نتایج جستجو برای عبارت :

سرهای بالای نیزه

هفتاد و دو شهید به صحرای زینب استپایین نامه همه امضای زینب استمیمیرم و دم تو مرا زنده میکندقاری من صدات مسیحای زینب استاز سربلندی تو سرافراز میشومبالاي نيزه ها سرت آقای زینب استجای مرا گرفته ای و پس نمیدهیجای تو نیست بر سر نی، جای زینب استامروز که مشاهده کردی مرا زدندعین همین مشاهده، فردای زینب استدر طول زندگانی پنجاه ساله اماین اولین نماز فرادای زینب استاین جلوه های مختلف روی نيزه اتاز"مارایت الا جمیلا"ی زینب استطوری قدم زدم که همه باخبر
ای خون اصیلت به شتک‌ها ز غدیران افشانده شرف‌ها به بلندای دلیران جاری شده از کرب و بلا آمده و آنگاه آمیخته با خون سیاووش در ایران تو اختر سرخی که به انگیزه‌ تکثیر ترکید بر آیینه خورشید ضمیران ای جوهر سرداری سرهاي بریده وی اصل نمیرندگی نسل نمیران خرگاه تو می‌سوخت در اندیشه تاریخ هر بار که آتش‌زده شد بیشه شیران آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟ و آن روز که با بیرقی از یک سر بی تن تا شام شدی قافله‌سالار اسیران تا
 متن نوحه اگه بره سرم رو نيزه ها محمود کریمی───┤ ♩♬♫♪♭ ├───اگه بره سرم رو نيزه ها؛ فدا سرِ تموم بچه ها ●♪♫پاشو برو عزیز برادرم… ●♪♫کسی نره به سمت خیمه ها… ●♪♫از غصه آب شدم؛ خونه خراب شدم ●♪♫شرمنده ی زینب و روی رباب شدم… ●♪♫مادر اومده بالا سرم ●♪♫غرقِ خون شده، پا تا سرم… می شده برا سرم، ای برادرم ●♪♫غوغای حمله دشمن به گوش میاد… ●♪♫جدا شده دستم و خونم به جوش میاد… ●♪♫دوره میکنن من و تو؛ جان مادرت پاشو برو! ●♪
نقدی بر (بررسی کارشناسانه مجلس- نحوه مواجهه نظام آموزشی کشور با ویروس کرونا) ویروس کرونا تاکنون در جهان حدود 36 کشور ازجمله ایران را درگیر کرده است. اگرچه همه اقشار و گروههای سنی در معرض خطر این بیماری قرار دارند، اما با توجه به جمعیت بالاي دانشآموزان و دانشجویان، تراکم کلاسهای درسی و دانشگاهی، استفاده از امكانات و فضاهای عمومی و مشترك و درنتیجه آن پیامدهای سلامتی و احتمال بالاي انتقال ویروس از طریق این دو گروه به آحاد جامعه، مراقبت و کنترل
هرگاه به دشمن رسیدید ، یا او به شما رسید ، لشکرگاه خویش را بر فراز بلندی ها ، یا دامنه کوه ها ، یا بین رود خانه ها قرار دهید. تا پناهگاه شما ومانع هجوم دشمن باشد ، جنگ را از یک سو یا دو سو آغاز کنید ؛ ودر بالاي قلّه ها وفراز تپّه ها ، دیده بانی دهید. از پراکندگی بپرهیزید و چون تاریکی شب شما را پوشاند ، نيزه داران پیرامون لشکر بگمارید ، ونخوابید مگر اندک.نهج البالغه نامه شماره ۱۱
بس کن رباب نیمه‌ای از شب گذشته استدیگر بخواب نیمه‌ای از شب گذشته استکم خیره شو به نيزه، علی را نشان ندهگهواره نیست٬ دست خودت را تکان ندهبا دست‌های بسته مزن چنگ بر رختبا ناخن شکسته مزن چنگ بر رختبس کن رباب حرمله بیدار می‌شودسهمت دوباره خنده انظار می‌شودترسم که نيزه‌دار کمی جابجا شوداز روی نيزه رأس عزیزت رها شودیک شب ندیده‌ایم که بی‌غم نیامدهدیدی هنوز زخم گلو هم نیامدهگرچه امید چشم ترت ناامید شدبس کن رباب یک شبه مویت سپید شدپیراهنی که
خانه کاوه آهنگر اصلی آیا میدانید آرامگاه کاوه آهنگر کجاست؟ چو کاوه برون شد ز درگاه شاه برو انجمن گشت بازارگاه همی بر خروشید و فریاد خواند جهان را سراسر سوی داد خواند ازان چرم کاهنگران پشت پای بپوشند هنگام زخم درای همان کاوه آن بر سر نيزه کرد همانگه ز بازار برخاست گرد خروشان همی رفت نيزه بدست که ای نامداران یزدان پرست در حاشیه زاینده رودی روستایی به نام اسکندری وجود دارد که مردم آن با کاوه آهنگر آشنایی کامل دارند و این چهره محبوب تاریخی ایرا
پس از رسیدن نامه‌ی یزید مبنی بر اینکه سر مبارک سید الشهدا علیه السلام و کسانی که با او کشته شده‌اند و آنچه از آنها غارت شده و اهل و عیال او را نزد او بفرستند، عبیدالله بن زیاد دستور داد اسیران کربلا آماده شوند و امر کرد امام سجاد علیه السلام را با زنجیر ببندند. 
سربازان نیز دست‌های او را به گردنش زنجیر کردند و سپس او و سایر اسرا را در پشت سرهاي شهدا روانه کردند. مخفّر بن تعلبه عایزی و شمر بن ذی الجوشنهمراه‌شان به راه افتادند و رفتند تا ب
#غزل_دادا_بیلوردی آغوشِ سیلم ازغمِ سودای چشمهات درحسرتم که دل بنهم لای چشمهات خواهم چشید سیبِ جمال تو را ز شوق خواهم رسید برلبِ دریای چشمهات دیری نپاید اهلِ تماشا فدا کنند خود را بدونِ چون و چرا پای چشمهات امروز من غریبه ترم عقل را مگر مجنون شوم به لیلیِ فردای چشمهات با نيزه های آتشِ پلکت هدف شدم غرقِ تبم ز سوزشِ گرمای چشمهات ای وای ازآن قیامتِ پُر شورِ نازهات فریاد ازین اسارتِ دنیای چشمهات جرأت نکرده هیچ کسی تا بیان کند ابروی تو کمان شده با
اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهاي نازنین نیست !
شعر مدح و مرثیه حضرت ام کلثوم سلام الله علیهاای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثومای مایه ی فخر بشر یا ام کلثومای دومین زینب، سراپا زینت ابای زینت نام پدر یا ام کلثومای چارمین خورشید نور از نسل کوثربر فاطمه نور بصر یا ام کلثومای کوکب افلاک، ای نور مجسمای خواهر شمس و قمر یا ام کلثومزینب که سر تا پا علی بود و علی بودرفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثومحتما تو هم مانند زینب دیده بودیکه مادرت در پشت در . یا ام کلثومحتما تو هم از داغ کوچه داغداریاز ماجرا داری خ
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد وین بوم محنت از پی آن تا كند خراب بر دولت آشیان شما نیز بگذرد باد خزان نكبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد آب اجل كه هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد ای تیغ تان چو نيزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد آن کس كه اسب داشت غبارش فرو نشست
السلام علی الراس المرفوع خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) با لب تشنه شهید شده،من هم دوست دارم که اینگونه شهید شوم . من شنیدم که سر امام حسین(ع) را از قفا بریدند،من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود . خدایا من شنیده ام که سر امام حسین (ع) بالاي نيزه قرآن خوانده . من که مثل امام حسین(ع) اسرار قرآنی نمی دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم دوست دارم وقتی شهید می شوم سر بریده ام به ذکر یا ح
نمازعشق بخوان حسین غریبم كه سخت دلگیرم نگـاه كن كه ز داغت چه خسته و پیرم به رحل نیـزه توقـرآن بخوان عزیز دلم كه بـاز از نفس اطهـرتو جـان گیـرم چه غافلنـد چنیـن مـردمی كه پنـدارند به سنگ كینـة خود می كننـد تحقیرم بخوان مفسـر قـرآن، لیـذهب عَنكم» بخوان و شـرح بـده آیه ای زتطهیرم بخوان ولّیكـم الله» را كـه تـا از جهـل كسی دگــر نگشاید زبان به تكفیرم كمان ابرویت از سنگ شامیان بشكست دگرمخوان كه غمت می زند به دل تیرم مخوان كه خون ز گلویت به نیز
فریاد برائت ما ، فریاد امتى است كه همه كفر و استكبار به مرگ او در كمین نشسته‏ اند و همه تیرها و كمانها و نيزه‏ ها به طرف قرآن و عترت عظیم نشانه رفته‏ اند و هیهات كه امت محمد ـ صلى اللَّه علیه و آله و سلم ـ و سیراب‏ شدگان كوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند و هیهات كه خمینى، در برابر یرتان و مشركان و كافران به حریم قرآن كریم و عترت رسول خدا و امت محمد ـ صلى اللَّه علیه و آله و سلم ـ و پیروان ا
خود را میانِ معركه ، بیمار دیدم هفت آسمان را بر سرم آوار دیدم هم نخ نما دیدم علیْ اكبر و قاسم هم روی نيزه كودك شیرخوار دیدم مُردم و زنده شدم و میانِ گودال . آیینۀ جسمِ پدر را تار دیدم افتاد علم افتاد علمدار و پس از آن . ناموسِ خود را وسطِ بازار دیدم دور از نگاهِ مَحرمان ، نا مَحرمان را . نزدیكِ مَحرم هایِ خود ، بسیار دیدم ! حراجیِ معجر و گوشواره و خلخال . بزمِ شراب و مجلسِ اغیار ، دیدم روحِ دعا ، مظهرِ ایمان هستم امّا .
خط سرخ شما را زرد کردنددل تان از ت سرد کردندشما که درد و وجدانی نداریددل خلق خدا پردرد کردندجنایت‌کار را آزاد کردیدچه‌گونه این‌چنین بی‌داد کردید؟دل بیگانه‌گان را شاد و قلبِتمام ملتم ناشاد کردیدشده سرهاي تان خم، از خجالتمروت‌های تان کم، از خجالتاگرچه سخت بی‌شرم و زبون ایدشدید الگوی ماتم، از خجالت                       
شیاطین چه گونه خلق شده اند؟
     خدای تعالی شیاطین را به شکلی زشت در آتش آفرید، به طوری که باعث وحشت و هراس هر بیننده ای است.
     طلعها کانه رووس الشیطان» شکوفه آن مانند سرهاي شیاطین و جنیان هولناک و زشت است.
     سرهاي شیاطین و دیوها شبیه شکوفه درختی است که به آن استن» گفته می شود.
     براستی شیاطین جنسی از مارها هستند.
     قباحت و زشتی صورت شیاطین در قلوب و دل های مردم متصور است . (استعاذه / شهید دستغیب / ص 14)
     بشر اگر چه از عناصر اربعه
در آنجا آتشی بود که بدون چوب می سوخت . سرهاي جدا از بدن که ناله می زدند و امام به ما می گفت دنبال من بیایید و نترسید و به اطرافتان دقت نکنید . وقتی به آب رسیدیم هر سطلی که در درون آب می انداختیم، بریده می شد . و از درون آب قهقهه ای بلند، شنیده می شد . امام به درون آب رفت و پایش لغزید و به درون آب افتاد و ما فریادهای وحشتناکی می شنیدیم .
 
بند اولمی‌آیم از رهی که خطر‌ها در او گم استاز هفت منزلی که سفر‌ها در او گم استاز لا به لای آتش و خون جمع کرده‌اماوراق مقتلی که خبر‌ها در او گم استدردی کشیده‌ام که دلم داغدار اوستداغی چشیده‌ام که جگر‌ها در او گم استبا تشنگان چشمه احلی من العسلنوشم ز شربتی که شکر‌ها در او گم استاین سرخی غروب که همرنگ آتش استتوفان کربلاست که سر‌ها در او گم استیاقوت و دُر صیرفیان را‌‌ رها کنیداشک است جوهری که گهر‌ها در او گم استهفتاد و دو ستاره غریبانه سو
یكی از مصائب رنج آور حادثه عاشورا، جریان اسارت اهل بیت امام حسین(ع) و در رأس آن‌ها حضرت امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) می‌باشد. عبیدالله بن زیاد پس از كسب تكلیف از یزید بن معاویه در خصوص اسرای كربلا، دستور اعزام آن‌ها را به سوی شام صادر كرد. طبری می‌نویسد:عبیدالله بن زیاد دستور داد ن و كودكان حسین(ع) را آماده كنند و دستور داد طوق آهنین به گردن علی بن حسین(ع) نهادند. سپس آن‌ها را همراه محفز بن ثعلبه عایذی و شمر بن ذی الجوشن روانه كرد كه پیش یزید
مانده بودم، غیرت حیدر به فریادم رسید در وداعی تلخ، پیغمبر به فریادم رسید طاقتم را خواهش اکبر، در آن ظهر عطش برده بود از دست، انگشتر به فریادم رسید انتخابی سخت، حالم را پریشان کرده بود شور میدان­داری اکبر به فریادم رسید تا بکوبم پرچم فریاد را بر بام ماه کودک شش ماهه ام - اصغر - به فریادم رسید تا بماند جاودان در خاک این فریاد سرخ خیمه آتش گشت و خاکستر به فریادم رسید نيزه ها و تیرها و تیغ ها کاری نکرد تشنه بودم وصل را خنجر به فریادم رسید جبرئیل آم
عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کنداشعار ورود اهل بیت به شام به مناسبت فرا رسیدن ماه صفر ماه عزای حضرت سیدالشهدا (ع) و اهل بیت ایشان عقیق تعدادی از اشعار شاعران آیینی را به منظور استفاده ذاکرین وشاعران اهل بیت (ع) منتشر می کندسرویس شعر آیینی عقیق: به مناسبت فرا رسیدن  ماه صفر ماه عزای حضرت سیدالشهدا (ع) و اهل بیت ایشان عقیق تعدادی از اشعار شاعران آیینی را به منظور استفاده ذاکرین وشاعران اهل بیت (ع) منتشر می کند:  عزیز مهدی :آورده
 
از امام سجاد(علیه السلام) پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ حضرت سه بار فرمود: (الشام الشام الشام)
 
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای و استوار کردن نيزه‌ها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند .
 
2. سرهاي شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و
ای پشت و پناه و یار زینب *** ای مایه افتخار زینببا آن همه مهر و آشنائی *** کردی تو ز ما چرا جدائیدیشب زمن ارچه دور بودی *** مهمان که در تنور بودیکی کرد به کوفه میهمانت *** بر خاک نهاده گیسوانتاز روز ازل من و تو با هم *** بودیم در این حادثه توأمرفتی تو به سوی باغ و رضوان *** من مانده غریب و زار و حیرانرفتی تو بر رسول مختار *** من مانده اسیر قوم کفّارآسوده شدی تو از زمانه *** من ماندم وشمر و تازیانهتا سایه تو مرا به سر بود *** زین واقعه کی مرا خبر بودباشد سر تو مق
 گفتم: این باغ ار گل سرخ بهاران بایدش؟گفت: صبرى تا كران روزگاران بایدشتازیانه رعد و نيزه آذرخشان نیز هست، گر نسیم و بوسه هاى نرم باران بایدشگفتم: آن قربانیان یار، آن گل هاى سرخ؟ گفت: آرىناگهانش گریه آرامش ربود؛ وز پى خاموشى توفانیشگفت:اگر در سوگشانابر شب خواهد گریست، هفت دریاى جهان یك قطره باران بایدشگفتمش: خالى است شهر ازعاشقان وینجا نماندمرد راهى تا هواى كوى یاران بایدشگفت: چون روح بهاران آید از اقصاى شهرمردها جوشد ز خاك، آنسان كه ا
چه عدد سنگینی ! چهل روز گذشت . چهل روز بی حسین گذشت . چهل روز بی حسین بر تو چه گذشت؟ در این چهل روز چه ها که ندیدی؟ از آن دم که دست، زیر پاره های تن حسین فاطمه بردی و خدایت را تمنا کردی؛ این قلیل بپذیرد، چه ها که ندیدی آتش، سیلی، تازیانه، اشک کودکان، سرهاي برنيزه، شتران بی جحاز، شادی کوفیان، هلهله ی شامیان، زکات به ال پیامبر، دندان و چوب خیزران . برای برادر بگو چه بر سرت می آمد وقتی موهای سپید سه ساله را شانه می زدی، بگو چه امانتی در خرابه های ش
هرآهن ربا دو سر دارد که به هر یک از سرهاي آن قطب گفته می شود . قطبی از آهن ربا که به سمت شمال قرار می گیرد قطب شمال نامیده می شود که با علامت N نمایش داده می شود . قطب دیگر آهن ربا که به سمت جنوب قرار می گیرد ، قطب جنوب نامیده می شود که با علامت S مشخص می شود . اگردو آهن ربا را به هم نزدیک کنیم به یکدیگرجذب نمی شوند و بر عکس اگراز طرف دو قطب غیر همنام ( مثلا S و N) به هم نزدیک شوند ، همدیگر را جذب خواهند کرد .
در امواج سندآموزه هشتم در امواج سند         قالب: چهارپاره یا دوبیتی پیوستهبه مغرب، سینه مالان قرص خورشید / نهان می‌گشت پشت کوهسارانسینه مالان: سینه خیز/ سینه خیزرفتن خورشید: تشخیص /خورشید هنگام غروب سینه خیز و آرام درپشت کوه ها پنهان می‌شد.فرومی ریخت گردی زعفران رنگ / به روی نيزه ها و نيزه دارانگردزعفران رنگ : استعاره از پرتو خورشید /خورشید نور زرد رنگ خود را مانند گردی زعفران رنگ برروی نيزه ها و سربازانی که نيزه داشتند می‌پاشید.نهان می گ
وه چه کورند بزرگان! همچون ابدیت می آیند و می روند از سرهاي خم شده، خود را بزرگ می پندارند و به مشت های مزدور، اعتماد میکنند و به نیروی زور خود که زمانی چنین دراز پایدار مانده است؛ اتکا میکنند! اما. اما زمان دراز هرگز جاودانه نیست! ای دگرگونی زمان، ای امید خلق ها هرکه فریاد کمکی را نشنیده گیرد و به راه خود رود؛ گوش هایش کر شود، و هرگز صدای آهسته عزیزان خود را نشنود. (برتولت برشت- دایره گچی قفقازی)

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها