نتایج جستجو برای عبارت :

سه دقیقه در سکوت

یکی از بهترین راه های پیام رسانی در سکوت جلسات است متاسفانه شاهد صحبت اعضا در زمان برگزاری جلسات هستیم علت در چیست عدم آگاهی از این موضوع که سکوت بخش مهم و ضروری فضای در جلسات است کوچک بودن فضا و نشستن افراد در نزدیک هم وسوسه صحبت با دیگران را تشدید میکند عدم استفاده از سخنران در مورد وم حفظ سکوت در جلسات بهر روی جلساتی که سکوت در آنها برقرار است محیط بهتری برای تازه واردان خواهد بود امید است که اعضا بیشتری جهت انجام دعا و مراقبه به
ترجیح میدم سکوت کنمببینم چیکار میکنیتو نبودی من چ رفتاری کردممن نیستم ببینم تو چ میکنیسکوت میکنمببینم دیگه چیا میخای بگیببینم تحملتوببینم کاراتوببینم اخلاقتوسکوت گاهی خوبهتا ببینی طرفت چند مرده حلاجه
 مهر رفت. ابان رسید مهر مهر مرا یاد حرفت می اندازت میگفتی مهربان مولی مهربانویم نشدی!! نشدی.!اما هنوز .نهابدی مهرت به دل دارم تو سکوت میکنی چشم هایت ولی با من چقدر مهربانندتو سکوت میکنی ولی لبانتحرف ها دارند تو سکوت میکنی اما ضربان قلبت اهنگ مهر مرا دارند تو سکوت میکنی موهایت اما دستانم را فریاد میزنندتو سکوت میکنی صدایت اما مرا به کنارت میخواند تو سکوت میکنی اما دلت سکوتم را میخواهد به وقت نفس کشیدن در کنارت تا نسیم دلنوازت ر
تنها بودیم در دورترین نقطه شب بسیار دیدیم، بسیار گذر کردیم، بسیار بودند. اما هیچ! سکوت بود و سکوت بود و سکوت و تنها نور! پس از آن بسیارها؛ یک صبح چشم گشودیم و اینجا بودیم! حالا اما دلمان برای سکوت تنگ می‌شود، برای نور، و برای هیچ! اما از همیشه تنهاتریم!
به درجه ای رسیدم ک از حرف زیاد فقط سکوت میکنم سکوت سکوت سکوت باورم نمیشه منی که معروف بودم ب پرحرفی و اینک هیچ وقت حرفام تمومی نداره، حالا دیگه حوصله ی کلمه حرف زدن یا نوشتن رو ندارم  چه تلخچه روزگاریع واقعنگاهی فک میکنم نهایتش اینه که چار روز دیگ میمیریم حالا مگ مهمه ب عشقت برسی یا ن  امشب از بس گریه کردم و هی خواسم خودمو کنترل کنم و اشکامو سریع پاک کردم، رفتم جلو آینه دیدم چقدر پشت چشمم و دور و پایین چشمم وحشتناک خون مرده و سیاااااه شده حا
عزیزترینم ، با ارزش ترین حس زندگی ام ، سکوت فقط صحبت نکردن نیس ، سکوت فقط آروم بودن نیست ، سکوت فقط نگاه کردن و دم نزدن نیست گاهی سکوت را صحبت عقل بدان ،  بعضـى ها گــریه نمى کنند اما از چشم هاش معلومه که اشــکى به بزرگى یک سکــوت ، گوشه چشماش به کمــین نشسته نفسم ، گاهی دلت اونقدر میگیره که مجبوری تمام بغضت رو با سکوت دفن کنی و این شده یکی از اصلی ترین کار این روزهای خاکستری من ،،،،،،، فرزانه ام ، نازنینم ، ای همه ی ناز من ، جانم به فدات ، در
سکوتتو را انسی عجیب است با سکوت!!آنوقتها سکوتت را نشانه ی رضا میدانستم! سکوتت نشکست ، امّا با رفتنت من شکستم .حالا ،تو فقط در رویاهای شبانه ام حضور داری ،نمیدانم چرا در رویاهایم هنوز سکوت بر لب داری ؟!
سکوت غیر دلالت کننده بر تقریر سکوت غیر دلالت کننده بر تقریر در مواردی نیز سکوت، دال بر رضایت نبوده و مجوز عمل انجام یافته محسوب نمی شود؛ از جمله جایی که سکوت همراه با اظهار علایم نیتی مانند رنجش و ناراحتی و خشم و کراهت بوده و با به دلایل دیگری سکوت صورت گرفته باشد.
کنارمی و من بی تاب نزدیکی و من دور را میگردم در بینابین این فیلم که میبینیم من فقط غرق آن نقش تیره هاج و واج میشوم و اصلا نمیدانم چه شد داستان خود ما از آن ندای فال ما از تپش های پی در پی از صدای ساز تو از سکوت زیر نور ماه از آن عشق داغ چه ماند
سکوت اگر به سخن در بیاید همه چیز تغییر می کند، من از مستبدها و زورگوها به مراتب کمتر از کسانیکه که از روی ترس سکوت می کنند، می ترسم، ترس ابتدا حرکتی از روی نا آگاهی و نشناختن بوجود میاد و در صورتی که ادامه پیدا کند تبدیل به یک رفتار و در پایان به خرافه و جهل تبدیل خواهد شد و جاهل و نادان ابزاری می شوند در دست زورگوها، ترسوها اگر با ترس خود در بیفتند و به سخن درآیند همه چیز تغییر می کند، در درازای تاریخ برج و بارو و کاخهای بلند فرو ریختند چه رسد ب
آمده بود. آمده بود همین حوالی و نیامده، نرسیده بار و بُنه را جمع کرده بود که حسادت بیخود، که نتیجه‌گیری‌های بی‌حاصل که دیدم باز همان حدودِ هیچ و پوچ داشتم پرسه می‌زدم. که باز داشتم سردرد می‌گرفتم و با تیک گرفتن‌ها مردمک چشم در حدقه می‌چرخاندم. و از آن‌ها که نباید عصبی می‌شدم. سکوت می‌کردم و سکوت می‌کردم‌. وعده‌ام پوست لب شده بود و خونِ جگر. آهِ فراوان و آخِ گیرا. جدول مندلیف و لغت‌نامه دهخدا. سبک تو و راه من. نازِ تو و عشق من. درد تو و در
تو رفتی و غم نشست بر غزل های شعرم رخت بر بست شادی عاشقِ مانده در شعر تنها شد شد بی معشوق . انگار آمده بودی که بروی میلت نبود در هوای غزل هام نفس کشی . همیشه شاعر عاشق بود تو فقط خواندی و شنیدی دم نزدی که یاری نگفتی که میمانی تا ابد تا لحظه شکفتنمان سکوت بود و سکوت بود و سکوت تو رفتی ولی امان از این دل هنوز سردرگم کلاف دلتنگی ام هنوز مانده ام غفلت از من بود یا بی وفایی تو چه شد آخر که چنین گَرد تنهایی نشست بر دل .
دیروز برای اولین بار بعد از قرنطینه الف و هلیوم رو دیدم. الف یه جورایی صمیمی ترین دوست منه و هلیومم از اون دوست عزیزاس برام. راستش دلم خیلی تنگ شده بود برای خودمون. برای اینکه باهم حرف بزنیم، یا حتی حرف نزنیم ولی از سکوت بینمون معذب نباشیم. دیدین؟ آدمای کمین که آدم میتونه از سکوت باهاشون لذت ببره. من از سکوت بینمون لذت میبرم. از اون لحظاتی که باهم حرف میزنیم راجب چیزای عجیب جدید و هرکدوم چند ثانیه بینش به فکر فرو میریم.
شعری خواهم نوشت از جنس درد و رنج از جنس زجه مادران در میان هیاهوی شهر شعرم غیرت است شعرم صدای شکستن سکوت شعرم صدای گسستن زنجیر . خواهم نوشت من تمام شدم در شروع دیگری خواهم نوشت تبسم من بر جلاد فروریختن قدرت پوشالی شکست بت شیشه ای خیال خام . من به تقدیر معتقدم وقتی سکوت میکنم من به تغییر معتقدم وقتی سکوت را میشکم دیروز از کوچه ای میگذشتم
انشای کسی در سکوت فریاد می‌زند تقدیم به شما عزیزانکسی در سکوت فریاد می‌زندای غصه مرا دار زدی خسته نباشی آتش به شب تار زدی خسته نباشیای غصه دمت گرم که در لحظهٔ شادیبا این رگ من تار زدی خسته نباشیای غصه عجب زخم زدی بر دل زارمبا شوخی و با خنده زدی خسته نباشیای غصه عجب.این عجب نیست. چه عجب؟!عجب آن است که چش بیند و دل باور نکند.عجب آن است که دل بشکند و یار باور نکندوبلاگ HAKIMAN
گوینده: اکرم پریمون ناشر صوتی: آوانامه ناشر متنی: انتشارات ققنوس مدت زمان: 06 ساعت و 02 دقيقه کتاب پایان دو قرن سکوت» که به همت امیرحسین حاتمی » گردآوری شده‌است به دوران حکومت طاهریان و تلاش و کوشش ایرانیان برای بازپس‌گیری هویت و فرهنگ خود بعد از دو قرن سلطه اعراب می‌پردازد. کتاب حاضر بیان‌گر این مسئله است که چه اقداماتی صورت گرفت تا بستری برای رهایی از سلطه استعمار آماده شود. به عبارتی این اثر روایتی است از تلاش ایرانیانی که می‏ خواستند
سیمین دانشور؛ نویسنده، مترجم و همسر جلال آل‌احمد سکوت همیشه به معنای رضایت نیست .! گاهی یعنی خسته‌ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی‌دهند، توضیح دهم .! http://khaneyeminajoon.blogfa.com/ کانال تلگرام من: https://t.me/khaneyeminajoon
سکوت که می کنم عشق فریاد می زند لبخند که می زنم از سینه ام شرحه شرحه درد می زند بیرون ! مویه که می کنم فرشته عشق کنارم می نشیند و با دستان پر مهرش سکوتم را پاک می کند فریادم را پاک می کند لبخندم را پاک می کند گریه ام را پاک می کند آنگاه من پاک پاک پاک می شوم از تمام اشتباهات عالم و باز دوباره اشتباه می کنم و عاشق می شوم مثل پدرم آدم و باز سکوت می کنم و باز فریاد می کشم و باز لبخند می زنم و بازمویه می کنم و باز درد می کشم ! این است سرنوشت من ! ♫♫♫ شعر و
حالا دیگه باید راستشو بگم. هنوز بعد از این چند سال واقعا برام عجیبه که زندگی بیرون از خانه اینقدر آدم رو تهی می کنه. عقب و پیش رو تهی به نظر می رسه. این احساس بی کیفیت بودن ریسمان افکار و ایده ها ویران کننده است. انگار به یه لرزش کوچیک نیاز داره که همه ریسمان نحیف فرو بریزه. یواش یواش ایمان میاری که فایده ای نداره ریسمان بافتن، بیهوده است وقتی مطمئنی باز هم به هیچ می رسه. پس دیگه شروع می کنی در سکوت و فضای تهی زندگی کنی. همین مرحله، چیزی که الان تو
وقتی سکوت میکنم یعنی موافقم؟ نه،نیستم. من وقتی موافق باشم سکوت نمی کنم،میخندم. دهانم را باز میکنم و میگویم بله،موافقم. اما سکوت، میدانم که نمیکنم.شاید آن روز هم سکوت کرده بودم که فکر کردی با رفتنت موافقم. ساکت نشسته بودم و چمدانت را می بستم. موافق نبودم، فقط ساکت بودم; و تو بدون من رفتی. پ.ن: داستان سه دختر که موازی باهم پیش می رفت. یه کتاب پر از دخترونگی.
نمی‌توانم حرف بزنم. میدانم با حرف‌نزدن در معرض اتهام قرار می‌گیرم اما باز نمی‌توانم حرف بزنم. در من آلودگی و کثافتی است که باید زدوده شود و گمانم این است که این کار از سکوت بر می‌آید. مرهم این درد که نشانه‌ای ندارد سکوت است. راه‌های زیادی را رفته‌ام، لااقل به زعم خودم، و این لابد آخرین راه چاره است.
سلام دنیام من همیشه به کسانی که دوستشان دارم نمی اندیشم ولی ادعا میکنم که حتی وقتی به آنها فکر نمیکنم هم، دوستشان دارم. این جمله رو تو مقدمه کتاب بیگانه کامو که سارتر نوشته خوندم امروز . قشنگ بود و تو را یاد آوردم. آری! قدرت دوست داشتنت آقدر هست، که به من قدرت میدهد که هر روز بیشتر دوستت بدارم. با تو هستم و خواهم بود، هر چه پیش آید خوش آید. آنقدر دوستت دارم که با هجمه کلماتی که به ذهنم هجوم آورده اند تا از دوست داشتنت بنویسم، اطمینان دارم که  مطم
متن مداحی سکوت عین سکوت است بی همانند استحاج سید مجید بنی فاطمهشب ولادت پیامبر و امام صادق 17 ربیع 1394 سایت مُهجَه ارائه دهنده متن مداحی – اشعار مداحی - اشعار نوحه - متن نوحه – متن اشعار مداحی در تمام مناسبتهای مذهبی به صورت فایل وُرد از تمام مداحان مطرح کشور به صورت کامل با لینک مستقیم متن مداحی سکوت عین سکوت است بی همانند است سکوت عین سکوت است بی همانند استکه پیشوند ندارد بدون پسوند استزبان رسمی اهل طریقت است سکوت
به نام خدا رو پشتم کلی جای پاس، استخوان هایم از درون ترک خورده ، روی قلبم هزار تا زخم و حرف ، دیگه ابنجا ترانه نمی نویسم شعر و ادبیات روز نوشت هرچی جز ترانه ، دیگه وقت نوشتن کتاب ،و با همه عشفی که به نوشتن ترانه اینجا داشتم دیگه تو صفجاتم ترانه نمی نویسم .
خاموش شو، خموش! که در ظلمتاجساد رفته‌رفته به جان آیندوندر سکوتِ مدهشِ زشتِ شومکم‌کم ز رنج‌ها به زبان آیند.بگذار تا ز نورِ سیاهِ شبشمشیرهای آخته ندرخشد.خاموش شو! که در دلِ خاموشیآوازشان سرور به دل بخشد.خاموش باش، مرغکِ دریایی!بگذار در سکوت بجنبد مرگ. شاملو
به دنبال چه می گردید؟ آیا چیزی در من ست؟ نگردید.! منکه نابوده رفته ام از دست از هم پاشیدم خسته شدم،نیست دار و نداری در پاتک این شیاد شب های پلید این تاریکی هست که برایم مانده شمرده سکوت شب های من آیا نمی شنوید؟ . . به دنبال چه می آیید؟ بروید آنجایی که صبح روشن ست جیک رنگینه گنجشک های مست به گوشتان می رسد به آنجایی که سر راست می کنند شادی ها غم ها دیر می رویند سبزانه گهی هست زیبا، نه اینجایی که غمگین دلی با من ست سکوت و خر خفه شدن و مشت هایی که به دی
نمکی وزیر بهداشت در افاضاتی به ساحت مقدس حضرات معصومین علیهم السلام و ایام شهادتشان بی حرمتی کرد.اگر خون شهیدان کربلا نبود تو بر مسانید میهن اسلامی نانخور نبودی. شما با عملکردتان مردم را افسرده کردید نه اشک بر اباعبدالله اشک بر اباعبدالله است که جبهه مقاومت را روزبروز جلو می برد نفرین بر شما و اصنافتان و تاسف بیشتر اینکه عده ای سکوت کردند مخصوصا آنهایی که ازشان انتظار سکوت نبود.  
امروز رفتم والیبال ثبت نام کردم . یکی از بچه ها که دوماهه باهاش آشنا شدم میگفت چرا انقدر ساکت شدی؟ چرا انقدر تو فکری ؟ بهش گفتم شاید درونم یهو انتخاب کرده ساکت باشه ولی آدمای برون گرا دووم نمیارن و آخرش برمیگردن به حالت قبلشون. تو دلم گفتم" با یه خورده دعوا کردن با خودم تونستم سکوت کنم" سکوت خیلی خوبه . میدونین چرا؟ دلایل خوبی دارم براش .
دوست دارم شاعر باشمکه وقتی شعرم نیایددر امتداد این خط های سپیدو جاده های بی انتهافقط شاعر باشمکه در این راه هزار بار رفته و برگشتهچنان شودکه در ازدحام تب نبودنتبرای چشمان توسکوت بخوانمو خیره خیرهمردمان شهر پشت دریا رابه بکارت معتاد کنمو بدینسان استکه تو ترک میشویمن گمخیال دست هایت هم
شب نهان عجیبی دارد در هزارتوی سکوت خویشتنی دارد سپید شب پاسبانهایش گامهی کشدارو صدایی پژواک وار دارند شب گلویش از خواندن خطوت سکوت درانتهای سرک کشیدنهای ستارگان دورگه میشود شبها وقتی به نیمه میرسد حتی صدای سگها هم دورگه میشود صدای روباه ها فرجام مرغ هارا به چالش میکشد فاراب خ-ق

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

ايل بزرگ هزاره (ايل اركوازي بولي) درمان با طب اسلامی