نتایج جستجو برای عبارت :

چون عادلان به جهتن رد بقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد هم رونق زمان شما نيز بگذرد وین بوم محنت از پی آن تا كند خراب بر دولت آشیان شما نيز بگذرد باد خزان نكبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نيز بگذرد آب اجل كه هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نيز بگذرد ای تیغ تان چو نيزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نيز بگذرد چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بيداد ظالمان شما نيز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نيز بگذرد آن کس كه اسب داشت غبارش فرو نشست
هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد هم رونق زمان شما نيز بگذرد وین بوم محنت از پی ان کند خراب بر دولت اشیان شما نيز بگذرد باغ خزان نکبت ایام ناگهان بر باغ و بوستان شما نيز بگذرد اب اجل که هست گلوگیر خاص و عام بر حلق و دهان شما نيز بگذرد ای تیغتان چو نيزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نيز بگذرد چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بيداد ظالمان شما نيز بگذرد در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نيز بگذرد ان کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد س
هم مرگ بر جهان شما نيز بگذردهم رونق زمان شما نيز بگذردوین بوم محنت از پی آن تا کند خراببر دولت آشیان شما نيز بگذردباد خزان نکبت ایام ناگهانبر باغ و بوستان شما نيز بگذردآب اجل که هست گلوگیر خاص و عامبر حلق و بر دهان شما نيز بگذردای تیغتان چو نيزه برای ستم درازاین تیزی سنان شما نيز بگذردچون داد عادلان به جهان در بقا نکردبيداد ظالمان شما نيز بگذرددر مملکت چو غرش شیران گذشت و رفتاین عوعو سگان شما نيز بگذردآن کس که اسب داشت غبارش فرو نشستگرد سم خ
 هم مرگ بر جهان شما نيز بگذرد هم رونق زمان شما نيز بگذردوین بوِم محنت از پی آن تا کند خراب بر دولت آشیان شما نيز بگذردباد خزان نکبت ایّام ناگهان بر باغ و بوستان شما نيز بگذردآب اجل که هست گلوگیر خاص و عام  بر حلق و بر دهانِ شمانيز بگذردای تیغتان چو نيزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نيز بگذردچون داد عادلان به جهان در بقا نکرد بيداد ظالمان شما نيز بگذرددر مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نيز
بگذردهم مرگ بر جهان شما نيز بگذردهم رونق زمان شما نيز بگذردوین بوم محنت از پی آن تا کند خراببر دولت آشیان شما نيز بگذردباد خزان نکبت ایام ناگهانبر باغ و بوستان شما نيز بگذردآب اجل که هست گلوگیر خاص و عامبر حلق و بر دهان شما نيز بگذردای تیغتان چو نيزه برای ستم درازاین تیزی سنان شما نيز بگذردچون داد عادلان بجهان در بقا نکردبيداد ظالمان شما نيز بگذرددر مملکت چو غرش شیران گذشت و رفتاین عوعو سگان شما نيز بگذردشعر کامل را اینجا ملاحظه فرمایید
.آن ساعتی خوش است که مستانه بگذردیعنی به زیر مِنّت پیمانه بگذردروزیِ ما به دست کریمان آشناستکفر است پای سفره ی بیگانه بگذردسوگند می خوریم که ما گنج می شویمیک شب اگر که شاه ز ویرانه بگذردخدمتگذار اهل خرابات اگر شدیایام نوکری تو شاهانه بگذردما عقل خویش را سر عشق تو باختیمبگذار عمرمان همه دیوانه بگذرددور از نگاه کعبه تو را می کند طوافکافی است از کنار تو پروانه بگذرداین روزگار می گذرد خوب یا که بدبهتر که عمر ما در این خانه بگذرد
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکردیاد حریف شهر و رفیق سفر نکردیا بخت من طریق مروت فروگذاشتیا او به شاهراه طریقت گذر نکردگفتم مگر به گریه دلش مهربان کنمچون سخت بود در دل سنگش اثر نکردشوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار منسودای دام عاشقی از سر به درنکردهر کس که دید روی تو بوسید چشم منکاری که کرد دیده من بی نظر نکردمن ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمعاو خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
قصیده : ( سیف فرغانی قرن هفتم و هشتم هجری) سیف ّ الدین محمد فرغانی، در سدۀ هفتم هجری، هنگامی که شهرهای بزرگ و آباد ایران، در آتش بيداد مغولان میسوخت، این شعر را سرود . سیف در این سروده، از رفتار ظالمانۀ فرمانروایان و تاخت وتاز سپاه مغول، با بیان کوبندهای انتقاد میکند.محتوا : 1- نقد طبقه ی مرفه و حاکم عصر شاعر (و شاید مغولان غارتگر هم) 2- نا پایداری ایام خوش آنان   1)هم مرگ بر جهان شما  نيز بگذرد                هم رونق زمان شما نيز بگذرد .جهان :
(مدح قمر بنی هاشم)بر عهد خود ز روی محبت وفا نکردتا سینه را نشانه ی تیر بلا نکردتا دست رد به سینه ی بیگانگان نزدخود را مقیم درگه آن آشنا نکردتا هر دو دست را به ره حق ز کف نداددر کوی عشق خیمه ی دولت به پا نکردتا از صفای دل نگذشت از صفای آبخود را مدام قبله ی اهل صفا نکردشرح غم شهادت او را به نینوانشنید کس که چون نی محزون نوا نکردتا داشت جان ز جانب مقصود تافت رختا داشت دست، دامن همّت رها نکردخالی نگشت کشور اِلا ز خیل کفرتا دفع خصم دوست به شمشیر لا نکر
از کابوس او بریدم من به خودم متصل شدم تولدی دیگر یافتم  خطاب به مادرم باید بگویم چنان نماند و چنین نيز هم نخواهد ماند در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت .   این عوعو سگان شما نيز بگذردآن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران شما نيز بگذردبادی که در زمانه بسی شمعها بکشت .هم بر چراغدان شما نيز بگذردزین کاروانسرای بسی کاروان گذشت   ناچار کاروان شما نيز بگذرد 
نسیم عشق
هرکس که باولای تودل آشنا نکرد
لب تشنه ماند و روی به آب بقا نکرد
 
چشمی که دید روضه نورانی تو را
دیدار باغ خُلد طلب از خدا نکرد
 
هرگز نمی رسد به مشامش نسیم عشق
آن کس هوای قبر تو در سامرا نکرد
 
ای عسکری لقب که غم توعظیم بود
دل راغمی چو داغ تو ماتمسرا نکرد
 
گلها به عمرکوته توگریه می کنند
یک غنچه لب به خنده زداغ تووانکرد
 
قربان آن دلی که به شبهای سوزو ساز
حتی به حبس دامن شب را رها نکرد
 
دشمن زکشتن تو کجا می کند حیا
جائی که او زکشتن زهرا حی
نیکی چو از حد بگذرد خوبی که از حد بگذرد اگر تصمیم دارید به کسی خوبی کنید برای آن حتما حد و حدودی در نظر بگیرید. هیچ وقت بدون حساب و کتاب به کسی خوبی نکنید.این موضوع حتی برای عزیزترین افراد زندگیت هم صدق می کنه. خوبی ما به دیگران ، گذشت و فداکاری تنها باعث یک عادت بد و اشتباه در اطرافیانمان می شه که ما را تنها به آن صورت می پذیرند. هیچ وقت فکر نمی کنن که این رفتار ناشی از خوبی و گذشت.یا خودشان را مستحق این رفتار می دانند یا شما را مجبور به اینکار.
کدوم یکی از این آدما،کدوم یکی از این مردم کوی و برزن همون مردم دو هفته پیشن؟ کی دیگه خوشحاله؟ کی امیدواره؟ با ما چیکار کردن؟ با اون حجم از بغض و نفرت و خشم چیکار کنیم؟ بابا چرا گرد سم خران اینا نمی‌گذره؟ چرا وقتی داد عادلان در جهان بقا نکرد،این تیزی سنان اینا نمی‌گذره؟چرا اشکی ایم؟چرا بغضیم؟ چرا تموم نمیشیم؟ چرا مدام دلم میخواد سرمو بکوبم به دیوار؟ چرا دیگه معمولی نیستیم؟پ.ن:این روزها بیشتر زبان میخونم،خیلی زبان میخونمپروپوزال ارشدم رو
اندوه که از حد بگذردجایش را می دهد به یک بی اعتنایی مزمندیگر مهم نیست .بودن یا نبودن .دوست داشتن یا نداشتن .آنچه اهمیت داردکشداری رخوتناک حسی است .که دیگر تو را به واکنش نمی کشانددر آن لحظه فقط در سکوت غرق می شویو نگاه میکنی و نگاه و نگاه . 
از هرچی ترسید دل من سرش اومد گفتم بهتر میشه اما بدترش اومد بعد از تو فقط به عکسهات دلم رو زد هر جور که فکر کنی, خواستم ولی نشد رفتی و بعد تو, این زندگی نشد یه حرفی بود که تو خواستی بگی نشد عیبی نداره این زخم رو دلم, محکم ترم نکرد دوری من ازت, این عشق و کم نکرد هیشکی نگاه به این , حال دلم نکرد عیبی نداره, عیبی نداره
عزتی پاک: جشنواره خاتم» دریچه‌ای باشد تا ادبیات دینی ما از مرزها بگذرد خبرگزاری میزان- علی اصغر عزتی‌پاک نویسنده و منتقد ادبی ابراز امیدواری کرد جشنواره خاتم» دریچه‌ای باشد تا ادبیات دینی ما از مرزها بگذرد. به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، علی اصغر عزتی‌پاک نویسنده و منتقد ادبی به کارکرد جشنواره خاتم و همچنین حدود و خطوط قرمز داستان‌نویسی پیرامون پیامبر اکرم(ص) اشاره کرد. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم.
بو رابرطرف نمی کند:در سرما بر ظرف نکرد، در گرما بر ظرف نکرد:کاری از دستِ ماساحته نیست برای لب های تشنه باید جرعه یاشد نه یک عامل خنده به سمتِ خود.این بو ها و کارهاش،طلاق براش آورده است.با این ها وباره ازدواح،نکنید:او رفته و در غفلتِ ما، بوهایش دراطاقِ دیکری کاشته است. دیگ خواره این!!! 
مرد زنگ در را زد ! کسی جواب نداد . از در وارد خانه شد و سلام کرد ولی کسی جوابش را نداد ، همسر به او اعتنایی نکرد ، حتی دختر کوچکش هم به او توجهی نکرد ، آرام رفت و روی مبل نسشت ، صدای زنگ تلفن به صدا درآمد ، زن تلفن را برداشت ، صدایی از پشت خط گفت : متاسفانه همسر شما چند ساعت پیش درسانحه ای جان خود را از دست داده است .
1- در نهایت، مرگ به سراغ شما نيز خواهد آمد و رونق و شکوه دوران شما نيز به پایان خواهد رسید. 2- محنت و سختی، جغد شوم ویرانگری است که به ما بسنده نمی­کند، شما را نيز خانه­خراب خواهدکرد. 3- مرگ که نابودکنندة خاص و عام است، روزی شما را نيز نابود خواهدکرد. 4- وقتی که عدل و انصافِ انسان­های عادل در جهان باقی نماند، ظلم و ستمِ ظالمان نيز یقیناً از بین رفتنی است. 5- وقتی که بانگ و خروش انسان­های شجاع، گذشت و رفت؛ این صدای گوش­خراشِ شما انسان­های پست نيز یقی
رش شیران
قالب : قصیده  
مخاطب قصیده : طبقۀ مرفه و حاکم عصر شاعر ( سیف فرغانی )
محتوا : 1- نقد طبقه ی مرفه و حاکم عصر شاعر
           2- نا پایداری ایام خوش آنان
 تاکید بر  گذرا بودن روزگار انسان های مرفه و بی درد جامعه
مرگ فراگیر است برای همه ی موجودات
عدل و ظلم ( در این جهان ) هر دو زوال پذیر است
زوال پذیری شکوه و قدرت ظاهری انسان های پست و فرو مایه
انسان ها همگی فانی هستند
 
                  هممرگبرجهانشما  نيزبگذرد                همرونقزمان
چند روز پیش عمو کوچیکم از سفر خارج برگشت. چند سالی هست که ساکن خارج از کشور شدند و این بار بعد از یک سال و نیم با یک بچه ی پسر اومد. تنها بچه ای که بعد از ده سال ازدواج ، بدنیاش آوردند و‌ همه فامیل قربون صدقش میرفتند. بچه ی نازش رو که دیدم ، یاد سالها پیشم افتادم که چقدر دلم بچه می خواست. عاشق بچه بودم و هستم ، و همیشه دلم میخواست اون مهر و محبتی که پدرم به من نکرد و تا حالا یک بار هم نبوسیدم و بغلم نکرد، من برای بچم بکنم.
گر بدین سان می رود اوضاع و کار سال و سال گویی دریغ از سال پار ای خردمندان ایران کهن نکته بسیارست و لکن یک سخن غیرت ایرانی ات پس کو؟ کجاست؟ ملک رستم کی به این خواری سزاست هر که را یک موی عزت در تن است گر گزیند راحتی اهریمن است این درفش کاویانی این سه رنگ خاموشی با ظالمان ننگ است و ننگ این زمان هنگامه ی مردانگی ست جنگ با دشمن اگر چه خانگی ست
گاهی نگاهی به اطرافت می اندازی و میبینی خورشید بالای سرت است و به گرمی میتابد سرت را پایین
می اندازی و فکر میکنی یعنی میشود او هم به گرمی خورشید باشد. سرت را دوباره بالا میگیری تا باز هم
خورشید را ببینی و با او مقایسه اش کنی اما اینبار به جای خورشید ماه را میبینی که بی چون و چرا به آنان
که از تاریکی شب میترسند میتابد و باز سرت را پایین میاندازی و فکر میکنی که آیا او هم در موقعیتی که
راهت را نمیتوانی پیداکنی مثل ماه راه را نشانت میدهد یا.
نه م
دشتها آلوده استدر لجنزار گل لاله نخواد روئید در هوای عنف آواز پرستو به چه کارت آید؟فکر نان باید کردوهوای که در آننفسی تازه کنیم گل گندم خوب است.گل خوبی  زیباستای دریغا که همه مزرعه دلها راعلف هرز کین پوشانده است هیچکس فکر نکردکه در آبادی ویران شده دیگر نان نیستوهمه مردم شهربانگ برداشته اندکه چرا سیمان نیستوکسی فکر نکردکه چرا ایمان نیستوزمانی شده استکه به غیر از انسانهیچ چیز ارزان نیست
هر آدمی یه جایی .یه روزی.توی یه لحظه خاص برات می میره انگار که از اول نبودهاین مردن ممکن واسه یه کاری باشه که نکرده. یا واسه کارایی که کرده او ن جایی که باید ازت حمایت می کرد و نکرداون جایی باید اشک هاتو پاک می کرد و نکرد.اون جایی که باید بهت حق می داد و نداداون جایی که باید می موند و رفت. همه آدم ها یه جایی می میرنگاهی جسمشون رو هم ترک می کنی و گاهی مثل یه روح باید بمونی.
هرجایی که بهت این اجازه رو بده در راهی که دوست داری تلاش کنی و به جای این که پات رو بگیره از دستت بگیره،اون جا بهت رضایت از زندگی خواهد داد و اون جا خونت خواهد شد.حالا یکی ممکن ایران این حس رو بهش بده یکی امریکا یکی انگلیس و هر کی یه جایی. من تو شهرستان ایران کار کردم راضیم نکرد،رفتم تهران راضیم نکرد،همیشه فکر می کنم یه چیزی کمه،همیشه فکر می کنم فکرام به چشم نمیان،یا به درد ایران نمی خوره،تو وقتی می گی فلان کار،همه می گن چی؟این خله یا مریض.حالا
نمی‌دونم همه دهه شصتی‌ها اینجوری ان یا فقط ما، اما گاهی از اینجوری بودن اصلا خوشم نمیاد. سعید میگه انگاری یکی برچسب زده رو پیشونی ما و نوشته "پخمه". اما من هر چی جلو آینه واستادم و با صابون این پیشونی لامصب رو شستم، فرقی نکرد که نکرد. مادر بعد 40 سال برگشته میگه: شما پدرسوختگی بلد نیستین. میگم: مامان حرف زشت زدی. مگه نگفتی هرکی از این حرفا بزنه خدا میبره تو آتیش جهنم میسوزونه؟ مادرم میگه: این حرف نیست، عملکرده.
پاسخی» که رومه اعتماد هرگز چاپ نکرد فروید چگونه به ایران آمد؟» ۱ چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد دانشی هنوز پای به سرزمینی نگذاشته است، تنها سخن‌های کوچه و بازاری در مورد آن وجود دارد. نوری نتابیده تا ظلمت‌ها را از هم بدرد. زمانی می‌گذرد، نور از راه می‌رسد. در ابتدا پلک‌ها در هم فشرده می‌شود و زبان‌ها برای مدتی در کام کشیده می‌شود… دیر زمانی می‌گذرد و پرتو افشانی همچنان ادامه دارد.
  رهی معیری از آن دست شاعران عاشق‌پیشه‌ای است که اگر کسی دیوان اشعارش را هم نداشته باشد، حتما ترانه‌های عاشقانه او همچون خزان عشق، به کنارم بنشین، دیدی که رسوا شد دلم، نوای نی را شنیده است زندگینامه رهی معیریمحمدحسن معیری ( بیوک ) متخلص به رهی فرزند موید خلوت نوه معیرالممالک (نظام الدوله) از شاعران غزلسرای بسیار نامی معاصر است. وی در سال 1288 خورشیدی در تهران متولد شد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد خدمات دولتی شد و م
امروز که بدون تو شروع شد خورشید طلوع نکرد همه جا تاریکه اونجا چطور؟تودرچه حالی؟خوب و اسوده ای؟ راحت خوابیدی؟ فکر کردم تنها چیزیکه میخوای اینکه دیگه دعوایی وجود نداشته باشه اخه بی انصاف چرا شبخیرو صبح بخیر رو ازم گرفتی؟انقد میگفتی فایده نداره واسه این بود که کلا منو حذف کنی؟ چرا نگاه نکردی توی چشمامو راستشو بگی بگی ازم خسته شدی منتظر یعلامت ازت بودم که صبحو مثل قبل شروع کنی بدونم واست هنوز جایی دارم تا همه چیمو به پات بریزم داری ثابت میکنی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها