نتایج جستجو برای عبارت :

خاک من گل شود گل شکفد از دل من

اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من خاک من گل شود و گل شکفد از گل من تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من ******  بی عشق نشاط و طرب افزون نشود بی عشق وجود خوب و موزون نشود صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد بی‌جنبش عشق در مکنون نشود ******  
کجایی مرد باران ؟ در کوچه های ما گذر کن همسفر با دل ما شو از دیار ما هم سفر کن تفتیده، کوچه های قلبمان گرد و خاک دوری ات نشسته، بر در و دیوار شهرمان کجایی مرد باران ؟ آسمان خیس ابرها خیس کوچه ها خیس نرگس نگاهمان جای پای بهار می شکفد یاس ها و نسترن ها سنگ فرش قدومت سبز در دیار تو هر برگ منتظر مرد بارانی قلبم می مانم ! تا ابد تا که با آمدنت گل بردمد .
 دل  باغچه نیست که در آن هرگیاهی بشه کاشت   دل ، دقیقا چو گل است با همان عطر و طراوتهایش  و با همان لطف و صفایش با همان حساسیت  و ظرافتش به عشق اگر گرمش کردی ، می شکفدو مستت می کندو گر با کینه آبش دادیخشک میشود و میمیردمراقب دلت باشو جز عشق در دلت راه ندهsimin.hپ.ن: برای نبض دقایق
در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آبیا که در بیشه دور، سیره‌یی پر می‌شوید.یا در آبادی، کوزه‌یی پر می‌گردد.آب را گل نکنیم:شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.زن زیبایی آمد لب رود،آب را گل نکنیم:روی زیبا دو برابر شده است.چه گوارا این آب!چه زلال این رود!مردم بالادست، چه صفایی دارند!چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!من ندیدم دهشان،بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست.ماهتا
آبآب را گل نکنیم:در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب.یا که در بیشه دور سیره‌ای پر می‌شویدیا در آبادی کوزه‌ای پر می‌گردد.آب را گل نکنیم:شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلیدست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.رزن زیبایی آمد لب رود،آب را گل نکنیم:روی زیبا دو برابر شده است.چه گوارا این آب!چه زلال این رود!مردم بالا دست، چه صفایی دارند!چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!من ندیدم دهشانبی‌گمان پای چپرهاشان جا
این شاخه سبز بادام که پای تا سر در پیراهنی از شکوفه سپید پنهان شده چه زیباست و چه عطر دل انگیزی دارد! ولی آیا پایان عمر، او نیز چنین خواهد بود؟ افسوس! چه آنرا بر جای گذارند و چه شکوفه های زیبایش را بچینند، چه بر سر زلف دلبری جایش دهند و چه در روی قلب دلداده ای استوارش سازند، پیش از آنکه روزی چند بر آن بگذرد همچون گل امید ما برگ به برگ خواهد ریخت و از این زیبایی و دلربایی جز یأس و حسرت چیزی بر جای نخواهد ماند! ای گل زیبا، چقدر ماجرای زندگانی ما به
پارسیان هند در نوروز لباس زرد می‌پوشند   به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) یکی از سرزمین‌هایی که ایرانیان بی‌شماری به آنجا رفتند، ساکن شدند و هیچ گاه برنگشتند، هندوستان است. در تاریخ تقریباً 850 ساله حکومت اسلامی در شبه قاره هند که بیشتر پادشاهان و سلسله‌ها از ایران و خراسان و فارسی‌زبانان بودند، نه تنها زبان فارسی گسترش شایانی داشت، بلکه فرهنگ ایرانی نیز در آنجا پیشرفت بسیاری کرد. در میان دیگر مراسم، اعیاد و جشن‌ها، عید نوروز را ن
   معنی شعر ستایش»و چشمه»۱- به نام کردگـــار هفت افــــــلاک / که پیدا کرد آدم از کفی خاکقلمرو زبانی: کردگار: آفریننده / افلاک: جِ فلک: آسمان، چرخ / پیدا کردن: پدید آوردن / کف: به اندازه سطح داخلی دست / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی، وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن (رشته انسانی) / کف: مجاز از اندک / واج آرایی: ک / تلمیح: به آفرینش انسان از خاک/ آدم» همیشه در ادبیات به معنای حضرت آدم است و آدمی» به معنای انسان.بازگردانی:  با نام آفریننده ی هفت آسمان (جهان) آغ
با معرفی ۴ عنوان اثرکتاب های طرح کتاب‌خوان خرداد ۱۳۹۷ معرفی شدکتاب‌های نشان سرخ دلیری»، باغ خرمالو»، یک سیب شیرین» و صد و ده داستان دوران جوانی امیرالمومنین امام علی(ع)» در قالب طرح کتاب‌خوان خرداد ماه ۱۳۹۷ برای علاقه‌مندان به کتابخوانی معرفی شدبه گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، طرح کتاب‌خوان خرداماه ۱۳۹۷ با معرفی ۴ نشان سرخ دلیری» نوشته استیفن کرین و ترجمه غفور آلبا از انتشارات امیرکبیر، باغ خرمالو
فرش در آینه ادبیات، فصل اولجهان بینیآسمان را با دستانم بافتم بر چله ی ایستاده ی جهان آن زمان که در کنار جهان بینیِ بی رنگ یک بافنده شعر میخواندمشعر از خانم سارا نوریرویای آن دختر نارنج و ترنج.چشمانم را می بندموبه نقطه ای دوردست، خیره می شوم.به نقطه ای دور دور دور،که نقشی زیبا، در ذهنم بیافرینم.پشت شیشهبارانترانه می خواند.نشسته پای دار قالیدختری از تبار عشایر، که گلهای رنگارنگ بهار رابا گلهای رنگارنگ نارنج و ترنج و شقایقماندگار می کند.د
      کتاب جنگ و صلح تولستوی      1 - آناپاولونا در میان گفتگو از اوضاع ی آتشی مزاج شده گفت : امپراطور مهربان و بزرگوار ما باید بزرگترین نقش را در جهان ایفا نماید . او باندازه ای پرهیزگار و شریف است که خداوند هر گز تنهایش نخواهد گذاشت و سرانجام رسالت تاریخی خود را انجام خواهد داد . و افعی نه سر انقلاب را که اینک به صورت وحشتناکتری در وجود این آدم کش و تبه کار بی دین خود نمائی می کند سرکوب خواهد کرد . ما باید این جهاد دینی را پیش ببریم . »    

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

حضرت عشق