نتایج جستجو برای عبارت :

اخرش میگه i. M still here

یادتونه اون قدیما یه بازی بود میگفتیم: موش اومد تاب بخوره گربه اومد اب بخوره و اخرش هم موش میرفت خونه گربهچند روز پیش داداش کوچیکم اومد با محیا بازی کرد اخرش محیا یه عالمه ذوق کرد که موش رفت خونه گربهولی وقتی خودش امتحان کرد موش نرفت بعد رفت پیش مامانش مامانشم موش رو فرستاد خونه گربه. ولی محیا دوباره نتونست موش رو بفرستهاخرشم اومد پیش من ميگه خاله بیا بازیمنم جارو و گذاشتم کنار و گفتم چشممحیا بازی رو شروع کرد اول. میگفت: موش جونی برو خون
نهچون تو مدرسه فقط کتاب و امتحان است غیر از این چیزی نیست.اگر هم مناسبتی باشد که برنامه ای برگزار شود هم اخرش معلم ها این شادی برنامه مناسبتی رو از ما میکشم بیرونمدرسه باید بخش کوچکی از کار هایش درس باشد( تکرار می کنم درس)مدرسه باید مراسمات شاد روبا شکوه بگیرد اهنگ بگذارند برای بچه ها جشن و شیرینی و برگزار کنند .مدرسه محیط آموزشی ولی آموزش در مدرسه فقط به کتاب ومعلم ختم می شود.مدرسه باید سبک زندگی و مارو برای بازار کار آماده کند نه برای نمر
 
 
 
دیشب یه خواب دیدم اخرش فهمیدم گاهی هم خود مذهبی ها قشنگ دیدشونو ک زدن بعد میگن فلانی حجاب نداش دیدم دقت کرده ببینه اون گوشه ایی ک بدن طرف پیداس تا گجاش پیداس بعدم ميگه ایراد از اونه  حالم بهم میخوره از این ادما ک تازه خودشونم بهترین میدونن. 
حالا اینا رو ولش. 
امروز صبح ایین نامه شهریمو قبول شدم و گواهینامه ام صادر شد ینی سفارش صادرش داده شد 
اقا ب سرهنگه میدم من قبولم مطمئنید؟؟فکر نکنم قبول شما ميگه اره تو ک ردی اومدی یکم مونده ب
به یارو میگن ۱۲ امام رو میشناسی؟ ميگه آره. میگن خوب نام ببر؟ ميگه اونجوری که نه. اگه ببینمشون میشناسم  یه یارو زنگ میزنه پیتزا فروشی ميگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده ميگه . به نام . ؟ یارو ميگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا , یه پیتزا می خواستم  یه نفر میره جوراب فروشی ميگه آقا جوراب میخوام فروشنده ميگه:مردونه ؟یارو دست میده  ميگه: مردونه  لذت بردن یعنی اینکه بری مهمونی، دخترشون برات شربت بیارهآروم بگی :خودتون درست کردین؟؟ اونم با عشوه بگه : بله
سعیده ميگه رزیدنت میخواست گگ روً ببینه،ته خلق رو تحریك كرد بچه استفراغ كرد.مادر گردن افتاده بود كه من شكایتم استفراغ نبود الان استفراغ كرد.تكلیف این چی میشه؟ميگه اونم میگف استفراغ ربطی نداره به مشكل شما.در اثر تحریك ته خلق برده.بعد ميگه منم میرم بچه ها رو معاینه كنم از مادر میپرسم پشت بچه رو دیدی كلافه مو نداشته باشه؟كه اون اخساس نیاز كنه بگه نه بیا ببین
عنکبوته قرص اکس می خوره پتو میبافه . یه روز یه مرغ وخروسی میرن مغازه تخم مرغ بگیرن. مغازه دار ميگه چرا خودت تخم نمی زاری ميگه اخه ما هنوز نامزدیم. غضنفر پشت در اتاق عمل بود ، پرستار صدا می زنه: همراه مریض .
به یکی میگن یه موجود نام ببر ، ميگه یخ . ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، ميگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم! حکمتی برای فهیمان : یارو داشته دنبال جای پارك می گشته اما پیدا نمی كرد! در همون حال گشتن به خدا ميگه: خد
ساعت هفت نشده. خوابم میاد و اونقدر چشمام بسته اس که معلوم نیست دارو رو توی یقه طفلک ریختم یا دهنش. چند روز هست که دستورای پزشکش رو پشت گوش انداختم. از طرفی ذهنم مثل یک زودپز پر از قرمه سبزیه. نمیشه رهاش کرد که ممکنه یهو تمام وجودم رو بتره. نه اینکه پشیمون باشم ولی هیچ وقت به حجم سختیش فکر نمیکردم. انگار توی باد و بارون شدید مونده باشی. چه بدو کنی, چه راه بری چه بی چتر و چه با چتر. اخرش خیس ابی.
بهش گفتم معمولا عصرها دشت اول کافه ها با ماستبرخلاف معمول موسیقی ای در کافه پخش نمیشدموهای موج دارش دلم را برد:).سفارش ها دیر رسید و عذر خواهی پذیرفته شدزندگی های دوگانه اخرش ما را خواهد کشتسرما بود و کوچه های خالی از ادمدیدنش  و بغل کردنش از غافلگیری های کائنات بود:).هفته دیگه همین موقع میبینمت باعث شد امیدوار بمانم  
کااش دوباره برگردیم به اولیــــــــــــــــــن بـــــــــوسه :) به اولیــــــــــن دیدار یادته؟؟! کااش کنار هم باشیم تا اخر دنیـــــــــــــــــا تا اخرش این بار وای چشــــای مست تو تو اولین دیدار یه کاری دستم داد وای نمیدونی چشمات چه حسی !!!!!! اون لحضه به قلب خستم داد کــــــــــــــــــــــــــــااش هر شب نگام به اسمونه هر دم نگام به خواست اونه. > ساخت کد آهنگ
امروز تصمیم رو گرفتم که از این سازمان برم ، جایی که احساس خوبی نداری  مطمئنی هیچ پیشرفتی نخواهی کرد با خیلی راحت ترکش کنی و بری دنبال زندگی و جایی که بهش تعلق داری ، به خودکارم نگاه میکنم که مثل خودم داره نفس های اخرش رو تو این سازمان میگذرونهمیخوام بگم یه همچین آدم دقیقی هستم که خودکارمم همزمان با رفتن خودم تموم میشه :))
احساس میکنم مسئولیت این کار خیلی سنگینه!میترسم.میترسم از اینکه از پسش برنیام.مامان داره پریسا گوش میده !بعضی از این اهنگ های قدیمی چقدر قشنگن و صدای خواننده هاشونم چقدر دلنشین:)داشتم میگفتم.این ترس ها منو تو تردید انداخته که اصلا ایا این راهی که پا توش گذاشتم ، درسته یانه؟یه لحظه این حس بهم دست داد که اصلا منو چه به این کار.ولی از یه طرف ، وقتی به منافعش فکر میکنم،دلم نمیاد رهاش کنم. Totallyروز سختی بود! 
میدونی کی زندگی اینهمه سخت میشه وقتی ب رویاهات فکر نکنی رویاهای کوچیک بزرگت و اجازه بدی زندگی فقط بگذره بدون اینکه بخوای زندگی کنی .همیشه ب خودم میگم رویای من چیه ب کجا میخوام برسم چطوری میشه جیکار میخوام بکنم ک فردا از زندگیم راضی باشم مث سردار سلیمانی. بدرد یکی بخورم ک اخرش یکی ازم یاد کنه اما تنبلی باعث میشه به هیچ نتیجه ایی نرسم
99.9.9 چه تاریخ عجیبی، نمیدونم چطور همه چی عوض شد، چیزی که سالها گوشه ذهنم بود، چیزی که تا رسیدن بهش پیش رفتم ولی آخرش. نمیدونم چرا اخرش همش نمیشه. اصن حرفم نمیاد از انبوه غصه ای که تو قلبم نشسته، فقط هربار یه نفس عمیق میکشم یه چیزی ترک میخوره و یه آه بلند میشه ازش. فقط خواستم بیام اینجا بنویسم که ثبت شه این تاریخ، و یادم بمونه چرا نشد، یادم بمونه که همه آدما فقط از دور قشنگن، خیلی دور. + از هرچه بودی و نیستی متنفرم.
دیشب once upon a time in Hallywood رو دیدم. کسل کننده بود کلا. فقط بیست دقیقه اخرش ممکن بود به وجدتون بیاره اونم چجوری؟! هیچی کلا قیافتون میشه علامت سوال با یه دهن باز و پشمهایی که هر لحظه بیشتر میریزن. فیلمش فقط به درد این میخوره بشینی برای بازیگراش (برد پیت، لئوناردو دیکاپریو، مارگو رابی، مارگارت کوالی) ذوق بزنی همین. صحنه هایی که دوست داشتم: اونجا که شارون با شوهرش توی یه مهمونی هستن و شارون لباسش زرده و میرقصه.
زندگی سختی و بالا پایین زیاد داره همیشه غافلگیرت میکنه که ادم هنگ میکنه جایی که بدترین حال رو داری عصابت از همه چی بهم ریخته از یه جایی یه جوری شادت میکنه حتی با کوچک ترین چیز اما جایی که شادی و فک میکنی خوشبخت عالمی یه جوری حالت رو میگیره حتی با یه مشکل کوچیک میخوام خاطرات دوران دبیرستانم رو بنویسم که اخرش میرسم به یه نکته منتظر خاطراتم باشین 
تو مشغله ها و مسئولیت هام گم شدم. تو خستگی هام دارم دست و پا میزنم. کاش از شغلم راضی بودم. کاش وقت اینو داشتم که به کارهای هنریم برسم و لذتشو ببرم نه این که تو گرفتاری های روزانم فقط یه حسرت ازش بمونه ته دلم. دلم از یکنواخت بودن زندگیم گرفته. یه تغییر خوب میخوام. یه حال خوب. بارها خواستم حال خودمو خوب کنم و محتاج هیچ چیز و هیچکس نباشم اما هردفعه ناراضی تر از قبل برگشتم سرجام.نه وقت اینو دارم که باشگاه برم نه پولی دارم که به یه تفریح خوب ف
با تفریحات زیاد واردو  های علمی  که به معلومات ما اضافه کند. نه تا اخر سال یک اردو ببرند که که اخرش هم بگن خوش گذشت و همین یعنی تمام خستگی سال تحصیلی فقط در یک روز اردو در می رود خیر.​​​​​​باید ما رو با شغل ها اشنا کنند یعنی مارو اردو هایی ببرند که با شعل های مختلف آشنا شویم که برای آینده ما مفید باشد نه فقط بردن به یک اردو یک روزه که فقط تهش بازی وفوتبال .تفریحاتی مثل ورزش با معلمان ،مدری ومعاونان که قردت بچه ها را به معلمان نشان دهیم . 
بله عزیزای دلم عید هم نزدیكه انشاله سالی سرشار از شادی و سلامتی و دلخوشی و ارامش برای همه باشهروزها می گذرد و كیان مهد و شایان مدرسهكیان علاقه شدید به كتاب پیدا كرده و كلی كتاب خریده و می خرههروقت بیرون بره حتی اگه به بهونه خوراكی باشه حتما با دوسهتا كتاب برمیگرده و علاقه شدید به دایناسورها دارهخداروشكر این سال هم با همه خوب و بدش پشت سر گذاشتیم و انشاله روزای اخرش هم به خیر باشه و دلمون شاد تر بشهدوستون دارم
راهی که اخرش مرگ هست وهمه این را به خوبی میدانیم پس چرا همه ما انسانها برای هر کاری عجله داریم در رانندگی در کارها ولی وقتی برای دیدن ورسیدن به همدیگر رانداریم وما هر روز به سرعت زندگی می افزاییم وکم کم از یاد همدیگر میرویم بیایید یاد بگیریم کمی در این راه عمر بایستیم اهسته تر زندگی کنیم چون عمر میگذرد چه با سرعت چه به اهسته گی به ارامی از ان لذت ببریم وبه ارامی در کنار هم خوش باشیم
دیشب همسرجون مجبور بود بره فیروزکوه و شب هم نمیتونست بیاد من و بچه ها هم بعد از شام رفتیم خونه مامان چقدر حس قشنگی بود موندن تو خونه پدری. نگاه علی وقتی نمیتونست تصمیم بگیره اتاق خاله اش بخوابه یا کنار مادرجونش اخرشم به من نگاه کرد و پیش خودم موند شیطنت هاشون قبل از خواب من رو یاد شیطنت های خودم و داداشام مینداخت که قبل از خواب به حدی سر و صدا میکردیم که اخرش با داد بابا مجبور بودیم خودمون رو بخواب بزنیم و کم کم خوابمون ببره پچ پچ های تا نزدیک
وقتی سن و سال پایینتری داشتم و اولین قدم هام رو مسیر جهان بینی ورمیداشتم با تفکرات کافکا و صادق هدایت و امثالهم اشنا شده بودم. پدرم همیشه میگفت از این کتابا نخون چون اینا یه بیمار روانی بودن که نتونستن به بیماریشون غلبه کنن! چند سالی باورم شده بود که کافکا هیچ وقت معنی زندگی رو درک و نکرده صادق هدایت افسرده بوده! اما واقعا زندگی چی هست؟ یه مسیر بیهوده که اخرش به مرگ منتهی میشه؟ الان یه عده ژست روشنفکری میگیرن و میگن بی هدف زندگی میکنی برادر! ن
بعضی ادم هارانمیشودداشتفقط میشودیک جورخاصی دوستشان داشتبعضی ادم هااصلابرای این نیستندکه برای توباشندیاتوبرای انها!!اصلابه اخرش فکرنمیکنیانهابرای اینندکه دوستشان بداریان هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشقیک جورخاص دوست داشتن که اصلاهم کم نیستاین ادم هاحتی وقتی که دیگرنیستندهم درکنج دلت تاابدیک جورخاصدوست داشته خواهندشد.
این روزها کمی عجیبهمن فکر می کنم یه چیزایی داره تموم میشهنمی دونم چرا حس می کنم دنیا داره به اخرش نزدیک میشهوقتی بچه بودم فکر می کردم دنیا یعنی همین کره زمیناخر زمین هم یک دیوارهدیگه بعد از دیوار رو هم  نمی تونستم چیزی تصور کنماما الان دوباره فکر می کنمبه دیوار داریم نزدیک میشیمفکر می کنم تمام معادلات اونها که برای زمین و دنیای مردم تصمیم می گیرندداره بهم میخورهیک اتفاق جدید و غیر منتظره البته برای بعضیها
تاریخ دقیق این رخداد تاریخی ییادم نیست اما میدونم یکشنبه روزی بود که زدیم تو کار ه کل دانشگاه رو گشتیم دنبال جونور های کوچولو و یکشنبه ی سفید رو رقم زدیم البته خدا میدونه چه قدر زاییدیم وقتی لیوانا رو مینداختیم رو ه ها  لحظه تاریخی هم جیغ زدنامون کنار اشپزخونه بود که اخرش موفق نشدیم ملخ پرشی رو بگیریم و فرار رو بر قرار ترجیح دادیم خلاصه اینکه این خاطره جالب بود حداقل برای من خلاصه اینکه اخر این داستان باید خوب تموم بشه دستمون یه
اول از همه ی توضیح کوچولو بدم من خیلی دوست دارم لاغر بشم درست توام دوست داری درست ولی فقط دوست داشتن کافی نیست باید بخوایم باید براش تلاش کنیمو بجنگیم تا بتونیم بدستش بیاریم این که نوشتم رژیم  به سبک خودم مال اینکه بنظر من هر شخصی باتوجه به شرایط فیزیکی و محیطی خودشه که میتونه رژیم بگیره باید راهی رو انتخاب کنیم که بتونیم تا اخرش پیش بریم و من میخوام برا یکبار شانسمو امتحون کنم اونم برا ی هفته ببینم جواب میده یا نه 
به نام خداوند سبحان. کلاس پایداری.شنبه ۲تا۴ هست سر کلاس استاد برای یه بحثی مثال کلم رو ميگه. بعد یه نفری ميگه کلم پیچ.مگه بذر هم داره یهو همه هنگ میکنن و بعد می خندن. استاد ميگه اگه بذر نداره پس چجوری ایجاد میشه. یکی از ته کلاس ميگه ترم پنجِ.سال سوم بعد میاد حالا درستش کنه ميگه منظورم اینه کجاش بذر میده.
وقتی کسی حتی پول نداره تا سر چهاراه بره ولی با ته مونده ی پولش برات ماسک میخره که نکنه صدات بگیره .یاتنها وقتی عصبانیتشو میبینی که ممکنه کاری اشتباهی بکنی که به خودت اسیب بزنه .یا همه جوره جلوی خانوادش ازت تعریف میکنه که دوست داشته باشن .وهرچی رو داره باتو تقسیم میکنه وحتی کوچکترین غذاشو .اونوقت اینجور موقع ها ته دلت قند اب میشه که اخرش یه ارامش خیلی شیرینه که دوسش داری و ته دلت میگی من برای این مرد هر کاری در توانم باشه انجام میدم چون دوسش دار
بدتر از خیانت اینه كه كسی كه بهت خیانت كرده سرشو بالا بگیره و راست راست توی چشمت زل بزنه و بهت بگه تو به من بی توجهی كردی و اون خیانت رو اون اشتباه رو جزوی از زندگیش بدونه.به همین سادگی.اولویت رو بده به كسی دیگه، به همین سادگی.سادست زندگی خیلی سادست واقعا.دوست داشت بابا بشه.:) كاش حداقل مرده بودم میدونستم مردم و زده زیر قولش! نه كه زنده باشم و بزنه زیر قولش.كسی كه میگفت حتی اگر نزارن ما تا اخرش با هم می مونیم و یه روزی اوكی میشه.شاید همه خی
اخرش همه تمام میشویم/تمام خواهیم شد/ تمام شده بودیم/  وسط یک آهنگ/ یک بوسه/یک خیابان باریک /چند پله /زنگ خانه ای /دفتر کاری /یک فنجان چای دو نفره ای /سکوت بعد از / یک آغوش یا عطر کلمات کوفتی خاطره انگیز /برق چشمهایی مست /تمام مست ایستاده /مثلا خود من که تمام شده ام ماههاست /روح شده ام /یک روح سرگردان/ سرکش /کمی مست نیم مست /گیج /لای پتوی دو نفره ای/هنزفری به گوش/شجریان بزرگ میخواند عالیجناب/به جان دلبرم /به جان دلبرم /کز هردو عالم/بیا ای مه جبین /ارا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

پایان نامه و طرح های دانشجویی کارشناسی