نتایج جستجو برای عبارت :

داستان نی که شوهردارند ولی بخاطر پول میکنند

داستان امشب درباره یه دختریه که یه پسرو خیلی دوسش داشت اما نمیتونست بهش ابراز محبت کنه . حالا بخاطر یا شرایط روحیش بود یا بخاطر دلایل دخترونه که داشت . همیشه دنبال این بود پسره بیاد سمتش و بهش پیام بده و قربون صدقش بره و . اما نمیدوست که پسر ها هم به محبت احتیاج دارن . پسر از این موضوع کلی احساس ناراحتی میکرد که چرا دختر بهش محل نمیده . پسر یک روز از همه ی رفتار های دختر خسته میشه و میزاره میره یهو .
فهرست ده چیزی که بخاطر شان سپاسگزارم:1.بخاطر همین‌قدر پولي که در حساب دارم سپاسگزارم.2.بخاطر سه کارت بانکم که به من خدمات می‌دهند سپاسگزارم.3.بخاطر پول‌هایی که عیدی گرفتم، از جمله دو اسکناس دویست توماني امسال سپاسگزارم. 4.بخاطر بخاطر هدیه‌هایی که هر سال در روز تولدم می‌گرفتم سپاسگزارم. 5.بخاطر لپ‌تاپم که از سال 86 همراه من بوده سپاسگزارم.6.بخاطر طلاهایی که دارم و بیشتر یادگاری هستند سپاسگزارم. 7.بخاطر نقره‌های زیبایی که دارم بسیار سپاسگز
فهرست ده چیزی که بخاطر شان سپاسگزارم:1.بخاطر شغل‌های قبلی‌ام و تجربه‌هایی که از اونها بدست آوردم، سپاسگزارم. 2.بخاطر موقعیت‌هایی در شغل‌های قبلی‌ام که باعث تحسین و تمایز شد، سپاسگزارم. 3.بخاطر پول و مزایایی که در شغل‌های قبلی‌ام به من داده شد، سپاسگزارم. 4.بخاطر جسارتی که در انجام کارها دارم سپاسگزارم. 5.بخاطر خلاقیتی که در انجام کارها دارم سپاسگزارم. 6.بخاطر دقت بالایی که در انجام کارها دارم سپاسگزارم. 7.بخاطر پشتکار خوبی که در انجام ک
کتاب شامل 17 داستان کوتاه از 10 نویسنده است؛ سه داستان از ژرمین گریر، دو داستان از فولتون اورسلر، یک داستان از پل ویلیارد، یک داستان از لئونارد مایکل، سه داستان از استفن لیکاک، یک داستان از ویلیام سیدني پورتر، دو داستان از وندی بره نر، دو داستان از هال پورتر، یک داستان از نرگس دالال، یک داستان از ریشارد ل. اکثر داستان ها متوسط هستند.
امشب یه داستان خیلی خاص دارم براتون . داستان دوتا زوج عاشقی که همیشه کنار هم بودن و همه به اونها حسادت میکردن . حالا میخام براتون تعریف کنم چجوری این دوتا اینقدر عاشق شدن . قضیشون برمیگرده به اولين باری که همو دیدن . اونا باهم قرار گذاشتن که تا جدی نشدن رابطشون به هیچکس هیچی راجب این رابطه نگن . بخاطر همین موضوع اونا دور از چشم همه و اروم اروم عاشق هم شدن و یک روز پسر به دختر گفت که حالا وقتش نشده به دیگران بگیم؟ ما چند سال از رابطمون میگذره
فهرست ده چیزی که بخاطر شان سپاسگزارم‌:1.بخاطر دانشگاه‌هایی که رفتم و من را متفاوت کرد سپاسگزارم.2.بخاطر مدرسه‌هایی که رفتم و علم اوليه را اونجا یاد گرفتم، سپاسگزارم.3.بخاطر تجربه‌های منحصربفرد و عملی‌ای که در جریان خوندن رشته اولم کسب کردم سپاسگزارم.4.بخاطر قدرت تحلیل و آنالیزی که از رشته دومم بدست آوردم سپاسگزارم.5.بخاطر تمام حس‌های خوب و علم و توانایی‌ای که از رشته دلخواهم در دانشگاه کسب کردم سپاسگزارم.6.بخاطر نمره‌های خوبی که در سراس
فهرست ده چیزی که بخاطر شان سپاسگزارم:1.به خاطر هدیه‌هایی که طبیعت هر روز به من میده سپاسگزارم.2.بخاطر آب سالم لوله کشی که در دسترسمه و برای خوردن و پاک شدن و دور شدن از بیماری ازش استفاده می‌کنم سپاسگزارم.3.بخاطر برقی که توی سیم‌کشی خونه هست و من ازش استفاده می‌کنم و ارتباط با جهان برقرار می‌کنم و خونه‌ام رو روشن می‌کنه سپاسگزارم4.بخاطر خوراکی که می‌تونم هر روز بخورم سپاسگزارم، بخاطر همین مقداری هم که در دسترسمه سپاسگزارم.5.بخاطر این که آ
روش اول آشنایی با داستان نویسی با شرح وقایع روزمره: هر شب در پایان روز از کودک و نوجوان بخواهید داستان آن روز را برای شما تعریف کند. یک رکوردر یا دوربین فیلمبرداری روشن کنيد و اجازه بدهید تا کودک‌تان کل اتفاقاتی که در روز افتاده را تعریف کند. در ابتدا ممکن هست در بخاطر آوردن اتفاقات و کنار هم چیدن آنها مشکل داشته باشد، برای همین شما پرسش‌هایی را مطرح کنيد. برای مثال بپرسید، ” امروز صبح اول از همه بعد از بیدار شدن چه کردی؟ توی مهدکودک چه کارد
فهرست ده چیزی که بخاطر شان سپاسگزارم:1.بخاطر توانایی شفا دادن از طریق ذهنم که من را در نود درصد اوقات بی‌نياز از دوا و دکتر و بیمارستان می‌کنه و از این طریق آزادی و قدرت زیادی به من بخشیده سپاسگزارم.2.من سالها پیش هم این تمرین را انجام داده بودم، بخاطر این که لیست امسال ام با لیست سالهای قبلم بسیار متفاوت هست، بخاطر این رشد سپاسگزارم. سالها پیش اولين چیزهایی که به ذهنم می‌اومدند، داشته‌های ظاهری‌ام بودند. 3.بخاطر کتاب‌هایی که در دسترس داش
فهرست ده چیزی که بخاطرشان سپاسگزارم‌:1.بخاطر دانشگاه آخری که رفتم و تمام چیزهای جدیدی که یاد گرفتم سپاسگزارم. 2.بخاطر این که توانایی مالی‌ام کمابیش بهم اجازه می‌داد که در آن شرایط و موقعیت سختی که داشتم به دانشگاه بروم و برای مدتی کوتاه حالم را فراموش کنم، خوشحال باشم و بخندم، چالش ذهني و فکری داشته باشم، سپاسگزارم.3.برای سطح علمی دانشگاه آخری‌ام سپاسگزارم. 4.برای تمام اساتید شگفت‌انگیزی که در آن دانشگاه باهاشون آشنا شدم، سپاسگزارم.5.بخا
سیدحمید فرد داستان کوتاه ."لیوان" - صدایی از پشت سرم گفت : شکست ؟ گفتم : آره گفت : آقا سید ، غم به دلت راه نده همین فردا یه دونه خوشگل واست میارم ، یه دسته دار ماماني . -------؛--------؛-------؛------- - دقیقا یادم نيست چن ساله بودم . چشم و گوشم باز بود . مادر خدابیامرزم دستم رو گرفته بود و کشون کشون تو راهرو بیمارستان دنبال خودش می کشید . از همون بچگی از بوی ضد عفوني و خون بدم می اومد . دکتر و پرستارها رو که می دیدم حالم به هم می خورد .بدنم یخ می
عناصر داستان عناصر داستان اجزای بنيادین تشکیل دهنده داستان هستند. هر داستانی برای شكل‌گیری خود از ساختار و عناصری تشكیل می‌شود كه با هنرمندی و خلاقیت داستان‌نویس به صورت یک داستان کامل، ظهور و نمود می‌یابد و داستان‌نویس با كمک این عناصر به آفرینش پیكرهٔ داستان می‌پردازد. داستان كوتاه از عناصر مختلفی تشكیل شده است كه عبارت‌اند از: طرح موضوع درون‌مایه شخصیت و شخصیت‌پردازی زاویهٔ دید پیرنگ صحنه گفت‌وگو لحن فضا زبان زمان مكان حادثه سب
بخاطر میخی، نعلی افتادبخاطرنعلی، اسبی افتادبخاطر اسبی، سواری افتادبخاطر سواری، جنگی شکست خوردبخاطر شکستی مملکتی نابود شدو همه این ها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود.پی نوشت:خوب آدم گاهی یک جوالودوز به خودش بزنه
فهرست ده چیزی که بخاطر شان سپاسگزارم:1.بخاطر چشم‌ها و بینایی‌ام سپاسگزارم. سپاسگزار تمام چیزهایی که می‌بینم. سپاسگزار دقت بینایی‌ام هستم. 2.بخاطر بیني و حس بویایی‌ام سپاسگزارم. سپاسگزار تمام بوهای خوبی که استشمام می‌کنم. سپاسگزار سریع متوجه شدن منشا بوهای هشدار هستم. 3.بخاطر زبان و حس چشایی‌ام سپاسگزارم. سپاسگزار تمام مزه‌های بی‌نظیری که می‌چشم و خوراک‌های خوشمزه‌ای که بخاطر این توانایی می‌توانم بپزم. 4.بخاطر دهان و لب‌های زیبایم
طرح سوال
یك داستان درمورد شتر حضرت صالح در قرآن آمده كه در آن خدا بخاطر گل روی یك شتر! یك قوم را به عذاب الهی دچار میكند.این داستان به چندین شكل در قرآن بیان شده كه  با هم متفاوت است!!ا
 

پاسخ:
 برای روشن شدن موضوع  احتیاجی به تفسیر نيست بلکه مراجعه به معني صحیح آیات  کافی است.
بیایید معني  آیات مربوط به داستان قوم ثمود و عذاب ایشان را مرور کنيم:
 
 -----------------------------------
73 اعراف –و به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم گفت ای قوم من! خدا را بپر
   معلمم در 13 سالگی سوالی پرسید و گفت انتظار ندارم بتواني به سوال من پاسخ دهی ؛  اما اگر در 50سالگی هم نتواني  پاسخی  برای آن بیابی حتم  بدان که زندگی  را ضایع کرده ای سوال این بود:  بخاطر چه چیزی باید از شما یاد کنند ؟ کمی فکر کنيم . واقعا بخاطر  داشتن چه شاخصه ای از ما یاد خواهند کرد ؟!
سعی میکنم فضای زندگی رو شاد کنم بخاطر دخترکم و بهارم چون خودم رو بابت تمام حس های زندگیشون مسول میدونم.از امروز خودم مسول شاد بودن و خندیدن و گریه کردن خودم هستم و نه محمد.هرموقع پایه بود و کنارمون بود از وجودش استفاده میکنيم مثل یک دوست که گاهی میتونه کنارت باشه اگه هم نتوست که به مبارکم خخخخخخ خودمونو عشقهبهارم قول میدم تا اخرش کنارت باشم و تمام حس هایی که بخاطر سادگی من تجربه کردی جبران کنم.قول میدم تا استقلال مالی و عاظفی از ادم های ب
فهرست ده چیزی که بخاطر شان سپاسگزارم:1.اول بخاطر آگاهی امروزم سپاسگزارم. آگاهی ای که بخاطرش زحمت بسیار کشیدم و سختی‌های زیادی را متحمل شدم.2.بخاطر این که با تمام مشکلات زیاد مالی ای که داریم اما می‌تونم در خانه بمونم، هرچند نمی‌دونم تا کی می‌تونم ادامه بدم، اما بازهم سپاسگزارم.3.بخاطر این که حسادت هیچ وقت جزو مشکلات من نبوده و مانعی برای قلبم نمی‌شده، برای قلبی که  همیشه خیر و خوشی و عشق در زندگی دیگران خواسته، برای این بی‌نيازی،  بسیار ب
شبی که موش کوچولو بیدار ماند داستان شبی که موش کوچولو بیدار ماند از این قراره که یه روزی روزگاری یه موش کوچولو بود که با خونواده اش توی یه دشت بزرگ و سرسبز زندگی میکردن. موش کوچولو ده تا خواهر و برادر دیگه هم داشت و با مامان موشه و بابا موشه خوشحال و راضی زندگی میکردن. اما موش کوچولو یه مشکل کوچیک داشت، اونم این بود که شبا به موقع نمیخوابید. تا دیروقت بیدار میموند. بخاطر همینم صبح ها نمیتونست مثل خواهر و برادرهاش به موقع بیدار بشه.
سعی کنيم تکالیفی که برای عید به دانش آموزان میدهیم در قالب داستان نویسی، داستان گویی و داستان سرایی باشد . برای مثال از دانش آموزان بخواهیم خاطرات روز عید و یا سیزده بدر را به صورت داستان بنویسند. و در نهایت داستان خود را به صورت کتابچه تزیین کرده و بعد از عید به کلاس گزارش دهند . نمونه دیگر اینکه یک داستان مناسب با سن خود بخوانند و خلاصه آن را یادداشت کنند و با برای اوليای خود تعریف کنند. 
میخوام یه داستان کوتاه و کوچیک بنویسم،داستان این روزامون؛این روزاتون،داستان اسارت،زندان،درد،سردرگمی،داستان عروسکو خیمه و شبای پر از دست سیاه!صدای سوت و تشویق نخراشیده خیل سیاه و سفید کوچک ها و بزرگ ها،چنان شلاق نامرعی مخمل سرخ فام صفحه را پاره کرد.عروسک های خیمه شب بازی،داستان غم بار خود را با رقصی تلخ شروع کردند
تنهایان مغروق نگار قلندر مردی بی‌نام‌ونشان به موجودی غریب و ناآشنا تبدیل شده. آکسولُتل» داستان مسیر این مسخ‌شدگی است. در ابتدای داستان راوی اعلام می‌کند که حالا یک آکسولتل است و با این جمله دو پرسش مهم را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. آکسولتل چیست و راوی چطور به آن تبدیل شده است؟ نویسنده مسیر پیشرفت داستان را به خوبی طراحی کرده است. او پس از ایجاد تصویری ناملموس در بند اول داستان و برانگیختن حس کنجکاوی خواننده، در ادامه‌ داستان را با تصاو
بعد از هر نمازم دعای فرج و شهادت میخوانم و انت سمیع البصیر
و تو محبوب ترین فرمان میدهی كه بخاطر تو ببخشم و تو میخواهی بخاطر تو صبر كنم
یادم باشد كه وصبر لحكم ربك چرا كه تو تحت مراقبت و حفظ ما هستی
یه وقتایی به زندگیم فکر میکنم به داشته هام ، به چیزایی که داشتم و دارم و خواهم داشت .به چیزایی که برای به دست آوردنشون تلاش میکنم . همیشه
به چیزایی که داشتم افتخار کردم و رازی بودم اما میبینم هستند آدمایی که
خیلی بیشتر از من دارن اما هیچ لذتی از داشته هاشون نمیبرن و قانع نيستن
.صبح با تمام وجودم از خدا تشکر کردم بخاطر داشته هام . بخاطر پدر و مادری که هیچوقت نذاشتن حسرت نداشتن چیزیو بخورم . بخاطر زندگی خوبی که دارم .بخاطر عشقی که پدر و ماد
های گایز یه داستان اوردم توپ خب با افتخار معرفی میکنم داستان مرگ بله درست حدس زدید این یه داستان عاشقانه نيست بلکه یک داستان ترسناک وغم انگیز است خب بریم سراغ معرفی ها نام داستان:داستان مرگ ژانر:غمگین،ترسناک تعداد شخصیت های اصلی:۸تا تعداد شخصیت های فرعی:۱۰تا بیوگرافی ها: نام:مرینت دوپان چنگ سن:۱۴سال اخلاق:مهربون،شجاع،باهوش،شوخ و گاهی جدی نام:آلیا سزر سن:۱۴سال اخلاق:مهربون،شجاع،شوخ نام:جني ویکتوریا سن:۱۴سال اخلاق:مهربون،خجالتی نام:نل سن:
کتاب آه ای مامان» یازده داستان کوتاه دارد. اکثر داستان های این مجموعه، راوی اول شخص دارند. این کتاب به زندگی آدم هایی که به سر حد جنون رسیده اند و سعی دارند به نوعی به آرامش برسد با زباني روان کاوانه می پردازد. داستان ها اگر چه ناپیوسته اند اما کودک، مادرها و پدرها در هر داستان گوشه ای از زندگی آدم ها را بازگو می کنند. این مجموعه داستان محتوای ثابت دارد اما در فرم های متفاوت تکرار می شود. که نوعی تنوع به خواننده می بخشد.
سلام دوستان. با عذر تاخیر ، داستان ابر صورتی را بعد از چهار سال دوباره خواندم. راستش بار اول خیلی بیشتر لذت بردم. داستان برای یک بار خواندن خوب است و بار دوم چیز تازه ای را به خواننده نمی دهد. نویسنده به گفته ی خودش در ابتدا می خواسته رمان بنویسد اما بعدن منصرف می شود و داستان بناچار در سطح باقی می ماند و عمق پیدا نمی کند. هرکدام از ما چندین بار بوف کور یا مسخ کافکا را خوانده ایم و هنوز هم می خوانيم.
فیلم مورد علاقه ام بود چند سال پیش وقتی توی اوج ناامیدی بودم این فیلم رو دیدمیکی این خیلی خوب بود بخاطر داستان جالبش به خاطر فضای نسبتا جالبش و بازیگرای فوق العاده اش واقعا اون روزها که ناامید بودم این فیلم بهم امید دادامیدوارم بتونم بازم ببینمش . Friend with benefits 
این داستان یه داستان کاملا متفاوت از یه زندگی متفاوته . شاید همه فکر کنن زندگی خودشون در بدترین حالته اما بدونين شماها همیشه چیزیو دارین که بخایین بهش تکیه کنين اما پسر داستان ما همونم نداره . اینکه پدر و مادر داشته باشی و یه ابجی که هیچوقت ندیدیش و توی پرورشگاه بزرگ بشی و اینکه پدرت موتاد باشه و فقط توی خوشی هاش بیاد از پرورشگاه برت داره و ببره تفریح و تنها خاطراتت ازش فقط اندازه 1 ماه باشه .
 لایدا دیویس را در دنيای داستان نویسان کوتاه‌ترین خطاب می‌کنند چون کوتاه‌ترین داستان‌های کوتاه را می‌نویسد به طوری که حتی بعضی از داستان‌هایش از یک جمله هم فراتر نمی‌رود. از ویژگی‌های برجسته دیویس تعدد کارهای او است و معمولاً داستان‌هایش را در دو یا سه صفحه تمام می‌کند. او تقریباً سالی دو مجموعه کتاب از داستان‌های کوتاه خود منتشر می‌کند و تنها نویسنده زنده آمریکایی است که در کشور انگلیس طرفداران بی شماری دارد ولي خودش در نيویورک ز

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی کمپانی چرو