نتایج جستجو برای عبارت :

يه جاي فيلم دختره کتابي ميبينه که عبا قو رو نشون ميده

داستان فیلم و دارم لو می دم اگر نمی خواهید نخونید   داستان یه آقاییه که دوست دخترش ولش کرده (بازیگر جیم کری)بعد میره تو یه موسسه تا ذهنش رو از خاطرات اون دختر پاک کنهتمام وسایلی که اون داده بود رو امحا کرد تا صبح پاشد هیچی از اون تو زندگیش نباشهعوامل اون موسسه یه شب تا صبح نشستن و رو مغز پسره کار کردنهمه چیز هی پاک می شد تو ذهنشتو ذهنش به دختره گفت اینها دارن هرچی از تو تو ذهنمه پاک می کنن ، دختره گفت منو جایی بزار که اونا دستشون بهش نرسههی چشم
سه ماه پیش كه با این دختره همكلاس بودم، زیاد ازش خوشم نمی اومد. دلیلش خیلی واضح بود، چون از یه پسره دفاع می كرد كه من از اون خوشم نمی اومد. می دونستم ازش خیلی خوشش میاد ولی واقعا نمی فهمیدم چه جوری یه دختر سی ساله می تونه یه پسر سی و اندی ساله به این بی شعوری و خودخواهی رو دوست داشته باشه. توی این یك ماه و نیم اخیر رابطه م با پسره به حد معمولی رسید و بعدش، كم كم با دختره خوب شدم. امشب دختره بهم گفت دلش می خواد یه چیزی بگه و ازم خواست به كسی حرفی نزنم.
سلام اومدم با کلی طنز انیمه ی نبرد با تایتان ها اول سری میزنیم به ارن و ارمین ارن خودش گفته که عشق اولش ارمین بوده وقتی اونو برای اولین بار میبینه فکر میکنه دختره
دختره همش بهش زنگ میزد خیلی خیلی پشت سر هماخر بهش اجبار کردم که زنگ بزنه بپرسه چرا انقد زنگ میزنی حتی همین الانشم میترسید بگه با منه منو دوس داره نگفت بزور داشت میگفت همش استرس داره دختره میگفت ابروی ت و دختررو میبرم از ابروش میترسید بهش گفت میام سره کارت میرم پیش بابات از ابروش .من از ابروم گذشتم ولی اون نمیگزره بهش گفت تو مدت که باهم بودیم دروغ نگم دوست داشتمدختره گفت ۸ماه منو من وقتی ازش پرسیدم گفت فقط بغل بوده نبود قلبم شکست از اینکه ا
الان سه هفته میشه که احمد رل زده رفته با اون دختره زینبزینبو فالو کرده بودم.آخه خیلی دلم میخواست ببیتم این دختره چه شکلیهیهو لایو گذشت.یهو دیدم عهه زینب و احمد تو ماشین هستن و نجمه هم ک دوست مشترکمون بود صندلی عقب نشسته.قلبم داشت میومد تو حلقم.منم یه استیکر دست فرستادم یهو نجمه با چشم و ابرو جوری ک انگار میخواست پز بدع ک احمد دوست دختر داره گفت عههه بهاره هم ک تو لایوهههه یهو دختره هم گفت اوهوع تو لایوهه.منم فوری بیرون اومدم از لایوش و آنفا
داستان مهمان مردگان , داستان دختری است که بین مرگ و زندگی دست و پا میزنه , مهمان های مقبره رو به تابوت خودش دعوت میکنه و زیبایی های خودش و جذابیت های اون مکان رو بهش نشون میده تا شاید مهمان بمونه .
مردی که پشت میز نشسته , رئیس اونجاست و رفتارش شبیه مرده هاست . دختره به مهمان میگه دنبال کسی هستیم که بیاید نظم برقرار کند . برداشت من این بود که نیاز به یک منجی دارن , کسی که به جای اونا تصمیم بگیره مرگ یا زندگی . 
جاروی دست دختر و دعوت کردن مهمانان به هم
پسره پست گذاشته بود که بین آیفون 6 و نوت 4 کدوم رو بگیرم ؟؟ دختره کامنت گذاشته بود ،هیچکدوم خوب نیستن ، به دردت نمیخورن. بیا من رو بگییییر، آشپزی هم بلدم ، نون هم میگیرم آشغالا رو هم دم در میزارم ، کنترل تلوزیون هم دست خودت باشه دیگه چی میخوای ؟
یکی از فامیلامون تو بیمارستان دولتی ماما ست.تعریف میکرد که یه دختر 14 ساله رو با دلدرد آوردن بیمارستان معاینه ش کردیم دیدیم داره زایمان میکنه!به خواهرش گفتیم غش کرده و گفته نه امکان نداره هنوز مجرده این!اون دختره هم یه ریز گریه میکردهخلاصه سرپرستار اومده و به دختره گفته باید بگی بابای بچت کیه وگرنه زنگ میزنم به پلیس .اونم میگه که یه برادر نانتی 17 ساله داره که بهش میکرده!فقط یک صحنه! یک لحظه خودمو گذاشتم جای دختره و سعی کردم بفهمم چه عذا
روزا میگذره
این ارتودنسیم ناجور مضخرفه ها  همش باید دوتا مسواکو نخ دندون دست آدم باشه
الان میگین چقدر لوسه این دختره ولی عذابه حدود 2 کیلو وزن کم کردم لپامم که از داخل زخم شده
هرکس منو میبینه میگه فکت خوبه کهههه چرا میخوای عمل کنی اما من خودم میدونم چی خوبه چی بد بابا جلوعه دیگه فکم حالا ازون دکتر ارتودنسیمم ک شنیدم هردو فکم باید عمل بشه با خودم میگم حتما وضعیتش ناجوره دیگه
همش با خودم میگم کی میشه عمل کرده باشم بعد بیام اینجا تایپ کنم که
به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه یخ . ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم! حکمتی برای فهیمان : یارو داشته دنبال جای پارك می گشته اما پیدا نمی كرد! در همون حال گشتن به خدا میگه: خد
ولتاژ و جریان مستقیم و متناوب ( AC / DC ) وقتی که ما در آموزش الکترونیک در مورد AC / DC صحبت می کنیم، منظورمون اینه که دو نوع مختلف جریان الکتریکی داریم .ولتاژ متناوب AC یک نوع جریان متناوب یا AC  است ، به این دلیل جریان متناوب نامیده می شود که سیگنال الکتریکی نسبت به خط زمین یا صفر ولت مرتبا بالا و پایین میرود . بنابراین، اگر شما به تصویر بالا که شکل موج متناوب ۱۲ ولت رو نشون میده( AC 12V )، متوجه خواهید شد که ولتاژ نسبت به اون علامت زرد رنگ سمت چپ که همون
سلام دوستان امروز رفتیم به دیدن فیلم سینمایی ساعت ٥ عصر كه تهیه كننده و كارگردانش آقای مهدان مدیری هست. قبل دیدن فیلم خودم رو برا یه سورپرایز خوب دیگه از مهران مدیری آماده كرده بودم. ساعت ٥ عصر خیلی عالی بود، من به عنوان مخاطب عام كه از حرفه و تخصص سینما اطلاعی نداره نظرم رو میگم و دیدگاه خودم به عنوان بیننده فیلم رو مطرح میكنم. خیلی خلاقانه، خلاصه و مفید و در ملحفه ی طنز اجتماعی، رك و پوس كنده وضعیت اسفناك فرهنگ ضعیف جامعه مون رو نشون داد.
سلام عشقای من امروز خیلی خیلی خوشحالم. امروز اولین روز از دوست داشتنی ترین فصل ساله. فصلی که خورشید خانوم عشقش به ما رو با گرمای وجودش داد میزنه. باغ ها عشقشون رو با میوه های رنگارنگ و خوشمزه به ما نشون میدن. هوای دم عصری عشق تر از عشقه. صبحاشو که نگم براتوون. فصلی که گندم زارا موهای بلوندشونو با وزش باد شونه میزنن و درختا با هر وزش باد برامون دست ت میدن. فصلی که هرجای این وطن دوست داشتنی ما خودشو یه جور نشون میده.
 "Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"زندگی یك هدیه است كه باید ازش لذت بردنه مشكلی كه باید حلش كردچاپلین می گوید :وقتیزندگی 100 دلیل برای گریه كردنبه تو نشون میدهتو 1000 دلیل برای خندیدنبه اون نشون بده #چارلی چاپلین2#
یکی از دوستام با یه دختر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که ۵ ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه، دختره هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!! از فردای اون روز نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش! من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم، ۱۰ جور خودکار واسش عوض کردم، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش…، چایی ریختم روش و گل گذاشتم لای برگه ها و… اونم تا میتونست خود
مدتی ک سفر بودم هیچ کتابی نخوندم (کاغذی منظورمه)برای همین عادت کردم ب نخوندن .از وقتی اومدم نتونستم کتابی بخونم و تعهد دادم ی کتابی رو بخونم و خلاصه اش رو تحویل بدم .بد سقوطیه میدونم ولی باز روحیه ام رو محکم میکنم .رو پا میشم و میخونمش . کتابای خودمم موندن . از این استیکرا که بازو نشون میدن ینی ما قوی هستیم از اونا 
از پله ها که می اومدم پایین اولین چیزی که دیدم چکمه های چرم عسلی دختره بود همش تو مغزمه چجوری پاهاشو ت می داد . بهمنمو روشن کردم و شعله ور شدم . تموم نشده تو انفیه دون لعنتی خاموش و ناپدیدش کردم . بعدی رو روشن کردم .بعدی رو روشن کردم . شعله ور شدم . می خواستم برم . می خواستم برم لعنتی .می خواستم قفسه ی کتابا رو بکوبم تو مغزشون . اما موندم و تو رنگ ها قاطی شدم . قهوه ای شدم . به لجن کشیده شدم و اون شب ،شب سفید اون دختره بود که من فقط اسمشو شنیده ب
امروز سریع توضیح بدم در باره فیلم برم. فیلم در شروع با صحنه ای بهت انگیز شروع می شه و به نوعی شخصیت اصلی فیلم با سه شخصیت فرعی کشته میشن می شن مثل ابکش . اما اگه قراره بمیرن چرا فیلم نگاه می کنیم . فیلم هدف های متفاوتی رو در چند راه دنبال می کنه اول فیلم اتحاد چند دوست قدیمی رو نشون می ده بعد کار گروهی بی نظیرشون به تصویر می کشه بعد راه جدا می کنه و به نوعی به انسانیت ما آدم ها اشاره داره و می گه انسانیت مهمه
سلام .با توجه به تحلیل های خودم و خانواده ما به این نتیجه رسیدیم که اول اینکه اولش وقتی دختره اومد در خونه ی ما من فکر کردم مجرده و خیلیی دلم براش سوخت یادم خودم افتادم که اون اوایل توی سن ۲۲ سالگی چقدر ساده بودم که گول اون آشغال رو خوردم و واقعا برام جالب بود میگفتم چه دختره زرنگی هست با اینکه مجرده!!!! اخه از صفحه ی دوم اون آشغال که عکس گرفته بود از مدرکش عکس گرفته بود برای تحقیق ادرس ما رو پیدا کرده بود رفته بود در خونه عمش و عموش و عکس عمش و عمو
معمولا خیلی فیلم میبینم. قبلا بیشتر بخاطر زبانش بود . ولی بعد از اون بیشتر بخاطر لذت بردن ازش میبینمشون .نمیدونم چرا جدیدا هر فیلمی که میبینم دختره یه حماقتی کرده و اونی که دوستش داشته رو پرونده !!!نمیدونم قانون جذب وجود داره یا نه.ولی من بهش خیلی اعتقاد دارم.مثلا از پریروز تو مترو دنبال جوراب بودم و از پریروز تا حالا یه جوراب فروش تو مترو نیومده ^_^یا مثلا از وقتی دنبال یه کار خاصم دیگه اون کار خاص اگهی نشده ^_^و خب وقتهایی که بیشتر به حماقت های
سلام به همه دوستان. یلدای همه مبارک
***
قبلنا ﭘﺴﺮﻩ ﻣﻴﻔﺘﺎﺩ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ 15 ﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﭘﺎﺵ ﻣﻴﻤﻮﻧﺪ . . .ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺸﻮﻳﯽ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻣﺨﺸﻮ ﺯﺩﻥ :|ﺗﺎﺯﻩ ﺳﺮﭘﺎ ﺷﺎﺷﯿﺪﻡ ﻭ ﺁﺏ ﻫﻢ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ !!! :| :|***
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ :ﺳﻼﻡ ﻣﻦ 29 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﺑﺸﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯿﮕﻪﺭﺣﻤﺖ ﺗﻨﺒﻞ ﺷﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﮑﻨﻪ ﻧﺎﺯﺍ ﺑﺸﻢﮐﺴﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ؟ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟ﻭﺣﺎﻻ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﻣ
من عاشق نوشابه کوکا کولام معمولا هوس نوشابه نمیکنم ولی بخام بگیرم کوکا میگیرم مامان عاشق پپسی هست . هر کی بره مغازه نوشابه خودش میگیره بقیه هم همونو میخورن توافق بین منو مامانه :) دختره بود مغازه دار چنتا پست ازش گذاشتم و گیرایی ک میداد . البته مغازه مال باباشه وقتی اون میره استراحت این میاد جاش بعضی وقتا هم اون یکی خاهرش مامان میره مغازه پپسی برمیداره دختره بهش میگه کوکالا بردارین مامان میگه چطو ؟ تو هم از کوکا خوشت میاد میگه نه من نوشا
(در حال بروزرسانی) برای دانلود فیلم های آموزشی پخش شده از شبكه آموزش بر روی فیلم مورد نظر خود كلیك نمایید. فیلم های پخش شده از شبكه آموزش سیما پایه هفتم پایه هشتم پایه نهم فیلم شماره ا درس ششم فیلم شماره 1 درس ششم فیلم شماره 1 درس پنجم فیلم شماره 2 درس ششم فیلم شماره 2 درس ششم فیلم شماره 2 درس پنجم فیلم شماره 3 درس ششم فیلم شماره 3 درس ششم فیلم شماره 3 درس پنجم فیلم شماره 4 درس هفتم فیلم شماره 4 درس ششم فیلم شماره 4 درس پنجم فیلم شماره 5 درس هفتم فیلم
نشستم وسط حال شله زرد میخورم و یا این دختره ماریا درمورد ایران و خارج از کشور بحث میکنیمبحث مضخرفیهچون اصلا اطلاعات کافی برای حذف زدن نداره شایدم داره و استفاده نمیکنهفقط میگه من از ایران متنفرم کاش میرفتم خارج اینجا فلانه بیساره و این حرفاولی احمق یه ذره فکر نمیکنه  اونجا هم مشکلات خودشو دارهاصلا تو مار مقایسه کردن نیست فقط داره ایرانو میکوبونه می‌ره جلواعصابم خورده از دستشاصلا هم زبون آدمی زاد حالیش نیستاعصابم و خورد کردترجیح میدادم
اخرین کتابی که خوندم، اتاق بود. اون دختره پلید ولی اول فیلمشو دید. نمیدونم توی فیلمش چی دیده بود، ولی با بحث هایی که داشتیم، (بگذریم که چقد بی ادبانه و وحشیانه و تهاجمی بحث میکرد،) تصمیم گرفتم هیچوقت فیلمشو نبینم. به همه هم توصیه میکنم هیچوقت فیلمشو نبینن و اول کتابشو بخونن. واقعا بی انصافیه که کتابش از روی فیلمش قضاوت بشه و انقدر تنفر بهش ورزیده بشه. اون زنیکه ام یه احمقه. (فقط دلم میخواست بهش فحش بدم).
یه تشکر عمیقاً عمیق!!! برای محسن عبدالوهابِ آدم حسابی بابت فیلم به دنیا آمدن» ش که بلده تو این وانفسای حال بد ، حال آدما رو بسازه و این حقیقتاً همون برگ برنده و درسته. سرمشق کارگردانیت رو بذاری اصغر فر هادی که هنر نکردی ، اصغر و‌اصغرها همون تعدادی که هستن کافیه بیا بگو دل خوش آوردم برات دل خوش آوردن هم خیلی پیچیده نیست ، اینکه زن و مردی بلد باشن بعد سال ها زندگی مشترک با محبت کنار هم زندگی کنند کیمیا شده ولی افسانه که نیست ، عبدالوهاب چه قشنگ
عنوان خوبی داره و انگیزه میده بهت برای خوندنش. اما کتاب جالبی نبود برام و بنظرم با فرهنگ ما همخوانی نداره از اونجایی که کتاب است و یار مهربان پس هیچوقت کتابی پیدا نمیکنید که نتونه چیز خوبی بهتون نشون بده؛ به هر حال نقاط مثبتی هم داشت. چیزی که ریچل دائم پیشنهاد میکرد این بود که اهدافتو بنویس. خودم خیلی سال پیش اینکارو انجام میدادم و برای اون زمان واسم خیلی مفید بود ؛فرقی نداره کوتاه مدت یا بلندمدت وقتی بنویسیشون انگار ذهنت نظم بهتری میگیر
چند ماهی میشد ک از هم دور بودیم و ارتباطمون صرفا به واتساپ و اینستاگرم منهتی میشدبعد از چند ماه یهو یه برنامه پیش اومد و قرار شد ۳ شب پیش هم باشیم نمیدونی چقد خوشحال بودم و‌در عین حال ناراحت . شب موعود رسید و قرار شد من یه فیلم انتخاب کنم ک باهم ببینیم ، داستانش خیلی واس من جالب بود ، مرد و‌زنی ک باهم قرار گذاشتن ک بعد از یکسال یه جای خاص همو ببینن ! جایی ک اولین بار همدیگه رو دیده بودن ! منو مهتابم سالها قبل همچین قراری گذاشتیم . قرار ما جلوی ی
دیشب ، باز هم بنا به دعوت اون دوست مستند ساز ، در یک محفلی از بزرگان و اساتید دانشگاه ، مستند نمایشی جایی برای فرشته ها نیست» رو تماشا کردم. در این مستند، رنج و مشقت تیم ملی دختران هاکی ایران رو نشون میده که با تمام موانعی که در ایران برای خانم ها و حضورشون در مجامع ورزشی و عمومی هست، چطوری خودشون رو در سطح بین المللی مطرح میکنند و رتبه و مقام میگیرند. فیلم قابل تحسینی بود و جای بیان اینگونه دغدغه ها واقعا خالیه.
توی اورژانس دو تا تخت کنار مادر بیمار کرونایی بودن و مادر مشکوک به کرونا سی تی یکی از آقایون که قبلا تستش مثبت شده بود نشون داد وضع ریه ش خرابه، اون یکی تازه فهمیدن کرونا داره و مادر با وجود تب شدید اما ریه ش به جز همون آسم و مشکلات قبلی چیز دیگه ای نشون نداد این سمت سالن ماییم و سمت دیگر سالن بیماران کویید چقدر نزدیک .

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

خاطرات من...