نتایج جستجو برای عبارت :

میستریس گفت عرقم بلیس

من نمیدونستم چی بگم واقعا خوشحال بودم بالاخره یه میسترس همسنم پیدا کرده بودم و تصمیم گرفتم بگم: آره معلومه که دوست دارم بعد گفت: خوب شروع کن،پای اربابت رو بليس من شروع به لیسیدن کردم پای ارباب واقعا طعم خوبی داشت،اما بعد از مدتی این پاشون رو کشیدن و گفتن: خوب حالا چهار دست و پا شو منو ببر سمت مبل منم همین کار رو کردم بعد گفت: حالا دراز بکش زیر پاهاممن هم خوابیدم.بعد از یه مدت کارتون دیدن گفت:برو جوراب های کثیفم رو بیار.من هم رفتم و اوردم.وقتی او
اوایل که به نوبل فکر می‌کردماوایل که به نوبل فکر می‌کردم، خودم را در این سن با کمی سیبیل و یا شاید هم عینک تصور می‌کردم که توی هال خانه‌ای نشسته که اتاق‌خوابی نیمه دارد. خانه‌ای استیجاری از یک زنِ تقریبا شصت و سه چهار ساله که شوهرش را توی یکی از لنج‌هایی که بین سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ غرق شد، از دست داده.خودم را هم لاغرتر و کشیده‌تر یا همان استخوانی‌تر از این‌چه که هستم تصور می‌کنم. شخصی که حدود ساعت دو بر‌می‌گردد توی خانه‌ی خاکی‌ رنگش،
در ادامۀ مباحث گذشته پی می گیریم کلماتی مشابه که با cat یا Cutساخته شده اند برای توضیحات بیشتر ناگزیر به کلماتی از حروف دیگر می رسیم که توضیح داده می شود. keɪt- Cate-En-کأیت،کِیت = اغذیه لذیذمعانی دیگر:(قدیمی) خوراک لذیذ، دندان مز، دهان شیرین کن، درجمع خواربار، سورساتCate-Turk کاتی(کاتی ای، کات ای)، کِته=قاطی یا در کنار غذا، با حرص و ولع خوردن، تند و تیز خوردن، با میل ورغبت خوردن، با لذت و اشتیاق خوردن، خوراکی لذیذ، خوراکی که به دهان شیرین و گواراست، مخلو
در گذشته کشتی سواری معنای متفاوتی داشت و بیشتر شامل یک تفریح ساده برای پیرمردها بود. امروزه برای بسیاری از مردم سفر با کشتی، جزئی از یک تعطیلات خوب محسوب می ‌شود اما این تفریح بسیار متحول شده است. سفر با کشتی امروزه یک سفر هیجان انگیز به شمار می آید. اگر تا به حال کشتی سواری نکرده‌ اید، امسال زمان مناسبی برای امتحان کردنش می‌ باشد. روزهایی که مجسمه‌ های یخی و میزهای رسمی توجه بسیاری را به خود جلب می‌ کردند گذشته است. امروز هر چیز شناوری که
اپیزود اول از رمان بردگی جنسی.   بقلم شین ب  رمان پدرخوانده _ Episode One _ نشر پوررستگار گیلان عرضه از کتابناک KetabNak.com و اپلیکیشن کتاب سبز in app Store and Google play  بقلم شهروز براری صیقلانی ملقب به شین،ب _________________________________      ** لای پلک نیمه بازم رو بازتر میکنم چشمام بازتر از این نمیشد ولی راحت میتونستم سایهءمحو مردی رو که تو نیم وجبی صورتم بود ببینم .چشمهام رو بستم. بهتره نبینم .وقتی چشمهام نبینن .بهتر میتونم با واقعیت کنار بیام پیش خودم فر
یک سوم از این اثر رو در این پست براتون به اشتراک میزارم.   توجه بازنشر از منیع سایت کتابناک هست. و بقلم نویسنده ی محبوب ما  نسل سومی های تحصیل کرده و جبر خورده ی روزگار یعنی شین براری. یا همون شهروز براری صیقلانی خودمون .  رمان پدرخوانده _ Episode One _ نشر پوررستگار گیلان عرضه از کتابناک KetabNak.com و اپلیکیشن کتاب سبز in app Store and Google play    بقلم شهروز براری صیقلانی           ___/\/\_/\_{+}_/V\_/\_/\_ /\_/\      \_/V\_/\__(+)___/\_/\_/\_ (**)  ** لای پلک نیمه بازم رو بازتر م
رمان سه وعده قسمت اول رمان عرضه از کتابناک KetabNak.com پست بانک رمان http://dokhtaro0ne.blogfa.com          **     روزی سه وعده . روحم و روانم فروپاشیدهلای پلک نیمه بازم رو بازتر میکنم چشمام بازتر از این نمیشد ولی راحت میتونستم سایهءمحو مردی رو که تو نیم وجبی صورتم بود ببینم .چشمهام رو بستم. بهتره نبینم .وقتی چشمهام نبینن .بهتر میتونم باfواقعیت کنار بیام پیش خودم فرض میکنم که همهءاینها یه کابوسه .اره یه کابوس ترسناک .شاید چند دقیقهءدی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

گریه های قلم 999