نتایج جستجو برای عبارت :

بیمار غمت را نفسی هست هنوز

از وحشتناک‌ترین کلمه‌های دنیا هنوز» است.هنوز تلویحاً یعنی قرار نیست این‌طوری باشد اما هست.هنوز یعنی درستش، اصلش، واقعیتش چیز دیگری باید باشد. ولی الان این‌طوری نیست. هنوز دارد اشاره می‌کند به یک چیز نادرست. هنوز دارد می‌گوید یک چیز مهم سر جایش نیست و اگر هم چیزی خوب است، به غلط خوب است.مثلا هنوز باهم‌اند»، هنوز مطمئن نیستم»، هنوز زنده است»، یا هنوز دوستت دارم»
از فراقت , من فراغت را نمی جویم هنوزیک نفر بی آنکه باشد , هست و با اویم هنوزشعر گفتن را غمت چون خوب یادم داده ستنکته ای گفتی به تفسیرش غزل گویم هنوزگفتم از جان بگذرم تا گردم از جانان رهاپای بر چشمم نهاد از خاک می رویم هنوزبرکه با تصویر ماهش عشق بازی می کنددوری و سرمستی از یاد تو می بویم هنوزمن نه یک دم زندگی کردم نه مردم بعد توشانه ات گم شد , پریشان ست گیسویم هنوزفصل کوچ ست و پرنده خانه اش را ترک کردمن که ره با اختیار خود نمی پویم هنوزآن چنان نالی
از فراقت , من فراغت را نمی جویم هنوزیک نفر بی آنکه باشد , هست و با اویم هنوزشعر گفتن را غمت چون خوب یادم داده ستنکته ای گفتی به تفسیرش غزل گویم هنوزگفتم از جان بگذرم تا گردم از جانان رهاپای بر چشمم نهاد از خاک می رویم هنوزبرکه با تصویر ماهش عشق بازی می کنددوری و سرمستی از یاد تو می بویم هنوزمن نه یک دم زندگی کردم نه مردم بعد توشانه ات گم شد , پریشان ست گیسویم هنوزفصل کوچ ست و پرنده خانه اش را ترک کردمن که ره با اختیار خود نمی پویم هنوزآن چنان نالی
(دوست)نشسته در دل خاکم به یاد دوست هنوزدل گداخته را آرزوی اوست هنوزنه عشق آینه رویی، نه ذوق هم سخنیعجب که طوطی ما گرم گفتگوست هنوزز بیم خوی تو رازم، نهفته ماند به دلدر این صدف، گهر از پاس آبروست هنوزاز آن تنگی گمنامی‌ام، رهایی نیستکه چون صدف به لبم مهر آبروست هنوزدر این بهار چو اشک از کنار چشم ترممرو که خرمن گل در کنار جوست هنوزچو پاره ی تن ما برد، نقد جان طلبدعجوز دهر چو طفلان، بهانه جوست هنوزز هم نشینی دل با غم تو در عجبمکه پیر گشت و همانش ب
کفش تنگی بود بر پایم که می لنگم هنوزبا پلنگی مرده درگیرم که می جنگم هنوزمثل رودی عشق دریا زد به سر. راهی شدمسد به طغیانم شکستم پشت صد سنگم هنوز دل پریشانست با کابوس این دلداگیباز می خواهم ببینم خواب تو! منگم هنوزپرده ی اسرار دل را باد با خود برده استشهر می داند که سرگردان و دلتنگم هنوزمثل مردابم که مهتابی بر آن تابیده استمیزبانی خسته ام  اما  هماهنگم  هنوزحال بارانی شدن را هیچ می دانی؟ بگوآبرویی رفته از دل. زرد و بی رنگم هنوزباختم این زندگ
تهیه قالب گوش قالب سمعک یکی از مراحل تجویز سمعك قالب گیری میباشد. از گوش بيمار قالبگیری با توجه به نوع سمعك انجام میشود، سپس سمعك موردنظر تهیه می‌گردد. سمعک جدید بدون قالبگیری از گوش بيمار سمعك كاملا نامرئی در همان لحظه تحویل بيمار داده میشود. اندازه و طول سمعك متناسب با سایز گوش بيمار قابل تغییر است. انواع قالب سمعک برای كم شنوایی های متوسط قالب كانال جوابگو میباشد كه كاملا داخل كانال گوش قرار میگیرد.
سمعک های وایرلس دار چیست؟ سمعک های وایرلس دار برای اولین بار در سال 2004 معرفی شدند و در حال حاضر تمامی برندهای سمعک دنیا از سمعک های وایرلس دار بهره می برند. در این نوع از سمعک می توان به وسیله تکنولوژی بلوتوث صدا را مستقیم به سمعک رساند. این عمل باعث می شود دیگر عواملی همچون سر و صدای محیط و عوامل پرت کننده حواس روی میزان درک بيمار اثر نگذارد. ازاینرو درک بيمار و احساس راحتی بيمار هنگام استفاده از سمعک افزایش می یابد.
. با اینهمه برای تو گفتن.هنوز هم؟. با { دیگران } پرنده و با >من پروانه های خانه تو را دوره میـ کنند. خود را به خواب میزنی عمدن هنوز هم؟. دیوارهای خانه ی آشفته مان برات. هِی جیغ میـ جوند ، وَ ناخن هنوز هم. بین خطوط فصلیِ دریای سرخ ، خون _ جا باز کرده بوده و. إیضن هنوز هم. .
دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید، کودک پس فردا، کفتر آن هفته. یک نفر دیشب مرد. و هنوز، نان گندم خوب است. و هنوز، آب می ریزد پایین، اسب ها می نوشند. قطره ها در جریان، برف بر دوش سکوت، و زمان روی ستون فقرات گل یاس. "سهراب سپهری"
هنوز قهوه‌های کافه نادری خوب‌اند هنوز بدیع‌زاده خوب می‌خوانَد هنوز سعدی خوب می‌نویسد و هنوز دلتنگِ تو بودن خوب است خوب است که هیچ‌کس اینجا نمی‌پرسد: چرا دوتا قهوه؟ خوب است که هیچ‌کس اینجا نمی‌فهمد چرا دوتا قهوه خوب است که صدا به صدا نمی‌رسد اینجا وقتی داد می‌زنم: آقا! دوتا قهوه آقا! صدای خزان را پایین بیاور دیگر به تنم جان نمانده است و اینکه در رفتنِ جان از بدن مردم حرف‌های زیادی می‌زنند، حرفِ زیادی می‌زنند اینجا هنوز کسی‌ست که به‌
باران آمدحتی سیل همدرخت ها پوست ترکاندندو حتی آلبالو ها هم از دل شاخه های خشک بیرون زدندتمام ترشی زندگی را گرفتم و لواشک کردمزمستان را دواندم و پاییز را رنگ زدمتا پارسالم به امسالت نگوید بالای چشمت ابروستمیترسم آنقدر دیر شود که زمزمه ی هنوز گوشم را کر کندهنوز هم ماندههنوز هم نیامدههنوز هم نشدیا چشمانم مانند یعقوب سپید شودو آن روز اگر تو معجزه ای نیاوریحتی اگر کلاغ هم به خانه اش برسداین قصه نا تمام خواهد ماند  
بماند که هنوز دلم برایت تنگ است بماند که تکه ای از تو در من مانده بماند که شبها بیقرارت میشوم بماند که هنوز دلم میخواهدت بماند که بی تو فقط زنده ام بماند که هنوز وقتی باران میبارد صدایت در گوشم میپیچد بماند که نیستی تا آرامم کنی بماند که نمیتوانم از ذهنم بیرونت کنم همه ی اینها بماند در دلم تو فقط خوب باش همین کافیست
هیچ میدانی ز دَرد من هنوز از درون گرم و سرد من هنوز؟ هیچ میدانی چه تنها مانده ام؟ چون صدف در عمق دریا مانده ام. هیچ میبینی زوال برگ را ابتدا و انتهای مـــرگ را؟! هیچ میبینی نهاد و ریشه را یاد داری لذت اندیشه را هیچ میبینی چه سبز است این درخت شاخه ای میچینی از اشجار بخت؟ هیچ باران را تماشا میکنی چشمه ساران را تماشا میکنی؟ میزنی دستی به گیتاری هنوز؟! میدمد از پنجه ات باری هنوز؟ هیچ سازی در صدایت میخزد! نقش پروازی ز پایت میخزد؟ هیچ میدانی زبان من
من به تو گفته بودم بعد رفتن تو خواهم مرد من در حیرتم از این که چرا زنده ام هنوز گاهی که دلم میگیرد به این فکر میکنم آن که جانم را سوخت هنوز مرا به یاد میاورد من هنوز زنده ام اما این زنده بودن صدبار بدتر از مردن است گفتم از عشق تو خواهم مردبعد رفتنت چون نمردم هستم پیش چشمان تو شرمنده ام شاید بعد رفتنت اشک نریخته باشم از فرط غرور ولی بعد تو سالهاست کسی خنده ندیده بر لبم گفته بودن کسی که از دیده برود از دل هم خواهد رفت سالهاست که از دیده من رفتی ولی
هنوز هم آدم‌ها را بر اساس هوششان می‌سنجید؟ هنوز هم فکر می‌کنید افراد خیلی موفق، هوش ذاتی خیلی خوبی داشته‌اند؟ پس به صحبت آلفرد بینه (کسی که ضریب هوشی یا همان آی کیو را اختراع کرد) گوش کنید: برخی از فیلسوف‌ها میگویند هوش هر فرد، چیز ثابتی است. باید به این بدبینی وحشیانه، اعتراض کرد!» حتی خود کسی آی کیو را اختراع کرده، چنین جمله حماسی و اعتراضی‌ای دارد! هرچند هنوز هم کسی منکر تأثیرگذاری کم یا زیاد ژنتیک، آی کیو و یا بهره هوشی در میزان موفقی
یک ویدیو دیدم از کنسرت اخیر خانوم نوش آفرین. آهنگی را می خواند که یک ذره هم نتوانستم به آن توجه کنم. پیر شده بود. صورتش چروک شده بود. زنی که از زیباترین ها بوده است پیر شده است. نوش آفرین هنوز برای من همان آهنگ شب تو شب منه است. هنوز مثل همان آهنگ. در یوتیوب گمان کردم هنوز همانطوری است، نگو او هم ادم است و پیر می شود. چشمان من به چهره ی جوانش عادت داشت. شوکه شدم که اه چقدر زمان گذشته است. همانطور که او پیر شده است م هم بزرگ شده ایم.
امروز که محتاج توام جای تو خالیست فردا که می آیی به سراغم نفسي نیست بر من نفسي نیست ، نفسي نیست در خانه کسی نیست نکن امروز را فردا بیا با ما که فردایی نمی ماند که از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمی داند تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خود دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست من در پی خویشم به تو بر می خورم اما در تو شده ام گم به من دسترسی نیست نکن امروز را فردا دلم افتاده زیر پا بیا ای نازنین ای یار دلم را از زمین بردار در این دنیای وانفسا تویی ت
گرگها خوب بدانند ، در این ایل غریبگر پدر مرد ، تفنگ پدری هست هنوزگر چه مردان قبیله همگی کشته شدندتوی گهواره چوبی پسری هست هنوزآب گر نیست نترسید ، که در قافلمه ماندل دریایی و چشمان تری هست هنوزگرگ ها خوب بدانند در این ایل غریبکه اگر ماتم دیرین پدر سوخته مرجان و جهان راگر چه " یاران کهن " بیعت دیرینه شکستند ولیعهد و میثاق پدر چون گره طره یاربسته بر جان همان دردکشان است هنوزجان عشاق به راه شهداء در تب و تاب است هنوز
یكى از اخلاق پسندیده اسلامى، عیادت از بيماران و به طور كلى دید و بازدید در میان مؤمنان است. در تاریخ حضرت امام رضا (ع) وارد شده كه آن حضرت همانند جدّ بزرگوارش پیامبر اسلام (ص) اگرچند روز یكى از دوستان و مؤمنین را نمى دید، حالش را مى پرسید، و اگر مطّلع مى شد كه بيمار است به دیدار او مى شتافت. یكى از روزها یك نفر از شیعیان آن حضرت بيمار شد، و حضرت امام رضا (ع) براى دیدار او به خانه اش تشریف بردند و حالش را پرسیدند.
راستی حافظا من هنوز منتظر اون وعده ی اتفاق بزرگ و خوشی هستم که شب یلدا بهم دادی. راستش از سال قبل که فالم درست و بجا درومد بهت اعتماد کردم و همینک در انتظار نفس باد صبا ام که گفتی مشک فشان خواد شد. و منتظرم این عالم پیر دگر باره جوان شود. صدامو داری؟! یا خدا، اون بنده ی منصفتو ضایع نکن یه نفسي بفرست حال بیایم. بریم رو بلندی زندگی. ولی ناموسن پستی بعدش تیز نباشه با سر سقوط کنیم. بوس بوس شب بخیر.
داشتم باهاش قدم میزدم دستاشو گرفته بودم،راستی که چه دستای سردی داشت،عین مرده ها تو لبخندش ردی از یه معصومیت به جا بود هنوز،هنوز میشد دید که میتونه راحت حرف آدمارو باور کنه،هنوز فک میکرد هیچکس دروغ نمیگه. صورتشو بین دستام گرفتم و به چشماش زل زدم رد اشکاش روی صورتش خشک شده بود،پاک نمیشد. یه جفت چشم مگه چقدر میتونست غم توی خودش تلمبار کنه اون ستاره ها دیگه درخششی نداشتن،نه با حرفی نه با سکوتی. قبلا میشد به وضوح قلبش رو لمس کرد،توی همون چشما
لبم میپویدت هنگامه ی ذکر که تسبیح تو در سجاده ام هست برای هر چه میخواهی برایم هزاران شکر در این غمخانه ام هست سپرده ام به آن ماه خاطرت را همان شاهدِ ' دوستت دارمت ' ها دوتا شپره ی دلتنگ و تنها تو که آن شام روشن خاطرت هست ? لبم مینوشدت زمزمه ی بکر که تصویر تو در پیمانه ام هست عطش در پیک ریز ساقی سراب ده که در مستی هنوز هم سایه ات هست هنوز هم درد بیخوابی برایم بجز یاد تو تسکینی ندارد هنوز هم شعر میگریم برایت‎ در‏ این چند قطره دریا‎ قایقت هست لبم میب
در نیمه نهایی در مقابل پی اس جی هنوز قهرمان نشده تیمی که خود هنوز قهرمان نشده بازی خواهند داشت. ساختار آلمانی در مقابل طراحی آلمانی توخل. باید دید کدام نگاه برنده این جدال هنوز قهرمان نشه ها است. اما نباید از لایپزیک غافل شد نه فقط برای امسال بلکه به عنوان ضلع سوم مثلث قدرت در فوتبال آلمان.
_______________________________________________________________________________________ وزن شعر فاطمی هنوز ناقص است در باره شعر فاخر و ارجمند فاطمی» بسیاری از حرف ها گفته شده و بسیاری از حرف ها هنوز ناگفته مانده است که در این یادداشت - به اختصار- به بعضی از ناگفته ها در این باب اشاره می کنم. شعر فاطمی را می توان به موجودی تشبیه کرد که روز به روز جسمش پروار شده، ولی روحش همچنان نحیف و رنجور باقی مانده است، و صد البته این گفته به معنای نفی درخشش های معدودی
______________________________________________________________________________________ وزن شعر فاطمی هنوز ناقص است در باره شعر فاخر و ارجمند فاطمی» بسیاری از حرف ها گفته شده و بسیاری از حرف ها هنوز ناگفته مانده است که در این یادداشت - به اختصار- به بعضی از ناگفته ها در این باب اشاره می کنم. شعر فاطمی را می توان به موجودی تشبیه کرد که روز به روز جسمش پروار شده، ولی روحش همچنان نحیف و رنجور باقی مانده است، و صد البته این گفته به معنای نفی درخشش های معدودی
امروز كه محتاج تو ام جای توخالی است فردا كه می آیی به سراغم نفسي نیست بر من نفسي نیست ، نفسي نیست در خانه كسی نیست نكن امروز را فردا بیا با ما كه فردایی نمی ماند كه از تقدیر و فال ما در این دنیا كسی چیزی نمی داند تا آینه رفتم كه در آن آینه هم جز تو كسی نیست من در پی خویشم به تو بر می خورم اما در تو شده ام گم كه به من دسترسی نیست نكن امروز را فردا دلم افتاده زیر پا بیا ای نازنین ای یار دلم را از زمین بردار در این دنیای وانفسا تویی تنها منم تنها نكن امر
یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی. می‌دونم قهوه‌تو مثل قدیما تلخ می‌نوشی می‌دونم شب‌ها توی تختت کتابِ شعر می‌خونی کنارِ پنجره شادی با یه سیگار پنهونی هنوزم وقتی می‌خندی رو گونه‌ت چال می‌افته هنوزم چشم به راهِ یه سوارِ زیبای خفته هنوزم عینهو فیلما، یه عشق آتشین می‌خوای هنوزم روحِ هـامـونو»، تو جسم جیمزدین» می‌خوای. می‌دونم وقتی که بارون تو شب می‌باره بیداری! همون آهنگو گوش می‌دی، هنوز بارونو دوست داری! یه ساله رفتی و ع
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود. همان دل های بزرگی که جای من در آن است، آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!هنوز من هستم.هنوز خدایت همان خداست!
کاش میشد سال از همین جا تمام شد، درست در همین نقطه که هنوز (فاجعه ای) درکار نیست، سیاهی مطلقی در کار نیست، هنوز هم این میزان حیات را دوست داریم، به الگوهای رنج کشیدنمان عادت کرده ایم و سیاهی چسبنده ای تمام شهر را نگرفته است. کاش حافظه شهر پر بشود، هنوز هم راضی ام به تمام اتفاقات پشت سرم، و پیش رو چیزی نمیخواهم، کاش می شد حواس شهر را پرت کرد و به تمام دیوارهای خاکستری در خوابم امید سفید شدن را بدهم.
تولدت مبارک همه دنیای نفسي(نفسي اسمم بود خووو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

راه سلامتی