نتایج جستجو برای عبارت :

کفش جوراباشو دراورد

با صدای بلند زندگی نکنید.مدت زیادیست از فصای مجازی به خصوص اینستاگرام تنفر زیادی دارم، دوست ندارم نه پستی بگذارم و نه پستی را ببینم.البته پست که چه عرض کنم، بهتر است بگویم مانور تجملگرایی.مانوری که هرکه بیشتر عکسهای لاکچری بگذارد برنده است، هر که بیشتر از لحظات خصوصی اش پست بگذارد برنده است، هرکه بیشتر دل بشکند و آه مردمی را دراورد برنده است.نمیدانم هنگام گذاشتن این پستها و عکسها کمی فکر میکنند که این عکس گذاشتن از سفره و شب یلدا و مساف
ارسالی از پیامون داشتیم. خانواده پدری همه اومده بود. عمه ها و عموها و بچه هاشون. عموم و زن عمو مژده زنگ زدن. من رفتم دم در استقبال کنم ازشون. سلام علیک کردیم و زن عموم رفت کنار کفشاشو دربیاره. دیدم جوراباشم داره درمیاره. روم نشد چیزی بهش بگم. جوراباشو تو کفشاش گذاشت و اومد داخل. چند دقیق بعد مادرم رفت دم در کفشارو مرتب کنه که دید کفش و جوراب زن عموم رو. تو آشپزخونه به خانما گفت جورابای کیه تو کفش؟ زن عموم گفت جورابای منه. پاهام خیلی عرق میکنه
دارم سعی می کنم درس بخونم صدای این ساخت و ساز خونه بقلی کفرم رو دراورد که تصمیم گرفتم یه چای بخورم بعد دوباره برم . یعنی من نمی دونم اخه حضرت عباسی ساعت ۲ ظهر وقت ساخت و سازه نه وقتشه اخههههه؟؟؟؟؟یعنی الان اگه دستم بووداااا خفه می کردم کارگرارو مامان بابام هم که رفتن ابادان مراسم (پست قبل) داداش کوچیکم (سه سالشه و اینجا اسمش فندق هست
تمام دقایقی که کنار سباستین نشسته بودم لپام گل انداخته بود و خودم متوجه نبودم دلم میخواس خخودمو از خوشحالی ول کنم و از تپه ها خودمو بغلتونم وسباستین عین دیوونه ها به من زل بزند :/ چشمامو بستم وبه لحظه های خوشی که با سباستین بودم رو احساس کردم: یهو سباستین ساعتشو از تو جیبش دراورد:اوه خدای من! بعد پاشد:باید بریم صبحونه رو درست کنیم ! _عه؟ باشه! و بعد بلند شدم و راهی عمارت فانتوم هایو شدیم سباستین تو راه به من گفت:راستی امروز یک مهمون داریم.
بابونه:ویژگی: بابونه به شیوه های مختلف سلامت رابهبودمی بخشد.این گیاه دارای ویژگی های ضدتحریک کنندگی،ضدالتهاب،ضدمیکروب،ضداضطراب،ضداسپاسم،ضداسهال وضدسرطان است.فواید:بابونه می تواندسردردراتسکین دهد،دردعضلانی راکاهش دهد،استرس رازیرکنترل خود دراورد،گرفتگی های قاعدگی رارفع کند،مشکلات معده رادرمان کند،به کاهش وزن کمک می کند،سیستم ایمنی راتقویت می کند.باتوجه به محتوای انتی اکسیدانی بالا،این گیاه دارویی به محافظت ازبدن دربرابررادیکال
دور و برم رو نگاه میکنم.
ده باز از این ناراحت شدم.
بیست برا اون قلبم رو شکست.
سی بار این یکی اشکمو دراورد.
چهل بار اون یکی بهم از پشت خنجر زد.
صد بار توبه کردن.
اما دوباره.
چرا؟!
چرا من هیچ کسو اطرافم ندارم؟
چرا اینقدر خستم؟!!
نویسنده: کینه ای نیستم.میبخشم.اما نمیتونم فراموش کنم.
خری به درختی بسته بودشیطان خر را باز کرد.خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد.زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید ؛تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و کشتش.صاحب خر وقتی صحنه را دید؛ عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت.صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شدصاحب خر را از پای دراورد!به شیطان گفتند چکار کردی؟!!!گفت من فقط یک خر را رها کردم! نتیجه:هرگاه میخواهی یک شهر را خراب کنی خران را ازاد کن!!!  
نرگس میگفت کار مهمترین اتفاقیه که توی این روزا میتونه برای ما بیفته.میگفت اگه کار پیدا کنیم یه بخشِ بزرگی از حالِ بدمون تبدیل به حالِ خوب یا لااقل حالِ قابل تحمل میشه.میگفت میتونیم به وسیله ی پولی که بی واسطه و بی منت دستمون میرسه ، یکمی از غم هامون رو بشوریم و ببریم.میگفت و من نگاهش میکردم.ینی داشتم با خودم فکر میکردم که آیا واقعا همچین چیزی ممکنه؟! و طبقِ معمولِ همیشه ی خودم.خودمو توی اون موقعیتی که اون میگفت میذاشتم.بهش گفتم برام فرق
.توی اتوبوس بودم. پشت چراغ قرمز بودیم. ترافیک بوداونطرف خیابون یه چادرمشکی داشت برخلاف جهت حرکت ما راه میومد. دستش توی کیفش بود. دستشو که دراورد یه چیزی از کیفش افتاد رو زمین. شاید کیف پولش بود.دلم میخواست از جام پاشم. پنجره  رو باز کنم. صداش کنم. بگم بهش. موقعیتشو داشتم.اما نگفتم. بجاش تو دلم گفتم کـــ.ص ننه ش.چراغ سبز شد. اتوبوس حرکت کرد. نگاهِ من ولی به همون نقطه قفل شده بود. پشیمون شده بودم.این ماجرا واسه چند روز پیشه. اما هنوز توی ذهنمه. چرا کم
کاکاشی کادوی کاتانا رو باز میکنه و از دیدن کادو دهنش باز میمونه (دوباره خودتون بفهمید چطوری فهمیدم دهنش از زیر ماسک باز مونده)کاکاشی: کاتانا. این.اوبیتو: فوق العادست! منم میخوام.ساسوکه: امکان نداره! خیلی قشنگه!.توی جعبه کادو، یه شمشیر با دسته نقره ایه که دستش به شکل سر ماره و خیلیم تیزه. (و در عین حال ظریف و خوشگل)کاتانا: این یه نمونه اولیه از شمشیر خودمه. (کاتانا یه شمشیر با دسته طلایی داره به شکل سر اژدها و تهش شبیه شمشیر جلادیه یعنی یه برام
صدا چرخیدن کلید را شنیدمخودم را با عجله رساندم دم درمیدانستم دلش ضعف اداهایم استتا در را باز کردلب و لوچه ام را آویزان کردم و گفتمتوی جیب کتت چی واسم داری؟با لذت خاصی خندید و گفتیه مشت حرفای دلخوش کنککمک میکردم که کتش را دراورد گفتم خودم از جیبت ورشون دارم؟ گفت اره، دوست داشتی بلند بخونشون منم بشنومبا شیطنت خاصی شروع کردم به گفتنو هر آنچه را که دلم میخواست از او بشنومقاطی حرفای دلخوش کنکش کردماولی میگه که من برات پر از دلخوشی امدرست مثل پنج
این چند روز نسبتا همه چی به غیر از وضعیت مالیم خوبه. لنگ دوزار پولم که بلیط رزرو کنم برگردم خونه.خخخخ یاد این گداهایی افتادم که چسب میشن به مردم میگن پول ندارم برگردم خونه و هیچوقتم ظاهرا قرار نیست برگردن خونه.زهرمار:))))راستی یادم رفت بگم،با تلاشای بی وقفه ی نازی(مامان آنا) در زمینه رفتن روی مخش تونست قانعش کنه که برگرده دانشگاه و انصرافشو پس بگیره.فقط میخواست ما رو در به در کنه.اگه انصراف نداده بود هم الان خودش اینجا بود هم عادله.سوال پیش میا
بین کامنتهای خصوصیم دنبال رمز وب یکی از دوستان بودم که چشمم خورد به دو تا کامنت.تنها کامنتهای خصوصی که رمز وبلاگ کسی نیست ولی من انقدر دوستشون داشتم که دلم نیومده حذفشون کنم.یکیش کامنتی از یه خواننده ی خاموش نازنین به اسم مونا.مونا جانم ،چیزایی که تو این کامنت نوشتی فراتر از حد و اندازه ی من هست،ولی من هر بار کلی حس خوب میگیرم از خوندنش.کامنت دیگه هم از خواننده ی خاموش دلنیای نازنین.که لطف داره و گفته که همیشه منتظر نوشته هامه.امیدو
دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن ، خیلی وحشتناک بودزن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش ، اما مرد دستش رو پر از سنگ کرده بودو منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت باید قصاص بشه زن التماسش میکرد ، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد.کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد خیلی دردناک بود.ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای
می نویسمش اینجا که یادم نره :امروز تو اتوبوس یه پیرمرد خیلی خیلی آرومی سوار شد .اتوبوس هنوز حرکت نکرده بود .دومین ردیف صندلی نشست .خیلی آهسته وسایل و خرید هاش رو گذاشت .یه پاکت برداشت و یه دونات از تو پاکت دراورد .با همون حرکت آهسته و آرومش دستشو برد سمت راننده و بهش تعارف کرد شاید این خیلی معمولی به نظر برسه شاید در طول روز خیلی از این چیزا ببینیم اما بعضی کارها رو وقتی بعضی اشخاص انجام میدن شکل دیگه ای داره وسطای راه هدست رو از گوشم دراوردم
ســــــــــــــــــــــــــــــــلام
میدونم که کلی تنبل شدم ودیر به دیر مینویسم هردفعه هم قول میدم که زود به زود بنویسم ولی نمیشه چطور بگم یه جور تنبلی خاص منو دربرگرفته که حس نوشتن نمیاد سراغم باوجوداینکه وب دوستان روهم میخونم ولی باز کامنت هم نمیزارم از همین جا باید بگم دوستان عذرمیخوام  تنبلی منوببخشید.(دوستان وبلاگی درهمه کارهای زنجیره مهربانی بیادتون هستم )
امسال برنامه صبحانه مدارس مث همه سالهای قبل انجام شد منتها امسال یه سر
بررسی مخصات فنی هلی شات مویک 2 پرو یکی از پرفروش ترین محصولات dji اگر شما نیز به دنبال نسل جدید کواد کوپتر های شرکت DJI هستید پیشنهاد میکنیم تا انتها همراه ما باشید تا شما را با هلی شات DJI Mavic 2 pro بیشتر آشنا کنیم. مولتی روتور DJI Mavic 2 pro که در تاریخ 23 آگوست 20 توسط شرکت DJI معرفی شد یکی از نمونه های موفق Drone های تولید شده توسط این برند با سابقه در عرصه تولید کوادکوپتر می باشد. تغییرات ظاهری بسیاری در اصل بدنه ی این مدل از کواد کوپتر دیده نمیشود تنها مقد
در مطلب زیر می خواهم هیت سینک آلومینیوم و انواع آن را بررسی نماییم و تعریفی اجمالی از هیت سینک آلومینیوم داشته باشیم.هیت سینک یا HEAT SINK از دو کلمه HEAT به معنای حرارت و SINK به معنای پایین آورنده تشکیل شده است. پس استفاده از اصطلاح هدسینگ آلومینیومی اشتباه بوده و باید بنویسیم هیت سینک آلومینیومی. هیت سینک Heatsink در لغت به معنای خنک کننده یا گرماگیر می باشد که برای کاهش گرمای تولیدی و کنترل حرارت تحت عنوان هیت سینک چراغ ال ای دی استفاده می شود. هیت سی
 
شانتال روزی را به تصور در می اورد که ژان مارک را بدین سان از دست بدهد.(برنامه تلویزیونی گمشدگان) . در بیخبری ماندن و تسلیم خیال پردازی شدن . او حتی نخواهد توانست خودکشی کند . زیرا خودکشی , خیانت, امتناع از انتظار , و فقدان شکیبایی خواهد بود .
مسبب حقیقی و تنها مسبب دوستی چنین است : فراهم اوردن اینه ای که دیگری بتواند در ان تصویر گذشته خود را ببیند , تصویری که , بدون نجوای ابدی خاطرات رفقا, مدتها پیش ناپدید شده بود .
در انجا در ان ویلای بزرگ بود که خو
فرش در آینه ادبیات، فصل اولجهان بینیآسمان را با دستانم بافتم بر چله ی ایستاده ی جهان آن زمان که در کنار جهان بینیِ بی رنگ یک بافنده شعر میخواندمشعر از خانم سارا نوریرویای آن دختر نارنج و ترنج.چشمانم را می بندموبه نقطه ای دوردست، خیره می شوم.به نقطه ای دور دور دور،که نقشی زیبا، در ذهنم بیافرینم.پشت شیشهبارانترانه می خواند.نشسته پای دار قالیدختری از تبار عشایر، که گلهای رنگارنگ بهار رابا گلهای رنگارنگ نارنج و ترنج و شقایقماندگار می کند.د
باید بگویم از سی مهر شروع شد تا همین هفته پیش البته هنوز هم تمام نشده است.جریان از این قرار است که از بهمن سال قبل قرار بود یک وام بگیرم که هی نشد  فرصت پیگیری نداشتم بعد هم گفتند در  اسفند وام نمی دهند و بعد هم قانون  ضامن عوض شد و تا من ضامن پیدا بکنم وام را 30 مهر امسال ریختند به حسابم. سال قبل قرار بود پس اندازم و چند قطعه طلایی که داشتم را بگذارم روی این وام و خانه را عوض کنم آن موقع اگر فقط 50 میلیون می داشتم می توانستم خانه را عوض کنم و با همین
سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران - هرات
 
بخش اقتصادی


 
روسیه خواهان گسترش حضور در افغانستان
مسكو خواهان گسترش حضور خود در افغانستان است و قصد دارد هرجایی را كه نظامیان شوروی تخریب كرده اند، باز سازی كند.به گزارش خبرگزاری رویترز، گرچه روسیه از فرستادن نظامیان خود به جنگ افغانستان برای پیوستن به نیروهای سازمان ناتو خودداری كرد، اما سعی دارد بیش از گذشته یعنی در دوران شوروی در كشورهای آسیای مركزی قدرت نمایی كند، جایی كه روسیه همواره آن را ح

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها