نتایج جستجو برای عبارت :

چو غریبی بی نصیبم

سرانجام پس از تاریکی، روشنی هم فراه رسید.این جمله بزرگان ما است که در زندگی امروزی خیلی‌ها تجربه کردیم. بيش از دوهفته بيکار بودم و شدیدا بدنبال کار می‌گشتم تا اینکه بتوانم روزگار خود را به خوبي بگذرانم، چون دانشگاه ما نیز آغاز شده است.خدا را شکر وظیفه خوب و مناسب نصيبم شد، اکنون به عنوان خبرنگاری اجتماعی در یکی از رسانه‌های انترنتی (B&W) ایفایی وظیفه می‌کنم و در آمدی خیلی خوب هم دارم.افرادی که برایم عزیز هستند از جمله (مهد غلامی و عنایت فرهم
با گذشت زمان و افزایش كاربران اینترنت روز به روز كسب و كارهای اینترنتی را می بينید كه در حوزه های مختلف فعالیت می كنند و موفقیت های بسیاری را هم كسب كرده اند. آیا پشت این كسب و كار ها آدم های عجیب و غريبي با سرمایه های میلیاردی وجود دارند؟ جواب این سوال مسلما نـه است! چون تمام كسب و كارهایی كه اكنون به غول های اینترنتی تبدیل شده اند از همان ابتدای شروع كار با سرمایه های زیاد كارشان را شروع نكرده اند.
دلنوشته های عسل جون امشب دوباره غصه غريبي در نگاهم سوسو میزند اشکهای چشمم گویای غربت است بغض غمزده ابرها ماتم باران رادر خودخفه کرده هرآن سیل باریدن دارد امشب دوباره برخودلرزیدم دلشوره عجیبي درمن سایه انداخته شوری غريبي وبيکسی که بيشترشبيح ترانه غم وسکوت دائم است ازپنجره بيرون را خیره میشوم گل فروش زیبا دستی تکان میدهد انگار باگلهایش حرف میزند یادش به خیر آن روزهای شاد جز خاطره چیز دگر نماند افسانه شد تمام غزل های شوق وشعف هرروز فاصله گر
دانلود آهنگ صبح و سحرم با صدای دکتر محمد اصفهانیآهنگساز: تویجان آتابای نیازیشاعر: اهورا ایمانخواننده: محمد اصفهانیشیوه اجرا: اركستر---------------------------ای صبح و سحرم تومهرم تو قمرم توروشن کن شب هجران رابي دردت همه اشکمبا داغت همه آهدریاب این دل خسته ی سرگردان راچو غريبي بي نصيبمچو غباری بي نشانمهمه اشک و بي تو روانم ای خدانظری کن که گواهیکه ندارم جز تو پناهیدل و امید نگاهی از تو مرابا شوقت بي شکیبمبا مهرت بي نیازمبا یادت غم ندارد دلچون با من هم
سلام، ازوقتی خودم رو پیدا كردم و دیدم چه تواناییهایی درپیشبرد اهدافم دارم تا الان، تو فكر مهاجرتم. به هر دری زدم. استرالیا،كانادا،دست آخر در سن٤٠سالگی تركیه نصيبم شد. اینجا هم اقامتش توریستیه و با كلی دردسر و خرید ملك، اقامت دو ساله گرفتم. خیر سرم ازدواج هم كردم و دخترم الان ٣ سالشه. لیسانس صنایع دارم و ارشد مدیریت از دانشگاه تهران. ١٠-١٢سالی هم سابقه كار دارم. همه كاره و هیچكارم. اما تخصص اصلی كه خیلی دوستدارم وتوش خیلی فعالیتكردم مدیریت پر
خدایا اینبار هم خدایی کن .!فقط تو میتونی خدامثل همیشه هوامو داشته باشنزار کم بيارمیا بي بي جانم اول خدا بعد هم شما .از دعاتون بي نصيبم نزارید که به شدت بهش احتیاج دارم.فقط 9 روز دیگه موندهکمک کنین میخوام و باید  تمام توانم رو بزارم حاصل یکسال زحماتم به باد نرهخدایا.یا زینب (س)
دراین سرزمین واژه انتخابات واژه غريبي نیست. از زمان مشروطیت تاكنون انتخابات فراوانی را این مرز وبوم تجربه كرده است.با انقلاب 57 و بعد از تغییر حكومت شاهنشاهی به جمهوری اسلامی این واژه از لحاظ كاربردی و مفهومی تغییرات چشمگیری به خود گرفت وشاید بشود گفت كه به شكلی گسترده با زندگی و معیشت مردم گره خورد. وجود این تفكر كه می توان امورات خرد وكلان كشور خود را به واسطه انتخاب اصلح و صالحترین ها به دست خود مردم حل كرد، شور و اشتیاق مردم را برای شركت د
اگه بتونم ماهانه یک میلیون پس انداز داشته باشم و بيس میلیون هم کلا پول داشته باشم بهترین سرمایه گذاری چیهدلار و سکهپرورش بلدرچین .پرورش ماهیرهن مزرعه برنج(این مورد رو پدرم میتونه کمکم کنه چون خودشم کشاورزه ) اینا مواردی بود که خودم در موردشون فکر کردم.کسی هست که موارد بيشتری نام ببره با ذکر مزایا و معایبش؟ لطفا از  ایده ها و تجاربتون بي نصيبم نذارین
نمیدونم امشب که شب تولدته دقیقا چی باید بنویسم تو این وبلاگ قلبم پر از حرف و احساسه اما کلمات و شعر ها نمیتونن بيانش کنن اما میدونم اگه کسی ازم بپرسه چیشد که خنده هات عمیق تر شدن ، چشات براق شدن و حال دلت خوب شده ، فقط میتونم یک چیز بگم که همه چیز از ۱۶ آبان ۹۷ شروع شد که وسط بدترین حس های دنیا بهترینش نصيبم شد. قطعا تو همون معجزه ای که خدا به من منت گذاشت و داد. با وجود اینکه از سال ۹۱ همیشه اسمت بود تو زندگیم و هر از گاهی از حال هم با خبر میشدیم
 ای جوانان خلد را آقا. ای تو نور دل رسول خدا! تو گواه مصیبت مادر!.و غريبيّ تو، نشان ز پدر! ای تو ایثارگر به جبهه رزم.برترین مرد حق به عزمی جزم! تو جفادیده از وفاداران!.تو غريبي میانه ی یاران! ای جگرپاره از شرنگ عدو!.ای کفن پاره» از خدنگ عدو! چون ملائک به زخم تو نالان. خود، تو با یاد کربلا گریان!ای کریم! ای رضایت تو سریع!.خوان احسان تو همیشه وسیع! مددی یا حسن(ع)!مدد از توست.شام تاریک ما سحر از توست حسین جهانگیریانسروده به تاریخ 29مرداد92
اهالی روستای میر غريبي‌ها از توابع بخش دهدز در واکنش به خطر رانش زمین و تخریب خانه‌های این منطقه و بي توجهی مسئولان مقابل فرمانداری ایذه دست به اعتراض زدند.
به گزارش پایگاه خبری ایذه نامه ، اهالی روستای میر احمدغريبي‌ها از توابع بخش دهدز در شهرستان ایذه در پی بي‌نتیجه ماندن وعده مسئولان استان برای ساماندهی وضعیت این روستای در حال رانش و جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی در این محل، ظهر امروز در مقابل فرمانداری شهرستان ایذه دست به تح
مولای من سلام .با این جمعه که مقارن است با بيست و ششم مهرماه نود و هشت، از راه ِندانی که پیش روست، سیصد و شصت عمود آمده‌ام و خدا داند چند عمود دیگر عمر مجال میدهد. اما می‌گویند از عمود هزار و چهارصد و هفت، بارگاه حضرت ِعمو عیان می‌شود و چه خوش است، آن رسیدن، در سرانجام راهی که به سختی طی می‌شود. تصورش جنت است. یک عمر جان به لب رسیده باشد و ناگاه برسیم به آن عمود که عمو مشک به دست دارد . به دست دارد؟یا مرهم . یا مرهم . یا مرهماکنون دقایق نخستین
آرزو دارم بيایی مژده سبز بهارم. ای تمام باور من ای همه دار و ندارم آرزو دارم بتابي در دل تاریک غم ها ای جمالت روشنای خلوت شبهای تارم بي تو ای آرام جانم، پرپر دست خزانم بي تو کو درمان دردم، بي تو کو صبر و قرارم؟ مانده ام در حسرت و غم، ز انتظار دیرپایت آرزو دارم بيایی، تا سر آید انتظارم محرمی کو تا بداند، درد بي پایان ما را همدمی کو تا شود هنگامه غم غمگسارم در دل طوفان غم ها، این منم غمگین و تنها بي تو یعنی، چاره‌ای بر درد تنهایی ندارم عاشقم، حسرت
هواللطیف. خدای مهربانم سلام، پس از ماه ها آمده ام اینجا. دلم لک زده بود برایت و برای حرف زدن اینجا یواشکی با تو. من که شبانه روز با تو حرف می زنم ولی اینجا رنگ و بوی دیگری دارد. این چند ماهی که نبودم اینقدر اختلاف و جنگ و بحث و دعوا و مشاجره و بي حرمتی و آبروریزی و روزهای بد داشته ام که دیگر دلم می خواهد برای همیشه فرار کنم ازین اوضاعی که پیش آمده. خسته شده ام و نمی دانم که به کدامین گناه محکوم بودم که روزهای خوب نصيبم نمی شوند.
روزگار غريبي است ، جایی برای صداقت نمانده است. دیگر دوره دوست داشتن و محبت کردنگذشته است. انسان باید بي رحم باشد و دور از انسانیت واقعی خیانت کند و حق کشی ، تا بهاو انسان بگویند. ولی باز هم باید زندگی کرد ، باید حقیقت را جویا شد ، باید ماند و صبوری کرد- به قول آشنایی که مرا گفت : نباید جا زد ، نباید میدان را خالی کرد -آری ، باید عذاب کشید و فرار نکرد ، حتی اگر ویران شوممن که مدتهاست ویرانه ام و از ویرانه شدن دوباره هم نمی هراسمکه ویرانه را دیگر بار
پارسال سی روز رمضان روزه بودم امسال نحوه مصرف داروهایم عوض شد چند روز اول روزه بودم در فکر شروع روزه خواری بعلت پزشکی بودم شاهد از غیب رسید خدا گر به زحمت ببندد دری به رحمت گشاید در دیگری .ماموریتی نصيبم شد که طول روزه در ان بر خلاف ایران که شانزده ساعت بود شد دوازده ساعت و برای برنامه دارویی ام مشکلی نداشت .رمضان مبارک
من که مجنون توام مست و مفتون توام در جهان افسانه ام زان که افسون توام با که گویم راز دل من که دل خون توام من کیم دلداده ای حسرت نصيبم وای بر من نا امید از چاره دردم طبيبم وای بر من من که در کویت ندارم جز گناه بي گناهی بي گنه خونین دل از طعن رقیبم وای بر من گل بسوزد از غمم در چمن گر بگذرم من ز حسرت همچو گل جامه بر تن بردرم گر بگرید چشم من بگذرد اشک از سرم ==>> تکست اهنگ مجنون تو از اینتر موزیک در دل شب از غمت یک آسمان اختر بریزم جای آه از سینه سوزان خود
ز دام رَسته هزاران//به چارچوبِ زمان موریانه افتاده ستهراسِ مرگ، به قلبِ زمانه افتاده ست/به هر كرانه روانند، بي هدف چون بادز دست های سواران دهانه افتاده ست/گلی ز تیغِ خزان جان به در نخواهد بردكه باد مست، به دستش بهانه افتاده ست/به دوشِ كوه و دلِ دشت، لاله های كبودچو زخمِ ماست كه بر پشت و شانه افتاده ست/ز پایداریِ این باغ، بادِ خشم آگینز دستِ بي رمقش، تازیانه افتاده ست/چه جای عیب گرفتن به باده خواری ماكه پیرِ میكده خود در میانه افتاده ست/پرنده ه
سلام نمیدونم باید از کجا شروع کنم از آرامشی که هیچوقت نصيبم نشد یا از دغدغه هایی که هر بار گریبانگیرشم فقط می دونم در هر شرایطی باید بهترین باشم در برابر هر حرف و حدیث دم نزنم. صبور باشم. لبخند بزنم. و اصلا انگار نه انگار قبل از شروع سال ۱۳۹۹ با کرونا وارد شد و همچنان برتخت نشسته انگار نه انگار، ترس داشتم ولی مطمئن بودم که در اطراف من نیست خدا رو شکر خیلی ها در امان ماندیم اما بسیار خانواده ها داغدار عزیزانشان.
نه از مرداب سر مانند نیلوفر در آوردمگل سرخم که سر از شیشه ی قمصر در آوردمنه خورشیدم ،نه ماهم، من به دنبال تو روز و شبگهی از باختر، گاهی سر از خاور در آوردممن انگور سنابادم، که زهر اول به من دادندبد اقبالی نصيبم شد، سر از ساغر در آوردممگر با این گروه نابرادر چند یوسف بودکه من از چاه هر دم یوسفی دیگر در آوردم؟به من گفتی که "من مات من العشق." از کجا آمدبرایت مُردم و از عشق قدری سر در آوردمشبي دیدم که ماه از کوچه ی ما رد شد، انگاریتو را در چادری  گل
عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بياید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،
دعایی زیبا از بابا طاهر: خدایا دانشی ده غم نگیرم بده آرامشی ماتم نگیرم خدایا از شهامت بي نصيبم شهامت ده که آرامش بگیرم خدایا این تفاوت بر من آموز که در گمراهی مطلق نمیرم ابرها به آسمان تکیه میکنند، درختان به زمین و انسانها به مهربانی یکدیگر ! گاهی دلگرمی یک دوست چنان معجزه میکند که انگار خدا در زمین کنار توست ! جاودان باد سایه دوستانی که شادی را علتند نه شریک، و غم را شریکند نه دلیل
تا حالا شده یه حس غريبي نسبت به کسی داشته باشین؟عشق نه هااا نفرتم نمیتونه باشهنمیدونم!یه حسیه بين کنجکاوی و تخیل و یه علاقه ی معمولی.این روزا حال دلم خیلی خوب نیست ولی با پررنگتر کردن این حسای بچگونه میتونممیتونم غمارو فراموش کنم.
دلی که خانه لیلی بوَد آن مرنجان و میازار و مسوزان نشان بر باغ آن دل یک گل یاس به اشک دیده و باران برویان بشوی از روی او گرد غريبي به دامان گل سوسن تو بنشان اگر باشد وصالش بر تو ممکن تمام راز عشقق را بپوشان ۱۳۹۹.۰۸.۲۲ ۱۲:۴۲ "یسار"
بي های و هویآرام و سربه زیر آمد اردبيهشت را می گویم شما چه صدایش می کنید ؟آها اردبيعشق حالا یادم آمد !نمی دانم از کدام کوچه اش رد شوم تا دلی عاشق طلب نکند .آهای تو همان طور که آمده ای برو ، در این دخمه تاریک نه خبری از عشق است نه شوری در دل ، تو نه برای من اردبيعشق می شوی نه بهاری که با او دل ببندم به تابستان عاشقی که در راه هست . مریم غريبي
هرچی داشتی دادی آقا از کَرَمتیعنی میشه یه روز ساخته شه حرمت؟خادم تو باشم با پدر مادرمهروقت دلتنگتم سمت تو بپرممیخونم برا تو بازم با چشم خیسپس کرببلامو بيا و بنویس.ای سلطان کَرَمسایه‌ی رو سَرَمکی گفته غريبيخودم نوکرتم. +مجنون حسنم==»(گوش بدید)
سلام
سال نو مبارک 
امیدوارم امسال پر از شادی و شور و نشاط برای همه باشه. پر از خیر و برکت و رسیدن به اهداف و آرزوهای خوب خوب و اتفاقای مثبت تو زندگی همه 
ان شاءالله
با اومدن 97 زندگی مشترک ما هم 3 ساله میشه و میریم تو چهارمین سال زندگی!
و همینقدر زود و تند و سریع داریم رد میشیم از همه خاطراتمون. گوشه وبلاگ نوشته بودم  " اینجا دفتر خاطرات من و همسر عزیزمه :)مینویسم تا قدر لحظه های عشقولانه ای که داریم رو بدونممینویسم واسه آینده. واسه روزایی که قرار
وقتی موقع طلوع خورشید تا زانو میری توی دریا وامیستی و زل میزنی به افق.یه حال غريبي میشمبين بهت و عاشقیفکر میکنم این تصویرو قبلا یه جا دیدمشاید خودت بودیشاید روز ازل که میگنشاید همین ابهت مردونه عاشقم کرده.آرومم.خوابيدی کنارم
یكسالگی مجردیم گذشت، می خواستم جشن بگیرم اما باید عزا بگیرم. هنوزم برام مقدسه روزی كه كلی آرامش بهم داد.دیدن كوه با برف بدون برف از پنجره چ صفایی داره! تصمیم گرفتم اونطوری كه دوست دارم زندگی كنم نه اونطوری كه دیگران دوس دارن. همش امید داشتم صبر كنم درست میشه، اما هیچ وقت درست نمیشه، طاقتم از دست دادم. رسیدم به سرانجامماینطوری رابطه ادما بد میشه، دوس داری تو صورتش بالا بياری. چ روزی بود! خیلی انتظارشو كشیدم. خیلی خسته شدم. عصرم با اب سرد دوش گ
امروز که سر بر حرمت می آیم انگار تمام عشق کامل شده است ای ضامن آهو! به غريبي سوگند دل کندن ازاین ضریح مشکل شده است. به یمن میلادت، ذره ذره نور می‏شویم و قطره قطره حضور و دل را به سرای کرامتت دخیل می‏بندیم تا در روز مقدس تولد تو با دست‏های پاکت تطهیر شویم . . .

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

پاتوق رایانه ای