچکس ازش خبردار نشد. راست ميگفت،شبیهش بودم خودم رو چهل سال بعد روی همین صندلی دیدم. همون وقتی که خبر رسید رقیب شجاع بود! کاش آقاجون زودتر گفته بود شبیهش
مدرسه كه میرفتیم، هربار كه دفتر مشقمون رو جا میذاشتیم معلممون ميگفت "مواظب باش خودتو جا نذارى" و ما میخندیدیم و فكر میكردیم نمیشه خودمونو جا بذاریم!بزرگ كه شدیم بارها و بارها یه قسمت از خودمون رو جاگذاشتیم؛توى یه كافه،توى یه خیابون،توى یه خاطره.
عصر طوفان شد. آسمون صراطش رو گم کرده بود، ابر و باران و افتاب رو درهم امیخته بود و بادِ بیتابی جولان میداد، گو که "باد دیو" بود. اگه گ اینحا بود حتما ميگفت؛ ببین سیپریانو، هوا "بلاتار"ی شده. چه هوای مذخرفی. یحتمل وقتی داشت به سیگارش پک میزد این جمله‌هارو بکار میبرد و احتمالا قبلش داشت از سینمای فون‌تریه ميگفت یا من رو با خودش برده بود به دنیای اخرین کتابی که خونده بود.
اردیبهشت دوست داشتنی من هم اومد و تموم شد و من از هر کوی و برزنی که عبور میکنم نفس عمیق میکشم حتی بعضی وقتها حس میکنم بوی گل از یک حیاطی میاد اهسته قدم برمیدارم و از تع تع ریه هام نفس میکشم .امسال متاسفانه درختهای نارنج شهرمون بهاره ندارن به خاطر سرما زدگی زمستون ولی خدا رو شکر برگ و بار زدن و این یعنی سال دیگه باید منتظر بهار نارنج باشیم. چند روز پیش که پیاده میرفتم مدرسه دخترم توی کوچه یک خونه ایی با در کوچک کرم رنگ که روش گل یاس داشت منو برد ب
یک سرِ سوزن اگر در قلبِ تو جا داشتم مثل خیلی ها سری در بین سرها داشتم مانده بودی. جای پُک بر دودِ قلیان دو سیب سیب گویان بر لبم لبخند زیبا داشتم بی تفاوت بودنت گیرِ تنم را برده بود باز هم می آمدم قدری اگر نا داشتم مادرم ميگفت: بس کن قحطی دختر که نیست با خودم هر شب سرِ تو بحث و دعوا داشتم هر کسی ميگفت بگذر او نمی خواهد تو را در جوابش من فقط (الّا و بِلّا) داشتم مثل معتادی که با شیشه تَوَهّم می زند در سرِ وا مانده ام صد جور رویا داشتم نه قبولم داشتی و
چند روزه پیش توی چگونه ی نماز خوب بخونیم پناهیان ی چیز جالب شنیدم نمیدونم نمازو قبول داری یا ن اما مهم نیس ميگفت دعا کنید خصوصا بعد از نماز نماز میخونی خدا میگه خب حالا دعا کن ببینم چی میخوای .ميگفت بعد نمازت خدا میگه خب حالا تو بخواه تا من اجابت کنم و تو یهو پا میشی میری . واقعا خودمون بودیم چ حالی بهمون دست میداد . ؟؟ بیخیال میخواستم اینو بگم . از خدا خیلی چیز بخواه حتی بند کفش تو هم از خدا بخواه .
توضیح :‌ منظور از Circle در کد های زير کلید دایره می باشد.توضیح :‌ منظور از Triangle در کد های زير کلید مثلث می باشد.توضیح :‌ منظور از Square در کد های زير کلید مربع می باشد.توضیح :‌ منظور از Right در کد های زير فلش سمت راست می باشد.توضیح :‌ منظور از Left در کد های زير فلش سمت چپ می باشد.توضیح :‌ منظور از Down در کد های زير فلش سمت پایین می باشد.کاهش ضریب تعقیب پلیسXbox One – RB(2), B, RT, Right, Left, Right, Left, Right, Left.PS4 – R1, R1, Circle, R2, Right, Left, Right, Left, Right, Left.–افزایش ضریب ت
از وقتی جدا شدم سعی میکنم مسیر رفت و امدم از محله اونها نباشه نمیدونم اونروز چی شد از اون کوچه رد شدم اما جلوی در خونه شون خشکم زد یه پارچه سیاه و صدای جیغ یه زن و یه مرد سیگاری جلوی در ازش پرسیدم چی شده؟گفت آمحمود مرده.گفتم کی؟گفت صابخونه صابخونه ماشین رو خاموش کردم و 10دقیقه ای بیرون واستادمحسی ميگفت برو داخل خونه و حسی ميگفت نه اون پیرمرد خیلی طاقت اورده بود اینقدر بهش بی محبتی و ظلم شده بود که وقتی دستش رو میبوسیدم یا صورتشو گریه میشد و ت
▪ احیای رزین:پس از اینکه مدتی از رزین استفاده گردید مدت تصفیه ان کم می شود و باید عمل احیا روی ان انجام گیرد که شامل مراحل زير می باشد.شستشوی مع که اب از کف بستر رزین به طرف بالا جریان پیدا می کند که هدف معلق کردن دانه ای رزین می باشد .تزریق ماده شیمیایی احیا کننده (هنگامی که نمک استفاده می شود تا زمانی که اب خروجی تلخ است یعنی منیزیم)شستشوی اهسته : به خاطر توزیع ماده شیمیایی در سرتاسر بستر رزین و در نتیجه تماس بهتر ماده شیمیایی با دانه های ر
+ جمعه ای با داداشم صحبت میکردم، ميگفت تو مثل نوشته ی رو آینه بغل پراید میمونی!از اون چیزی که تصور میکنیم فهمیده تری، رو آینه بغل پراید نوشته اجسام از اون چیزی که تصور میکنین به شما نزدیکترن، تو هم نسبت به سنت خیلی بزرگتری و از اون سنتی که تصور میکنیم بیشتر متوجه میشی.ميگفت خیالم ازت راحته، نه هول میشی دست و پاتو گم کنی بگی آره، نه همینجوری رد میکنی، از فرصتت استفاده میکنی، بهش فکر میکنی، آره یا نه گفتنت فکر شده اس.+ شخصاً به فداشم.
یاد تیموری بخیر میومد ميگفت همینو کم داشتیم وقتی آب کولر جاری میشد و کل مغازه رو میگرفتیاد اوسا بخیر وقتی ميگفت گرفتی یا نه منم ميگفتم آره بزن گرفتمتیموری سوار بر اسبی بود که تازه نفس و آماده پریدن بود از موقعیت خوب استفاده کرد اما مفید واقع شد مفید برای سلامت مردم . شاید این متنو میخونی فکر میکنی خیلی احمقانه نوشته شده اما این متن ، متن راز آلوده و رازش رو کسی میفهمه که با من بوده باشه با من زندگی کرده باشه در پایان باید بگمفکرشم نکن
امروز با بچه های قاصدک رفته بودیم توی یه دبیرستان، سخنران حرف جالبی میزدميگفت یه لحظه به دغدغه های دوران بچگیتون فکرکنید.واسه چی ناراحت میشدید؟ واسه چی گریه میکردید؟ده سال دیگه به دغدغه ها و غصه های امروزتون همین حس رو دارید.  + یکی از بچه ها بعد از جلسه با حسرت به دوستش ميگفت ده ساله داریم درس میخونیم پشت سر هم، حداقل هفت هشت سال دیگم مونده؛ کاش تموم میشد.یاد خودم افتادمروز آخری که امتحان پیش دانشگاهی داشتیم جلوی آیینه بغض کردم و گفتم
چقدر دلم میخواست با یكى حرف بزنم.راستش بیشتر منظورم اینه كه چقدر دلم میخواست مثلاً با مامانم اینا بتونم راجع به این قضیه حرف بزنم.به جاى اینكه هر روز به هم بگیم من خوبم و شما چطورین و اینا.از این مشكل غر بزنم.راه حل نمیخوام ها.فقط غر بزنم.اونا هم گوش كنن. از بچگى هم وقتى من غر میزدم، مامانم ميگفت خوب من حالا چیكار كنم؟ بعضى وقتا بهش ميگفتم هیچى! فقط گوش كن! ولى یه همچین آدمى نبود هیچوقت كه بشینه با آدم حرف بزنه.یعنى بود ها.ولى از این حال
نرگس ميگفت کار مهمترین اتفاقیه که توی این روزا میتونه برای ما بیفته.ميگفت اگه کار پیدا کنیم یه بخشِ بزرگی از حالِ بدمون تبدیل به حالِ خوب یا لااقل حالِ قابل تحمل میشه.ميگفت میتونیم به وسیله ی پولی که بی واسطه و بی منت دستمون میرسه ، یکمی از غم هامون رو بشوریم و ببریم.ميگفت و من نگاهش میکردم.ینی داشتم با خودم فکر میکردم که آیا واقعا همچین چیزی ممکنه؟! و طبقِ معمولِ همیشه ی خودم.خودمو توی اون موقعیتی که اون ميگفت میذاشتم.بهش گفتم برام فرق

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

خانواده و آداب سلامتی (سبک) زندگی مدرسه محیطی شاداب و ایمن و دلپذیر