نتایج جستجو برای عبارت :

خاک تن در نداد

هیچ چیز وحشتناک تر از ترک کردن کسی ک هنوز عاشقشی نیست احساسی ک تو ب من دادی مادر نداد خانواده نداد وطن نداد هرکسی ک گفت عاشقتم منو نمیفهمید و من جز تو کسی رو نمیفهمیدم زندگی من شبیه یه خیابون یه طرفه ست ک آخرش بن بسته بازیگری میکنم این فیلم طنز آلودِ تلخ رو یه چیزی شد ک دیگه نمیشد برات توضیح داد یه چیزی ک دیگ نمیشه ببینمت نمیتونم باهات چت کنم پیام ندادن ندیدنفاصله معنیش فراموشی نیست هنوز۱۴ خرداد یعنی یه نفر اومد زمین یه نفر از دنیا ی من از ا
مرد زنگ در را زد ! کسی جواب نداد . از در وارد خانه شد و سلام کرد ولی کسی جوابش را نداد ، همسر به او اعتنایی نکرد ، حتی دختر کوچکش هم به او توجهی نکرد ، آرام رفت و روی مبل نسشت ، صدای زنگ تلفن به صدا درآمد ، زن تلفن را برداشت ، صدایی از پشت خط گفت : متاسفانه همسر شما چند ساعت پیش درسانحه ای جان خود را از دست داده است .
آواز عاشقانه‌ی ما در گلو شكستحق با سكوت بود، صدا در گلو شكستدیگر دلم هوای سرودن نمی‌كندتنها بهانه‌ی دل ما در گلو شكستسربسته ماند بغض گره خورده در دلمآن گریه‌های عقده‌گشا در گلو شكستای داد، كس به داغ دل باغ، دل ندادای وای، های‌های عزا در گلو شكستآن روزهای خوب كه دیدیم، خواب بودخوابم پرید و خاطره‌ها در گلو شكست"بادا" مباد گشت و "مبادا" ‌به باد رفت"آیا" ز یاد رفت و "چرا" در گلو شكستفرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماندنفرین و آفرین و دعا در گلو شكس
اگر تصویر نداد فلت تصویر و نو میکنیم اگر نور قرمز رو مادر برد دیده شده بود تصویر نمی‌داد مشکل از چینی بودنه فلت تصویر است یعنی کابل وبکم و مانیتور و سنسور وایرلس و دماسنج مانیتور که داخل همان سنسور وایرلس وای‌فای هر سه یک جا در دو جای بالا و پایین است و یک عدد نوی آن که کم رنگ پر رنگ نیست یک رنگه یعنی با کیفیت فنلاندی پس از شستشوی صفحه سفیده زیره جای کلید بسته فلت تصویر است را با کمی آب و الکل شستشو میدهیم تا تقریبا همرنگ شود اگر نشد هم نشد با ه
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم حسین بن حسن یکی از نوادگان ا مام جعفر صادق علیه السلام بود که در قم زندگی می کرد و آشکارا شراب می نوشید. روزی به منزل احمد بن اسحاق اشعری که وکیل امام حسن عسگری علیه السلام در امور اوقاف بود رفت ولی احمد بن اسحاق به او اجازه دیدار نداد. حسین بن حسن نیز محزون به خانه برگشت. همان سال احمد اسحاق پیش از حج به سامراء رفت و اجازه خواست تا با امام حسن عسکری علیه السلام ملاقات کند ولی امام اجازه نداد.
باز هم اول مهر آمده بودو معلم آراماسم ها را می خواند:اصغر پورحسین!پاسخ آمد:حاضرقاسم هاشمیان!پاسخ آمد:حاضراکبر لیلازادپاسخش را کسی از جمع ندادبار دیگر هم خواند:اکبر لیلازاد!.پاسخش را کسی از جمع ندادهمه ساکت بودیمجای او اینجا بوداینک اما، تنهایک سبد لاله ی سرخدر کنار ما بودلحظه ای بعد، معلم سبد گل را دیدشانه هایش لرزیدهمه ساکت بودیمناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیمغنچه ای در دل ما می جوشیدگل فریاد شکفت!همه پاسخ دادیم:حاضر!ما همه اکبر لیل
بعد از یک ماه کشمکش و قهر و جنگ و دعوا جمعه ی قبل نوبت من بود ک قهر کنم . درست یه هفته پیشهرچقد سازش کرده بودم جواب ندادقهر کردمو این بار ایشون بود ک اشتی کرد و یک هفته اس ک خوبیم چشم حسودا کور
کشتی هیچ کس به دل ما محل نداد اما حسین(ع) آمد و ما را سوار کرد . بازگشتم. و همه گفتند دست خالی بازگشته ای و من هیچ نداشتم که نشانشان دهم کسی از کنار شما دست خالی بازنمی‌گردد جز ایمانم به شما. تولد آقازاده تون مبارک ما ارباب:)
كار و كار و تلاش براى ساختن روزهاى بهتر نباید مارو از روزهایى كه توشیم غافل كنه مثل اون آدمى كه همه جوونى و زندگیش رو میذاره براى كار و فكر میكنه وقتى بازنشسته بشم میرم كیف دنیارو میكنم و اون وقت یا نیست یا اونقدر سلامتى و انرژى نداره كه از اون چیزا لذت ببره.هرچیزى یه زمانى داره و تو زمان خودشه كه مزه داره وگرنه مثل میوه درخت میمونه، زود بچینى كاله، دیر بچینى گندیده س!!دقیقا دوهفته س كه ندیدمش و احساس مى كنم دارم عادت مى كنم. ازش به خوبى، زور، غ
سرخیو راموس می گوید که قصد داشته ضربه ی پنالتی اش مقابل اتلتیکئ مادرید را پاننکا (چیپ) بزند اما ناراحتی از ناحیه ی مچ با اجازه نداده است.رئال مادرید 4-1اتلتیکو مادرید را در ضربات پنالتی شکست داد و قهرمان سوپرکاپ اسپانیا شد.سرخیو راموس ، کاپتان رئال مادرید زننده ضربه ی آخر تیمش بود.همیشه به خاطر یک سری خرافات ، پنالتی چهارم را می زنم و به این دلیل نبود که محاسبه ای برای زدن ضربه پیروزی بخش صورت گرفته باشد. قصد داشتم پنالتی ام را چیپ بزنم اما نار
آخرش یه روز میفهمی که کی بود واست هلاک
کی بود اون عاشقی که عشقتو به دنیا نداد
دیگه نیستم پیشت اون روز که بازم بشم فدات
دلمو میدم به دریا . خودمو میدم به بااد
.
آرزومه خشبخت باشی .
ولی با هرکی خوشبخت بشی غیر من.  من بقیشو خودت میدونی .
 
اومدم یه روستایی دعوتن کردن یکی از همکارا مکه ای هستاین مداحه هرچی خوند کسی جوابشو نداد آخری زد توی فاز اینکه گریه ملت دربیارهمنم با خودم میخندممیگم عجب حکایتیه کار این مداحانگاه نمیکنن چه روزی هست یجوری میخوان گریه ملت در بیارن
بچه ای پولدار که تک فرزند داشت ولی تنها در خانه بود و هر دم بازی  دیگری میکرد تا اینکه من هم بازی اش شدم. اخرم پدرش پول ما را گفت با بسم الله بگیر ولی پول رفیقم را نداد و رفیقم همانجا سر خیابان در حال آماده باش ایستاده بود تا بگردد
بعضی وقتا به تو فکر کردن رو به خودم جایزه میدم مثلا بعد چند رو وز شلوغ و ذرب و داغون بعد از اینکه مثل همیشه تلاش هام برای یه مادر نمونه و کد بانو بوودن نتیجه نداد بعد این چند دوره سخت شدید شدن حساسیت پوستی یه نصف شبی ' رفتی و ندیدی که بی تو، چگونه پر شکسته' خونان، میشینم کلمه کلمه وبتو مرورمیکنم
آواز عاشقانهآواز عاشقانه ی ما در گلو شکست حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد ای وای ، های های عزا در گلو شکست آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست " بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت " آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرین و آفرین
. -" شبش رفتیم تو اتاق، کردیمش تو قاب، گذاشتیم بالای طاقچه. ، روم نشد بهت بگم ده بار رفتم نگاش کردم، تازه اینکه چیزی نیست، حرفم باهاش زدم. جریحه دار ، جوابمو نداد " "دیگه بوسیدیم گذاشتیم کنار، کنار که نه رو طاقچه" #رادیو-چهرازی- خداحافظ دلبر
تمرین دیروز تیم فوتبال استقلال در شرایطی برگزار شد که برخی از بازیکنان این تیم که به کرونا مبتلا شده بودند با بهبود شرایط در محل تمرین شرکت کردند اما کادر پزشکی تیم استقلال اجازه حضور در تمرین را به آنها نداد.
ستاره ی من سلام عیدت مبارک عزیزم نماز و روزه قبول باشه تنها عشق زندگیم روزها هیچ فرقی با گذشته نکردن و فقط من دارم فرسوده تر میشم. خسته تر پیرتر ناامیدتر اما عاشق تر از همیشه بیست روز پیش دوباره به منصور مسیج دادم و ازش خواستم که بهت بگه هرچند که باز هم با بی اعتنایی هیچ جوابی نداد !!! خیلی خسته م ستاره
شبـــــ ـــ تولدم از راه رسیـــــــد چه شبــــــــ دلگیری چه شب بی ستاره ای آسمون هــــــــم از اومدن مــــــــن گلایه داره که حتی یه ستاره هـــــم بهم هدیه نداد خیلــــــــی بده شب تولدتــــــــ تنها باشی منــــــــم و دلــــــــم و سکوتــــــــ شبــــــــ و یه موزیکــــ ــــ لایتــــــــ و یه شمع نی مه سوخته با یه عالمه دلتنــــــــگی اینا مهمونای ج شــــــــن کوچیکــــ ــــ تولد منــــــــن
خوب وقتی دکتر رفتم تشخیص نداد چه مشکی دارم یک سری قرص داد و بعد دو ماه گفت به احتمال زیاد ناباور هستین و بتید پیش یک دکتر دیگه برید  وقتی جواب آزمایشم رو میدید آماده هر نوع بیماری و سرطان رو داشتم ولی اینو نع!!! برای شنیدن  هر حرفی وقتی هنوز ۲۰ ساله هستی ، مجرد و یک دل عاشق داری  این بزرگترین چیزیه که کسی میتونه بهت بگه
از در درآمدی و من از خود به در شدم گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود بدیدم و مشتاق‌تر شدم دستم نداد قوت رفتن به پیش یار چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
یا صاحب امان اگر بناست لطف کسی به ما برسد. . خدا کند فقط از جانب شما برسد. . نخواه منت بیگانه برسرم باشد. خوش است خیر همیشه از آشنا باشد. . شما دعا کن اگر عمر من کفاف نداد. جنازه ام به کربلا برسد. این روزها بدجور دلم هوای حرمین شرفین آقا امام رضا و جمکران مهدی وکربلای معلی کرده. اللهم الرزقنا زیارت الحسین یوم الورود
سلام 
یک سوال فقهی دارم ؟ 
اگر شخصی نذری کند و در آن لحظه نداد که چکار کرده واقعا باید ادا کند؟
من یهو گفتم  Xتا صلوات نذر میکنم برای فلان منظور بعد فکر میکردم یه چند دور که تسبیح 
بزنم تموم میشه .بعد فهمیدم تعداد صفرهای نذرِ صلواتم، یکم بیشتر از این حرفاست؟
حالا چیکار کنم
شنبه .شب۲۳مهر
من از 17- سالگی مامان بابام همه نوع ادم برام راه دادنهمه نوع بخصوص بابام دوستم نداشت از کج و کوله ای راه داده برام. مثلا خواهرم از من دو سال کوچیکتره خواستگارهای دکتری که از من هم بزرگتر بودند رو برای اون راه داد و میزد توی سر من که تو بدی هیچکس نمیخوادت فقط فوق دیپلم ها میخوانت و همش میزد توی سرم یا میگفت تو بخت خواهرات رو سوزوندی. با اینکه من خواستگار متخصص پوست داشتم برام راه نداد جیگرم رو با حرفاش اتیش زد.
میبینم که بعضیا شوک شدن از عنوان پست قبلی عصر که میرفتم خونه با خودم فک کردم لوبیا پلو یا عدس پلو بدرستم . تا رسیدم زیر کتری روشن شد و یکم م حرف زدم . به دوستم پیام دادم ببینم چه خبر شده بالاخره که جواب نداد کلا یه ربع نشد که من رسیده بودم و در واشدو یه جان شیرین اومد تو خونه با هم چای و کیک خوردیم و حرف و حرف زدیم میپرسه شام چیه گفتم نمیدونم تو بگو گفتاز اون سیب زمینی تنوریا بدرست همون که اون شب دیر اومدم گفتم باشه پس عدس پلو کنسل شد دیگه ب
گفتم شاید ندیدنت ، از خاطره ات دورم کنه
دیدم ندیدنت فقط میتونه که کورم کنه. میتونه که کورم کنه
گفتم صداتو نشنوم شاید که از یادم بری
دیدم توو گوشام جز صدات نیستش صدای دیگری
ندیدنو و نشنیدن ات عشق ات رو از دلم نبرد
فقط دونستم بی تو دل پر پر شدو گم شد و مرد
گم شددد و مرررددددد
بعد از تو باغ لحظه هام
حتی یه غنچه گل نداد.
 
سینا - ۴۲ ساله- تنها - تراس طبقه ۱۴ - ناهشیار نه دیگر. نمیگویم. هر چه را خواستیم نداد، انگشت اشاره به سمت هر چیزی نشانه رفتم از جلوی چشمم پنهان کرد. سمت هر چیزی که دویدم در نظرم دورتر و دورتر می شد. نفس هایم پاهایم را دیگر یاری نمیداد. نشستم روی زمین. اشک های پر حرارتم روی گونه ی سردم میلغزید و روی خاک مینشست. تار میدیدم. نمیدانم چرا صدای خنده اش هم بلند تر شد؟! سر به زیر بردم. تا زانوهایم رسید.
هفت روز است که زمین را آفریده اند. هفت روز است که زمین راشخم می زنیم.همه ی گندم های ممنوعه را کاشتیم وجاودانگی نرویید.همه
ی دانه های پنهان درجیب هایمان راکاشتیم ومیوه ی نهال هیچ کدامشان طعم سیب
نیمه کاره را نداد. غروب هفتم است .غروبی که فهمیده ایم این خاک موات»است
واین زمین مرده استعداد رویش هیچ راندارد.
توی اورژانس دو تا تخت کنار مادر بیمار کرونایی بودن و مادر مشکوک به کرونا سی تی یکی از آقایون که قبلا تستش مثبت شده بود نشون داد وضع ریه ش خرابه، اون یکی تازه فهمیدن کرونا داره و مادر با وجود تب شدید اما ریه ش به جز همون آسم و مشکلات قبلی چیز دیگه ای نشون نداد این سمت سالن ماییم و سمت دیگر سالن بیماران کویید چقدر نزدیک .
یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینتبه ضریح ارباب که رسیدم همین شعر روزمزمه  کردماما گریه امان ندادچه حالی بود سردرگم شده بودمدستپاچه بودم .انگار دعاها یادم میرفتحالا منجایی بودم که خیلی ارزویش را کرده بودم برایش اشکها ریخته بودم.اینجا خانه امن  عشاق بامعرفتسیدالشهدا.خداراشکرت این زیارت اخرصفر رابحساب اربعینبگذارالسلام علیک یا اباعبدالله .  

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

همه چیز در کرج #پائیز.....