نتایج جستجو برای عبارت :

معنی بیت ز دست رفته نه تنها منم در این سودا

سودا
از بین چهار خلط بلغم، خون، سودا و صفرا؛ سودا سنگین ترین خلط است و در واقع رسوبات خون است که ته نشین می شود و مرکز نگهداری آن طحال است که در زمان نیاز به دریچه معده ریزش کرده و باعث احساس گرسنگی می شود. ممکن است فردی سودایی نباشد ولی با خوردن غذا و همچنین داروهایی که سودا زا است و یا رفتارهایی که سودا را زیاد می کند باعث سودا در بدن خود شود.
نکته ای که حائز اهمیت است اينست که مزاج سودا به خودی خود در حالت متعادل اثرات نا مطلوب ندارد و تنها اند
سرم سودا دلم پروا ندارد صباحم شب، شبم فردا ندارد دلم در هیچ جا الفت نگیرد سرم با هیچکس سودا ندارد ز هر جا هر که خواهد، گو بجویش که او جز در دل ما، جا ندارد کشاکش چیست؟ ما گردن نهادیم سرت گردم بکش اینها ندارد جفا دارد جفا، چندانکه خواهی وفا دارد؟ ندانم یا ندارد نیالودی بخونم دامنت را اگر رنجم ز دستت جا ندارد فلک را گو که ما دیریست خصمیم ز دستش هر چه آید وا، ندارد محبت داند و با ما نداند مروت دارد و با ما ندارد رضی رفتست قربان سر تو ندارد اینهمه غو
بازم داری می باری ای دل تنها هیچی ازت نمونده ا ی د ل تنها اونکه رفته دیگه رفته بر نمیگرده بسه چشم انتظاری ای دل تنها رو کی قسم میخوردی ای دل تنها واسه ی کی میمردی ای دل تنها بشکنه اين دستایی که نمک نداره جواب خوبی بدیه ای دل تنها
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشددر دام مانده باشد صیاد رفته باشدآه از دمی که تنها، با داغ او چو لالهدر خون نشسته باشم چون باد رفته باشدامشب صدای تیشه از بیستون نیامدشاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشدخونش به تیغ حسرت یا رب حلال باداصیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
با اينکههیچ مهمانی برای تازه عروس هیچ ذوقی و دعای خیر مکرری هیچ آهنگ و دستی به افتخارت هیچ آغوش و بوسه اينیستبا وجود روزهای سخت اين روزگاردوست داشتن توبلند تر از همه اینهاستو اين جریانیبرای زندگیستمحبتتو عشقمانسبز تر ازهر غم و اندوهیستو تنهادلتنگ تو شدنسخت ترین تلخی هاست 
ساعات شبانه روز،در ابتدای روز، صبح تا ظهر نوعاً مزاجش مزاج گرم و تر است، ولی سر ظهر، ابتدای ظهر، تا نزدیک غروب مزاجش گرم و خشک می شود و غروب که می شود مزاجِ سودا کم کم غلبه می کند، اين است که اگر دقت کرده باشید، بیشتر غم و غصه ها غروب روی قلب انسان می آید، چرا؟ چون مزاج سودا است؛ مزاج سودا، مزاج سرد و خشک است که از غروب شروع می شود تا اوائل شب تقریباً مزاج، مزاج سودایی است. اما از حدود ساعت های 9 شب تقریباً هشت و نیم، 9 شب به بعد کم کم مزاج سرد و تری
انواع فعل ماضی و مضارع از مصدر رفتن »
ماضی ساده  : رفتم ، رفتی ، رفت ، رفتیم ، رفتید ، رفتند
ماضی استمراری : می رفتم ، می رفتی ، می رفت ، می رفتیم ، می رفتید ، می رفتند
ماضی نقلی : رفته ام ، رفته ای ، رفته است ، رفته ایم ، رفته اید ، رفته اند
ماضی بعید: رفته بودم ، رفته بودی ، رفته بود ، رفته بودیم ، رفته بودید ، رفته بودند
ماضی التزامی : رفته باشم ، رفته باشی ، رفته باشد ، رفته باشیم ، رفته باشید ، رفته باشند
مضارع اخباری : می روم ، می روی ، می رود ، می
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنترک من خراب شب گرد مبتلا کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کناز من گریز تا تو هم در بلا نیفتیبگزین ره سلامت ترک ره بلا کنماییم و آب دیده در کنج غم خزیدهبر آب دیده ما صد جای آسیا کنخیره کشی است ما را دارد دلی چو خارابکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کنبر شاه خوبرویان واجب وفا نباشدای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کندردی است غیر مردن آن را دوا نباشدپس من چگونه گویم کاين درد را دوا کندر خواب د
به نام خدا امیرحسین پوراحمد نقش های تبعی= 1.بدل=توضیحی است که در مورد جمله قبل داده می شود. مثال:علی،پسر خرفت محله ساعت ده از خواب بیدار می شود. 2.معطوف=کلمه ای است که بعد از واو عطف می آید. 3.تکرار=دو کلمه که هم ظاهرش و هم باطنش یکسان باشد. نکته:تله تست تکرار،جناس تام می باشد. جناس تام= دو کلمه عین هم با معني متفاوت. مثال:عشق شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوته سودا نهاد معني لغات= زنهار=مواظب باش اندرز=نصیحت پر تب و تاب=هیجان انگیز نمايندن=نشان دادن
باز باید با خیالت، شعر زنم ، شیدا شوم باز باید از لابلای خاطراتت ، پیدا شوم خام نیستم ، پخته ام در عشق ، شاید هم سوخته . هر چه آمد از تو آمد . کاين چنین سودا شوم ابرِ چشانم شده ، آن دعوتت ، آن دعوتت . خواهمت قربان شوم ، از عطرِ زلف ، کو ؟ تا شوم یاد باد ، فصلِ غرورِ من ، از آن با تو شدن آید آیا شعر بگویم ؟ مستِ آن آوا شوم ؟ گوش سپارم بر نوایت ، بال گیرم در هوایت شکرِ درگاهِ خدایت . وای اگر تنها شوم .
دلم گیر است و تو درگیرمنم دربند و تو درگیردلم عاشقی می خواهد كنارتدلم خنده می خواهد از ته دلتو انگار یادت رفته من برای خندیدت ترا كم دارم  تو انگار یادت رفته من برای دویدن ترا می خواهمتو انگار یادتم رفته برای نفس كشیدنم تو باید باشیتو انگار یادت رفته روزهای بارانی ترا می خواهم كنارمتو انگار یادت رفته میان برف دستم به دستت چه محتاج استتو انگار یادتم رفته میان اين همه ناآرامی تو آرام دل ماییتو انگار یادت رفته هم صدایی با شعرهای عاشقانهتو انگ
کمی دلم تنگ است مقداری گیجم گمم در خود در اطراف خحودم را نمیابم و بسیار تو را کم دارم انگار سالهاست رفته ای و همین دیروز بود که تنها شدم داغ دلم هنوز پابرجاست هنوز تهی ام از بی تویی تلاش های بی وقفه ی من برای بازگشت به زندگی زندگی بی تو چه معني میدهد جان دل گاه برای قول هایی که داده ایم،مقصد های دو نفره ای که تصمیم گرفتیم برسم و من اکنون باید راه دو نفره را تنها و در حسرت بودن و چشمی گریان و چشمی به شوق برای رسیدن مسیرا را بپیمایم.
بیماری کرونا طبق مبانی طب سنتی   علت بیماری: ویروس باعث تولید خلط بلغم غیرطبیعی و ناسالم در ریه، سر و در مراحل قوی تر در سراسر بدن میشود منتهی اين بلغم غیر طبیعی در ویروس کرونا سفت شده و تبدیل به سودا شدهمکانیسم درمان: ویروس کرونا تبدیل به یک بلغم سفت شده میشود پس مکانیسم درمان اين است که بلغم را ذوب کنیم و از طرفی سفتی بلغم را بشکنیم تا راحت تر ذوب بشه پس ما باید هم ضد بلغم بدهیم هم سودا شکن و چیزی که شکنندگی ایجاد کنهو از طرفی منبسط کننده ریه
باورم نمیشه که یه سال و خورده ای گذشت و من به اين وبلاگ سر نزده ام
یادش بخیر
یه زمانی وبلاگ نویسی شده بود دنیای من
تقریبا حدود 4 یا 5 سال پیش و خیلی هم حرفه ای شده بودم ولی رفته رفته با اومدن شبکه های اجتماعی و گوشی های هوشمند رفته رفته سایت و وبلاگ جای خودشون رو دادند به برنامه های مثل اينستاگرام و تلگرام .
گفت معشوقی به عاشق گفت معشوقی به عاشق کای فتی تو به غربت دیده ای بس شهر ها پس کدامین شهر از آنها خوشتر است؟ گفت آن شهری که در وی دلبر است هر کجا تو با منی من خوشدلم گر بود در قعر چاهی منزلم شد جهنم با تو رضوان نعیم بی تو شد ریحان و گل نار جحیم. هر کجا یوسف رخی باشد چو ماه جنت است آن گرچه باشد قعر چاه. خوشتر از هردو جهان آنجا بود که مرا با تو سر و سودا بود.
احساسات مسخره ای که با اين جمله در من شکل گرفت ،نمی دونم چرا بغضم گرفت ،گریم گرفت ،به خاطر آدمی که قبلا ها آدم نمی دونستمش یعنی می دونستما ولی غیر عادی رفتار می کردم باهاش ،چرا غیر عادی رفتار می کردم ؟خوب نوجوان بودم و یه سر داشتم هزار سودا، هه.بعدها فکر می کردم ،با چه جراتی اون روز تو دوازده سالگیم  
مسلمانان مسلمانان مرا جانی است سودایی چو طوفان بر سرم بارد از اين سودا ز بالایی مسلمانان مسلمانان به هر روزی یکی شوری به کوی لولیان افتد از آن لولی سرنایی مسلمانان مسلمانان ز جان پرسید کای سابق ورای طور اندیشه حریفان را چه می‌پایی مسلمانان مسلمانان بشویید از دل من دست کز اين اندیشه دادم دل به دست موج دریایی مسلمانان مسلمانان خبر آن کارفرما را که سخت از کار رفتم من مرا کاری بفرمایی مسلمانان مسلمانان امانت دست من گیرید که مستم ره نمی‌دانم ب
 رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن  ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن  از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن  ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن  خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن  بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن  دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاين
از مهمترین دستگاه هایی هستش که برای منوی سرد کافی شاپ استفاده میشه. سه تا از برندهای مطرح سازنده بلندرهای صنعتی : همیلتون بیچ Hamilton Beach ، بلندتک Blendtec و ویتامیکس Vitamix داریم به فصل گرم تابستان نزدیک میشیم و مصرف نوشیدنی سرد و خنک به اوجش میرسه. مثل : بستنی ، شیک ، اسموتی و . گروه صنعتی و مشاوره آی سودا خوشمزه به نظر میاد!
دلم جز عشق معبودی ندارد که هستی غیر از اين سودی ندارد محبت گر نباشد ملک هستی نمودی دارد و بودی ندارد ز بینایی چه دیده ست آنکه در چشم نگاه حسرت آلودی ندارد ز صحرای عدم تا شهر هستی جهان جز عشق مقصودی ندارد نشد چشمی تر از سوز دل من دریغا کآتشم دودی ندارد شدم در دوستی بدنام و شادم که آن سودا جز اين سودی ندارد
اگه آب کم بخورید میل شما به خوردن شیرینی افزایش پیدا میکنه و در ایام قرنطینه ، به چاقی مبتلا خواهید شد. آب زیاد بخورید و اگه باز هم میل به خوردن شیرینی داشتید برید سراغ آبمیوه و شربت خنک گروه صنعتی و مشاوره آی سودا خوشمزه به نظر میاد!
به زندان رفته میفهمد غم و تلخی دوران را به صحرا رفته میفهمد غم گرگ بیابان را نوازش میکند مارا در آغوش وطن هستیم به غربت رفته میفهمد صفای خاک ایران را میان کفر و دین جنگست و اين میدان خونخواهیست به جبهه رفته میفهمد شجاعت‌های مردان را ملامت میکنم هردم مقام حاکم پست را زمین افتاده میفهمد چو قدر تکّهٔ نان را جفا کردن وفا دیدن تِم نامردی و مردیست خدای معرفت داند جفای نارفیقان را شکستن ، آبرو بردن نباشد مسلک لوطی شرور بی صفت داند شرارتهای نادان ر
بسم الله القاصم الجبارین عزیزتر از جانم. صبرمان لبریز شده. قلبمان شکسته و غرور و غیرتمان جریحه ‏دار شده. خاک بر دهانم که چیزی به شما بگویم. آیا عاشورا را تکرار می کنیم یادمان رفته؟ آیا یکی بزنند ده تا می زنیم یادمان رفته؟ آیا دنبالشان می کنیم یادمان رفته؟ آیا انتقام سخت یادمان رفته؟ به خدا قسم اگر قطعه قطعه شویم نه یک قدم جلو می زنیم و نه یک قدم عقب می مانیم. از اشعری ها می ترسیم. از طلحه و زبیری ها می ترسیم.
اغلب زوج‌ها روزهای اول زندگیشان به خوبی سپری می شود. حرف های عاشقانه و ابراز احساسات در بین انها موج می زند اما رفته رفته محبت‌ها کمرنگ می شود و زن که تحمل کمی در برابر کمبود محبت همسرش دارد و سرشار از احساسات است با اين روند نه تنها از زندگی زده می شود بلکه از همسرش هم متنفر می شود. خیلی از خانم‌ها کم کم به علاقه همسرشان شک می‌کنند و اين قضیه ذهنشان را آزار می‌دهد که اگر اين دلخوری‌های پیش آمده حل نشود کم کم به سایر جنبه‌های زندگی سرایت می
آه ای قلب محزون من دیدی که چگونه سودا رنگ شعر گرفت دیدی که جغرافیای فاصله را چگونه با نوازش نگاهی می شود طی کرد و نادیده گرفت دیدی که دردهای کهنه را چگونه با ترنمی می شود به یکباره فراموش کرد دیدی که آزادی لحظه ناب سرسپردن است دیدی که عشق یک اتفاق نیست قرار قبلی است مثل یک تفاهم ازلی از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت *** پل الوار
(دولت جاوید) بدون نرد ذلّت ، ساختم کاشانه ی خود را مبادا تا که بازم ، عزت مردانه ی خود را من اين آزادگی‌ام را ، به دنیایی نمی‌بخشم اگر حتی دهم از کف ، سر فرزانه ی خود را مکن سودا به بازار خیانت طبع خود هرگز مده از کف به نانی ، کِلک آزادانه ی خود را لباس فقر ، سازد بی نیاز از کسوت شاهی که ادهم می‌گذارد افسر شاهانه ی خود را ستادم سروسان بر پا که همچون تاک از حاجت نسازم خم به زیر بار منّت ، شانه ی خود را ز گنج معرفت ، گر دولت جاوید میخواهی : ز دزد نفس ،
دارم فکر می کنم که احتمال التیام روح آدمی وجود دارد؟ یعد از اين جریان چقدر نیاز به واژه دارم التیام. یادم رفته است چگونه باید دوست داشته باشم، چگونه باید به صدا گوش دهم. چگونه باید جواب تلفن را بدهم. خیلی از چیز ها را یادم رفته. خوی درندگی گرفته ام. وحشی تر . وقتی تنها می شوم به یه جایی بلند بیرون از شهر می روم و با خودم مرور می کنم که بعد از سقوط من از اينجا قرار است چه اتفاقی رخ بدهد.از من چه در زندگی شما خواهد بود؟
دانی که چه سودا و سرست ایشان را گنج آزادگی و کنج قناعت ملکیست که به شمشیر میسر نشود سلطان را طلب منصب فانی نکند صاحب عقل عاقل آنست که اندیشه کند پایان را جمع کردند و نهادند و به حسرت رفتند وین چه دارد که به حسرت بگذارد آن را آن به در می‌رود از باغ به دلتنگی و داغ وین به بازوی فرح می‌شکند زندان را دستگاهی نه که تشویش قیامت باشد مرغ آبیست چه اندیشه کند طوفان را جان بیگانه ستاند ملک‌الموت به زجر زجر حاجت نبود عاشق جان‌افشان را چشم همت نه به دنیا
یک مطلب کاربردی : ه_آخر_چسبان_ه_آخرتنها :(ـه آخر چسبان ) و ( ه آخر تنها ) در آخر كلمه هایی كه مصوت )اِ (دارد قرار می گیرد که:اولاً : بدون ( ـه و ه ) معني ندهد مانند : كوزه , پروانه , دانه , ستاره , پرنده ،مدرسه،استفاده ، پاكیزه ،میوه ، آماده ، به ،سایه ،پنبه و .ثانیاً : اگر كلمه ی قبل از (اِ) معني دهد و منتظر كلمه ی دیگری نباشد , نیز (ـه آخر چسبان یا ه آخر تنها ) می گیرد .مانند : كرده , بوده , خورده , زده , نامه , دسته , شده , آمده , بسته , ____________________________ای_مستقلاگ
درمجالی که برایم باقی استباز همراه شما مدرسه ای می سازیمکه در آن همواره اول صبحبه زبانی سادهمهر تدریس کنندو بگویند خداخالق زیبایی و سراينده عشقآفریننده ماستمهربانیست که ما را به نکوییداناییزیباییو به خرد می‌خواندجنتی دارد نزدیک، زیبا و بزرگدوزخی دارد، به گمانمکوچک و بعیددر پی سودا نیستکه ببخشد ماراو بفهماندمان،ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

مداد سیاه