نتایج جستجو برای عبارت :

دیده هاهمه بر خاک

نتوانم ديده برهم نهم
در  حسرت حضورت
چشمانم را كه میبندم طرح سیمای چو یوسفت نقش میبندد
در كویر تشنه ديده گانم
آه گویی خواب نیز ربوده شده است از دیار ديده گانم 
و مرا تاب نیست 
دستانم ملتمسانه میطلبند گرمای دستانت را 
ولبانم در فراق بوسه ات جان میسپارند به حسرت
یوسف من بازا به كنعان تا مخورد غم این دلداده به تو
 
سرم تقویت مو باله آ ضد خشکی، وزی و موخوره آبرسانی و رطوبت دهی به مو تقویت ساختار مو و تغذیه موثر برای مو حاوی روغن دانه انگور و روغن بادام قابل استفاده بر روی موهای خشک و نم دار مناسب موهای آسیب ديده و خشک کاهش شکنندگی موها وگان حجم 30 میل چند قطره به انتهای موهای آسیب ديده و ماساژ دهید. قیمت :115 تومان ________________ #سرم_تقویت_مو_باله_آ #روغن_باله_آ #سرم_باله_آ #سرم_مو_باله_آ #سرم_مو #ضدموخوره #ضد_موخوره_باله_آ
ای چهره زیبای تو رشک بتان آذری هر چند وصفت می کنم، در حسن از آن زیباتری هرگز نیاید در نظر نقشی ز رویت خوبتر شمسی ندانم یا قمر، حوری ندانم یا پری آفاق را گر ديده ام، مهر بتان ورزیده ام بسیار خوبان ديده ام، اما تو چیز دیگری ای راحت و آرام جان، با قد چون سرو روان زینسان مرو دامن کشان، کآرام جانم می بری عزم تماشا کرده ای، آهنگ صحرا کرده ای جان و دل ما برده ای، این است رسم دلبری عالم همه یغمای تو، خلقی همه شیدای تو آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری خسر
تا کنون پیوند،دریا را به دریا ديده ای!جزر و مد عشق را این قدر زیبا ديده ایخواب دیدم یک بغل گل ،هدیه آوردی ولی چشم هایت داد می زد : باز رؤیا ديده ایعشق آوردی و با لبخند گفتی : نازنین !  چارباغت را به این وسعت شکوفا ديده ایباد را بو می کشم ! بوی تو را آورده استمرده ای را مثل من در حال احیا ديده ایگفتی از عهد وفای من تعجب کرده ایتازه از،عشقی که من دارم کجا را ديده ای؟من جهان ِ بی تو را هرگز نمی خواهم ولیاز چه کس غیر از خودت  امروز فردا  ديده ای ماه من
با عضو آسیب ديده چه باید كرد؟ ممکن است در میادین و اماکن ورزشی ، یاخودمان آسیب ببینیم، یا با ورزشکاری که تازه آسیب ديده است، روبرو شویم. در این زمان بهترین کار ، متوقف کردن فعالیت ورزشی مصدوم است. باید به او و عضو آسیب ديده استراحت داده شود، زیرا ادامه فعالیت باعث تشدید مصدومیت شده ودرمان را به صورت تصاعدی به تعویق می اندازد.بهتر است فرد آسیب ديده را به وسیله برانکارد از آن مکان به محلی مناسب که دارای وسایل کمک های اولیه است، منتقل کنیم . در د
  دوش خستگی هشت ساعت یا شاید هم ده ساعت خوابیدنت را می گیری و ولو می شوی روی زمین. هوای نه خیلی گرم  یادت میاورد که تابستان درحال عبور است.  تا بحال یک زمستان و یک بهار و نیمی از یک تابستان گذشته است از آن شبی که برای اولین بار در زندگی ات به حرف های ماما رسیدی. آن شبی که مقابل چشمت، هم گنجشک های کوچک لاغر،  موشهای چاق را خوردند و هم درختان لاغر چنار، در طوفان زنده ماندند. همیشه خوابش را ديده بودی. خواب ديده بودی که ایستاده ای ابتدای بلوار کشاور
گذشتِ ى هر كسى به خودش مربوط نــــیست!!وارد زندگـــى هر آدمى كه میشوىرفتارش با تـــوبرخوردش با تــــوماندن یا نماندنش با تــــوانعكاسِ گذشتِ ى اوســـتكسى كه در گذشته دروغ شنیده باشد،براى اثباتِ خودت باید بارهـــا قسم بخورىباید سَند بیاورى،مدرك مهیا كنى،باز هم حـــرفهایت را باور نمى كندكسى كه در گذشتِ اش خیانت ديده باشد،دوسـت داشتند را به گــند میكشدمیسوزاند تو را با هیزمى كه به دســت دیگران تبــر شده.!كســى كه عشقِ دورانِ جوا
چرا زمان نمى گذرد. این رخوت از جانم چه مى خواهد؟ تقویم شمسى مى گوید عید نزدیك استاما من عیدهاى فراوانى را حتى در دل زمستان سرد یا عرق ریز تابستان ديده ام اعجاز تو به من جان دوباره داد. مولاى سبزپوش ! یادت به خیر باد.
ديده ای یک نفر پرنده شود، پر بگیرد، بدون سر باشد سایه گستر شود درختی که تنه اش زخمی تبر باشد ديده ای تاکنون پرستویی روی مین آشیانه بگذارد استخوانی بیاید و مثل قاصدک های خوش خبر باشد فکر کن ديده ای که یک شب ماه روی دوشش ستاره بگذارد یک نفر بعد رفتنش حتی باز هم بهترین پدر باشد همه شهر می شناسندت، گرچه یک کوچه هم به نامت نیست من ندیدم هنوز دریایی از دل تو بزرگتر باشد آن قدر ارتفاع داری که مرگ از تو سقوط خواهد کرد زندگی بعد مرگ می آید بیشتر در تو شع
ز دست ديده و دل هر دو فریاد/ که هر چه ديده بیند، دل کند یاد بسازم خنجری، تیغش ز پولاد/ زنم بر ديده تا دل گردد آزاد یک پیش‌فرض واضح دو بیت بالا این است که ریشه‌ی خواستن را در دیدن می‌داند و قصد دارد با از بین بردن ابزار بینایی مشکل را حل کند. اما به نظرم این کار، چیزی به جز پاک کردن صورت مسئله نیست. ديده» ابزاری بیش نیست و دیدن» هم یک عمل طبیعی در کنار تمام اعمال طبیعی دیگر بدن انسان است. آن چیزی که در واقع باعث می‌شود ما آن‌چه را که می‌بینیم،
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود ديده را روشنی از خاک درت حاصل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد عشق می گفت به شرح آن چه بر او مشکل بود آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود بس بگشتم که بپرسم سبب درد
پیش خودِ خودآگاه و ناخودآگاهم گفته بودم که اگر بیایی و چیزی بگویی و چیزی بنویسی و چیزی نشانم دهی، برایت یک قلبِ سفید روانه می‌کنم. که یعنی پاکِ قلبم آن دَم برایت. برای تو. به پاسِ آن‌همه جزئیاتی که از 2016 میانِ گوش‌ها و چشم‌های یکدیگر خواندیم. برای دست‌ها و قلب‌های هم نوشتیم. و از نفس‌های هم باخبر گشتیم. چراکه ديده بودم رنجشت را، ديده بودی رنجشم را. ديده بودمت. با ديده، بوییده بودیم هم را. اما؛ زوال که می‌دانی چیست؟
مثل ضجه هاى دخترى لال زیر آوار.
مثل ظرف شستن مادر ها وقتى همه خوابند.!
مثل سلام كودكى به هواپیما،پاى پنجره، روى ویلچر!
مثل سوزنى در انبار كاه.!
مثل پلك هاى زنى زیبا پشت عینك دودى!
یك سرى دوستت دارم ها ديده نمیشوند.!
صبر کن عشق تو تفسیر شود، بعد برویا دل از ماندن تو سیر شود، بعد بروخواب دیدی که دلم دست بدامان تو شدتو بمان خواب تو تعبیر شود، بعد برولحظه ای باد تو را خواند که با او برویتو بمان تا به یقین دیر شود، بعد بروصبر کن عشق زمینگیر شود، بعد برویا دل از ديده ی تو سیر شود، بعد بروتو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکندتو بمان گریه به زنجیر شود، بعد برو
افسرده ز صدمه و بلایم، ای كاش تو را نديده بودمپامال بلا و ماجرایم، ای كاش تو را نديده بودمدر سینة تنگِ پُرشرارم هر لحظه فزون شود غم تودر بندِ غمِ تو مبتلایم، ای كاش تو را نديده بودمرفتی و ز رفتن تو ریزد هر لحظه سرشكِ خون ز ديدهدلخسته و زارو بینوایم، ای كاش تو را نديده بودمرفتی تو ز ديده‌ام ولیكن در خاطر و جان مكان گرفتیبر من بنگر كه جان فدایم، ای كاش تو را نديده بودمزد شعله به خرمنِ وجودم آن شعله عشقِ خانمانسوزبنگر به رخِ چو كهربایم، ای كاش ت
 با تیشه ی خیـــــــال تراشیده ام تو رادر هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو رااز آسمان بــه دامنم افتاده آفتاب؟یا چون گل از بهشت خدا چیده ام تو راهر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغمن از تمــــام گلهـا بوییده ام تـو رارویای آشنای شب و روز عمـر من!در خوابهای كودكی ام ديده ام تو رااز هـر نظر تو عین پسند دل منیهم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو رازیباپرستی دل من بی دلیل نیستزیـــرا به این دلیل پرستیده ام تو رابا آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهیدر هر سؤال ا
 كتاب تزیینی؛ یك ژست زشت!كتاب های دكوری معمولا حجم های بزرگی دارند و با طیف رنگی متنوع، راهی بازار می شوند. ظاهر آن ها شبیه كتاب های معمولی نیست و به ندرت عبارات فارسی روی آن ها ديده می شود. باورش سخت است اما برخی از این كتاب ها به صورت یك كلنی به هم چسبیده، منتها با طول و عرض های متفاوت عرضه می شوند! قیمت آن ها در سایت و صفحه های فروش اینستاگرامی از 45 هزارتومان تا چند صد تومان متفاوت است. البته عجیب نیست كه میل به تجمل نه تنها در خانه كه در كتابخ
در ديده من اندرآ وز چشم من بنگر مرازیرا برون از ديده ها منزل گهی بگزیده ام چندان خواهی درنگر در من که نشناسی مرازیرا از آن کم ديده‌ای من صدصفت گرديده‌امدر زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکنصد جان شیرین داده‌ام تا این بلا بخریده‌امپیش طبیبش سر بنه یعنی مرا تریاق دهزیرا در این دام نزه من زهرها نوشیده‌اممن از برای مصلحت در حبس دنیا مانده‌امحبس از کجا من از کجا مال که را دزديده‌امتو مست مست سرخوشیمن مست بی‌سر سرخوشمتو عاشق خندان لبیمن بی‌ده
عکس‌نوشته‌ای از ترانه " ابر می‌بارد " همایون شجریان ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جدا چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز بلبل روی سیه مانده ز گار جدا ای مرا در سر هر موی به زلفت بندی چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا ديده از بهر تو خونبار شد، ای مردم چشم! مردمی کن، مشو از دیدۀ خونبار جدا نعمت ديده نخواهم که بماند پس از این مانده چون ديده از
    ما همه را ديده ­ایم و می ­بینیم،
ما به یاد همه بوده ­ایم و هستیم،
ما دست همه را گرفته­ ایم و می­ گیریم،
ما حُسن و عیب دیگران را  ديده­ ایم  و به ایشان گفته­ ایم!
ما رکود و س دیگران را تاب نیاورده ­ایم و سعی کرده ایم راهشان بیاندازیم،
به مهربانی، کاری کردیم که دیگران بد یا کم نمانند و نباشند،
دریغا اما که عمری است خودمان را نديده­ ایم.
سالهاست که از خودمان یاد برده­ ایم! دست خودمان را نگرفته ­ایم. مانده­ ایم و راهی نرفته­ ایم و تاب آورده­
امّا پرهیزكاران در دنیا داراى فضیلت هاى برترند،سخنانشان راست،پوشش آنان میانه روى،و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است،چشمان خود را بر آنچه خدا حرام كرده مى پوشانند،و گوش هاى خود را وقف دانش سودمند كرده اند،و در روزگار سختى و گشایش، حالشان یكسان است.و اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن ها قرار نمى گرفت،از شوق دیدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم. خدا در جانشان بزرگ و دیگران كوچك مقدارند، بهشت بر
 فضای خانه که از خنده های ما گرم استچه عاشقانه نفس می کشم ! هوا گرم استدوباره ديده امت” زّل بزن به چشمانیکه از حرارت ” من ديده ام ترا ” گرم استبیا گناه کنیم عشق را … نترس … ، خدا ،هزار مشغله دارد ، سر ِ خدا گرم است  
اااااااااااااااااااااااااااای شیطونكی مسیرا قاطی كردهیكم مسیرا قلبتون رو دو طرفه كنین به سمت ما مشكل حل میشهممنون كه تشریف اوردین كلبه عاشقانموناره اول بهمن و تشریف فرمائی شمامیگفتین گاوی گوسفندی سر می بریدیمخیلللللللللللللللللللللللللللللی خوشحال كردین و سرافراز
من خواب ديده ام . خواب ديده ام که دقیقا اینجا بوده ام. ساحل لحاف دریا را روی خودش کشیده بود، تو بودی. صدای محمدرضا شجریان می آمد. کسی از دور ما را نظاره می کرد.و صدا می خواند که "لاف عشقو گله از یار بسی لاف دروغ است. عشق بازان چنین مستحق هجرانند." کام از لعل لبت گرفته بودم و در سینه حبس کرده بودم . تار لطفی سر تره موهای پریشنات را در باد می رقصاند و در گوشت می خواند که " مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار.
قانون پاندل،یکی از قوانین جهان فیزیكی است،طبق قانون پاندل،ما به خاطر عملكرد و هجوم ایگوها،همواره در یك طرف پاندل قرار می گیریم و هیچ حالتی از تعادل در ما ديده نمی شود،عدم تعادل،یكی از عوامل برجسته ایگوها كار ایگوهاست
سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری استکه این شگفت ترین نوع خویشتن داری است تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اماشبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است رها کن آنچه شنیدی و ديده ای ، هر چیزبه جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو ، گاهیکمال عشق ، جنون است و دیگرآزاری است مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیستببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است بهشت من ! به نسیم تبسمی دریابجهانِ جهنم ما را ، که غرق بیزاری است
ستایش خدای را سزاست كه در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیك است؛ سلطنتش پرجلال و در اركان آفرینش اش بزرگ است. بى آنكه مكان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.
 
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.
 
اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حكمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در من
بگویم از آن‌جایی كه دغدغه‌های دیروز آدم با امروز و فردا یكسان و یك شكل نیست، چیزهایی هست كه نمی‌دانی را منتصب به تجربه‌ها و ديده‌ها و شنیده‌های نوجوانی و قسمتی از جوانی‌ام می‌دانم كه در این دوران هر كجا دلم نخواست و نتوانستم حرف بزنم، نوشتم‌اش این كه آدم دلش نخواهد با كسی حرف بزند، خودش مملو از حرف است.
به نام خداوند بخشنده و مهربان و خداوند زنبور عسل را وحی كرد كه در كوه ها و درختان و بلندیها منزل گیرد . {68} سپس از میوه های شیرین و شهد گلهای خوشبو بخورید و راه پروردگارتان را به اطاعت بپویید . آنگاه از درون آنها شربتی شیرین به رنگهای گوناگون بیرون می آید كه شفای مردمان در آن است . مسلما در این آیت و نشانه ای است برای گروهی كه تفكر میكنند . {69} قرآن و احادیث به عسل به ديده درمان گر بیماریها نگاه می کنند .
ديده شدن در اکسپلور اینستاگرام می تواند به عنوان مهم ترین عامل در افزایش بازدید پروفایل و افزایش ویو پست ها و استوری یاد شود. به محضی که شما راه به اکسپلور بیابید می توانید شدت افزایش فالوور را در صفحه خود به وضوح ببینید. اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه؟ الگوریتم های خاص اینستاگرام در این رابطه چیست؟ چه عواملی را باید رعایت کنید تا به این صفحه برسید؟ چه مولفه هایی در پست گذاری و افزایش تعامل بین شما با کاربرانتان در رسیدن ا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

آرشیو قالب وبلاگ