نتایج جستجو برای عبارت :

چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی

چه بگويم سحرت خير؟ تو خودت صبح جهانيمن شیدا چه بگويم؟ که تو، هم این و هم آنیبه که گویم که دل از آتش هجر تو بسوخت؟شده‌ای قاتل دل حیف ندانی که ندانیهمه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابمو در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانیچه نویسم که قلم شرم کند از دل ریش‌امبنویسم ولی افسوس نخوانی که نخوانیمن و تو اسوه عالم شده از باب تفاهمکه من‌ام غرق تو و تو به تمنای کسانیبه گمانم شده‌ای کافر و ترسا شده‌ایکآیتی از دل شیدای مسلمان تو نخوانیبشنو صبح بخیر» از
چه بگويم سحرت خير؟توخودت صبح جهاني من شیدا چه بگويم؟که توهم این وهم آنی به که گویم که دل ازآتش هجرتوبسوخت؟ شده ای قاتل دل ؛ حیف ندانی که ندانی همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریش ام بنویسم ولی افسوس نخوانی که نخوانی من و تو اسوه ی عالم شده ایم باب تفاهم که من ام غرق تو و تو به تمنای کسانی به گمانم شده ای کافر و ترسا شده ای کآیتی از دل شیدای مسلمان تو نخوانی بشنو"صبح بخیر"از م
ندیدی که التماس نعره میزد / ز واژه واژه ی . من نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . نه خودت . ، نه من . تمام اینا رو میتونم پر کنم و هزاران ساعت بنویسم، و برا هرکدوم کتاب بنویسم ولی چه کنم که ندونستی و باور نکردی و .
خودت رو به خودت میسپارمنه هیچکس دیگریطوری مراقب خودت باش که شش دانگ خیالم راحت باشدنگذار کسی تنگ شفاف دلت را بشکند یا احساست را گل آلود کند و ماهی های دلت را بدخودت رو به خودت میسپارممیخواهم بشنوم که همه میگویند چقدر عمیق دریای وجودش را باور دارد، چه ناخدای ماهری هست، کشتی زندگیش با طوفان هم در صلح است.خودت رو به خودت میسپارممیخواهم همه بگویند خوش به حالش که خودش را داردیا خودش برای خودش کافیستخودت رو به خودت میسپارم به معجزه ی وجودت
دقیقه های مرا پر كن ازخیال خودت دقیقه ای كه تهی باشد از تو مال خودت اگرچه اهل هیاهو نبوده ام هرگز مرا بیا و بشوران به قیل و قال خودت به بوی سیب تو راهی دراز آمده ام رسیده ام كه بخوانی به سیب كال خودت فقط بخاطر این سال های طولانی بمان بقدر فقط اندكی مجال خودت به دور گردنت ای گل اگر وبالی نیست ببند عاشقیم را بجای شال خودت دلیل عشق و جنون را چقدر می پرسی تو خود جواب تمامی به این سؤال خودت مرا اگرچه رها می كنی به حال خودم رها نمی كنم اما تو را به حال خ
به خودت احترام بگذار با خودت خوب برخورد کن بخاطر آدم های بی انصافی که آمدند و دلت را شکستند خودت را سرزنش نکن. آنها می آیند تا تو به ارزش خودت پی ببری دست خودت را سفتر بگیری و کمی عقب تر از جماعت نامطلوب روزگار بایستی
ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﭼﻮ ﭘﺮﮔﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ . ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ  ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﻱ ﺍﻗﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵﺳﺮﮔﺮﻡ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯼﺭﺍﺿﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻠﻢ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺑﺎﺷد ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵﭘﺮﻭﺍﺯ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﯽ ﻏﻢ ﻭ ﻣﻨﺖﻣﻨﺖ ﻧﮑﺶ ﺍﺯ ﻏﯿﺮ ﻭ ﭘﺮ ﻭ
وقت آن نیست به رفتارِخودت فکر کنی؟ به من و نحوه‌ی آزار خودت فکر کنی؟ وقت رفتن، دمِ در خاطره‌ها را بردار شاید این بار به انکارِ خودت فکر کنی پشت هم شعر نوشتم که پریشان‌حالم که بفهمی و به آن کارِ خودت فکر کنی به دروغت، به فریبت، به خیانت. خانه یا به من، یا که به اقرارِ خودت فکر کنی به خدا آخر این راه، عجیب است و غریب باید هر روز به تکرارِ خودت فکر کنی من فرو ریختم از این همه بی‌رحمی تو وقت آن نیست به معیارِخودت فکر کنی؟ امیر اخوان -درد دلم-
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش                   سر گرم خودت عاشق احوال خودت باشیک لحظه نخور حسرت آن را که نداری                   راضی به همین چند قلم مال خودت باشدنبال کسی باش که دنبال تو باشد                    اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باشپرواز قشنگ است ولی بی غم و منت                    منت نکش از غیرو پر و بال خودت باشصد سال اگر زنده بمانی گذرانی                     پس شاگرد هر لحظه و هر سال خودت باش
اگه فک می کنی خیلی گرگی و زرنگیبرو با یکی مثل خودت رقابت کنوگرنه تو جنگ گرگ و آهو معلومهگرگ برنده ستوقتی از ظلم حرف میزنیم اولین کسانی کهبه ذهنمون میاد یزید و شمر لعنت الله استولی یکم به خودت نگاه کن ببینداری زیرپات کیارو له میکنیقدرتتو به رخ کدوم ضعیفی میکشیپس تو هم فرقی با اونا نداریحواست باشه یزید خونه ی خودت نباشیحواست باشه شمر زمانه ی خودت نباشییکم به خودت نگاه کن.
چرا تازگیا مد شده و هرکی فاز آزادگی و انتلکتی داره هی میگه خودت باش خودت باش یعنی چی اصلا؟ چرا خوبه که آدم خودش باشه؟ نه وما خوب نیست هر ع.نی که هستی باشی شاید آزارگری، شاید قاتلی شاید خیلی بچ ی. ممکنه خودت باش گند تو با خودت باش خوب دیگران تداخل داشته باشه. پس‌کی خوبه خودم باشم؟ بنظر جوجه چون تو طول زندگیت با خودت آداپته شدی پس فانکشن بهتری داری وقتی خودت هستی و بهتر شرایطو مدیریت میکنی. چون ممکنه تو یدونه باشی اونم از جهت نمونه :) ممکنه جهش
توجه به حرف های مردم ، شما را وادار به تغییر مداوم می‌کند ، بی هویت و گم تر از هرروز! شبیه عروسک زنده یا بهتره بگويم مرده متحرک! تو باید هر جور که به خودت مربوط است زندگی کنی! روزی هزار باز به خودت بگو دوسَت دارم من! فوق العاده ای من! زیباترینی من!
دنبال خودت بگرد.در آلبوم های قدیمی،در آینه های ترک خوردهدر پنجره های غبار گرفتهحتی در شیشه ماشین های عبوریخودت را در عکس ها جاودان کن.مدام به چشم هایت خیره شو،عاشقانه.نباید خودت را فراموش کنی.واقعیت عشق این است.که مهم ترین اتفاق زندگی ات خودت باشی.آن قدر که نگذاری کسی غرورت را له کند.مجبورت کند تبدیل به آدمی بشوی که نیستی.هیچ کس آن قدر ارزش ندارد که به خاطرش،خودت را فراموش کنی.اگر کسی تورا بخواهد،ویرانت نمی کند تا به دلخواهش دوبار
بسم الله الرحمن الرحیم
از بس که گفته اید تو شاعر نمیشوی
مضمون شعر های ترم درد میکند
 
 
.نمیدانم چه بگويم.
 
مرا به سمت خودت بکشان.
 
یا خودت را به سمت من.
 
برای هادیم:فیض روح القدس ار باز مدد فرماید.میدانی چه میشود!حافظ همیشه راست میگوید.
غم مخور.
آهنگ زندگی ات را خودت می نوازی به زودی خواهی فهمید مهم نیست چند نفر مهمان "موسیقی"زندگیت می شوند مهمان ها می آیند و می روند و فقط خودت تا آخر شنونده ی خودت خواهی ماند یادت باشد مهم این است طوری بنوازی که تا آخر از این موسیقی لذت ببری و بلند شوی برای خودت دست بزنی. هر کار رو با عشق انجام بده نه برای عشق این تنها راز موفقیت درخشیدن از نظر من
رسم است گرفتار خودت باشی وآگاه نباشییک عمر بدهکار خودت باشی و آگاه نباشینبضت بزند گاه بگاه از سر اصرار به ناچاریعنی که تو سربار خودت باشی و آگاه نباشیهر لحظه بلرزد به خودش سقف و ستون های امیدتغرق در و دیوار خودت باشی و آگاه نباشیآوار شود آه و ببندد در و دالان دلت راآواره آوارِ خودت باشی و آگاه نباشیبر شاخه نورسته ای از باغچه سبز سعادتآویخته دارِ خودت باشی و آگاه نباشیآگاهی از این فاجعه تلخ چه اندوه عظیمی استبگذار ، گرفتارخودت باشی و آگاه ن
یک روز از خواب بیدار می شوی نگاهی به تقویم می اندازی.نگاهی به ساعتت.و نگاهی به خودِ خودت در آیــنه.و می بینی هیچ چیز و هیچ کس جز خودت حیف نیست.لباسهای اتو کشیده غبارگرفته مهمانی ات را از کمد بیرون می آوریگران ترین عطرت را از جعبه بیرون می آوریو به سر و روی خودت می پاشی.ته مانده حساب بانکی ات را می تکانی و خرج خودت می کنی.یک روز از خواب بیدار می شویو به کسی که دوستت دارد بدون دلهره و قاطعانه میگویی:صبح بخیر عزیــزم!وقت کم است لطفا مرا بیشتر دوست
گیسو! گاهی از آنچه انجام داده ام آنقدر منزجر می شوم که می خواهم با همین دست هایم چند تا کشیده آبدار توی صورتم بخوابانم و بگويم: چی با خودت فکر کردی آخه؟ هان؟ چی فکر کردی؟» نه حالا به همین شدت! آنچنان سخت هم نمی گیرم. مگر نه اینکه اگر اشتباه نبود، کار درست» در ویترین، خاک می خورد و کسی نمی فهمید که باید برش دارد؟ پشیمانی فقط برای یک لحظه خوب است گیسو. باقی ش، آتش می زند و خاکستر می کند!
گاهی هم به ‌خودت سر بزن!! حال ‌چشم‌هایت را بپرس و دستی به سر و روی احساسات بکش رو به روی ‌آینه بایست و تمام تنهایی‌ات را محکم در آغوش بگیر و با صدای بلند به خودت بگو: تو تنها داراییِ من هستی بگو: با همه ى کاستی ‌هایِ جسمی و روحی، تو را بی ‌بهانه ‌و عاشقانه دوست دارم. برای خودت وقت بگذار، با مهربانی دستت را بگیر و به هوای آزاد ببر نگذار احساسِ تنهایی کنی نگذار كه ابرهای سیاه، چشم هایت را از پا دربیاورد
هیچ کی نیست حالت خوب کن.همه گرفتارن.ناپدیدن.فقط خودت باید خودت آروم کنی.با گریه کردن.با زدن ت سرت با خرید کردن.آهنگ گوش کردن.انقدر دور و برت خالی میشه که نمیدونی حکمتش چیه انگار خدا میگه رو پای خودت بمون.خدایا برسون پول
گاهی اوقات وقتی داری آروم آروم قدم برمیداری و سرت به بالاست پات می‌ره روی یه سنگ که میخوری زمین. تو اون لحظه از خودت عصبی میشی چرا نگاه نکردی چرا ب خودت آسیب زدی و این درد زمین خوردن و درد عصبیت زیاد میشه که یه لحظه به خودت میای میبینی تو برای خودت خیلی کارا نکردی ! برای خوشحالی خودت از خیلی چیزا نگذشتی و خودت رو پر کردی که رو به انفجاری. بلند میشی خودت رو میتی و تصمیم میگیری دست دلت رو بگیری و برای اون زندگی کنی . اون بشه مهم ترین بخش زندگیت و
در برخی موارد یکی از اخلاقیات زشت و ناپسند تو این است که برای اینکه خودت را مجه جلوه دهی دیگران را خراب می کنی این بدترین کرا ممکن است و بدتر از آن اینکه اکر این دیگران هم تیمی یا هم گروهی یا هم رده خودت درسازمان باشد تو باید هوای هم تیمی خودت را داشته باشی نباید او را خراب کنی ، نباید حتی اگر بد گاری او به تو لطمه زد تو او را با حرفهای خودت پیش دیگران خراب کنی ، تو باید
ما رهروان گوسفندان هستیم با هر چرخشی به سمتی میدویم که گله حضور دارد. ادعایی برای تفاوت با دیگرانی داریم که حسادتمان را منکر می شود. روشنفکر آواره، زمانی خواهی فهمید که تو همان چیزی هستی که بقیه هستند. منیت خودت را انکار کن تو تافته ای بودی که جدا بافته شده ای تو از مادر زاییده نشدی و خودت نیستی.بغض و کینه ات را انکار کن تو بیشتر خواهی فهمید. دیگرانی مثل خودت اپیدمی به نام خودپسندی را به وجود بیاور تا آنان نیز منکر خودت شوند% 
یک وقتی آدمها دلشان میخواست یک نفر بیاید بنشیند کنارشان و بگوید : خوب کمی از خودت بگو. آن یک نفر وقتی این را می شنید تمام وجودش زبان می شد و آن دیگری سراپایش گوش ترسی نبود: از پیش داوری ،از قضاوت ،از کنار گذاشته شدن ولی حالا. عایا کسی هست که بیاید و بگوید خوب کمی از خودت بگو؟!!!! اصلن کسی شهامت از خودش گفتن را دارد؟ بعید می دانم.!
سخت‌ترین بخش ماجرا کنار گذاشتن ایگو عه. باید روش کار کنم. خیلی سخته که ریجکت شدن رو ریجکت شدن خودت نبینی. بی‌احترامی رو بی‌احترامی خودت نبینی. ناراحتی رو ناراحتی خودت نبینی. بی‌نهایت بچه و کودک سال هستم و کلی راه مونده تا پخته بشم.
خوشبختی رو در خودت جستجو کن. در هرچه که به اون ایمان داری و برات لذت بخشه. خوشبختی گاهی چیزای خیلی کوچیکن ، مثل خوردن یه تیکه کیک شکلاتی ، یا حتی تاب سواری. گاهی برای اینکه خوشبخت باشی باید اول خودت باشی و برای خودت تلاش کنی. زن یه مرد پولدار یا یه رییس بانک بودن خیلی خوبه اما چیزی به ارزش تو اضافه نمیکنه چون تو با دارایی و شخصیت خودت سنجیده میشی. راستش اینا چیزایی بود که در جواب مامانم در مورد اینکه فلانی چه شانسی داره زن یه رییس بانک شده گفتم.ش
دوس دارم بدونم از نظرش من چجوری ام :/ میشه بیایی نظر خودت رو در موردم بگی؟ بپرسم ازت؟ پ.ن. فامیل دور شدم من الان ها :/ ول کن دیگه، چرا اینقد گیر میدی -_- هر چی هستی هرررر چییییی هستییییی باش فقط خودت باش، قرار نیس خودتو تغییر بدی همینی که هستی باش ، قاطع و مصمم خودت باش ، شل و ول نباش دخترجون محکم باش ، قوی _دوس ندارم تو رو ضعیف ببینم +:) پ.ن. بنویس هر چی که دلت خوشش اومد :)
میخواهی بیایی بیا و من را ببر با خودت و این همه خشم را با خودت ببر جایی زیر هزاران تن آوار زیر هزاران تن فراموشی زیر هزاران تن سکوت زیر هزار تن مرگ بیا و مرا ببر به جایی که نه کسی هست و نه صدایی ، نه فکری هست و نه اوایی . بیا مرا با خود ببر اینجا چه دارد برای من جز خشم هرروزه درهم شکستن هرروزه چرا از مرگ این همه میگریزم حال انکه تنها داروی نجات است. بیا بیا اگر کسی نخواست فقط مرا با خودت ببر!
مى‌دونی دخترم، گاهی، دقیقاً تو سال‌هایی كه قلبت سرشاره از احترام و رعایت، از انگیزه و از شور و شعف، شاید برای یک لحظه خودت رو تو احاطه‌ى نآمیدی و تاریكی و دلشوره ببینی، بترسی، به خودت و باورها و رویاهات شک كنی،  قلبت رو شكسته و ناآروم ببینی و از خودت بپرسی كه كجایی و روح ِ دل‌نازکت سرگشته‌ی كدوم سرزمین‌هاست؛ دخترم، مَحیاى من، توی این لحظه‌ها، به آیینه نگاه كن، به چشم‌هات نگاه كن، به چشم‌هایی كه معناى هر لحظه‌ی زندگی‌ان؛ به مژه‌هات ن
میدونم باید رفتمیدونم همه رفتنی اندمیدونم با عزت رفتیمی دونم دیگه درد نداریمی دونم دیگه راحت نفس می کشیولی بابا جان ، من بدون تو نمی تونممن به حضورت نیاز دارموای بابا قلبم گرفتکاش از کار بیاستهمنو بیاره پیش خودتبه زودیبباو منتظرم باشمنتظر باش بیامدر رو خودت برام باز کنمی گن هر کسی موقع مرگ یکی میاد استقبالشلطفا خودت بیا استقبال من  

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

زمانی برای نوشتن، زمانی برای فکر کردن