بـ ـلند شده بود که راه برود. خورده بود زمين. بلند شده بود که توی جا نباشد. دستش را گرفته بود به دیوار. خورده بود زمين. بلند شده بود که نمیرد. خورده بود زمين. بلند شده بود اما خورده بود زمين. زمين، مثل اژدها، هرکجا سر راه او دهان میگشود تا او را ببلعد اما او هر بار که به زمين میافتاد، نمیگذاشت توی باتلاقِ زمين، توی باتلاقِ فروماندگی مریضیاش فرو برود. بلند شده بود باز راه رفته بود و باز خورده بود زمين.
مثل یک جنگل پاییزی سرما خورده شده ام بی رمق و غم زده و تا خورده اخم کن،زخم بزن ،تلخ بگو، سر بشکن قالی آن گاه عزیز است که شد پا خورده ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند بس که آب و نمک از سفره ی دریا خورده عشق داغ است و دوای تن سرد من و تو دور آتش بنشینیم دو سرما خورده؟ برسانید به یوسف که سرافراز شدی هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده برسانید از او صرف نظر خواهم کرد نرساند اگر از آن لب حلوا خورده !
خود را میانِ معركه ، بیمار ديدم هفت آسمان را بر سرم آوار ديدم هم نخ نما ديدم علیْ اكبر و قاسم هم روی نیزه كودك شیرخوار ديدم مُردم و زنده شدم و میانِ گودال . آیینۀ جسمِ پدر را تار ديدم افتاد علم افتاد علمدار و پس از آن . ناموسِ خود را وسطِ بازار ديدم دور از نگاهِ مَحرمان ، نا مَحرمان را . نزدیكِ مَحرم هایِ خود ، بسیار ديدم ! حراجیِ معجر و گوشواره و خلخال . بزمِ شراب و مجلسِ اغیار ، ديدم روحِ دعا ، مظهرِ ایمان هستم امّا .
مسابقات فوتبال چند هفته ای است که شروع شده که رده بندی تیم ها بدین ترتیب می باشد:
1-تیم برق 4گل زده 2گل خورده
2-تیم فجر 3گل زده 2گل خورده
3-شاهین 2گل زده 4گل خورده
4-ستارگان 0گل زده 0گل خورده
ستارگان هنوز بازی را انجام نداده است.
بازی تیم های شاهین و ستارگان سه شنبه20\9\97برگزار می شود
گفتم :ای پیر جهان دیده بگو از چه تا گشته ، بدینسان کمرت؟ مادرت زاد ، به این صورت زشت ؟ یا که ارثی است تو را از پدرت ؟ ناله سر داد : که فرزند مپرس سرگذشت من افسانه ست آسمان داند و دستم ،که چه سان کمرم تا شد و تا خورده شکست هر چه بد ديدم از این نظم خراب همه از دیده ی قسم ديدم فقر و بدبختی خود ، در همه حال با ترازوی فلک سنجیدم تن من یخ زده در قبر سکوت دلم آتش زده از سوزش تب همه شب تا به سحر و ملول آسمان بود و من و دست طلب عاقبت در خم یک عمر تباه .
عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم؛ همان یک لحظه ی اول که اول ظلم را می ديدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی بروی یکدگر ویرانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم؛ که در همسایه ی صدها گرسنه، چند بزمی گرم عیش و نوش می ديدم،نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم،بر لبِ پیمانه می کردم. عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم؛ که می ديدم یکی عریان و لرزان؛ دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین؛زمين و آسمان را،واژگون، مستانه می کردم.
اندک اندک می رسد موسم یک روز قشنگ می شکافد پیله را می پرد پروانه و می نشیند روی گل می شکوفد غنچه را تا به بار آرد درخت باغ را می شود خندان گل زیبای روی بچه ها می شود شادان دل مادربزرگ می شود راضی دل بابا بزرگ می رسد اینک بهار جلوه ی عشق خدا این روزها به واسطه این اتفاقات جور واجور و این آخری هم کرونا ديدم بد نیست یه خورده دلها را شاد کنم و بیاد بیارم که بهار نزدیکه و برم به پیشوازش با اینکه یه خورده زوده.
منابع آب در كرۀ زمين اگر كسی زمين را از فضا مشاهده نماید آنرا به شكل یك سیارۀ آبی رنگ و پر از آب خواهد دید. حجم تمام آب های كرۀ زمين در حدود ۱۳۶۰ میلیون كیلومتر مكعب تخمین زده شده است. این حجم با توجه به چرخه آب به طور دایم در بین منابع گوناگون در حال جابجایی است. مهمترین منابع آب در كرۀ زمين عبارتند از: آب های زیرزمينی، آب های جوی باران و برف»، آب های سطحی رودخانه، دریاچه، دریا و اوقیانوس » و همچنین بخشی از آب موجود در كرۀ زمين به صورت بخار در
تاریخ پر نمونه افرادی است که از عشق به انسان دم میزنند و با همین دستآویز آدمکشی را توجیه میکنند.1 خونخورده، رمانی است که از تاریخ دل پُری دارد. در پیشانی نوشت کتاب تکهای از مزامیر داوود نقش بسته (خداوند شبان من است). از ابتدا توجه خواننده را به کتاب مقدس و عهد عتیق جلب میکند. فرم روایی رمان هم یادآور داستان آفرینش است؛ آدمهاش یک روزه خلق میشوند، صفر آفرینش در زمينهی خالی و بدون شکل آسفالتی خونخورده پدید میآید.
بوی چوب ، آتیش و هیزم وقتی با تقلا میتوانی آتشی دست و پا کنی ، بوی برگهای زرد نم خورده که اطرافت پراکنده شده و زمين را فرش کرده ، بوی جوراب های کاموایی که توی بارون و برف توی کفش مرطوب شدن وقتی که میگذاریشان کنار بخاری ، بوی چای کوهی که تازه دم کشیده ، وقتی لیوان چایت را بغل کرده و به بخار مطبوعش خیره شدی ، بوی یه دسته گل میخک یا نرگس که چپانده ای در گلدان روی میز ، بوی موهای بارون خورده وقتی دختری کلاه پشمی اش را جلوی شومینه در می آورد و گیسوان ن
" /> آنا وارلـیـق اۆچ آیلیق تۆرکجه-فارسجا دیل، ادبیّات، تاریخ و فرهنگ آراشدیرمالاری درگیسی فصلنامه پژوهشی زبان، ادبیّات، تاریخ و فرهنگ به زبانهای فارسی و ترکی ۷-جی سایی، یاز ۱۳۹۷ شماره ۷، بهار ۱۳۹۷ فهرست: باش سؤز دلسوخته خودساخته ، آیدین سردارينیا کتابشناسی صمد سردارينیا ، نوید محمّدی، آیدین سردارينیا دوْکتور صمد سردارينیانی آنارکن ، دوْکتور جواد هیئت اسوهی کار و پشتکار ، دکتر محمّد حریری اکبری پاک طینتِ بُردبار ، سیّدفرید قاس
یقین دارم . سال ها بعد وقتی برای هزارمین بار در آینه ی نبودنت جان می دهم. و باز شعر هایم را در انتظار می رقصانم! دل تنگ می شوی. برای واژه های خاک خورده ی . شاعره ایی که در وصفت کلمات را به زانو در آورد.! #فاطیما خورشیدوند
ز دیروز هوار دفعه زنگ زدم اداره ی مذکور!!! گوشی برنداشتن! گفتم خب امروز حضوری پاشم برم کار و راه بندازم، ساعت شیش صبح بلند شدم از قم اومدم تهران که اول ساعت اداری برسم کارم راه بیفته، من(ساعت هشت و خورده ای و 10 ثانیه): سلام من میخوام فلان کار و انجام بدم. ایشون(هشت و خورده ای و 20 ثانیه): نمیشه، تاریخش گذشته. من(هشت و خورده ای و 55 ثانیه): خدافظ حالا باید برگردم قم. _یه تاکسی سوار شدم اومدم هفت تیر(1500 تومن) _یه بلیط تک سفره خریدم که بیام ترمینال
سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولی دل به پاییز نسپرده ایمچو گلدان خالی لب پنجرهپر از خاطرات ترک خورده ایماگر داغ دل بود ما دیده ایماگر خون دل بود ما خورده ایماگر دل دلیل است ما آورده ایماگر داغ شرط است ما برده ایماگر دشنه ی دشمنان گردنیماگرخنجر دوستان گرده ایمگواهی بخواهید اینک گواههمین زخم هایی که نشمرده ایم
به نام خدا
========
خرید زمين در اصفهان
خرید زمين انبوه سازی در اصفهان
خرید زمين های لوکس اصفهان
شماره تماس: 0933.4444.724
زمين اکازیون در اصفهان
زمين هایی با کاربری های مسی ، تجاری ، کشاورزی
زمين های میلیاردی اصفهان را از ما بخواهید.
جهت خرید زمين های ارتفاع دار در اصفهان با ما در ارتباط باشید.
شماره تماس/واتساپ/تلگرام: 0933.4444.724
گیاهان صدای خورده شدنشان را میشنوند! محققان دانشگاه میسوری مدعی شدهاند که گیاهان صدای خورده شدنشان را میشنوند و میتوانند نوع موجودی که به آنها حمله کرده را نیز تشخیص دهند. محققان دانشگاه میسوری مدعی شدهاند که گیاهان صدای خورده شدنشان را میشنوند و میتوانند نوع موجودی که به آنها حمله کرده را نیز تشخیص دهند. به گزارش ایسنا، این یافتهها پس از انجام آزمایشاتی بر روی گیاهان آرابیدوپسیس (رشادی) بدست آمد که نشان میداد این گیاهان
سیصد و شصت و خورده ای روز قبل و شاید قبل تر!کلاغ سیاهی بال هاشو باز کردو خونه ی ما رو بغل کرد!بزرگ بود! خیلی بزرگ!جوری که اگه میخواست میتونست خونه ی کناری هم بغل کنه اما نخواست!البته ما هم نمیخواستیم! یعنی. هیشکی نمی خواستامروز! به سیصد و شصت و خورده ای روز پیش دارم فکر میکنمو تنها چیزی که می بینم. پرهای سیاهیِ که بین سرفه هام در هوا پخش می شه.جدا. سیصد و شصت و خورده ای روزِ قبل چطور گذشتند تا به امروز رسیدند؟ تا به امروز رسیدیم؟ +ثبت شده د
باورم نمیشه که یه سال و خورده ای گذشت و من به این وبلاگ سر نزده ام
یادش بخیر
یه زمانی وبلاگ نویسی شده بود دنیای من
تقریبا حدود 4 یا 5 سال پیش و خیلی هم حرفه ای شده بودم ولی رفته رفته با اومدن شبکه های اجتماعی و گوشی های هوشمند رفته رفته سایت و وبلاگ جای خودشون رو دادند به برنامه های مثل اینستاگرام و تلگرام .
به مناسبت سالگرد وفات پیامبر اسلام(ص)؛ مجید قیصری: هویت جامعه ما به رسول اکرم گره خورده است مجید قیصری گفت: کاری که من انجام دادهام یک روایت تاریخی بود اما امروز میخواهم از دید تاریخی نسبت به پیامبر(ص) فاصله بگیرم و به شکل یک مسئله هویتی به ایشان نگاه کنم چراکه هویت جامعه ما به ایشان گره خورده است. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رمان سه کاهن» نوشته مجید قیصری از معدود رمانهایی است که به زندگی پیامبر(ص) پرداخته است.
سلام وقت بخیر ٤ماهه زندگی متاهلی خود رو شروع كردم تا یه ماه شروع رو تخت كنارم خوابید بعدش بهونه آورد كه رو تخت نمیتونه بخوابه اومد زمين خوابید منم شرایط رو ديدم اومدم تا ٢ماه پیشش خوابیدم بعد از مدتی كلا داره تنها میخوابه در صورتیكه منم رو زمين میخوابم باز از من فاصله میگیره جدا میخوابه فقط زمانیكه سكس داریم میاد و مجدد میره جدا میخوابه این موضوع خیلی منو داره اذیت میكنه نمیدونم چه جوری میتونم متقاعدش كنم كه بیاد كنار هم بخوابیم بهونه های م
سلام وقت بخیر ٤ماهه زندگی متاهلی خود رو شروع كردم تا یه ماه شروع رو تخت كنارم خوابید بعدش بهونه آورد كه رو تخت نمیتونه بخوابه اومد زمين خوابید منم شرایط رو ديدم اومدم تا ٢ماه پیشش خوابیدم بعد از مدتی كلا داره تنها میخوابه در صورتیكه منم رو زمين میخوابم باز از من فاصله میگیره جدا میخوابه فقط زمانیكه سكس داریم میاد و مجدد میره جدا میخوابه این موضوع خیلی منو داره اذیت میكنه نمیدونم چه جوری میتونم متقاعدش كنم كه بیاد كنار هم بخوابیم بهونه های م
فصل یک قسمت یک هری بلند گفت : _ چی ! . هرمیون _ هیس ! . الا میفهمند که منو رون اینجاییم ! . ریموس زخمی شده فردا تانکس میاردش پناهگاه چونکه سنت مانگو جا نداره ! . هری _ الا حالش چطوره !؟ . رون _ هیس ! . میشه داد نزنی !؟ . فقط یکم خون ریزی داره که خوب می شه به دستش طلسم خورده ! . هرمیون _ طلسم اسنیپ بهش خورده ! . هری _ و بازم به حرف هام گوش نمی کنید که اون یه خاعنه ! ؟ . رون _ محفل می گه که پرفسور دامبلدور حتما دلیلی داشته که بهش اعتماد کرده . . هری
صبر داشته باش و ببین ؛ همان کسی که می خواست تو را زمين بزند ، زمين خورده ! همان کسی که می خواست حرمتِ تو را بشکند ، تمامِ غرور و حرمتش شکسته ! همان کسی که قصدِ آزارِ تو را داشت ، بی دفاع شده و آزار دیده ! کائنات ، دست بردار نیست ؛ انتقامِ ما را ، از هم می گیرد ! روزی همه مان به هم ، بی حساب خواهیم شد . #نرگس_صرافیان_طوفان
سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولی دل به پاییز نسپرده ایمچو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترك خورده ایماگر داغ دل بود ما دیده ایماگر خون دل بود ما خورده ایماگر دل دلیل است ما آورده ایماگر داغ شرط است ما برده ایماگر دشنه ی دشمنان گردنیماگرخنجر دوستان گرده ایمگواهی بخواهید اینك گواههمین زخم هایی كه نشمرده ایمدلی سربلند و سری سر به زیراز این دست عمری به سر برده ایم احمد / 15 مهر 92
امروز حالم زیاد خوب نبود تو کل روز سردرد و حالت تهوع داشتم صبح آرش میخواست بره سرکار گفتم ماکارانی و سویا بخر بعد برو که من ناهار بپزم قبل اینکه بره من دوباره سرمو بستم و خوابیدم ساعت 1 بیدار شدم ديدم نخریده فهمیدم یادش رفته انقدرم هوس ماکارانی کرده بودم هیچی به دلم نمی نشست درست کنم رفتم کابینت و باز کردم ديدم از اون قبلیه نصفش مونده یه خورده سویا هم مونده بود یه ذره سوپ گذاشتم و همون ماکارانی رو هم درست کردم آرش اومد خونه گفت به به چه بوی خوب
سخت استبعداز هزار علتِ معلومدر ردّ ِ روزنه ایاز ترسخاموش میشومدر یک نگاره یِ نامحرماز چشم های بسته یِ قانونیکباره محرمانه فراموش میشومدر عصر زندگیمخورشید پشتِ خرمنی از ابر خوابیدهانگار آسمان بهم خوردهانگار زمين خوابِ بدی دیدهدیگر پرنده لانه نمیسازدپروانه نمیرقصددوست نمیخواندای قرنِ رفته در آغوشِ بادهافریاد کن!ای مشت گره خورده در گلوای کهنه دردِ نهفته در یادهافریاد کن!من در عجیب ترین حالتِ بیداریدر اوجِ خوابِ یک شب آلودهدر جستجوی پ
شب است و هم زمانبغداد، دمشقو من را می زنند می نشینم رو مبلدکمه را فشار می دهمکه شکنجه گرم را روشن کنم اخبار چیزی از من نمی گویداخبار اخبار را می گوید که خبرها را پنهان کند شب است و مورچه ها دارنداندوه زمين را جابجا می کنند شب است و چهره ام بیش تر به جنگ رفته استتا به مادرم شب استو چشم هامچون چاه های خرمشهربه خون می رسد شب است و آنکه تاریکی رابا هزاران میخ به آسمان کوبیدهانتقام چه چیزی را از ما می گیرد؟سربازی دستش گلوله خوردهسربازی سینه اش
بعد بمن پیام داد زندگی تو با سختی های عمیق پیوند خورده! نه اینکه زندگیت با سختی عمیقا پیوند خورده بلکه با سختی های عمیق! فقط با فهمیدن یک مشکل به این نتیجه رسیده بود! من خودم حتی یادم رفته در چه موقعیت سختی هستم از بس بهش عادت کردم! ولی ناراحت شدم دلم گرفت! گفتم خدا دمت گرم هیچ فکر نمیکنی بعد ۱۸ سال باید یک تکانی بدهی این وضعیت اسفبار را؟ حتی سیما هم بمن گفت تو برای من الگوی صبر و مقاومتی و من فقط خودم می دانم چقدر صبورم!
برنابا یکی از حواریون عیسی مسیح نقل میکند ( مرقوم شده در انجیل برنابا) که از ایشان چرائی دلیل ختنه را پرسیدیم و ایشان چنین فرمودند :بدرستی كه چون حضرت آدم،انسان نخستین،طعامی را در بهشت خورد كه خدایش از آن نهی فرموده بود، در حالتی كه فریب شیطان خورده بود، عورتش روح را نافرمانی نمود.پس آدم سوگند یاد كرد و گفت:به خدای كه میبرم تو راپس پاره ای از سنگ بشكست و عورت خود را گرفت تا به نوك آن پاره ی سنگ آن را ببرد .او را جبرئیل فرشته ملامت كرد بر این كا
پاییز همدم جانهای خسته است؛ جشنوارۀ رنگها و آواز برگهاست؛ صندوق خاطرات تلخ و شیرین ماست؛ از کودکی تا آخرین پاییز عمر. پاییز فصل عشقهای زمينخورده است. ما خستهایم؛ همچون برگهای زرد و خشک که شاخۀ امید را رها میکنند و یکیک بر زمين نامرادی میریزند. پاییز صدای قدمهای ما در برهوت تنهایی است. از من نپرس که چند بهار از عمر تو میگذرد؛ بگو چند پاییز را تنها و سردرگریبان در کوچههای سرد و خلوت قدم زدی.
درباره این سایت