نتایج جستجو برای عبارت :

شما در آیینه

علیرضا قزوه: خراسان در خراسان نور در جان تو می ‌چرخد مگر خورشید در چاك گریبان تو می‌ چرخد؟ خراسان مُهر دریا می‌ شـــود با گام‌ های تــو به دست ابرها تسبیح بـــاران تــو می ‌چرخد اگر شوق وصالت نیست در آیینـــه ‌ها، درها چرا آيينه در آيينه، ایــوان تــو می ‌چــرخد طواف عاشقان هم بر مـدار چشم ‌های توست سماع صوفیان هم گــرد عرفان تو می ‌چرخد به سقّاخانه‌ ات زیباست رقص كاسه‌ های نــور در این پیمانه، آن پیمانه، پیمان تو می‌ چرخد بیابان در ب
باتوجه به پیدایش آيينه وشیشه ها و ورود ان به منازل و محیط های کاریجایگاه خود را درچیدمان ودکوراسیون بخوبی تثبیت کرده وباعث جلوه گری وزیبایی دوچندان گردیده است.انواع آيينه دردکوراسیون وچیدمان۱_آيينه های ساده که جهت انعکاس تصویر مورد استفاده قرارگیرد۲_آيينه های تیکه تیکه که آيينه کاری مساجد واماکن متبرکه سرسراها تالارها مورد استفاده قرارگیرد.۳_آيينه های دکوراتیو این نوع آيينه ها که جدیدا  در دکوراسیون مورد استفاده قرارمیگیرد دارای اشکا
لاک‌های آيينه‌ای نسل جدیدی از لاک‌های ناخن هستند که باعث می‌شوند ناخن شما مانند آيينه بدرخشد و به ناخن شما حالت فی و براقی می‌دهند. یکی از معروف‌ترین این لاک‌ها لاک آيينه‌ای هدی بیوتی است.این لاک‌ها دارای 12 رنگبندی است که شما میتوانید رنگبندی و تست رنگ این لاک‌های جذاب رو در کانال تلگرام و پیج اینستاگرام با آدرس dory_gallary مشاهده کنید.
آهی كشید غمزده پیری سپید مویافكند صبحگاه در آيينه چون نگاهدر لا به لای موی چو كافور خویش دیدیك تار مو سیاهدر دیدگاه مضطربش اشك حلقه زددر خاطرات تیره و تاریك خود دویدسی سال پیش نیز در آيينه دیده بودیك تار مو سپیددر هم شكست چهره ی محنت كشیده اشدستی به موی خویش فرو برد و گفت : وایاشكی به روی آینه افتاد و ناگهانبگریست های هایدریای خاطرات زمان گذشته بودهر قطره ای كه بر رخ آيينه می چكیددر كام موج ، ضجه ی مرگ غریق رااز دور می شنیدطوفان فرو نشست ، ولی
نه تو می مانی و نه اندوهو نه هیچ یک از مردم این آبادیبه حباب نگران لب یک رود قسمو به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشتغصه هم خواهد رفتآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماندلحظه ها عریانندبه تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگزتو به آيينه،نه! آيينه به تو خیره شده ستتو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندیدو اگر بغض کنیآه از آيينه دنیا که چه ها خواهد کردگنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!ظرف این لحظه ولیکن خالی ستساحت سینه
 طراحی ، تولید و اجرای انواع آيينه های تراشدار پازلی (لوزی)ارسال به تمام نقاط ایران و کشورهای همجوار (افغانستان ، عراق و .)تولید با پیشرفته ترین دستگاههای روز دنیا در صنعت تراش آيينه استفاده از آینه های تراشدار (پازلی) برای پوشش دیوار می تواند گزینه ای بسیار زیبا و دکوراتیو باشد .به دلیل نصب سریع و آسان آینه بر روی دیوار گزینه مناسب و زیبایی برای پوشش دیوارهای اشکال دار می باشد.استفاده از آيينه بویژه آيينه های تراشدار و پازلی جذابیت خاصی به
با سلام و تهیات خدمت هموطنان عزیزتولیدی بادران اسپادان واقع در اصفهان تولید کننده روشویی کابینتی و آيينه باکس آماده همکاری با فروشگاههای کالای ساختمان در سراسر کشور میباشدجهت ثبت سفارش و درخواست محصولات با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید0933759650009138651232مهندس کشاورز
مضمون به مضمون تا غزل شد چشمهایت آيينه ی می در بغل شد چشمهایت در هالهای از سایه ها و سرمه ها بود خورشید رویت را زحل شد چشمهایت پلکت که باز و بسته میگردید گفتم شام ابد، صبح ازل شد چشمهایت آن قدر من در شعرهایم گفتم از آن بین جماعت هم مثل شد چشمهایت از نیش مژگانت هراسانم اگر چه کندوی شیرین عسل شد چشمهایت بی شک شکستن را روا دانم اگر که آيينه ی اهل محل شد چشمهایت مرگ است و در چشمان مردم تلخ اما شیرین شد آن دم که اجل شد چشمهایت حسن میرزانیا.بن بست
تابیده بر شب‌های من مهتاب رویتتابیده جانم در خم و پیچان مویتگر در سرم افتد دلم تنگت نباشدپر می‌زند روحم به محض شرح بویتسوی خودم، اما در این خود جز تو کس نیستدر خلوت خود پر زنم آشفته سویتآشفتگی‌های مرا از شانه وا کناز دست رفتم تا بیفتم پای کویتآيينه‌داری می‌کنی تا خویش بینیافتاده در آيينه‌های روبرویتای آرزوهای بزرگ سینه منغم نیست آن آنی که باشم آرزویتبر بالش پرواز شعرم خواب نازتدر برکه قدیسی است با آواز قویت19 آبان 1398 خورشیدی
شعری در مورد رونق تولید از مجتبی باقی در شهر می‌بینی نسیم عشقِ جاری را لبخندهای صبح زیبای بهاری را در باغ‌های قمصرِ گل‌های همراهی عطر گلابی می‌نوازد آنچه داری را از ارتفاع قله‌های عزت و غیرت هر دم ببین نقش و نگار استواری را گر طالب زیبایی فردای ایرانی با ما بخوان اینک سرود پایداری را "رهبر"که می‌خواند تو را بر کار و بر تولید از دل بگو در پاسخش گلبانگ "آری" را در نای شور انگیز او چون روز می‌بینی هفت آسمانِ عزّت و امیدواری را آيينه در آيينه ،
گل نیست، ماه نیست، دل ماست پارســـی غوغای که ترنم دریاســــــــــت پارســــــی ازآفتار معجزه بر دوش می‌ کشـــــــــــــــد رو برمــــراد و روی بهفرداست پارســی از شـــــــــــام تا به کاشغر از سند تا خجند آيينه‌دار عالم بالاســــت پارســــــــــــــــــی تاریخ را وثیقه‌ی ســـــــــــــــــــبز شکوه را خونِ من وکلام مطلاست پاســــــــــــــــــــــی روح بزرگ وطبل خراســـــــــــــانیان پاک چترشرم، چراغ مسیحاست پارســــــــ
(17) شعر" تصویر "از مجموعه اشعارِ" تاسیان "به قلمِ " هوشنگ ابتهاج " " ه.ا.سایه "نشرِ" کارنامه "چاپ پانزدهم1397 خانه ی خالیِ تنهایی مثلِ آيينه ی بی تصویر در شبِ تنگِ شکیبایی. عکسی آویخته بر دیوار مثلِ بادی سبز مانده در ذهنِ یادی سبز مانده در ذهنِ شبِ پائیز. دختری گردن افراشته ، با بارشِ گیسوی بلند پسری در نگاهش غم خاموشِ پدر و زنی رعنا ، اما دور . در شبِ تنگِ شکیبایی مثلِ آيينه ی بی تصویر خالیِ خانه ی تنهایی.
سر به روی شانه های مهربانت میگذارمعقده ی دل میگشاید گریه ی بی اختیارماز غم نامردمی ها بغضها در سینه دارمشانه هایت را برای گریه كردن دوست دارم، دوست دارمبی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم، دوست دارمخالی از خودخواهی من، برتر از آلایش تنمن تورا بالا تر از تن، برتر از من دوست دارمعشق صدها چهره دارد، عشق تو آيينه داردعشق را در چهره ی آيينه دیدن دوست دارمدر خموشی چشم من را، قصه ها و گفتگوهاستمن تورا برجذبه ی محراب دیدن دوست دارممن تورا بالا
نمی‌داند دلِ تنها میان جمع هم تنهاستمرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاستتو از کی عاشقی؟ این پرسش آيينه بود از منخودش از گریه ام فهمید مدت‌هاست، مدت‌هاستبه جای دیدن روی تو در خود خیره ایم ای عشقاگر آه تو در آيينه پیدا نیست، عیب از ماستجهان بی عشق چیزی نیست جز تکرارِ یک تکراراگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاستمن این تکرار را چون سیلیِ امواج بر ساحلتحمل می‌کنم هر چند جانکاه است و جان‌فرساستدر این فکرم که در پایان این تکرار پی در پی
آدم‌های بی‌گناه فقط دارند رفتارهای زبانی را که در محیط وجود دارد تقلید می‌کنند و من هم قطعاً دارم همین کار را می‌کنم یعنی تقلید از الگوواره­های زبانی . حالا یکی دوست دارد الگوواره‌های رفتاری روشنفکری استفاده کند، یکی دوست دارد مؤمن نشان دهد .
گاهی اوقات بعضی از این الگوواره­های رفتاری خیلی مرا اذیت می‌کند . کاملاً آگاه هستم که پشت همه این رفتارها ممکن است تنها 5 یا 10 درصد آگاهی وجود داشته باشد، من اما حس می‌کنم آگاهانه‌تر واکنش نشان
خبر این است که: من نیز کمی بد شده ام اعتراف اینکه: در این شیوه سرآمد شده امپدرم خواست که فرزند مطیعی بشومشعر پیدا شد و من آنچه نباید شده امعشق برخاست که شاعرتر از آنم بکندکه همان لحظه ی دیدار تو شاید شده امشعر و عشق این سو و آن سوی صراط اند که منچشم را بسته و از واهمه اش رد شده اممدعی نیستم اما، هنری بهتر از این؟که همانی که کسی حدس نمی زد شده اممادرم شاعری و عاشقی ام را که گریستباورم گشت که گمگشته ی مقصد شده امپیرزن گر چه بهشتی ست، دعایم همه اوست
های کروم سنتی می باشد. آبکاری فانتاکروم کاملا پوششی ضد زنگ بوده که معمولا در تمامی سطوح و طیف های رنگی به جز سفید کاربرد دارد. با استفاده از این سیستم می توان سطوحی کرومی و آيينه ای بر روی کلیه اجسام و هر ماده ای از جمله چوب، ف، گچ، شیشه، پلاستیک، فایبر گلاس، سرامیک، سیمان، پلی استایرن، خاک رس و سنگ انجام داد. توجه داشته باشید امروزه در بازار از آبکاری فانتاکروم برای پوشش آيينه ای در خودروها استفاده می کنند که این روش سیستم پوششی برای شما ی
ما خیل بندگانیم ما را تو می‌شناسیهر چند بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی‌ویرانه‌ئیم و در دل گنجی ز راز داریمبا آنکه بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسی‌با هر کسی نگوییم راز خموشی خویشبیگانه با کسانیم ما را تو می‌شناسی‌آيينه‌ایم و هرچند لب بسته‌ایم از خلقبس رازها که دانیم ما را تو می‌شناسی‌از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما رافارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسی‌از ظن خویش هرکس، از ما فسانه‌ها گفتچون نای بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی‌در ما صفا
دروغ نگو دیگر نفس بکش با درد سخن بگو با خود جلوی آيينه علاج درد تو نه در دیدار است نه در جدا ماندن فقط کمی شک بود که در وقت خواب رویا به شدت یک درد به صورتت میخورد تو آن گناهکاری که به وقت حادثه فقط حسرت خوردی و خندیدی
شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت می کنمتا که بگزارم نماز عشق، نیت می کنمای ولایت شرط توحید تمام عاشقان!با تولای تو، من تجدید بیعت می کنمدر حریم حضرت خورشید، جای ذره نیستاز حضور خود در این درگاه حیرت می کنمتا نگاهم می کنند آيينه ها از هر طرفشرم از آيينه قرآن و عترت می کنممن که از شرم گناهان، برده ام سر زیر پرخواهش بال کبوتر با چه جرأت می کنم؟نعمت قرب جوارت را به من دادند و حیفدر بهشت آرزو کفران نعمت می کنمای شنیده با صبوری درد دل های مرابا تو می گو
 عزیزمن.ندیده ای اشک های شبانه ام را برای دوری از تو می ریزند…ندیده ای مرا که سلام سحر گاهم  وشب خوش شبانگاهم را پنهان از نگاه آيينه های رنگ پریده با عطر یک بوسه برایت می فرستم.ای پاک تر از هر آيينه بی غبار.من گرفتار قمار عاشقانه تو وتو  دلواپس از برگ های زرد پاییز که برگ سبز عشقمان را همرنگ خود کنند.درخت تنو مند عشق.شیرین تر از عشق تو کجا می توان یافت؟در این شب تیره  که پر است از دانه های اشک من و آسمان به یاد تو پناه  آورده ام. تو که از ه
شب است و غربت و خوناب دیدهمن این سوز تا وقت سپیدهز چشمم خون دل جاریست امشبزیارتنامه‌ام زاری ست امشبدر این عصری که دلها سنگ و چوب استدلم خون از گذرگاه غروب استرخ مهتاب هم از گریه‌تر شدغبار آيينه‌ها را بیشتر شددوباره از جدایی در عذابمخدا را آن سوال بی‌جوابمتمام هستی‌ام دیدی فدا شد؟دلم در دشت تنهایی رها شدمرا این سوز حرمان بی‌سبب نیستاگر خون ریزد از چشمم عجب نیستامامم را به زهر کینه کشتندقسم بر غربت آدینه کشتندزمین کهف الامان‌ات را چه کر
این چهره که در آيينه پیدا نمی شودنور از و یقین که هویدا نمی شودیک برگ اگر چه سبز ترین است رنگ اواندر بساط باغ تسلا نمی شودباشد اگر هدف صدف عقل را به کارصد گونه "باید"، اش سر "اما" نمیشودتصمیم اگر که قدر کند ساعت نفسزنهار از این دقیقه به فردا نمیشوددر آب چون چراغ مصفا به کف عیانگوهر برای چشم معما نمی شودپوسیده سیب و عندله ای کرم خورده ایاز بهر مشتری سر و سودا نمیشودشاعره از فروتنی افتاد ای به راهدیگر سر غریب تو بالا نمی شود---------------------------شاعره ر
باده ی بارانرضا افضلی/تقدیم به سید مهدی سیدی باد بهار آمد و من بی خود و بی خویشتنمداده ز ابریشمِ خود باز یكی پیرهنمباغ طرب را به میان، چون كمری نقره ای امجوی زلالی شده ام، گر چه شكن در شكنمآبِ به باغ آمده ام، می بَرَدم موج زمانگر نكنم غلغله ای، سود چه از آمدنم؟مرغك خوش نغمه! بخوان بر سر هر شاخه ی منتا كه نیفكنده زمان همچو درختی كهنمبارش برفی كه وَزَد بر سر و بر چهره ی منقوی سپیدی كند این زاغِ سیاه ذقنمرشته ی پیری به رُخم پرده ی توری فِكندتا كه
گفتا كه می بوسم تو را ، گفتم تمنا می كنمگفتا كه گر بیند كسی ، گفتم كه حاشا می كنمگفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز درگفتم كه با افسونگری ، او را ز سر وا می كنمگفتا كه تلخی های من گر ناگوار افتد مراگفتم كه با نوش لبم ،آنرا گوارا می كنمگفتا چه می بینی بگو در چشم چون آيينه امگفتم كه من خود را در او عریان تماشا می كنمگفتا كه از بی طاقتی ،دل قصد یغما می كندگفتم كه با یغماگران ، باری مدارا می كنمگفتا كه پیوند تو را با نقد هستی می خرمگفتم كه ارزان تر از
جنس این کفش ورنی است و با رنگ زیبایش جذابیت زیادی را به پاهایتان هدیه می کند وبه راحتی با لباس های مختلف ست می شوداندازه پاشنه:7سانت               رنگبندی:نقره ای -مشکی-رزگلد-طلاییقیمت:153هرارتومان                       سایزبندی:37الی40
چی شد یهو؟»ما گیر كردیم، دیدی وقت سفر به هم میگن زود راه بیفتیم كه نخوریم به شب؟ میدونی ما خوردیم به شب، آدم ها نباید تو زندگیشون بخورن به شب، یا اگه خوردن یكی باشه كنارشون بشینه نذاره خوابشون ببره وگرنه تصادف می كنن می فهمی؟ توی تاریكی می مونن تا ابد!ما خوردیم به شب تو پشت میزکارت بودی، من وسط پذیرایی، تو عصبانیتتو با کار میپوشوندی، من منتظر بودم قرص های خواب آور تاثیرشون رو بذارن، تو توی تاریكی خوابت برد، من روی مبل وقتی همه ی برق ها خاموش
مقام معظم رهبری درباره مد و مدگرایی می فرماید: بنده با مُد خیلی موافقم، جزو آدم هایی هستم که به مد گرایش دارم، اما مدی که از داخل جوشیده باشد؛ چون مد ابتکار و نوآوری به چیزی که از بیرون بیاید، مد آرایش مو و لباس و حرف زدن ما، همه اش دارد از بیرون می آید که این درست نیست.
_________________________________________________________________________________________________________________________________________ تقدیم به مفسر لا اله الا الله»، اسوه عبودیت و بندگی، مولی الموحدین امام علی(ع): به نام حضرت حق، السلام یا دریا! بر آن سرم که بنوشم تو را، ولی، اما. چگونه از تو بنوشم، منی که مردابم؟ چگونه از تو بنوشم؟ مگر شما مولا. دوباره آمده ام تا تو را بگویم سبز و بشکفم ز نسیم ات، بهار روح افزا مرا به فطرت آيينه ها سفارش کن که تا
_________________________________________________________________________________________________________________________________________ تقدیم به مفسر لا اله الا الله»، اسوه عبودیت و بندگی، مولی الموحدین امام علی(ع): به نام حضرت حق، السلام یا دریا! بر آن سرم که بنوشم تو را، ولی، اما. چگونه از تو بنوشم، منی که مردابم؟ چگونه از تو بنوشم؟ مگر شما مولا. دوباره آمده ام تا تو را بگویم سبز و بشکفم ز نسیم ات، بهار روح افزا مرا به فطرت آيينه ها سفارش کن که تا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

مرجع مقالات فلوئنت