نتایج جستجو برای عبارت :

رخش را ميديد ميپاييد

سازمان بهزیستی دو نوع بیمه داره نوع اول هدفمندی یارانه و نوع دوم اعتبار داخلی بهزیستینوع دوم اعتبار داخلی به این شک هست که شما خودتون رو بیمه میکنید و هر سه ماه که حق بیمه رو پرداخت می کنید فیش پرداختی به همراه مدارک تحویل بهزیستی می‌دید و بهزیستی در صورت داشتن اعتبار ۷۰ الی ۹۰ درصد پول تان رو بهتون میدهنوع دوم شما فقط حق بیمه خودتون رو میدید مثلاً اگر سه ماه بشه ۸۰۰ هزار تومان شما فقط ۱۸۰ تومان میدید که این مختص شدید و خیلی شدید هست و فعلاً
مرد.
-مرد بودن یعنی چی؟
-یعنی قدرت نمایی کردن؟
-یعنی سبیل کلفت کردن؟
-یعنی بی رحمانه تازیانه زدن؟
-یعنی صداتو بندازی تو سرتو عربده بکشی؟؟؟
+نوچ داداشم شدیدا در اشتباهی.دوره مرد بودن و قیصر و فردین خیلی وقته سر اومده.
+الان خیلی وقته ک مرد پیدا نمیشه ،طوری شده هرطرفتو بگردی قناری و جوجه رنگی میبینی.
+مردانگی به حدی مسخره شده ک دختره به پسری ک خط چشم میکشه ،مو رنگ میکنه و گوششو سوراخ میکنه تازه 15سالشم هست میگه آقایی.!!!
-آخه آقایی؟اونم این فنچ
مرد.
-مرد بودن یعنی چی؟
-یعنی قدرت نمایی کردن؟
-یعنی سبیل کلفت کردن؟
-یعنی بی رحمانه تازیانه زدن؟
-یعنی صداتو بندازی تو سرتو عربده بکشی؟؟؟
+نوچ داداشم شدیدا در اشتباهی.دوره مرد بودن و قیصر و فردین خیلی وقته سر اومده.
+الان خیلی وقته ک مرد پیدا نمیشه ،طوری شده هرطرفتو بگردی قناری و جوجه رنگی میبینی.
+مردانگی به حدی مسخره شده ک دختره به پسری ک خط چشم میکشه ،مو رنگ میکنه و گوششو سوراخ میکنه تازه 15سالشم هست میگه آقایی.!!!
-آخه آقایی؟اونم این فنچ
آهای شمایی که به راحتیِ آب خوردن مجوز منو باطل می‌کنیدگروه تشکیل میدید و میرید زیر آب منو می‌زنیدنتیجه‌ی زحمت‌هام رو با پارتی بازی به فنا میدیدبعد از اینکه خرتون از پل گذشت دیگه منو نمی‌شناسید۵ سال زحمتم رو خیلی عشقی طور نابود می‌کنید!بله با شمام :)هزار بار دیگه هم برید تک تک مجوزهایی که دارم رو باطل کنیدو امتیازهام رو ازم بگیریدو خیلی خاله زنک طور زیرِ آب منو بزنیدبازم بی فایده ست!من تصمیم گرفتم فعلا ایران بمونممیمونم همین جا تا تک تکت
ب : به نظرم مایکل جکسون با همه ادعاش توی حرکت "مون واک" خیلی ضعیف بود و به خوبی و سرعت ما نمیتونست اجراش کنه. الف : مون واک دیگه چه کوفتیه؟ ب : همون حرکتی که به سمت جلو قدم برمیداره ولی به عقب بر میگرده. باید میومد اینجا و زندگی مون واکی ما رو میدید شاید تکنیکای بیشتری رو هم یاد میگرفت.
اعصااااابم خرررررد میشه وقتی میبینم همه همسناش درشت و تپل و قد بلندن و این ثابت موندهمن همسن این بودم عین گاااااو میخوردم ،مامان گوشت میپخت واسه خورشت میومد میدید گوشتی نمونده، دو کیلو شیر توو دوروز تموم میکردم، شدم ۱۶۲ ۳ سانت.این میخواد چی بشهوقتیم میخواد تهدیدم کنه میگه غذامو نمیخورما :|
خوب وقتی دکتر رفتم تشخیص نداد چه مشکی دارم یک سری قرص داد و بعد دو ماه گفت به احتمال زیاد ناباور هستین و بتید پیش یک دکتر دیگه برید  وقتی جواب آزمایشم رو میدید آماده هر نوع بیماری و سرطان رو داشتم ولی اینو نع!!! برای شنیدن  هر حرفی وقتی هنوز ۲۰ ساله هستی ، مجرد و یک دل عاشق داری  این بزرگترین چیزیه که کسی میتونه بهت بگه
* میگند مُشت نمونه خرواره.مصداق دقیق این ضرب المثل اداره ماستهرچی آدمها بی تعهدتر؛ بی مسولیت تر؛ زیرکاردر رو تر باشند ، از اونور پست و مقام و رفاه بیشتر دارند طرف رو تا دوسال پیش به خاطر سهل انگاری و سوتی که توی کار داده بود داشتند اخراجش میکردند.توی این مدت هم یا دنبال یادگرفتن زبان بود یا خواب بود یا فیلم میدید یا کارهاش رو مینداخت گردن این و اوناونوقت به همین آدم بی مسولیت چند ماه پیش پست مدیرکلی دادند با کلی حقوق و مزایا.
یادمه یه سری بین ویراستارها بحث شده بود که رفت‌وآمد درست‌تره یا آمد‌‌وشد! بحث هم از اون بحثای سنگین بود که هر طرف ماجرا، خودش رو صاحب‌نظر میدید. مقصر غلامعلیه (حدادِ نه‌چندان عادل!) که رییس #فرهنگستان بود و اصرار داشت که آمدوشد رو به‌جای رفت‌وآمد بکار ببریم. من که همیشه برام فرقی نداشته، واسه همین هم هیچوقت ادای علامه‌ها رو درنمی‌آوردم که بین این دو، یکی رو انتخاب کنم. اصلن نظر نمیدادم دربارش. شاید هم بخاطر این بوده که از اساس، با رفت‌و
دیشب دوباره خوابشو دیدم، با همون ضعف و پژمردگی که تو خواب قبلی بود! خواب دختری رو دیدم که قرار بود باهاش ازدواج کنه و من داشتم رنج میبردم واقعا  نماز میخوندم برای اینکه اتفاقی بیفته و ماجرا کنسل بشه! اما سین بهم بی تفاوت بود، منو میدید و بهم سلام نمیکرد!تا به حال این اندازه نسبت به نشونه ها و خوابام بی تفاوت نیودم و همشو نذاشتم 100 درصد پای ضمیر ناخوداگاهم! چیکار کنم؟!
خداییش خوب حوصلتون میشه عاشق بشید و از عشق و عاشقی بنویسید. بعضیاتون که حتی اگه یه بستنی ساده هم با طرف بخورید میاید توی 53 سطر توضیحش میدید. به نظر خودتون زیاد مسخره نیست؟ اکثرتون هم میدونید که تهش با این طرف ازدواج نمیکنیدا ولی جوری جو رابطه میگیره شما رو فک میکنید چه خبره. تو خیابون که رد میشم همتون قیافه های عنقی دارید انگار که میخایم همو بزنیم ولی توی وبلاگاتون همتون اشکتون لب مشکتونه و کلی عشق بازی دارید برا خودتون.دنیایه پیچیده ایه
تمامی مطالبی که ذکر می شود نتایج برداشت آزاد اینجانب از خدمتم می باشد 1-بعد از دوره آموزش که اومدید خونه هیچی از استحقاقیاتون با خودتون نبرید (پتو - ملافه - بالش !! - و . ) چون ازتون میگیرند . باد جوانی برندارید که نمی دید خوبم میدید و اونایی هم که می گفتن نمی دن دوبار دادن (دوبار فعل تاکید است ) پس نبرید 2-آقا وسایلتون تا تاجی که می تونید سبک کنید تا حد امکان از بردن خوراکی های زیاد و مواد غذایی بورهیزید چون اون مناطق هم بازرسی زیاده و هم اینه که به
ماها واقعا تو چه جایگاهی هستیم که به مخلوق خدا میگیم زشت یا زیبا. خداوند آفریده و هنگام آفرینش انسان به خود تبریک گفته. من به چه حقی بگم یه نفر از من زیباتره و یا زشت تر. مهم اینه که پیش خداوند رو سفید باشیم و در محضر اون حاضر به پاسخگویی. چه خانمها و چه آقایون محترم اونی که شما بهش میگی زیباست و یا زشته، اون رو خدا دوستش داره و همینکه خدا دوسش داره براش کافیه. شاید یه زیبا رو از یکی دیگه زیبا تر باشه اما هیچ وقت زشتی وجود نداره، چون خداوند زشت نیا
اون دیگه رفت و تنها در رویایی بجه خردسالی ماند که از سن 10 تا 17 سالگی فقط در رویای اون بود شبها خوابش را میدید و روزها در انتظارش بود شاید یکبار دیگه ببینمش چند روزی در طول این سالها دیدمش وای که چه تپش قلبی داشتم وقتی یکبار اومده بود مغازه مامانم با مامانش یکساعتی اونجا بود و من از پنجره پایین مغازه قایمکی نگاش کردم و دیگه خیلی زیاد ندیدمش اون شده بود دوست دختر رویایی من که حتی یکبار هم بهش نگفته بودم تو همه رویایی منی .
آخرین باری که کابوس دیدم یادم نیست ، کابوس های ایام کودکی و نوجوانی یادمه ، مرد کلاه مخملی با پالتو بلند و میمونی که زنجیرش همیشه به دستش بود . منو که میدید زنجیر میمون را ول میکرد و میمون می پرید سر من . چقدر شبا دلم میخواست آغوش مادرم بخوابم و موقع کابوس بغلش کنم و بگم شبا خواب بد میبینم اما روم نمی شد. یادمه آن ایام یه شب خوابیدم پیشش ، هیچ وقت مزه آرامش آن شب را فراموش نمیکنم . خیلی ساله کابوس شبانه نمی بینم اما همین لحظه با ناله حاصل از کابوس
شارژ گوشی آیفون کار راحتی هست. شما فقط شارژر رو در قسمت پایین قرار میدید و تمام. درسته؟ خیر! این کار میتونه اشتباه باشه! بسیاری از مردم از شارژ آهسته ی تلفن همراه خودشون ناراضی هستن. در واقع با انجام دادن یکسری اشتباهات ساده ، باتری خودشون رو زودتر خراب میکنن! اکثر این موضوعات در مورد تلفن های هوشمند Android هم صدق میکنه.در این مقاله از کیهان ، قصد داریم به اشتباهات رایج در شارژ گوشی های آیفون بپردازیم.
نویسنده: پویا جفاکش بخشی از کتاب: پدربزرگم از خاطرات خود از دوره ی ارباب-رعیتی (فئودالی) در گیلان تعریف میکند که در روستای او درست مثل شیر که وقتی از جایی میگذرد، "شالان" (شغال ها) دنبالش روانند، ارباب هم به محض ظاهرشدن در روستا، گله ای آدم دوروبر خود جمع میدید. بعضی از آنها خواسته هایی داشتند ولی اکثرا فقط برای "ارباب-تماشا" یعنی دیدن ارباب جلو می آمدند و تا وقتی که ارباب سوار وسیله ای شده، ناپدید میشد، هرجا میرفت، مثل سایه همراهش بودند».
باز هم یه روز دیگهصبح دل انگیزی بود.شهر باز هم بیدار شده بود نسیم خنک صبحگاهی طراوت تازه ای داشت.بر بالای بلندای ساختمانی استاده بود و به شهر نگاه میکرد.همه چیز را میدید همه چیز را حس میکرد.مادری ک برای فرزندانش صبحانه حاضر میکرد و به مدرسه راهیشان میکرد.کارمندی که در راه محل کارش بود.فرزندانش را میدید که در تمام نقاط شهر پراکنده اند.نفس عمیقی کشید.پوزخندی زد و ب موجوداتی نگاه کرد که با عث رانده شدنش شده بودند.موجودات مفلوکی که باعث طرد شدنش
مدتی هست که متوجه تغییراتم شدممثل اینکه من قبلا تو جمع ها و مکان های عمومی آروم وکم حرف و جدی بودم همه شیطنتام واسه خونه و دوستایصمیمیم بود حتی قیافمو همیشه جدی میگرفتم واسه همین هر کس اولین بار منو میدید فکر میکرد از دماغ فیل افتادماما حالا خیلی راحت با بقیه گرم میگیرم، شوخی میکنم و می خندمنمیدونم چرا انقدر وا دادم اون منِ فوقِ مغرور رو بیشتر دوست داشتمولی هرکاری میکنم نمیتونم خودمو کنترل کنمحداقل نه تا وقتی با زهرا تو کلاس تکنسین نشستم
دم کنکور بود. رییس سازمون سنجش جناب بزغاله زاده یه ریز تو تلوزیون حرف میزد و تبلیغ کتاب متاب میکرد. یه بعبعی هم همیشه میومد از طریق کتاب زیر سه ثانیه تست حل میکرد. اسم پکیجشم بع بع آخر بود. آقام هر وقت یارو بزغاله رو میدید آه میکشید و میگفت تو هیچی نمیشی حیوون. ماهم با جفت چشا تخم مرغیمون زل میزدیم به تلوزیون و از تست حل کردن یارو دهن مهنمون وا میومد. جوری که یه دیقه به خودم میگفتم تو نمیری اگه این بع بع آخر رو داشتم رتبه دو کنکور طویله آباد بودم
گذشته شما هرچی که باشه، هرکاری که کرده باشید هرکاری که شیطان دایم اون رو به رختون میکشه ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و.) هرچی که هست. باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده.
همه زندگیتون ، همه کاراتون رو دیده.
اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده. فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره!
بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش
 
 
امروزه اغلب شركت های بزرگ در افزایش عمر باتری گوشی های هوشمند خودشون متمرکز شده اند، اما اکثر لپ تاپ ها هنوز هم عمر باتری حتی یك روزه رو هم ندارند. یكی از چیز هایی كه برای اونهایی كه مثل من لپ تاپ دارن خیلی مهمه، اینه كه از زمانی كه لپ تاپ خریدیم فكر این هستیم كه كه باتریش زود مستهلك نشه و در طول مدتی كه از لپ تاپمون استفاده میكنیم عمر بیشتری برامون داشته باشه و وقتی كه بیرونیم و امكان استفاده از برق رو نداریم بتونیم بنحو احسنت از باتری لپ ت
تصمیم داشتم براش بنویسم که چرا اینقدر دوسش داشتم و برام متفاوت بود. چون اونم عاشق جزئیات بود. خطوط روی برگ‌ها رو میدید. براش فرق میکرد یه راه رو از پله‌های چپی بره بالا یا راستی. 
یه کاری که میکردیم این بود که دست همو میگرفتیم، از یه نقطه مدرسه شروع میکردیم و، به قول خودمون، "مستقیم میرفتیم". بی یک کلمه حرف اولین مسیر روبه‌رو رو انتخاب میکردیم و فقط میرفتیم. راهروهای پشتی، پارکینگ، پاگرد پشت‌بوم.مهم دقت کردن به راه بود شاید، به تفاوت‌ها و
 ت خادم و سرباز دیناگر ت می خواست در حاشیه و در پیاده رو حرکت کند و منزوی شود، دین آسیب میدید. ت سرباز دین است، خادم دین است، از خود منهای دین حیثیتی ندارد. اگر ت از مسائل اساسی – که نمونۀ برجستۀ آن، انقلاب عظیم اسلامی است – کناره میگرفت و در مقابل آن بی تفاوت میماند، بدون تردید دین آسیب میدید؛ و ت هدفش حفظ دین است.پرهیز از مدرك گرایی در حوزهتحول را باید پذیرفت و آن را باید مدیریت كرد. خیلى باید مراقب بود. ببینی
امنیت پیج یک سری تنظیمات وکدگزاری هاست که باسیستم روی پیجتون انجام میشه که ازهک شدن پیجتون و دستیابی به دایرکت وپیام هاتون جلوگیری میشه وبعد یک سری نکات واموزشاتی هست که اون هاهم بهتون گفته میشه وداخل پیجتون انجام میدید.ضمن اینکه امروزه ی های زیادی در زمینه امنیت پیج انجام میشه که بهتون پیام میدن وبرای امنیت پیجتون ازتون پسوردمیخوان واقرار دارند که برای امنیت پیج بایدخودشون داخل پیج حضورداشته باشن❌ لازم به ذکره که ارتقاء امنی
سالهای 86 ،87 که بود و دبیرستانی بودم به فوتبال علاقه زیادی داشتم و دوستان همدلی که در مدرسه داشتم باعث میشد تا برای تماشای فوتبال و پیگیری مسابقاتی که در زمان حضور ما در مدرسه برگزار میشد دست به هر کار خطرناکی برای فرار از مدرسه بزنیم ، منی که دانش آموز بسیار درس خوان و سر به زیری بودم به فوتبال اما که میرسید حتی از مدرسه هم فرار میکردم و مدیر مهربان ان روزها با این که میدید از در مدرسه خارج میشدیم ولی چون از قصد ما خبر داشت هیچوقت مانع نمیشد .
در زمینه برنامه نویسی اکثر اوقات خودتون به خودتون آموزش میدید ، مدرسه بهتون هیچوقت به صورت قدم به قدم همه چیز رو یاد نمیده و شما باید با آزمون و خطای فراوان اطلاعات کسب کنید. پس بدانید که همه چیز به شما بستگی داره وگرنه اگر بخواهید به آموزش های مدرسه که گاها ناقص هستند اتکا کنید پیشرفت نخواهید کرد. زبان های برنامه نویسی زیادی وجود دارند و شما باید برای یادگیری زبان مورد نظر زمان مورد توجهی بگذارید و در ضمن با یادگیری تنها یک زبان کارتان پیش
این هفته بهرام برای حضور در برنامه های تابستانی مسجد پذیرش شددر واقع بخاطر چند روز پیگیری نکردن لیست کلاسهاشون پر شده بود و با صحبت‌های من فقط قبول کردن تو کلاس ژیمناستیک شرکت کنه و بهرام خیلی از این موضوع ناراحت بود چون میدید دوستاش تو برنامه های مختلف شرکت میکنن ولی اون این امکان رو نداره شنبه زنگ زدم خونه که بیدارش کنم بره کلاس ژیمناستیک ولی میگفت نمیرم، با اصرار راضی ش کردم بره (خودمو کنترل کردم که دعواش نکردم، در واقع با مهربونی و زبو
من سال پیش از آذر تا آخر اسفند یه بولت ژورنال درست کردم مخصوص درس های کنکورم خیلی کمکم کرد . میخوام بهتون بگم چیکار بکنین ! اولا اسمش بولت ژورناله ولی شما میتونید تو دفتر عادی هم انجامش بدین اصلا میتونیم اسم بولت ژورنال رو از روش برداریم تا خیال همه راحت بشه ! میرم سراغ اصل مطلب  یه دفتر بردارید . برای تک تک آزمون های آیندتون ۵ صفحه خالی بذارید تو صفحه ی اول برای دو هفته ی ایندتون برنامه ریزی میکنید و داخلش مینویسید تو صفحه ی د
تو فضای مجازی داشتن درمورد یه بازیگر خانم قضاوت می کردن. یه حرف های بدی می زدن که واقعا براشون متاسف شدم. اخرش عصبی شدم گفتم قضاوت و غیبت جزو گناه کبیر ( تو کتاب ملت عشق هم گفته شده ) کاش یکمم رو این چیز ها کار کنیم نه فقط حجاب. حالا یه اقا اومده گفته تو دوست داری تو خیابون بگردی ( :| ) انگار که من گفتم اره حجاب چرت و پرت و بهش عمل نکنی. حاجی اگه سواد داری یه بار دیگه اون پیام رو میخونی میفهمدی که من منظورم اینکه همونقدر که به حجاب اهمیت میدید به

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها