نتایج جستجو برای عبارت :

هرکه درکش بیش دردش بیشتر یعتی چه

دل کندن سخت است. آدم تا جوان تر است راحت فراموش می کند. یا شاید دردش می رود ته مه ها و بعدتر رسوب می کند توی قلب و اینها. خلاصه اینکه سن که بالا می رود آدم بيشتر دردش می گیرد انگار. هفت سال شده که مرده ای. اما هنوز چیزی هست که من را یاد تو بیندازد. یک نوشته. یک خاطره. یک عکس. آه پسر. مردن چقدر دردسر داره!چقد مزخرف می نویسم. 
هرکه پیشانیه او زخم شده مومن نیست
مومن واقعی آن است که الگو باشد
آن زبان درخور ذکر است که حقگو باشد
هرکه پیشانیه او زخم شده مومن نیست
پیروادی شدن ای دوست! به سال و سن نیست!
دین تسبیح و مناجات و محاسن دین نیست!
به خدای تو قسم پیرو دین خودبین نیست!
دین کجا گفته که همسایه ی خودرا ول کن؟
دین کجا گفته که دل راز خدا غافل کن!؟
دین کجا گفته که چون کبک ببر سردربرف؟
دین کجا گفته فقط مغلطه باشددر حرف؟
 
به نام مهربانترینزهی سعادت که هیچ و هیچ جانداری پیدا نشد تا به ندای "هل من ناصر"  من جوابی آشنا بده و حرف بزنه. بجز عمو عباس عزیزم !!!!من ازتون عمو جان متشکر و سپاسگزارم . . .سال 92 آمد و من بزرگ شدم. منیره 29 ساله شد!!! اما در سکوت و خاموشی . . .بزرگ شدم چون این اولین تولد در عمرم هست که چنین ساکت و خاموش آمد و رفتالبته اجازه ! نه یه اتفاق خوب بود. لاله ی عزیزم بعد از سه سال اومده بود و من جونم و لاله رفتیم ناهار رستوران احسان . خب من دلم درد می کرد و
می شد کمی محکم شوم تا خانه بودن رادر چشم های یک پرستو لانه بودن رااما پس از تو یک کلید خورده در قفلمسخت است درکش کن کمی دندانه بودن رایک روز بی تو.هفتصد و پنجاه سالم شدرستم منم که زنده کرد افسانه بودن رادور تنم هی می‌تند این زندگی تار استدر پیله تمرین می‌کنم  پروانه بودن راتا مزه ی غم را بفهمم عشق یاری کردتصمیم دارم پر کنم پیمانه بودن رااز چشم های تر دلم خون است حالا کهدارم  تظاهر می‌کنم بی شانه بودن راهر عابری می آمد و از پیش من می‌رفتاین
با صدای بلند زندگی نکنید.مدت زیادیست از فصای مجازی به خصوص اینستاگرام تنفر زیادی دارم، دوست ندارم نه پستی بگذارم و نه پستی را ببینم.البته پست که چه عرض کنم، بهتر است بگویم مانور تجملگرایی.مانوری که هرکه بيشتر عکسهای لاکچری بگذارد برنده است، هر که بيشتر از لحظات خصوصی اش پست بگذارد برنده است، هرکه بيشتر دل بشکند و آه مردمی را دراورد برنده است.نمیدانم هنگام گذاشتن این پستها و عکسها کمی فکر میکنند که این عکس گذاشتن از سفره و شب یلدا و مساف
یادداشت/ حسین شریعتمداری هرکه بی‌روزی است روزش دیر شد
چرا امام راحل ما در اوج اقتدار بلوک کمونیستی شوروی سابق خطاب به گورباچف می‌فرمود از این پس كمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ ی جهان جستجو كرد» یا این قرن، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران است» و. کدامیک از پیش‌بینی‌های خمینی‌کبیر تحقق نیافته است؟ و کدامیک را از پیش خود گفته است؟!
 حسین بيشتر از آب، تشنه‌ لبیك بود، افسوس كه به جای افكارش زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.»   دکتر شريعتي بار دیگر ماه محرم از راه رسید و شور حسینی در بین مردم کشورمان به وفور خواهیم دید.اما شعور حسینی افسوس که یا نمیبینیم یا به ندرت می شود دید.از امام حسین چه درسی گرفتیم ؟؟ اصلا درسی گرفته ایم؟ چه پیامی از عاشورا گرفتیم ؟ اصلا پیامی گرفته ایم؟بزرگترین درد امام حسین را تشنگی اش معرفی کردند اما افسوس که بزرگت
ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را رسیده است به جای کار که تاج کیانی کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردو تفو . به کام تو گردد سپهر بلند دلت شاد بادا تنت بی گزند . توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل پیر ، برنا بود
شب آخر مهر ماه هوا بدجوری بارونیه با هر آسمون قرمبه انگار خونه می لرزه مهر همه ی بغضش رو گذاشت واسه شب آخر بدجوری دلش پره از آدما داره سبک میشه منم این جام تنهام پیش خودمم دارم به درد دلاش گوش می دمفکر نکنم شنونده ای به غیر از من داشته باشه آخه من بهتر می تونم درکش کنم .#سایه_من#تنهایی#مهر_من#عشق_تو 
می‌گویند که در روزگاران قدیم پادشاهی بود که در اثر بیماری در می گذرد. قبل از مرگ وصیت می‌کند چون وارث و جانشینی نداشته، فردای آن روز اول کسی که وارد شهر شد را بر جایگاه قدرت بنشانند و او را پادشاه جدید شهر معرفی کنند. فردای آن روز مردم و امرا دستور شاه درگذشته را بر سر می‌گذارند و گدایی را که در تمام عمر تنها اندوخته‌اش خرده پولی بوده و لباس کهنه‌ای، به عنوان شاه معرفی می‌کنند و او را بر تخت پادشاهی می‌نشانند. روزها می‌گذرد و این گدا که ح
زندگی در اعماق امن است. اما زیبا نیست ماهی هایی که در اعماقند صید نمی شوند اما. طلوع خورشید را نمی بینند کشتی ها را نمی بینند اسبی را که اکنون پا در دریا گذاشت. آن را هم نخواهند دید بله، زندگی در اعماق غم انگیز است. _ رسول یونان خیلی به دلم نشست امیدوارم شما هم درکش کرده باشین.
آدم باید یک دوست خوب داشته باشد همین حوالی هم نشد کمی دورتر کمی هم نشد، خیلی دورتر فرسخ ها دورتر آنقدر که هر چه چشم ریز کنی نبینی اش اما باید باشد، دوست خوبی که تمام توست مهم ترین داشته ی آدم های تنها دوستی که وقتی می افتی به موقع دستت را می گیرد پ.ن: هر که خنده ش بيش دردش بيشتر
یادتونه دیشب گفتم که نمیخوام شبیه اون معلمم بشم ؟ ولی حالا که فکر میکنم هر چه قدر تلخ یا سخت بعدش میشه خاطره ! مثل الانم که دیگه قرار نیست اون کلاس زبان رو تجربه کنم ! شاید دلم تنگ بشه ، شایدم نه .شاید دلم تنگ بشه برای این شب امتحانا و دمنوش ها و چایی های یهویی مامان. شاید . ولی فکر نکنم دلم تنگ شه برای امتحان تاریخی که از کل 110 تا سوال فقط دوتا سوال رو کامل بلدم : اهداف اصلی انقلاب و تاریخ فوت امام به نظرم بازم کافیه نه ؟ به نظرم ولی این تقصیر م
نگاهش کردم.وقتی میگفت همه ی آینه های رو یه جوری تنظیم کرده بودم که از همه طرف اونو ببینم. هجده مهر نود و سه.همون جمعه که فهمیدم دروغههمه چیز دروغه.و میگفتم شیب بی رحم و اشک میچدم از چشمام.از اینکه کاش نمیگذشتم که ازم نگذرید تا همیشه دردش بمونه براتون.برات.تا جرات نکنی هیچوقت تو چشمام نگاه کنی.
و بالاخره واکسن هجده ماهگی پاس شد و تمامممممممم. دو روز و نیم به شدت اذیت بود و پاش درد داشت و تب هم کرد. اما دیروز عصر ساعت 7 به بعد به طرز معجزه آسایی حالش خوب شد و بدو و بدو می کرد. بعنی انگار یه دفعه دردش از بین رفت و انقدر هیجان داشت که دائم می دویید و ذوق می کرد و از شدت ذوقشش شبم خوابش نمی برد!!! خدا رو شکر این استرس شش ماهه من تموم شد و بالاخره این پروژه داون شددیروز به سرم زد تغییراتی توی دکوراسیون خونه ایجاد کنیم. خیلی اذیت شدیم و کمرمون به ف
الان که دارم اینو مینویسم خیلی دلم تنگهبخدا خیلی سختهخیلی سخته عاشق باشی ازش دور باشی یادته میگفتی وقتی بهم فک میکنی قلبت درد میگیرهکاش بهم میگفتی چجوری آروم میشه دردش
1-هرکه بگشاید این معما را رخش ازآب دیده گردد تر ؟ 2- آن چیست که آسمانی سبز ،شهری قرمز وآدم هایی سیاه دارد ؟ 3- عجایب صنعتی ، زرد است وبی جان دواسم زنده دارد ازدوحیوان؟ 4- نه درزمین نه درهوامثل عقیق کربلا ؟ 1-پیاز 2-هندونه 3-خربزه 4-گیلاس
 مامان زنگ زده و بی مقدمه میگه:چرا ناراحتی؟ غصه ی چی رو داری؟و من در حالیکه اشک هامو قورت میدم میگمچه ناراحتی دارم آخه مادر من؟!تو از حال خودت بگو و اون از دردها و غم هاش میگهو من سعی میکنم صدام گرفته و غم آلود نباشه حین دلداری دادنش. امشب برای اولین بار تو زندگی ش ازم عذر خواست که به خاطر مشکل فراموشی ش یادش میره هر شب بهم زنگ بزنه.  
همیشه بهم میگه من دیگه نمیتونم و من دیگه نیستم منو از چی میترسونه؟کی بوده که این بار دومش باشه؟ درکش نمیکنم فقط حس میکنم زمان ارزشمندهنباید سرش ریسک کرد. فقط علاقه حرف نمیزنه استقلال.آرامشزمانسن.موقعیت جغرافیاییموقعیت اجتماعی.سختی کار.امکان پیشرفتزمان لازم. حقیقتا اگر بخوام مهارتی هم کسب کنم شاید وقتش الانه در کنار طراحی کردنمکه میتونم با تمرین سطحم رو ارتقاء بدم
بر باد رفته داستانی است به قلم مارگارت میچل ، نویسنده زن آمریکایی . او به خاطر نوشتن این رمان بسیار زیبا ، در سال 1937 برنده جایزه ادبی پولیترز شد . این کتاب توسط حسن شهباز به فارسی ترجمه شد است . خلاصه داستان داستان دختری است که در تمام داستان به دنبال عشقی می گردد که همواره در کنارش بوده ولی او قادر به درکش نبوده است . او سه بار ازدواج می کند . تجارت بر پا می کند اما همواره دلش پیش اشلی می باشد .
دوستان کتاب خوان من سلام. امیدوارم با کتاب زندگیتون رو عوض کنین. خیلی ممنون میشم که درباره کتاب هایی که میزاریم یا وبلاگمون نظر بدین. نظرتون خیلی برامون مهمه یادتون نره که حتما نباید کتاب را لمس کرد تا بشه درکش کرد"میتونین کتاب های الکترونیکی را با علاقه بيشتری بخونین" خیلی ممنون از همراهیتون.نظر بدین منتظرتونم باتشکر:گروه نویسندگان کوچک
بخشیدن خوبه.اما اگر با آدم کاری کنند ک هرچی ازش میڱدره و کهنه تر میشه دردش بيشتر میشه زخمش عمیق تر میشه.تا میای ببخشی دوباره میبینی کاری ک باهات کردن هنوزم ک هنوزه با اینکه سالها هم ازش میڱدره ولی توی زندگیت دخیله و داره داغونت میکنه چجوری ببخشیمچجوری ببخشیم اون بی معرفتی رو ک جوری زخم زده و نمک پاشیده ک کاری تر از این حرفاست عمق زخمش.بعضیا رو بعضی کاراشون رو نمی تونم ببخشم . .پ.ن حتی این شبهای قدر
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟ گله هارابگذار! ناله هارابس کن! روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی! زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را.
*** طرفه حالی ست که در راه سبکبارتر است هرکه دل بيشتر از عالم فانی برداشت تنهای قمی *** مستان عشق تن به نصیحت نمی دهند از خویش رفته را عبث از پی صدا مزن تاثیری تبریزی *** ما را به مهربانی صیاد الفتی ست ورنه به نیم ناله نفس میتوان شکست درکی قمی *** هرچه می آرد به کف، صرف حریفان میکند بزم دوران را سخاوت پیشه ای چون جام نیست اوجی نطنزی *** درین بازار بشکن قدر خود را که گیتی جنس ارزان می پسندد تنهای قمی *** از خجالت چون توانم سر برآورد از جنون؟ رفتی و در گردن
شب به تندی فرا رسید و احساسات را شدت بخشید تاریکی همه جا را فرا گرفت و تخیلات و اوهام را بیدار ساخت. احساسات به آرامی از هر مقاومتی در برابر نت هایی که من نگاشتم ناتوان شدند در برابر نغمه ی شبانه ای که من ساخـته ام. شب آرام آرام افراشته می شود، این است جلال و شکوه. درکش کن، حسش کن، بیمناک و لطیف. صورتت را از نور پر زرق و برق روز برگیر افکارت را از این نور سرد احساس ناشدنی برگیر و به نغمه ی شبانه ام گوش ده.
میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود. وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند.وی پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور
یه وقتی ایرسهِ آدم دلش ایخهِ که تی نا بوفقط بو دیره ایی مردم که گوشش خو وَ هر جا بوزمون زِر خرده وابیدهِ هَمِی چی منفعت خواهیوفا هم کیمیا وابی تُفِ ایی کار دنیا بوبیا بارون نیا بارون چه فرقی داره سی ایی دلکه باید بُی غم و دردش همیشهِ ری وَ صحرا بوهمش چش انتظارُم تا بیایِ محرمِ دردیمثِ دالوی پیری کهِ تِیَش هم سمت درتا بووَ هر جا تا تِیم کارایکنهِ غم سر دو پا یایهنیابو تا ببینم درد ایی دل هم مداوا بوسرگشته#سهراب_عرب_زاده
آدم ها با هم فرق دارند. یکی هوای زندگی اش که ابری می شود به کنج اتاقش پناه می برد. درمان دردش تنهایی است و سکوت و زمان.دیگری اما دورش را شلوغ می کند.می گوید و می خندد آنقدر که صدای غمش در همهمه و شلوغی گم شود.نه که بی خیال باشد، نه.فقط راه آرامش آدم ها با هم فرق دارد! یکی دوست داشتنش را فریاد می زند .دلتنگی اش را بروز می دهد. از ترس از دست دادن حرف می زند. دیگری اما حتی از عمیق ترین احساساتش به سختی حرفی به میان می آورد.دلتنگی امانش را
من همه نیازم تو همه ناز من دل دادم ،دل دادن از جون دادن هم سخت تره باید درکش کرد تا فهمید ،ولی همه نازی ،من بمیرم دل قشنگت به رحم میاد زیبا،گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید ،ولی سر نیومد،دریابم دیوونه من یه عشقی یه عشق مانا تو مالک قلبمی ترک منزل نکن که خونه دل بی تو نداره رنگ و رویی زندگیم هر از گاهی فقط گاهی نگاهی .عشق بی اعتناییش غرورشم قشنگه اصلا عشق یعنی زیبایی راست میگن عاشق کوره من این کوری رو دوست دارم .عاشقانه من برای تو زیباترین حس دنی
صبور باش که همه چیز ثابت میشه،جمله ای تکراری اما من مقداری تجربه و درکش کردم . زمان و مکان نشونت میدن. سقفی به بلندی اسمون و کفی مثل زمین قسم به سقف بلندت و زمین. قسم به منی (بودن من)من و تویی تو خدا. امشب بعد 2تا 3 سال که تابستون تو حیاط نخوابیدم شب دومی هست که بیرون خوابیدم جای همگیتون خالی. تو این شب دومی یاد اون روزایی افتادم که با اسمون اروم میشدم و بفکر مطالعه درباره ی اسمون و ستاره ها و نجوم شدم تا یه شب که میخواستم برم دانشگاه و دلتنگ دلتنگ

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

نگاهی متفاوت به تاریخ