نتایج جستجو برای عبارت :

رسم نامردا همینه

بسم الله .رسم نامردا همينهسر بابا رو زمینهعمه چادری سرم کنبابا گوشامو نبینه ببین عمه بی قرارمسرشو رو سینه دارمچرا قران نمیخونهمن که خیزران ندارم شدم از جفا و کینهمثل بانوی مدینه (بس که سیلی خوردم عمه ) دیگه چشمام نمیبینه
 تا گل آلودم ماهیتو بگیر بیا این آلوده ماهی رو ببین که چه جوری جا گذاشتیش رو زمینمن واسه تو قید دریا رو زدم به در و دیوار تُنگت میزدم تو بیابونه دلت نفس زدمدریا بغلم کن بغلم کن که شدم تنها بغلم کن بغلم کن بینِ نامردا من تک نندازدریا اشتباه کردم که از دست تو سر خوردم تویه این مرداب با این آدما بُر خوردم بد کم آوردمبیا و این پخش پلارو تو جمعش کن دوریت داره بد میسوزونه تو کمش کنمن گم شدم تو دله بیرحم زمونه بیا و این دیوونه رو تو باورش کندریا بغلم ک
دیگه شور همه چیز رو در آوردن نامردااینا چرا ما رو تعطیل نکردن جدااااااا از اون امتحان فیزیک هم واسمون گذاشتن با شیمی و دبیر زبان هم زنگ آخر کلمه های کل درس رو میخواد ازموناووووووف یه روز تعطیل بودیماااااااااااااامن نمیخواااااااااااام
یه وقتایی لازمهاین گوشیه لعنتی رو خاموش كنی، تكیه بدی به دیوار دلت، بگی امروز فقط با همیم،هرچقد دوست داری حرف بزن، هرچقد دوست داری گله كن، حق با توعه، من زیاد وقت گذاشتم واسه بعضیا. من زیاد از خودم وخودت خرج كردم واسه بعضیا، من زیاد سوختم پای بعضیا. یه وقتایی لازمه  در گوش دلت بگی: قول میدم دیگه به این زودیا خر نشم، بعد برداری این دل بیچاره رو ببری سینما، ببری پارك، ببری یه رستوران، بشینین لذتش رو ببرین. یه پیرهن زیبا براش بخر، یه عطر تازه كه
چگونــﮧ اَستـ حالــ منـ.
بــا غمـ هــا مےسـازمـ.
بــا کنـایــﮧ هــا مےسـوزمـ.
بــﮧ آدمـ هایـے کــﮧ مــرا شکسـتند لبخنـد مےزنـمـ.
لبخنــدے تلخــ.
خـــداونـدا مےشود بگــویـے کجــاے ایــن دنیــا جـاے منــ اَستـ؟
از تـو و دنیـایـے کــﮧ آفـریدے
فقطـ در اَعماقـ زمینـ اَندازهـ یکـ قبــر
فقطـ یکـ قبــر.
در دورتــریــن نقطــﮧ جهــانــ مےخواهـــم
 
 
+ میگَــنْ که "اخلاق" نَدارمْ میگَــنْ که زیادی خودَمو میگیرمْ ⇙ولـــــــی⇘ ﻗﺎﻧ
  مراسم زنجیرزنی عصرعاشورا محرم ۹۸هیئت عزاداران حسینی بروات کربلایی مهران بارانیمیتوانید در ادامه دانلود کنیدسخنرانی حجت الاسلام دهقان (امام جمعه محترم شهر بروات)کربلایی مهران بارانی و کربلایی فردین کروکی-ای که در اوج عطشکربلایی مهران بارانی۱۸ و کربلایی فردین کروکیکربلایی مهران بارانی۱۵-خودم دیدم پدر یاور نداردکربلایی مهران بارانی۱۳-اینقدر چکمه به بازو زدن نامرداکربلایی مهران بارانی۱۲-گریه کن ناله کن مو پریشان کن((پیشنهاد دانلود)
 وقت رفتنت از اینجا ته چشمای توحتی ذره ای خواهش نبودهتوی این رابطه ی تلخ مطمئنمهرچی بوده اسمش آرامش نبودهاگه رو به راه نمیشم اگه زخمم تازه موندهمن دلیل تازگیشمفکر روزای گذشته عین خودسوزیهاما من حریف تو نمیشمهنوز این حس وامونده از اون رابطه جا موندهچرا تنهام نمیذاریچقد خسته ام از این تکرار من آلودت شدم انگاردرست عین یه بیماریحس اون کسیو دارم که همه براش غریبنحس آدم اضافیبی تو از خونه میترسمچی میدونی از کسی که دلتو بهش ندادیتو گذشتی و گذشت
باید خداحافظی كرد! آخرش تنها چیزی كه واقعیت داره همينه از همون لحظه كه بهش گفتی دوستش داری یا دیدی دیگه نمیتونی تحمل كنی و وسط حرف زدنش بی مقدمه بوسیدیش، شروع میشه! تیك، تیك، تیك! شمارش معكوسی كه حتما به پایان میرسه خوش شانس ها بالای یه قبر خداحافظی میكنن و تمام تقصیرات رو میتونن بندازن گردن دنیا و خدا و زمین و زمان. ولی واسه ما كه اینجوری نبود! بیشترش تقصیر خودمون بود با اینكه خداحافظی بالاخره میاد هنوز یادش نگرفتیم! تو خداحافظی خیلی ناشی ت
میگن تا قبل ٢٥سالگی انتخاب وازدواج سخته منم نظرم همينه وقتی به گذشته نگاه میكنم به اشتباهات ومعیارای غلطم فكر میكنم میفهمم واقعا قبل ٢٥سالگی چقد انتخاب سخته من تو این مدتی كه به خاطر عملم استراحت كردم( فردا میشه یه هفته) كلی فكر كردم به معیارام واینكه چقد فرق كرده نسبت به یه سال پیش من اصلا ثبات نداشتم تو انتخابام وخداروشكر پدرم خیلی منو راهنمایی كرد این مدت هرچند سه چهار تا اشتباه بزرگ هم مرتكب شدم اما اینكه بالاخره به اشتباهات پی بردم خود
مقاله که چه عرض کنم واسه خودش پایان نامه ای بود. اما خب وسوسه جایزه نفر اول شدن مسابقات کشوریش که کمک هزینه سفر به  کربلا به مبلغ 1200000 بود انگیزه میداد که نهایت تلاشتو بکنی.
مسابقات تو سه مرحله اجرا میشد شرکتی ، استانی و کشوری. اما رشته تحقیق موضوعیش فقط مرحله استانی و کشوری داشت. مرمرجون خبر داد که همچین مسابقه ای هست و میخواد شرکت کنه و خلاصه عامل اصلی آشنایی من با این مسابقات بود.باهم م کردیم که هرکدوم تو یه محور بنویسیم که رقیب همد
دلم برات تنگ شده… اما من… من میتونم این دوری رو تحمل کنم… به فاصله ها فکرنمیکنم …… میدونی چرا؟؟ آخه … جای نگاهت رو نگاهم مونده …. هنوز عطر دستات رواز دستام میتونم استشمام کنم…. رد احساست روی دلم جا مونده … میتونم تپشهای قلبت رو بشمارم … چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میزنن….  حالا چطور بگم تنهام؟؟ چطور بگم تو نیستی؟؟ چطور بگم با من نیستی؟؟ آره! خودت میدونی…. میدونی کههمیشه با منی …. میدونی که تو ، توی لحظه لحظه های من جاری هستی
کودک را وارد مسائل اقتصادی نکنید!نـداریم، نیست!از پس مخارج بر نمیایم!گــرون میشه، پولا رو یدن، اختلاس شد، سال بعد میخواد قحطی بیاد!صحبت از "نـداری" كودك را نا امن می كند. شاید باور نکنید امروزه دغدغه خیلی از بچه ها همينه كه "بالاخـره بابام پول داره یا نه؟"، "پول بابام تموم شده؟"  اگه تموم شه، چـه اتفاقی برامون می افته؟"پدر و مـادر باید تفكر "فــراوانی" را در خانه حاكم كنند. کودک نباید درگیر مسائل اقتصادی ما، بی پولی و تحریم و. شود. اولین نا
هجده سالشه. نمی دونم چی شد و چرا اصلا بحث رو شروع كردم ولی بهش گفتم نور نیست، یعنی وقتی خیلی دقیق فکر می کنم می بینم که هیچوقت توی این ٢٧ سال نور رو حس نكردم.» گفت امكان نداره، حتما بوده ولی چون نور میاد و بعد میره، آدم فراموش می كنه.» گفتم اگرم نوری بوده، در حد گذران زندگی بوده كه بتونم با تاریكی های موجود كنار بیام ولی خب آره، بدی نور همينه. توی تاریكی مطلق یه نور ضعیف وارد زندگی ت میشه كه دیگه نمی ذاره به تاریكی عادت كنی.» گفت برای من نور ب
ای کاش جهان ما،،جهان زیباتری بود.و یا حداقل امیدی برای بهتر شدن و قدمی به سوی انسان شدن وجود داشت.اینطوری میتونستی خیلی کارهای قشنگی انجام بدی. متاسفانه طبق قانون نیوتن  هر کنشی واکنشی دارد.واسه همينه که ماضربه میزنیم ،ضربه میخوریم.
آره خیلی وقته نبودمدارم گند میزنم به روحم
خودمم در جریانم
دوره افول روحم هستش
اونم به دست خودم
با اراده خودم
از رو عمد
شکی نیست اگه تهش قرار باشه حساب کتابی باشه
بالاترین گناه همينه!
 
بگذریم
یکی دیگه از خواب هام تعبیر شد
داداشم با کسی که دوسش داشت و چند سال میخاستش ازدواج کرد
یه اتفاق ساده اما بزرگ
که میتونست با تمام تلخی اتفاق نیفته 
زندگی همينه انگار
پر از اتفاقهای شدنی و نشدنی
 
خیلیا از آدمای اطرافم نمیدونن چرا زنده ن
زندگی یعنی فردا مر
بعد دو روز خسته کننده و کار فراوورن صب پاشدنا بالاخره یه رستی برم :)) البته زندگی اینجوری قشنگ تره مزش به همينه دیگ حتی برام مهم نیس ک تنهام بر خلاف تموم ادمای اطراف این روزا ک بدون رابطه نمیتونن تحمل کنن یا بر خلاف اکثریت ادما ک این روزا سرشون تو گوشی و مجازیه همش الان من همونکارم نمیکنم میلی هم بهش ندارم :)
ازدرونم صداهای مختلفی بلند می شــــــــــــــه . خوبه. نه افتضاحه. درسته. نه این راهش نیست. چیزی که می خواستم همينه. نه نه پس اِل و بِل چی میشه. و هیچ وقت اینقدر از درون آشفته و چند صدایی نبودم. با خودم کلی فکر می کنم و به یک نتیجه می رسم، بعد آنی لحظه ای با ی صدا و سخن دیگه از درون همه چی متزل می شه و دوباره از اول. سالها آرزوهایی تو ذهنم داشتم که مطابق با تصوراتی بوده که از دنیای اطرافم داشتم.
لحظه سال تحویل 95:اتفاقات تلخ رو پایان بدم. با خودم کنار بیام -> شد لحظه سال تحویل 96: برای کنکور بیشتر وقت داشته باشم -> شد لحظه سال تحویل 97: ببرم از تهران و به فاک سگ بده منو -> شد لحظه سال تحویل 98:عشق به زندگیم بیار و یا مرگ بهم بده یا زندگی -> شد لحظه سال تحویل 99: از ایران بره حتی به قیمت نبودنش + مشغول کارم کن -> داره میشه:(
آدم از دوست هاش بترسه! نوبره بخدا؛ یا اونا معنی دوست رو نمیدونن یا من باید برم آیین دوست یابی رو مطالعه کنم. البته گویا رسم روزگار همينه آدم از دوست ضربه میخوره تا دشمن چون به دوست اعتماد میکنی ولی به دشمن نه و در اثر همون اعتماد زمین میخوری.
مرحوم فلسفی منبری می گفت : مردموجوری باربیارین که چون وچرانگن! همین که بشنفن که امام صادق گفته ، بگن چشم. نظریه : اول بحث همينه که ازکجامعلوم که : ۱. اون حرفوامام صادق فرموده باشه ؟ ۲.تقیه یاتوریه نباشه ؟ ۳.معناش چی باشه ؟ ۴.قضیه فی الواقعه نباشه ؟ ۵.فرمایش دیگه ای ازامام صادق برخلافش وجودنداشته باشه ؟ ۶.احتیاط شرط عقله.
مثل حال عقاب بی پرواز .کاش میشد به گذشته برگردیمکاش فرصت ها تکرار می شدندکاش می تونستیم در وضعیتی باشیم که کاش کاش و کاش نکنیمیا شاید کاش کلا نبودیمیا شاید همينه زندگی لعنتی و لجنیدر چشم همه بهترین و پرفکت ترین باشی اما از درون یک عقاب پیر و خسته .خدایا اگر هستی و نگاهم می کنی لطفا حالمو عوض کن لطفا یه کاری کنلطفا خدا.
سرعت حرکت روح ها بعد از مرگ متفاوته و بستگی به بلوغ معنوی هر فرد داره ولی خب همه به یه محل یا ایستگاه مرکزی میرسن و همه به صورت دسته جمعی یک جا جمع مشن بعد از اون روح ها دسته بندی میشن و هرکدوم مسیر جدایی رو می رن به خاطر همينه که تا یکی می میره میگن انشالله با (جای خالی رو خودتون پر کنید) محشور بشی. اونجا یه جورایی مثل فرودگاه می مونه فقط فرقش اینه بی نظمی و ازدحام نداره و بعد از اون هم کنسل یا تاخیری در کار نیست توی کارتون تام و جری دیدین تام ا
کاش میشد همه چیز درست بشه!گاهی یه سرس اشتباهات باعث میشن مسیر زندگیت کلا عوض بشه.ولی زندگی همينه دیگه باید جنگید و رفت،انقددددررر رفت تا به هدف رسید.خیلی جاها کم اوردم ،خیلی جاها شکستم ولی هنوز رو پاهام وایستادام تا به جایی که میخوام برسم.من هنوز به اهدافم نرسیدم ولی امید دارم برسم
۱- ادب از که آموختی از بی ادبان : بادیدن رفتار بی ادبان آن کارها را انجام ندادن. 2- آتیش بیار معرکه : بهم زنی می کند . 3- آتیش زده به مالش : هر چی داشته بخشیده . 4- آب از دستش نمی چکد : خیرش به کسی نمی رسد . 5- آسمون همه جاش یه رنگه : هر جا که باشی وضع همينه . 6- از این ستون به آن ستون فرجی است : گذشت زمان ممکن است برای حل مشکل تو مؤثر واقع شود. 7- آب ازدریا بخشیدن : از مال دیگران بخشیدن و منت نهادن 8- آن راکه حساب پاک است از محاسبه چه باک است :کسی که کارش
کسی به ما نگفت هیس»! یک- روح محمدعلی کشاورز عزیز شاد. خاطره‌سازان ما یک به یک خاطره می‌شن. ذات هنر اما از جنس بقاست. یه صدای خوب تا سال‌ها بعد از مرگ صاحب صدا موندگاره؛ همونطور که شعر شاعر نابغه، قرن‌ها بعد از خودش در جریانه. قصه امثال کشاورز هم همينه. هنوز می‌شه اسدالله شاه‌فنر رو با همون ابهت و محبوبیت، در حال چاق سلامتی با اهالی محل تماشا کرد و مطمئن بود که حال پدرسالار خوبه و پرچمش بالاست. دو- تو زندگی یه مساله مهم وجود داره به اسم مهارت
برای اولین بار در تاریخ این وبلاگ مینویسم که زندگیم گه نیست.نه که نباشه ولی دیگه دارم عادت میکنم.آدمی‌زاد خیلی زود به خوشبختی یا بدبختی،اعتیاد،پول زیاد،دوست‌دختر خوشگل،دانشگاه مونتریال،زندگی تو کارتن و اینجور چیزا عادت میکنه.ینی میدونی؟روال همينه+از اینکه آدرس اینجا رو به هیچ کس ندادم خیلی راضی‌ام از خودم.ایشالا عاقبت بخیر بشم که این سنگر رو حفظ کردم.
اگه اوضاع رو همین جور کلی بدون فکر کردن به آینده پیش روش یه کم برسی کنیم شرایط خیلی خوبیه ولی نکته اینه که به یک از فوت دایی نکشید که پسرعمه همسر فوت شد و ما در عمق فاجعه خیلی داغونیم من تو یه هفته یه تا ورکشاپ دارم با دو تا کنکور عملی که خیلی مهمه و همه نتیجه ها بسته به خوب دادن اونه دو تا سفارش همزمان دستمه که هر دوش پر از چالش هایی که باهاش مواجه نشدم میدونم زندگی همينه پره از این بالا پایین شدنا ولی ما قوای روحی مون اندکی کم شده نه که این غم ها
بازم سلام . توی این پست می خوام کتاب " بیهوشی " انتشارات پرتقال رو بهتون معرفی کنم . شخصیت اصلی کتاب یه پسریه به اسم چیس آمبروز . توی بیمارستان از خواب بیدار می شه و می بینه هیچ کس رو نمی شناسه و حافظش رو از دست داده . حتی یادش نمییاد که چرا توی بیمارستانه . براش توضیح می دن که از روی پشت بوم سقوط کرده و چهار روز توی کما بوده و دلیل اینکه خاطراتش از گذشته پاک شدن همينه . چیس بعد یه مدت به مدرسه بر می گرده و می فهمه که بازیکن تیم فوتبال مدرسه است و کلی ه
هرچی پست میذارم و مینویسم، نه کسی با من حرف میزنه نه کامنت رفاقت میاد، نه تنهاییم پر میشه. فقط ممکنه کامنت توهین و فحش و ناسزا بیاد. من هم انقدر تنها هستم و انقدر کسی نیستش که همش میام اینجا و فقط با وبلاگم حرف میزنم. تنهایی همينه و اگه همین یک اینترنت هم نبود ، معلوم نبود که کجا و با کی باید حرف میزدم؟ اگرچه اینجا هم مثل در و دیوار می مونه و کلا آدمی که تو رو ببینه و درکت کنه و بفهمتت وجود نداره.
چقدر دلم میخواد یه دله سیر بنویسم اینجا فقط منم و خودم و خودش و دوست ِ قدیمی و بامعرفت و عزیزم نیکناز. هم ازخلوتیه اینجا لذت میبرم هم گاهی منو یاد یه جزیره فراموش شده وسط یه اقیانوس ِ آب های دور میندازه. ترسناک نیست اما غم انگیزه نه از بابت تنهایی ، بلکه از بابت اینکه سرنوشت همه ی آدم ها آخر هر زندگی دقیقا همينه. با هر کوله پشتی که جمع کرده باشی آخرش هم تنهایی و این داستان اونجاییش قشنگه که من به اون نقطه ای از زندگیم رسیدم که خیلی وقته دارم ح

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

مسجد النبی(ص) ولنجک