نتایج جستجو برای عبارت :

داستان بوسیدن پای ارباب

معلوم که نیست زنده باشم ارباب شاید که محرمت نبینم ارباب این پیرهن سیاه من مال شماست شالم به علم خورده گره ای ارباب این اشک امانت است در پیش شما در روز جزا امان بده ای ارباب حالا که نمردم از غمت غمگینم مردن شب روضه قسمتم کن ارباب ما ان عاشق ثارالله ایم یک ی روزی من کن ارباب دیوار دلم پر شده از عکس حرم این قلب مرا تو کربلا کن ارباب
نویسنده: پویا جفاکش بخشی از کتاب: پدربزرگم از خاطرات خود از دوره ی ارباب-رعیتی (فئودالی) در گیلان تعریف میکند که در روستای او درست مثل شیر که وقتی از جایی میگذرد، "شالان" (شغال ها) دنبالش روانند، ارباب هم به محض ظاهرشدن در روستا، گله ای آدم دوروبر خود جمع میدید. بعضی از آنها خواسته هایی داشتند ولی اکثرا فقط برای "ارباب-تماشا" یعنی دیدن ارباب جلو می آمدند و تا وقتی که ارباب سوار وسیله ای شده، ناپدید میشد، هرجا میرفت، مثل سایه همراهش بودند».
زندگینامه قاچاق نبی قـــاچاق نــــبی " یک شخصیـــت مبــــــارز و ظلم ستـــــیزی بـــود که در دورا حکومت تزارها, مبارزات دهقانی را رهبری میکرد. پدر نبی تهی دستی بود که یک خانواده هفت نفری را سر پرستی میکرد. نبی نیز نزد ثروتمندان و مالکان به چوپانی می پرداخت هنگامی که نبی شانزده ساله بود ارباب، پدرش را زیر کتک می گرفت روزی زیر کتک های ارباب پدرش نیمه جان روی زمین می افتد. نبی به ارباب حمله می کند ولی با شکایت ارباب نبی را دستگیر می کنن.حکومت تز
1- شرط اول برخورد کارکنان با ارباب رجوع آنست که با رویی گشاده با او برخورد نماییم، حتی در سلام کردن از مراجعین سبقت بگیریم و با چهره ای بشاش از آنان احوالپرسی کنیم چرا که اینگونه برخوردها باعث می شود ارباب رجوع حتی اگر کارش انجام نشدنی و یا بدون جواب باشد از این که مورد احترام واقع شده است، با رضایت کامل اتاقمان را ترک کند. در واقع یک تبسم کافی است تا احساس محبت و صمیمیت را در مراجعین به وجود آورد و اصولاً برخورد خوب با هر ارباب رجوعی همیشه خاط
کتاب شامل 17 داستان کوتاه از 10 نویسنده است؛ سه داستان از ژرمین گریر، دو داستان از فولتون اورسلر، یک داستان از پل ویلیارد، یک داستان از لئونارد مایکل، سه داستان از استفن لیکاک، یک داستان از ویلیام سیدنی پورتر، دو داستان از وندی بره نر، دو داستان از هال پورتر، یک داستان از نرگس دالال، یک داستان از ریشارد ل. اکثر داستان ها متوسط هستند.
اسم نویسندگان این داستان ذکر نمیشه، مگر اینکه خودشون راضی به نوشتن اسمشون باشن. هر کدوم از بخش هایی که نویسنده ها با کمک هم نوشتن رو جدا گونه میگذارم تا متوجه بشید هر متن رو کدوم شخصیت داستان نوشته. یه توضیح کوتاه از شخصیت های سمه و اوکه.سمه: کسی که رهبری میکنهاوکه: کسی که دستور میگیره. شخصیت های داستان ارباب منسمه:اروسسن:25اخلاق:مهربون - یه دنده - بعضی اوقات خنگ میشه - از ادمایی که دوست داره تا میتونه محافظت میکنه - به اندازه قد و قوارش قویه - ز
به همت معاونت توسعه کتابخانه‌ها و ترویج کتابخوانی و و با همکاری موسسه پویش مهربرنا» پویش ملی خادم ارباب کیست» با محوریت کتاب خادم ارباب کیست: درس‌هایی از کلاس حضرت جون» نوشته سیدعلی اصغر علوی، ویژه نوجوانان برگزار می شود. این پویش ویژه گروه سنی نوجوان (۱۲ الی ۱۸ سال) است و بر فعالیت هایی که مخاطب نوجوان باید انجام دهد تا در زمره یاران امام حسین(ع) قرار گیرد، متمرکز است. تفاوت این پویش با مسابقات معمول کتابخوانی در آموزش عملیاتی است.
نهاد کتابخانه های عمومی کشور، به همت معاونت توسعه کتابخانه‌ها و ترویج کتابخوانی و با همکاری موسسه پویش مهربرنا» پویش ملی خادم ارباب کیست» با محوریت کتاب خادم ارباب کیست: درس‌هایی از کلاس حضرت جون» نوشته سیدعلی اصغر علوی، برگزار می شود. این پویش ویژه گروه سنی نوجوان (۱۲ الی ۱۸ سال) است و بر فعالیت هایی که مخاطب نوجوان باید انجام دهد تا در زمره یاران امام حسین(ع) قرار گیرد، متمرکز است. تفاوت این پویش با مسابقات معمول کتابخوانی در آموزش عم
دانلود رمان عمارت اربابدانلود رمان عمارت ارباب باسلامکلیه کشاورزان و دامداران محترم به اطلاع میرساند، بر اساس پیش بینی سازمان هواشناسی، با ورود یک جبهه پرفشار به استان، فردا (شنبه) در فواصل زمانی. بین ساعت 12 ظهر تا ساعت عصر ، طوفانی با سرعت بالغ بر 100کیلومتر بر ساعتگ.و کاهش دما در سطح استان رخ خواهد داد، لذا مقتضی است آمادگی لازم جهت مقابله با سوانح احتمالی را داشته باشید.همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و اربعین شهادت سردار سپهبد حاج قاس
موش ها و آدم ها  - جان اشتاین بک ترجمه - سروش حبیبی جورج و لنی، شخصیت‌های داستان، کارگرانی هستند که مجال ریشه‌گیر شدن در جایی و داشتن خانه و خانواده را نیافته‌اند و  به دنبال کار از این مزرعه به آن می‌روند، اما این دو دوست رؤیای گوشه‌ای امن، و آزاد از نظام دستوری ارباب و رعیتی را در سر می‌پرورانند. لنی، برخلاف جورج، سبک‌مغز است اما نیروی جسمی زیادی دارد که اغلب این نیرو وجهی خطرناک به خود می‌گیرد. همراهی لنی و مراقبت از او هرچند برای جو
اشعار ولادت حضرت زینب سلام الله علیها تبریک ولادت حضرت زینب (ع اشک شوقه میباره نم نم از چشای حیدر و زهرا همه جمعن حتی ملائک اومده چون زینب کبری شب عشق و جنون / برای ما امشبه آخه تولده خواهر ارباب بی بی جان زینبه زینبی کوثریم تا ابد حیدریم شب عشق و جنون / برای ما امشبه آخه تولده خواهر ارباب بی بی جان زینبه چه قدر شادن همه امشب اومد عشق دلای بیتاب هیچ جا آروم نمیشه زینب به جز روی دستای ارباب مادر میخونه براش / آرامش قلب من دورش میگردن داداش حسین و د
گربه‌ی سیاه‌‌‌ با پنجهی برّنده‌، کیوفیدوی سیاه را شکست داد. ارباب شرارت دوباره به آقای آگراست تبدیل شد و به طرف زنش رفت. از او خواهش کرد و گفت: من میخواهم انگشتر گربهی سیاه و گوشوارهی کفشدوزک را به دست بیاورم. نورو برای اینکه حال آقای آگراست خوب شود داستان معجزهگرها را تعریف کرد. آقای آگراست نعره کشید و گفت: نورو الآن وقت قصه گفتن نیست. نورو ناراحت شد و رفت کنار در نشست اما تا ناتالی وارد شد نورو خودش را مخفی کرد. ناتالی گفت: من می‌خواهم
عناصر داستان عناصر داستان اجزای بنیادین تشکیل دهنده داستان هستند. هر داستانی برای شكل‌گیری خود از ساختار و عناصری تشكیل می‌شود كه با هنرمندی و خلاقیت داستان‌نویس به صورت یک داستان کامل، ظهور و نمود می‌یابد و داستان‌نویس با كمک این عناصر به آفرینش پیكرهٔ داستان می‌پردازد. داستان كوتاه از عناصر مختلفی تشكیل شده است كه عبارت‌اند از: طرح موضوع درون‌مایه شخصیت و شخصیت‌پردازی زاویهٔ دید پیرنگ صحنه گفت‌وگو لحن فضا زبان زمان مكان حادثه سب
"باقی عمرم مانند یک بیابان خالی جلوم دراز شده ." دیشب بالاخره
"بازمانده ی روز" نوشته ی کازوئو ایشی گورو را تمام کردم. داستان،خاطرات
آقای استیونز ، سر پیشخدمت یكی از منازل اشرافی انگلستان است كه سال ها با
تشریفات زیاد امور منزل را اداره می كرده است . بعد از سالیان زیاد این
منزل توسط یك ارباب آمریكایی خریده می شود و صاحب جدید خانه كه روحیه صمیمی
تر و شادتری دارد ، آقای استیونز را به یك مسافرت شش روزه می فرستد . كتاب
در حقیقت گزارشی از این شش رو
من گفتم: عالیه ارباب ارباب گفت: حالا بیا دستشویی دارم من رفتم.نشست رو کمرم و توی راه ش رو در اورد و گذاشت تو دهنم و وقتی رسیدیم به حموم از دهنم درش اورد و گذاشت رو زمین.بعد طنابی که با اون من رو بسته بود کشید و منو به حموم برد و توی دهن من دستشویی کرد هم گه هم شاشبعد از زبونم برای تمیز کردن خودش استفاده کرد برگشتیم و دوباره روی مبل نشست  من رفتم و زیر پاهاش خوابیدم و اون انگشت هاش رو کرد تو دهنم و فیلم نگاه کرد    ادامه دارد….….…………
طبق مطلب قبل مامان ادرین(امیلی اگراست) مرد و گابریل اگراست(پدر ادرین)بسیار ناراحت شد و قول داد که او را به زندگی برگرداند.به همین دلیل گابریل به دنبال معجزه اسای کفشدوزک و گربه سیاه رفت زیرا ترکیب ان دو معحزه اسا میتواند همه ی ارزو ها را بر اورده کند برای همین گابریل به عنوان ارباب شرارت ان دو معجزه اسا را به هدف برگرداندن همسرش میخواهد
سعی کنیم تکالیفی که برای عید به دانش آموزان میدهیم در قالب داستان نویسی، داستان گویی و داستان سرایی باشد . برای مثال از دانش آموزان بخواهیم خاطرات روز عید و یا سیزده بدر را به صورت داستان بنویسند. و در نهایت داستان خود را به صورت کتابچه تزیین کرده و بعد از عید به کلاس گزارش دهند . نمونه دیگر اینکه یک داستان مناسب با سن خود بخوانند و خلاصه آن را یادداشت کنند و با برای اولیای خود تعریف کنند. 
شعری جدیداز استاد بهلول حبیبی زنجانی _ ماجرای کربلا رفتن حاج اصغر زنجانی و لطف ارباب(ارباب هوای نوکرش را دارد) ------------------------- کربلانین گنه دوشدی دلیمه غملی سوزی ایسلادوب اشک تریلن بو مصیبتده گوزی بیزه تعریف ائلییوردی بونی حاج اصغر ئوزی رَهرُوِ جان بکفِ راه حسین بن علی اهل زنجانیدی مداح حسین بن علی --------------- عشق،وادار ائلدی بیر گونی نیت ائلییم تا یوخوندان آقاما عرض ارادت ائلییم مرقد پاک ابوالفضلی زیارت ائلییم کربلایه ساری من ایلمیشم عزم سف
میخوام یه داستان کوتاه و کوچیک بنویسم،داستان این روزامون؛این روزاتون،داستان اسارت،زندان،درد،سردرگمی،داستان عروسکو خیمه و شبای پر از دست سیاه!صدای سوت و تشویق نخراشیده خیل سیاه و سفید کوچک ها و بزرگ ها،چنان شلاق نامرعی مخمل سرخ فام صفحه را پاره کرد.عروسک های خیمه شب بازی،داستان غم بار خود را با رقصی تلخ شروع کردند
تنهایان مغروق نگار قلندر مردی بی‌نام‌ونشان به موجودی غریب و ناآشنا تبدیل شده. آکسولُتل» داستان مسیر این مسخ‌شدگی است. در ابتدای داستان راوی اعلام می‌کند که حالا یک آکسولتل است و با این جمله دو پرسش مهم را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. آکسولتل چیست و راوی چطور به آن تبدیل شده است؟ نویسنده مسیر پیشرفت داستان را به خوبی طراحی کرده است. او پس از ایجاد تصویری ناملموس در بند اول داستان و برانگیختن حس کنجکاوی خواننده، در ادامه‌ داستان را با تصاو
های گایز یه داستان اوردم توپ خب با افتخار معرفی میکنم داستان مرگ بله درست حدس زدید این یه داستان عاشقانه نیست بلکه یک داستان ترسناک وغم انگیز است خب بریم سراغ معرفی ها نام داستان:داستان مرگ ژانر:غمگین،ترسناک تعداد شخصیت های اصلی:۸تا تعداد شخصیت های فرعی:۱۰تا بیوگرافی ها: نام:مرینت دوپان چنگ سن:۱۴سال اخلاق:مهربون،شجاع،باهوش،شوخ و گاهی جدی نام:آلیا سزر سن:۱۴سال اخلاق:مهربون،شجاع،شوخ نام:جنی ویکتوریا سن:۱۴سال اخلاق:مهربون،خجالتی نام:نل سن:
کتاب آه ای مامان» یازده داستان کوتاه دارد. اکثر داستان های این مجموعه، راوی اول شخص دارند. این کتاب به زندگی آدم هایی که به سر حد جنون رسیده اند و سعی دارند به نوعی به آرامش برسد با زبانی روان کاوانه می پردازد. داستان ها اگر چه ناپیوسته اند اما کودک، مادرها و پدرها در هر داستان گوشه ای از زندگی آدم ها را بازگو می کنند. این مجموعه داستان محتوای ثابت دارد اما در فرم های متفاوت تکرار می شود. که نوعی تنوع به خواننده می بخشد.
سلام دوستان. با عذر تاخیر ، داستان ابر صورتی را بعد از چهار سال دوباره خواندم. راستش بار اول خیلی بیشتر لذت بردم. داستان برای یک بار خواندن خوب است و بار دوم چیز تازه ای را به خواننده نمی دهد. نویسنده به گفته ی خودش در ابتدا می خواسته رمان بنویسد اما بعدن منصرف می شود و داستان بناچار در سطح باقی می ماند و عمق پیدا نمی کند. هرکدام از ما چندین بار بوف کور یا مسخ کافکا را خوانده ایم و هنوز هم می خوانیم.
این داستان یه داستان کاملا متفاوت از یه زندگی متفاوته . شاید همه فکر کنن زندگی خودشون در بدترین حالته اما بدونین شماها همیشه چیزیو دارین که بخایین بهش تکیه کنین اما پسر داستان ما همونم نداره . اینکه پدر و مادر داشته باشی و یه ابجی که هیچوقت ندیدیش و توی پرورشگاه بزرگ بشی و اینکه پدرت موتاد باشه و فقط توی خوشی هاش بیاد از پرورشگاه برت داره و ببره تفریح و تنها خاطراتت ازش فقط اندازه 1 ماه باشه .
 لایدا دیویس را در دنیای داستان نویسان کوتاه‌ترین خطاب می‌کنند چون کوتاه‌ترین داستان‌های کوتاه را می‌نویسد به طوری که حتی بعضی از داستان‌هایش از یک جمله هم فراتر نمی‌رود. از ویژگی‌های برجسته دیویس تعدد کارهای او است و معمولاً داستان‌هایش را در دو یا سه صفحه تمام می‌کند. او تقریباً سالی دو مجموعه کتاب از داستان‌های کوتاه خود منتشر می‌کند و تنها نویسنده زنده آمریکایی است که در کشور انگلیس طرفداران بی شماری دارد ولی خودش در نیویورک ز
به نام خالق هستی. روش چهارم:چگونه یک داستان تخیلی بنویسیم. ________________________________________________________________________________________________________ گام اول: تا می‌توانید داستان‌های تخیلی بخوانید. اگر قصد نوشتنِ یک داستان خیالی حماسی را دارید، خواندن داستان‌هایی از این ژانر، ایده‌ی خوبی است. حاصلِ تلاش برای نوشتن در ژانری که هرگز کتابی درباره‌اش نخوانده‌اید، یک اثر پیش‌پاافتاده خواهد شد و بدون‌شک، خوانندگانِ مشتاق این ژانر متوجه فقدان
عنوان یادداشت : پنجاه سال بعد از انتشار داستان باران» اثر اکبر رادی داستانِ باران» در مرداد ۱۳۳۸ یعنی در بیست سالگی اکبر رادی نوشته شد و در اولین مسابقه داستان نویسی ایران در مجله اطلاعات جوانان» همان سال به چاپ رسیده و در میان هزار داستان جایزه اول آن مسابقه را که معادل ۱۰۰۰ تومان بود، از آن خود کرد. در آن مسابقه کسانی چون صمد بهرنگی، محمدعلی سپانلو و …. شرکت داشتند و داوران مسابقه بهرام صادقی، سعید نفیسی، رضا سیدحسینی، علی اصغر حاج سید
این مطلب پیش‌تر در مجله‌ی تهران‌شهر شماره‌ی ۳ منتشر شده است. داستان‌هایی بدون خیابان در دهه‌های ۷۰ و ۸۰، داستان‌های ایرانی پر شد از فضاهای داخلی، از فضاهای آپارتمانی، و خیابان کم‌تر جایی در این داستان‌ها پیدا کرد. چرا؟ آن‌هایی که رمان‌ها و داستان‌های ایرانی را می‌خوانند،‌ حتماً خواهند گفت چون نویسنده‌گانِ زن زیاد شدند و نویسنده‌های زن هم بیش‌تر تجربه‌ی زیسته‌شان را ـ که درون آپارتمان‌ها می‌گذشت ـ نوشتند.
سلام بچه ها. خوبین؟؟ خوشین؟؟ من اومدم با قسمت اول داستان قشنگم دوباره تابستون شروع شد و داستان نوشتن من هم شروع شد. امیدوارم خوشتون بیاد فعلا رمان در دست نوشتن هست و ادامه مطلب قفله. باید خواننده های داستان زیاد بشه. پس هرکس که دوست داره داستانم رو بخونه کامنت بزاره. مرسی.
ما در کتاب نوشتاری و همین طور بخوان و بیندیش مطالب و سوالاتی داریم که باید عناصر نویسی بشه و برداشت از داستان داشته باشیمعناصر اصلی یعنی شخصیت های اصلی یک داستان عناصر فرعی یعنی شخصیت هایی در ارتباط با شخصیت اصلی که در روند ماجرا تاثیر دارندمکان و زمان داستان که مشخص هست و قابل درکفقط می مونه پیامی که باید درک بشهمثل همین پیام زاغ بور که راحتی و آسایش در وطن بود حتی اگر وطن بیابان باشهوقتی قرار هست هدفی برداشت کنیم یعنی داستان رو خوب درک کر

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

باهـــــم،بامـــــــــردم