نتایج جستجو برای عبارت :

كميك از مرينت وآدرين

مرینت: دیگه نمیخواهم ابر قهرمان باشم من اون گربه رو اونجوری که فکر میکنه دوست ندارم تیکی من نمخواهم از قهرمانیم سوء استفاده کنم اونجوری اسمم ابر سوء اسفاده تیکی:مرینت فکر نمی کنم کار خوبی باشه تو داری پنهان کاری میکنی من از این کار متنفرم خیلی خیلی توی مدرسه ادرین به مرینت میگه میخواهد باهاش صبحت کنه خصوصی و ادرس یه جایی را میده میگه که مرینت بیاد اونجا   بعد از مدرسه مرینت میره به اون ادرس یه خونه ی خوشگل درش بازه مرینت کم کم میترسه ول
خب خب خب سلام همون طور که گفتم من آلیا هستم وبم تازه تأسیسه پس نویسنده می‌پذیرم این دفعه یکی از داغ ترین خبر ها رو براتون آوردم علاقه‌ی آدرین به مرینت اگه تریلر کت بلنس رو دیده باشید آدرین وقتی می‌بینند آکوما داره به مرینت نزدیک میشه داد میزنم مرینت و همون طور که به سمت مرینت میدوه تبدیل میشه تا آکوما رو بگیره واین کارم می‌کنهاما برای کاگامی چنین کاری انجام نمی‌ده پس این خودش یه نشونست که آدرین مرینت رو بیشتر از کاگامی دوست داره 
من آلیا هستم وبم تازه تأسیسه نویسنده می‌پذیرم این رو خودم نوشتم ببینید دوست داریدبعد از قسمت کت بلنس همه چیز آشکار شد بعد از اینکه لیدی باگ کت نوار رو به حالت عادی برگرداند آدرین همه چیز یادش آمد مرینت به حالت اول برگشتو رفت تا دلداریش بده آدرین مرینت رو گرفت و با گریه بقلش دراز کشید مرینت یک کم تعجب کرد ولی زود آروم شد آدرین رو به خونه برد گفت همین جا بمون میرم برات یه چیزی بیارم و رفتآدرین شروع کرد به گشتن اتاق مرینت وقتی آمد بشینه روی تخت ت
در مورد مرینت:مرینت دختری خجالتی و مقداری فراموش کار و دستپاچلوفتی است،اون وقتی که به استاد فو کمک میکنه به عنوان دختر کفشدوزکی انتخاب میشه،و وقتی دختر کفشدوزکی میشه اعتماد به نفسش افزایش می یابد اون در روز دوم مدرسه که کلویی رو میزش آدامس گذاشته و آدرین در حال کندنشه فک میکنه کار هر ۳ اونا بوده و بعد مدرسه آدرین موضوعو براش توضیح میده و دست روزگار مرینت از آدرین خوشش اومد در مورد آدرین:یه پسر چش سبزه که حواسش همش به دختر کفشدوزکیه،اون در ر
بلاخرهبلاخره تونستمتونستم بهشبهش احساسمو بگمباورم نمیشهادرین: واقعا این همه مدت اینجوری بوده و تو به من نگفتی؟مرینت: ارهادرین: چقدر خنگیمرینت: ادرین: ها ها هامرینت: ها هاادرین: پس کی باشه؟مرینت: چی؟ادرین: مراسم ازدواجمون دیگه.مرینت: چی؟ادرین: وقت کردی یه گوش پزشکی برو.مرینت: اخه اخه ما فقط و فعلا دوستیم.ادرین: ها ها هاادرین: شوخی کردم بابا                               1 سال بعدمرینت: های های های الیا: چیه؟مرینت: ادرین با کاگامی ازدواج کرد.الیا:
سلاااااااممن ساراجک هستم (مرینت)راستش از این وبم خیلی کسی بازدید نمی کردگفتم کلا عوضش کنم که سفارش دادم به میس واندا برام قالب و رو درست کرد که دستش هم خیلی خیلی درد نکنهپس امیدوارم از تغیرات جدید لذت ببرید
گربه‌ی سیاه‌‌‌ با پنجهی برّنده‌، کیوفیدوی سیاه را شکست داد. ارباب شرارت دوباره به آقای آگراست تبدیل شد و به طرف زنش رفت. از او خواهش کرد و گفت: من میخواهم انگشتر گربهی سیاه و گوشوارهی کفشدوزک را به دست بیاورم. نورو برای اینکه حال آقای آگراست خوب شود داستان معجزهگرها را تعریف کرد. آقای آگراست نعره کشید و گفت: نورو الآن وقت قصه گفتن نیست. نورو ناراحت شد و رفت کنار در نشست اما تا ناتالی وارد شد نورو خودش را مخفی کرد. ناتالی گفت: من می‌خواهم
داستان این فیلم در  پاریس در فرانسه هستشداستان از اونجایی شروع میش که در زمان های قدیم یک زن و مردی بودن که یک جعبه حاوی میراکلس (اشیایی مثل انگشتر ،گوشواره ،دستبند و گل سینه که وقتی اونو میراشتی یه جانوری(تو قصه بهش میگن کوامی) ازش می اومد بیرون که کوچولو بود و اگه جمله ی خاصی رو می گفتی تبدیل به یک از قهرمان می شدی که بسته به میراکلسی که داری قدرت های مختلفی می گیری )که توی گرامافون بود قایم کرده بودن تو اون زمان که انگار تو فرانسه جنگی چیزی
#پارت 2-عشق پنهان♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡رفتم خونه و ناهارو خوردم.زینگ،زینگ.رفتم درو باز کردم.آلیا بود.دستش یه دفتر و خودکار بودش. _نمیای بریم.؟ *چرا الان میام.با آلیا رفتیم بیرون.یه بستنی از آندره بستنی فروش خریدیم و رویه صندلی میزدار نشستیم. *خوب ببینم ایده ای داری.؟ _معلومه که دارم!.بذار بگم.عموی من یه رستوران داره.میتونیم ازش بخوایم مهمونی رو اونجا بگیریم.پول داری؟.من زیاد پول دارم!.تو داری؟. *آره دارم ولی
های گایز یه داستان اوردم توپ خب با افتخار معرفی میکنم داستان مرگ بله درست حدس زدید این یه داستان عاشقانه نیست بلکه یک داستان ترسناک وغم انگیز است خب بریم سراغ معرفی ها نام داستان:داستان مرگ ژانر:غمگین،ترسناک تعداد شخصیت های اصلی:۸تا تعداد شخصیت های فرعی:۱۰تا بیوگرافی ها: نام:مرینت دوپان چنگ سن:۱۴سال اخلاق:مهربون،شجاع،باهوش،شوخ و گاهی جدی نام:آلیا سزر سن:۱۴سال اخلاق:مهربون،شجاع،شوخ نام:جنی ویکتوریا سن:۱۴سال اخلاق:مهربون،خجالتی نام:نل سن:
پارت جدییییید#پارت 3-عشق پنهان♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡که یکدفعه صدای انفجار اومد. از صدای بلندش فهمیدم انفجار در نزدیکی مدرسه ی ما بوده. خانم بوسیه فریاد کشید _بچه ها فرار کنید. جون خودتون رو نجات بدین.  بچه ها همه از مدرسه رفتن بیرون. آدرین که منو دید دستو گرفت و برد بیرون.  *آدرین چیکار میکنی؟. دستم درد گرفت و بعد دستشو ول کرد و رفت. بالا سرمو نگاه کردم. یه فرد آکوماتایز بود. سریع رفتم یه جایی از مدرسه تا تبدیل شم.  #
افسانه بانوی کفشدوزکی و گربه سیاه ( به انگلیسی : Miraculous: Tales of Ladybug & Cat Noir ) یک مجموعه انیمیشن ابرقهرمانی است که توسط استودیوهای فرانسوی زگ تون و متود انیمشن ساخته شده‌است. شخصیت‌های اصلی این داستان شامل دو نوجوان پاریسی به نام‌های مرینت دوپن چنگ (marinette dupain cheng) آدرین آگرسته (adrien agreste ) که به ترتیب با استفاده از معجزه آسا خود به ابرقهرمانان لیدی باگ (در دوبله فارسی شناخته شده به عنوان دختر کفشدوزکی) و کت نوآر ( گربه سیاه) تبدیل می‌شوند تا از شهر در
دوستان به دلیل اینکه من سرم شلوغ هستشاز شما کاربران عزیز خواهشمندم در صورت تمایل در همکاری و نویسندگی در مرینت بلاگ در این مطلب درباره اینکه می خواهید در وبلاگ به نویسندگی مشغول شوید نام کاربری و ایمیل خود را با زدن تیک ارسال خصوصی برای مدیر بفرستید و پس از هماهنگی کامل به یک نویسنده تبدیل شوید. 
من آلیام وبلاگم تازه تأسیسه نویسنده می‌پذیرمخب کت بلنس زود تر اکراین شد من کامل دیدم کشف هویت نمیشه حاکماس به پسر خودش هم رحم نمی‌کنه اول کشف هویت میشه اما بعد تو آینده که مرینت و آدرین عاشق هم میشن حاکماس می‌فهمه کت نوار کی بود اونو محکم میزنه و آکومذ تیزش می‌کنه لیدی باگ هم برای نجات پاریس و کل دنیا کاری می‌کنه که آدرین نفهمه اون کیه من حاکماس رو خر دیوانه‌ی عوضی احمق بی‌شعور می‌دونم شما چیمرگ بر حاکماس خر
کت نوار= کت نوار همون گربه ی سیاه هست هویتش هم آدرینه. آدرین عاشق لیدی باگ هست.لیدی باگ=لیدی باگ همون دختر کفشدوزکی هست هویتش هم مرینته. مرینت عاشق آدرینهآلیا=آلیا دوست صمیمی مرینته اون دنبال هویت دختر کفشدوزکی میگرده و اون خودش هم ابر قهرمانه اون رباه قرمزهمینو= مینو دوست صمیمی آدرینه اون آزاد و شاد. مینو خودش یک ابر قرمانه اون پسر لاکپشتی هستشهاکماث= هاکماث همون ارباب شرارته. هویت اون پدره آدرینه اون دنبال قدرت لیدی باگ و کت نوار میگرده اگ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

توسعه تکنولوژی دانش آوران بهداشت روان شرح گزارشکارازمایشگاه شیمی فیزیک پلیمرها