نتایج جستجو برای عبارت :

ي پول نداشت. حالا وجود نداشت. نهرا بود، نه يوسف. هيچ‌نبود. عتوي جيبش را پاره کرد انداخت توي سطل آشغال. عتکي ديگر نبايد مي‌گرفت. عدسته‌جمعي بايد مي‌گرفت. از سربازهايي که عفوري دسته‌جمعي مي‌گرفتند خواهش کرد بگذارند گوشه‌ي عکسشان بايستد. آن‌قدر سرحال بودند ک

اعتراف کن که اگر بُعد زمان وجود نداشت، همه ی ما آدم های بی خیال تر و خوشبخت تری بودیم. اگر زمان وجود نداشت، دیر و زودی هم نبود و بدون دیر و زود، انتظار و صبر هم تعریفی نداشت. احساس نمی کردیم که تا دیر نشده باید کاری را انجام بدهیم و نگران عقب افتادن از قافله هم نبودیم. اگر زمان وجود نداشت، ما آدم ها سن همدیگر را نمی پرسیدیم و بعد همدیگر را با هم مقایسه نمی کردیم و انتظار نداشتیم که تا چند سالگی فلان جای زندگیمان باشیم و بهمان چیز ها را به دست آورد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها