نتایج جستجو برای عبارت :

يوسف گم گشته باز آيد به کنعان غم مخور

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور             کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن              وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخورگر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن                      چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخوردور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت                  دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخورهان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب        باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخورای دل ار سیل فنا بنیاد هستی
1یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور//کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور -2ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن//وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور -3گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن//چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور -4دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت//دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور -5هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب//باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور -6ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند//چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخ
ای تنها گل نرگس!من هر شب وروز فقط وفقط به امید دیدنت نفس میکشم:چرا که دوسدارم نگاهم را فرش راهت کنم وجانم را فدای نگاهت.از تو میخواهم که نگاهت را از من منتظر وچشم به راه نگیری ودیدگانم رابا سیمای نورانیت منور گردانی.نام مبارکت،ورد زبان من است بگذار سیمای دلربایت هم ورد دیدگانم گرددبه حق دیدگان منتظر یعقوب نبی.یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور               کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
چقدر درس بخونم :/ همش دارم درس میخونم از بچه گی تا حالا تازه به سرم زده بود برم یه لیسانس پرستاریم بگیرم الان تو پروپزالم موندم دارم با خودم این شعر رو میخونم چرا عاقل کند کاری که یوسف گمگشده باز اید به کنعان گوه مخور :/ اوووووووووووف این فوق هم همش دردسر برا من :/ اوووووووووف تموم شو درس تموم شو اقا من نشسته بودم گوشه خونه یه گاهی زبان میخوندم اما درگیرم نبودم راحت خوب اومدیم این ارشد کوفتی از اون ور اون مریم که زد ناکارمون کرد از این ورم
ناکامورا (کاکامراد) ابرانسان عصر مانکامورا نمرده، زنده و جاوید گشتهبرای سبزماندن‌های ما تردید گشتهنکو مورا وَ یا کاکامراد ما از این پسبهارانی شده، در بیشه‌ها تبعید گشتهکسی که ایست‌گاه مرگ را خود برگزیدهسفر کرده به سمت آسمان، خورشید گشتهنکامورا نمی‌میرد فقط از چشم‌های ما شده پنهان وَ در دل‌های ما تمهید گشتهنکامورا ابرانسان عصر ماست، حالابه جوباران شده جاری و باغ و بید گشتهچنان با انقلاب سبز خود دل‌های مردمربوده که خریدارش همه نادی
ای جانا کجایی بی تو بی جان گشته ام در میان این همه غوغا پرپر گشته ام جان من دلتنگ رویای بزرگی گشته است مثل اینکه همدم و هم درد دریا گشته است ای تو ای جانا بیا کین دل پریشان گشته است این دل پردرد ما دلتنگ مادر گشته است ای تو ای زیباترین رویای من عشق تو زیباترین آواز من ای تو ای خواننده ی عشق و پری ای سراینده سرود مادری عاشقم در عشق تو دیرینه ام عاشقم از عشق تو سرزنده امبا تشکر از دانش آموز خوبم زهرا ارجمند 
‍ ‍ در چشم خود جا کن مرا ،عاشق شو پیدا کن مرابنشین کنار بزم دل ، وانگه تماشا کن مراای عشق تو سودای من ، امید فرداهای منبا وعده های عاشقی ، در خواب و رویا کن مراای تو طبیب واپسین ، یک دم به بالینم نشینیا درد من درمان نما ، یا باز حاشا کن مراامشب بیا در خانه ام ، یکدم شو هم پیمانه امدر مستی چشمان خود ، غرق تمنا کن مرااز عشق در تاب و تبم ، شب زنده دار هر شبمبا بوسه های آتشین ، امشب مداوا کن مراآواره و مجنون شدم ، سرگشته و دلخون شدمدر کوچه های عاشقی ،
دختر شینا»، روایت خاطرات قدم‌خیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید ستار ابراهیمی از شهدای برجسته استان همدان است که در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید به قلم بهناز ضرابی‎زاده ( - ۱۳۴۷) است. قدم خیر محمدی کنعان(-۱۳۴۱)، راوی کتاب، در ۱۴ سالگی با ستار (صمد) ابراهیمی ‌هژیر ازدواج می‌کند و صاحب پنج فرزند می‌شود. در بیست و چهار سالگی شوهرش را در جنگ از دست می‌دهد و از آن زمان و با وجود ۵ فرزند، ازدواج نکرد و به تنهایی فرزندانش را بزرگ کرد.
بسمه تعالی گشته عالم غرق ماتم در عزاى جوادالائمه/کرده زهرا ناله بر پا از براى جوادالائمه یوسف زهرا به سن نوجوانى گشته مسموم/مى‏ دهد جان در میان حجره ‏ى در بسته مظلوم شهادت مظهر جود و سخا و علم و معرفت امام جواد (ع) تسلیت و تعزیت باد.
گول خنده هایم را مخور سال هاست که در خفا می گریم سال هاست بدون حرف در دل تنهایی فرو می روم عادت دارم به اشک های نهان به خنده های بلند به نعره کشیدن در دست های بی پناه خود به روان پریشانم به بی پناه بودنم به تنها بودنم دیگر نبود هیچ کس در کنارم اهمیت ندارد دیگر حرف های بغض شده برایم درد ندارد دیگر اشک هایم بر صورتم روان نیست حتی چشمه ی اشکم هم خشکیده است و حتی خنده هایم از ته دل نیست تنها درد هایم را نشان نمیدهد و بس:) #the_special_addressed
 امروزه بسیاری از افراد با استناد به برخی از دستورات خداوند در عهد عتیق اینگونه استدلال میکنند که خدای مسیحیت نیز آنگونه که مسیحیان ادعا میکنند خدای مهربانی نیست و تفاوتی با خدای اسلام ندارد . استناد این افراد در مورد خشن بودن خدای مسیحیت به آیات ذیل میباشد :1-تثنیه فصل7 آیات 1و22-تثنیه فصل 20 آیات 13و14 3-یوشع فصل 6 آیات 20 و 21در پاسخ به ادعای فوق باید گفت :  نخست آنکه : دستور جنک در عهد عتیق فقط برای یک منطقه جغرافیای ( سرزمین کنعان ) صادر گردیده و د
مژده دلا،جان به جهان آمده/مهدی صاحب امان آمده/ز سمت عرش خدا/خورشید رخشان آمده/شادباش گوی اوملک/ازسوی یزدان آمده/ یعقوب رامژده بده/یوسف به کنعان آمده/مصلح کل جهان/آن شاه شاهان آمده/ناصر دین خدا/معنای قرآن آمده/میراثدار پیغمبران/سلطان خوبان آمده/از پس پرده برون /چون ماه تابان آمده/از پی خونخواهی/ شاه لب عطشان آمده/(یزدی)ندارد طاقتی/چون بر لبش جان آمده/-"-"'-شاعر وذاکر اهل بیت؛مجیدیزدانی شهرری
هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت: یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد وای بر تلخی فرجام رعیت پسری که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد ماهرویی دل من برده و ترسم این است سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد دودلم اینکه بیاید من معمولی را سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه باید این قائله ر
هوالنور:)صرفا جهت خوب شدن حال شما:)"لا تَحزَن انَّ اللهَ مَعَنَا" غم مخور چرا که خدا با ماست!
متن زیبا درباره میلاد امام زمانبرای شما عزیزان در این قسمت از سایت لوتوس می پردازیم به جدیدترین پیامک های رسمی و دوستانه برای تبریک نیمه شعبان و عکس نوشته های مناسب در مورد این ایام قرار گرفته است. پیامک های تبریک نیمه شعبان 99عصر یک جمعه دلگیر،دلم گفت:بگویم، بنویسمکه چرا عشق به انسان نرسیدست،چرا آب به انسان نرسیدست،و هنوزم که هنوز است، غم عشق به پایان نرسیدستبگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید،بنویسد که هنوزم که هنوز است،چرا یوسف گم گشته ب
از آن تو نیستمگمشده ات نیستمگر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشمچون پرتو شمعی در روشنایی روزیا بسان برف ریزه ایدر دریای بی کران گم گشته امدوست  می داری مرابا اینکه هنوز در جستجوی توامدر تقلای روح تو که نیک است و فروزندهمنم که آرزویم همه این است که  گم گشته ات باشمنوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته امآه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کنخاموش کن مرامی خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندمکور و کر شومدر توفان عشقت زیر و رویم کنمرا که چونان شمعی در تن
عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،
آمد بهار ِ جان‌ها ای شاخ ِ تر به رقص آ چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر! به رقص آ ای شاه ِ عشق‌پرور مانند ِ شیر ِ مادر ای شیر! جوش‌در رو. جان ِ پدر به رقص آ چوگان ِ زلف دیدی، چون گوی دررسیدی از پا و سر بریدی. بی‌پا و سر به رقص آ تیغی به دست، خونی. آمد مرا که: چونی؟ گفتم بیا که خیر است! گفتا: نه! شر! به رقص آ از عشق، تاج‌داران در چرخ ِ او چو باران آن جا قبا چه باشد؟ ای خوش کمر به رقص آ ای مست ِ هست گشته! بر تو فنا نبشته.
آقا! بیا که بی تو، پریشان شدن بس است.از دوری تو، پاره گریبان شدن بس است.کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است.یعقوب، دیده ام چه قَدَر منتظر شود یعنی مقیم کلبه احزان شدن بس است.موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است.تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟ تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟ بس است.خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است.سر گرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره های غی
از عشق قدیمی رها گشته‌ام دیگر همه‌ی زن‌ها زیبایند پیراهنم تازه است، به حمام رفته ام وُ صورتم را اصلاح کرده ام صلح شده… بهار آمده… آفتاب طلوع کرده است. به خیابان رفته‌ام، انسان‌ها آسوده‌اند من هم آسوده‌ام اورهان ولی
دل شده آواز خان کوچه ها قاصدک های درون نغمه ها در به در دنبال رویای کهن گشته آواره در این ویرانه ها همچو برگ زرد تنهای خزان عابر بی ارج و قرب کوچه ها همچون اشک آسمان تیره ای گشته آویزان به سقف خانه ها در میان عابران خسته دل گم شد در قامت دیوانه ها دل نیازرده دلی اما چه سود مرده از انبوه درد و غصه ها ای دلم خاموش باش و دم نزن ناله جایز نیست با بیگانه ها
بسم الله الرحمن الرحیم
از بس که گفته اید تو شاعر نمیشوی
مضمون شعر های ترم درد میکند
 
 
.نمیدانم چه بگویم.
 
مرا به سمت خودت بکشان.
 
یا خودت را به سمت من.
 
برای هادیم:فیض روح القدس ار باز مدد فرماید.میدانی چه میشود!حافظ همیشه راست میگوید.
غم مخور.
دوهزار چشم غمگین به دو چشم واله گشتهبه جهان جان رسیدم، غزلم ترانه گشتهپسرک شیطونت آهنگ هایی که تو 5 سالگیش بطور مداوم گوش میدادی رو برات دانلود میکنه و بهت یادآوری میکنه اگه افسردگی بگیره تقصیر آهنگ هایی هست که مامانش گوش میداده.چقد این روزها نیاز دارم به همون آهنگ ها  
شهیدی که کسی را نداشت و برای آب» نامه می نوشت کد خبر: 65024 04:00، 1398-06-03 چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از خبرنگارها ازش پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ و یوسف گفته بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عجل الله. وارث : شهید "یوسف قربانی" در خردسالی پدر و مادرش را که از قشر مستضعف جامعه بودند از دست میده و در اوایل نوجوانی تنها برادرش را. در دوران دفاع مقدس عضو اطلاعات عملیات گردان ولیعصر زنجان و غواص بوده و نقش موثری در عملیات های والفجر 8 و کربلای 5
 سفره پاییز گیرم  خالی است چهره نازش به نقش قالی است آب را از آسمان یده اند دلخوشی گویا زیادی دیده اند ما  رها از خویش یا گم گشته ایم غرق در افسانه خم گشته ایم خط خطی کردیم  مشق بندگی بی صدا آهنگ  ساز زندگی مردها اندازه شمشادها آرزو برگی به  دست بادها پیله را از گرد باید شکست در میان خلوت دنیا نشست شعر از یونس تقوی
این شعر بعد از اینکه با رفتنش حسابی حالمو خراب کرد ، سرودم.فقط چند بیتش را می نویسم.اسم این شعر هست "هفده"حرفهای تو بود برای من لالایی                   بی تو بودن مرا برد به خواب کوالاییخام نبودم ولی تو آتش شوقهای منی         هر زمان که می رسد عطر سنجدهای ده بالاییگر چه دروازه بان روح من قدر است              پر ز شرمم که خوردم از تو یک لاییگفت بی بی که غم مخور، این است          راه و رسم دخترهای حالاییگر چه الهام نوشتم و هفده شده ام   
شواری ولایتی در ولسوالی موسی قلعه در جنوب افغانستان می گوید در حمله هوای و زمینی نیروهای افغان و خارجی در این ولسوالی دست کم ۴۰غیر نظامی گشته شده اند .حبیب الرحمنیکی از ساکنان ولسوالی موسی قلعه که شاهد وقع رویداد بوده و خودش زخمی ها را به بیمارستان لشکرگاه برده می گوید که حوالی ۱۰ شب به وقت محلی که هلیکوپتر نیرو های کماندو را در محل پیاده کردند و سپس صدای هواپیمای بدون سرنشین شنیده شده او افزوده دو موتر بود یک نوع تونس و به دنبالش موتر سراچه
شورای ولایتی در ولسوالی موسی قلعه در جنوب افغانستان می گوید در حمله هوای و زمینی نیروهای افغان و خارجی در این ولسوالی دست کم ۴۰ غیر نظامی گشته شده . " حبیب الرحمن یکی از ساکنان ولسوالی موسی قلعه که شاهد وقع رویداد بوده و خودش زخمی ها را به بیمارستان لشکرگاه برده می گوید . که حوالی ساعت ۱۰ شب به وقت محلی که هلیکوپتر نیرو های کماندو را در محل پیاده کردند و سپس صدای هواپیمای بدون سرنشین شنده شده او افزوده دو موتر بود یک نوع تونس و به دنبالش موتر س
پندهای بیست و دو گانه زرتشت که ۳۷۰۰ سال پیش آن را به ما آموخته و به یادگار گذاشته 1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نیامده است رنج و اندوه مبر 2. پیش از پاسخ دادن بیاندیش 3. هیچکس را تمسخر مکن 4. نه به راست و نه به دروغ هرگز قسم مخور 5. خود برای خود، همسر برگزین 6. به ضرر کردن کسی خوشنود مشو 7. تا جایی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما 8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی 9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش 10.
پلک بستی که تماشا به تمنا برسد پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد  چشم کنعان نگران است، خدایا مگذاربوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد  ترسم این نیست که او با لب خندان برود ترسم این است که او روز مبادا برسد  عقل می‌گفت که سهم من و تو دلتنگی استعشق فرمود‌: نباید به مساوا برسد‌!  گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگردرد آن جا که عمیق است به حاشا برسد 《احسان افشاری》  

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها