نتایج جستجو برای عبارت :

اندوه شادی در این قصه بسیار بود

از ابتدای تمدن بشر غم و اندوه مایه توقف و انزجار و شادي و نشاط عامل تحرك و نظم بوده است. انسان از اندوه و غم تاریکی می گریزد و به شادي و نور پناه می برد. شاد زیستن آرزوی دیرینه آدمی است و ریشه در خلقت و نهاد آدمی دارد در جامعه غم زده انرژی افراد صرف بر کردن اندوه و ناراحتی می شود و دیگر فرصتی برای تولید و توسعه اندیشه های سالم باقی نمی ماند. به تجربه ثابت شده است شادي و نشاط ماده اولیه تغییر جامعه و تحول و تکامل درونی انسان هاست.
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم اين آبادی. به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادي که گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند. لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
نه تو می مانی و نه اندوهو نه هیچ یک از مردم اين آبادیبه حباب نگران لب یک رود قسمو به کوتاهی آن لحظه ی شادي که گذشت،غصه هم میگذردآن چنانی که فقطخاطره ای می ماندلحظه ها عریانندبه تن لحظه ی خودجامه ی اندوه مپوشان هرگز
کتاب #عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست (مواجهه با اندوه و فقدان در فرهنگی که اين‌ها را برنمی‌تابد) #مگان_دیواين ترجمه‌ی سیده‌سارا ضرغامی و آرزو مومیوند آن‌چه از دست رفته است برنخواهد گشت. اين‌جا، درون اين حقیقت، هیچ‌چیزِ زیبایی وجود ندارد. پذیرشْ مهم‌ترین چیز است. درد دارید. دردتان بهتر نمی‌شود. واقعیتِ اندوه با آن‌چه دیگران از بیرون می‌بینند بسيار متفاوت است. دردی در اين دنیا وجود دارد که نمی‌توانید با شادي از تن‌تان بیرون کنید.
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم اين آبادی. به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادي که گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند. لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز. سهراب .بزرگترین هدیه تو به دیگران
تو ماهی و من ماهیِ اين برکه ی کاشی.
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی!
 
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی.
 
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی!
 
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!
هشدار! که آرامش ما را نخراشی.
 
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست چه باشی. چه نباشی.
 
علیرضا بدیع
تنها مانده ام ، در محاصره ی آنان که رفته اند . دیگر دوستی یا آشنایی در کنارم نیست و یا من نمی بینم . اندوهگینم . اندوه را مثل عینکی دودی بر چشم گذاشته ام . در همه چیز اندوه می بینم و بیشتر از همه چیز در شادي می بینمش. مردی که شادمانی اش از غم بود. آری ، چه توصیف خوبیست برای شرح حال من . آدم خوبی نیستم . باید اين را اعتراف کنم . با بدجنسی ام دیگران را آزار داده ام . من هیچوقت از کسی که در آیینه می‌بینم خوشم نیامده و نمی آید .
نه تو می مانی و نه اندوهو نه هیچ یک از مردم اين آبادیبه حباب نگران لب یک رود قسمو به کوتاهی آن لحظه شادي که گذشتغصه هم خواهد رفتآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماندلحظه ها عریانندبه تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگزتو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ستتو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندیدو اگر بغض کنیآه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کردگنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!ظرف اين لحظه ولیکن خالی ستساحت سینه
روان‌ انسان در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واكنش‌های مختلفی از قبیل شادي و نشاط، خشم، تنفر، غم، اندوه و. از خود نشان می‌دهد كه به آن‌ها هیجان می‌گویند. یكی از جنبه‌های هیجان شادي است، شادي با مجموعه‌ای از كلمات مثبت از قبیل، نشاط، خرسندی، خوشی، مسرت، وجد، سرخوشی، لذت، دلخوشی و خوش‌بینی هم معناست. شادي و نشاط احساسی مثبت است كه از حس و پیروزی به دست می‌آید.
قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا می‌کند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادي فکر کند، شادمان می‌شود و کسی که به ناراحتی‌ها بیندیشد، اندوهگین می‌شود. کسی که فکر کند می‌تواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجة برعکس خواهد گرفت. امام علی علیه السلام فرمودند: یقین چه خوب اندوه را می‌راند. دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسيار
اندوه که از حد بگذردجایش را می دهد به یک بی اعتنایی مزمندیگر مهم نیست .بودن یا نبودن .دوست داشتن یا نداشتن .آنچه اهمیت داردکشداری رخوتناک حسی است .که دیگر تو را به واکنش نمی کشانددر آن لحظه فقط در سکوت غرق می شویو نگاه میکنی و نگاه و نگاه . 
حس تلخی رو تجربه کردم امشب. سیاهی هایی که خیلی وقت بود فراموشم شده بودن، اومدن.چرا وقتی آدما حرف میزنن به تاثیر وحشتناکش رو دیگرون فکر نمیکنن؟من سوختم امشب. سوختم تا یادم بیاد حال خرابم ادامه داره. هنوزم پر از خشمم. خیلی خشم و اندوه دارم.
غم دنیا نخواهد یافت پایان خوشا در بر رخ شادي‌گشایان خوشا دل‌های خوش، جان‌های خرسند خوشا نیروی هستی‌زای لبخند خوشا لبخند شادي‌آفرینان كه شادي روید از لبخند اينان نمی‌دانی- دریغا- چیست شادي كه می‌گویی: به گیتی نیست شادي نه شادي از هوا بارد چو باران كه جامی پر كنی از جویباران نه شادي را به دكان می‌فروشند كه سیل مشتری بر آن بجوشند چه خوش فرمود آن پیر خردمند وزین خوشتر نباشد در جهان پند اگر خونین دلی از جور ایام لب خندان بیاور چون لب جام» ب
تو ماهی و من ماهی اين برکه کاشی تو ماهی و من ماهی اين برکه کاشی اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی آه از نفس پاک تو و صبح نشابور از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار فیروزه و الماس به آفاق بپاشی هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی ای باد سبک سار ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار مرا بگذر و بگذار هشدار که آرامش ما را نخراشی تو ماهی و من ماهی اين برکه کاشی تو ماهی و من ماهی
شادي، روح را باز می کند و نشاط را بر می انگیزد».1 کسی که سُرورش اندک باشد، آسودگی او در مرگ است».2 وقتی روز شادي در اختیارت قرار گرفت، از آن دوری نکن؛ زیرا وقتی در دست روز اندوه قرار بگیری، از تو صرف نظر نخواهد کرد».
"سال بد، سال باد، سال شک، سال اشک"، سال اندوهی بی پایان است امسال. اندوه و اندوه و اندوه . هر سال در چنین زمانی حتی در بدترین شرایط روحی  میتونستم همچون درختی که به شکوفه میشینه رسیدن بهار رو در وجود خودم احساس کنم اما امسال گویی که "خبری از بهاران نیست". خیلی ها رفتن و خیلی ها عزیزانشون رو از دست دادن و خیلی ها نگران بیمارانشونن و اونها که باید نگران و بفکر باشن، آسوده خوابیدن. تا امروز به اينحد مردم رو بی پناه ندیده بودم و حال ما، مصداق اين دی
دروغ های خواهرم: داستانی گیرا و اندوه آور از عشق، فقدان و اسرار خانوادگی تاریک نویسنده: اس. دی. رابرتسن ژانر: رمان عاشقانه، مهیج خلاصه: برای یک دهه ، زندگی هانا تقریباً کامل بود - او شغل بسيار خوبی دارد ، با مارک ازدواج کرده است و زندگی بدون فرزندش به معنای اين است که او مثل یک پرنده آزاد است. تنها غم و اندوه زندگی او ، مشاجره‌اش ش دایان است ، که بیش از ده سال با او صحبت نکرده است. اما اکنون دایان در آستان در خانه اوست - و اين بار ، دختر نوج
از مجموعه اشعاری است که می تواند تاثیری مثبت در روحیه خوانندگان بگذارد. شعر زیبای زیر توسط شاعر معروف، فریدون مشیری در ارتباط با شادي و نشاط سروده شده است. شعر زیر در قالب شعر نو دارای توصیفی بسيار زیبا می باشد.غم دنیا نخواهد یافت پایانخوشا در بر رخ شادي‌گشایانخوشا دل‌های خوش، جان‌های خرسندخوشا نیروی هستی‌زای لبخندخوشا لبخند شادي‌آفرینان كه شادي روید از لبخند ايناننمی‌دانی- دریغا- چیست شاديكه می‌گویی: به گیتی نیست شادينه شادي از هوا
اخبار مردم و سرزمین بختیاری را که هر روز در ذهنمان مرور می کنیم سال ها شکست و اندوه و در جا زدن جلوی چشمانمان رژه می روند. تمام مطبوعات و صفحات مجازی که خبرهای مردم بختیاری را پوشش می دهند پر شده است از بیماری ،تصادف، مرگ، محرومیت، بیکاری، حاشیه نشینی و هزاران دردی که گلوی بختیاری را می فشارد.چند ماهنامه هم که درباره ی تاریخ و فرهنگ بختیاری فعالیت دارند در دوران مشروطه و قاجار جای مانده اند و همچنان در جا می زنند.
به نام خدا عشقت‌ اندوه‌ را به‌ من‌ آموخت‌ وَ من‌ قرن‌ها در انتظارِ زنی‌ بودم‌ که‌ اندوهگینم‌ سازَد! زنی‌ که‌ میان‌ِ بازوانش‌ چونان‌ گُنجشکی‌ بگریم‌ُ او تکه‌ تکه‌هایم‌ را چون‌ پاره‌های‌ بلوری‌ شکسته‌ گِرد آوَرَد! عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ خانه‌اَم‌ را تَرک‌ کنم‌، در پیاده‌روها پرسه‌ زَنَم‌ُ چهره‌اَت‌ را در قطرات‌ِ باران‌ُ نورِ چراغ‌ِ ماشین‌ها بجویم‌! ردِ لباس‌هایت‌ را در لباس‌ِ غریبه‌ها بگیرم‌ُ تصویرِ تو را د
صدای تو را دوست دارم‏ صدای تو از آن” و از جاودان می سراید صدای تو از لاله زاران که بر باد صدای تو از نوبهاران که در یاد می آید.‏ صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم‏ ‏ صدای تو‏ از آن سوی شور ‏ از پشت بیداد می آید، و جان دل من، دل و جانم از آن به فریاد می آید صدای تو اندوه خیام را دارد در آن دم که چون کهکشان، ابری از ماهتاب و ستاره‏ نوای غزلهای حافظ بر آن،‏ شاد خواران و اندهگزاران، ببارد، بشارد ‏‏صدای تو‏ اندوه شاد صدای تو را دوست دارم
مادرم رفت صدایش نکنید !بگذارید که آرام بخوابد اينجا .او پس از مدت ها درد اندوه و تلاش،زحمت دلهره ی فرزندان ،اولین بار چنین آرام است ،بگذارید که آرام بخوابد اينجامادرم رفت .ببیند دیگر بی پناه و پشتم ،وقت اندوه کسی نیست که هر لحظه به یادم باشد .
"شادي‌های گروهی را باید خلق کرد" "شادي‌های گروهی را باید خلق کرد" سیدحسن چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران( رومه آرمان ملی.۱ تیر۹۹.صفحه اول) تاملی بر زندگی نیاکان ما نشان می‌دهد که شادي جزء اجتناب‌ناپذیر زندگی آنان بود به‌گونه‌ای که هر مناسبتی را بهانه می‌کردند تا بتوانند شادي خلق کنند و اين حامل اين پیام بود که من و شما می‌توانیم شادي و نشاط را در جامعه تزریق کنیم. ما الان در شرایطی داریم زندگی می‌کنیم که فشارها و استرس‌ه
 شادي، در مقام نشانه، دارای سه معنا در ساختار معنایی حاکم بر آموزش و پرورش است. اول، به معنای یکی از عواطف بشری که می تواند درراستای تعالی و کمال قرار گیرد یا مانعی بر سر راه آن باشد. شادي در اين معنا، با توجه به دوگانگی موجود، خود به دو مفهوم شادي دنیوی در مقابل شادي اخروی یا شادي در مقابل نشاط تقسیم می شود.معنای دوم شادي، به حالت مثبت جسمانی و روانی اشاره  دارد. و معنای سوم به عنوان ویژگی مکان مدرسه فهم می شود که با نور، رنگ، امکانات
انواع شادي در علوم مختلف :الف – شادي و سرور در ادبیات فارسی:در ادبیات فارسی شادي به معنای:  نشاط، خوشحالی، خرّمی، مسرّت، انبساط، بشاشت، بهجت و عشرت معنا شده است که همسو با شادمان، شادمانه و شادمانی خواهد بود. فردوسی در اشعار خود غم و شادمانی را با یک نظر، از سوی محبوب دیده، چنین می سراید: آزو شادمانی ازویت غمست     ازویت فزونی ازویت کمست.اما سعدی اندوه و شادي را کوتاه مدت و زودگذر دانسته، پاداش عمل و نام نیک را ماندگار و جاودان می شمرد؛غم و ش
رفتی کسی هم در پی احوال من نیستیک ذره عشقت راهی اقبال من نیستهی پشت گوشی، بوق ممتد، انتظارتلعنت به وقتی گوشی ات اشغال من نیستدر کافه ها تصویر تو، در قهوه ای تلخاما خودت کو؟ پاسخت در فال من نیستهی قرص رنگی خوردم و شب زنده داریبعد از تو چیزی مرهم اين حال من نیست گفتم فراموشت کنم. گفتم، ولی نه،امکان ندارد خوب من، اشکال من نیست روزی تو را می بینمت با دیگری شادروزی که اندوه تو دیگر مال من نیست
دست چپم درد میکند، میگرنم عود کرده ست و تماما در شرایطی هستم که برده لحظات و سرنوشتم، هیچ کاری از دستم برنمی‌آید و اين برایم دشوارتر از همه چیز است. اما گریه نمیکنم نه اينکه نخواهم، نمیتوانم.در زندگی لحظاتی از اندوه ست که مرحله ای از غم را پشت سر میگذارید که دیگر اشک چشم هم به اراده خودتان نیست و خشکیده ؛ سیستم بدنتان به هم ریخته و مانند مردگان متحرک فقط خیره میشوید به داستان روبرو و اندوه های هنوز نیامده.نمیدانم چرا اينجا دارم اين خزعبلا
ماه‌های محرم و صفر اگرچه موسم حزن و اندوه و آه و حسرت است ولی از نظرگاهی دیگر موسم امتحانات بزرگ انسانی است. شاید دلیل حزن و اندوه اين دو ماه بزرگ هم همین باشد که بشریت و مخصوصاًًً مسلمانان نتوانستند سربلند امتحانات و ابتلائات بزرگ باشند و جواهرات خدا را که همانا پیامبر رحمت و امامان هدایتند را محافظت کنند. هر ساله با آمدن اين دو ماه، خاطرات تلخ اشتباهات بزرگ ما تداعی می‌شود و شاید یکی از دلایل عزاداری‌ها و سوگوار‌ی‌ها برای مصائب اهل‌بی
بسمه تعالی ماتم درعزای والامردی که در سایه مردانگی و تدبیرش هویت پنهان خویش را باز یافتیم. خرداد، ماه اندوه است. اندوه فراق مرزبان حماسه و ایثار. مردی که ستایش تمام عصرها و نسل ها را در پیشگاه خویش برانگیخته است. خرداد، ماه اشک و آه است. در وداع مردی که با آمدنش شب های تاریک و بی ترانه ما را به صبح دل انگیز و سپید رهایی مبدّل ساخت. آری او، مرد تنهای صحنه های آتش و خون، پاکمردی از بیشه عدالت و ایمان، و آزاد مردی بی مانند در جهان معاصر بود که آزاد م
زندگی یک بازی دردآور است زندگی یک اول بی آخر است . زندگی کردیم اما باختیم کاخ خود را روی دریا ساختیم . لمس باید کرد اين اندوه را بر کمر باید کشید اين کوه را . زندگی را با همین غمها خوش است با همین بیش و همین کم ها خوش است. زندگی را خوب باید آزمود اهل صبر و غصه و اندوه بود. باختیم و هیچ شاکی نیستیم بر زمین خوردیم و خاکی نیستیم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

عشق معماری حسابداری و حسابرسی