نتایج جستجو برای عبارت :

کوچ تا چند مگر میشود از خویش گریخت

کوچ تا چند؟مگر می شود از خويش گريختچشم پر اشک و دلم خونیا کجا قفل زنممن غم  دل را که بماند مخفی. یا کجا می بردم حزن و غمتتا کجا می کشدم دام و فریب؟بهر که می نالد دل؟پر و بالم بستهشوق پرواز دلم بشکستهکوچ تا چند مگر می شود از خويش گريختقفسی تنگ بشد زندگیمپُر  آواز حزین گشته بسی.دل من  تنگ غروبی شده بازمی دمد از پس جان ، همچو شراب ریختند بر  کف دستان تو باز  کوچ تا چند ؟مگر می شود از خويش گريخت#بهناز خرّم
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب ميشود گاهی نميشود که نميشود که نميشود گاهی بساط عیش خودش جور ميشود گاهی دگر تهیه بدستور ميشود گه جور ميشود خود آن بی مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو ميشود گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو ميشود گاهی برای خنده دلم تنگ ميشود گاهی دلم تراشه ای از سنگ ميشود گاهی تمام آبی این آسمان ما یکباره تیره گشته و بی رنگ ميشود گاهی نفس به تیزی شمشیر
غم كه بی اندازه بود ، سیگار لازم ميشودچـاره گـر با او نشـد ، نصـوار لازم ميشودرنجها وُ مشكلاتِ زندگی ، كزحد گذشتاین دو مُضِر با همه ، اضرار لازم ميشودروزِ یك باروُ دوبارش خیر ، دردِ به دواستلـعنت بر روزیكه ، چندین بار لازم ميشودكس وادارِمان نمیسازد ، به انجام دادنشوقتِ غم حس میكنیم ، انگار لازم ميشودعفوه كن گـر مانـعت بودم ، تـا دیـروز هامن خود امروز میكـنم ، اقرار لازم ميشودای توكه امروز چون دیروزِ من ، بد میبریخـدا نـخواهـد شـوی ، نـاچا
زن نیز مانند مرد خودش رادوست دارد به حفظ شصیت خويش علاقه منداست . دوست دارد محترم وگرامی باشد.ازتحقیروتوهین رنجیده خاطر میگردد. اگر مورد احترام قرار بگیرد احساس شخصیت نموده وبه كار وزندگی دلگرم ميشود.ازاحترام واحترام كننده خويش میاید.ازتوهین وتوهین كننده متنفر میباشد. آقامحترم همسرت حتماازشما انتظار دارد كه بیش از دیگران به وی احترام بگذاری. البته حق دارد چینین انتظاری راداشته باشدزیرا ترا شریك زندگی وبهترین یار واقعی خويش میداند.
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب ميشودگاهی نميشود که نميشود که نميشود❣گاهی بساط عیش خودش جور ميشودگاهی دگر تهیه بدستور ميشود❣گه جور ميشود خود آن بی مقدمهگه با دو صد مقدمه ناجور ميشودگاهی هزار دوره دعا بی اجابت است❣گاهی نگفته قرعه به نام تو ميشودگاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست❣گاهی تمام شهر گدای تو ميشودگاهی برای خنده دلم تنگ ميشودگاهی دلم تراشه ای از سنگ ميشودگاهی تمام آبی این آسمان ما❣یکباره تیره گشته و بی رنگ ميشودگاهی نفس به تیزی شمشی
خاطرت جمع که این بار حقیقت داردهر چند که هر بار دروغهر کجای قفسِ خوابِ تورا لرزاندمبه همان عشقِ مقدس تو ببخشهر کجا شیشه ِ اقبال ترک خورد                            ببخشهر کجا زندگیت سوخت ببخشنیمه یِ عاشقِ من دیشب از شهر گريختچشمهایت راتو ببندو به لالائیِ شبهایِ خدا خوب بخوابانقَدَر خوب بخوابکه بدیهایِ من از                    یادِ عزیزت برودسیده نصیره سجادی   
باز فرود آمدیم بر در سلطان خويش بازگشادیم خوش بال و پر جان خويش باز سعادت رسید دامن ما را کشید بر سر گردون زدیم خیمه و ایوان خويش دیده دیو و پری دید ز ما سروری هدهد جان بازگشت سوی سلیمان خويش ساقی مستان ما شد شکرستان ما یوسف جان برگشاد جعد پریشان خويش دوش مرا گفت یار چونی از این روزگار چون بود آن کس که دید دولت خندان خويش آن شکری را که هیچ مصر ندیدش به خواب شکر که من یافتم در بن دندان خويش بی‌زر و سر سروریم بی‌حشمی مهتریم قند و شکر می‌خوریم در
من از پشت پنجره ی اتاقممردی را دیدمتكیه زده به دیوار حیاطكه تمام قداز گوشه ی چشمانش زل زدهبه سیگارش پک میزندو هیچ كس ندانست اشكی كه نریخت به كدامین سو گريختمن اما از عطر گس نفس هایشلرزه بر اندامم نشست و هیچ كس نفهمید پنجره اتاقم را به كدامین گناهش كوبیدم
خود را گرامی بدار هر چند دیگران تو را گرامی ندارند و دیگران را گرامی بدار هر چند دیگران بیاندیشند تو ناتوانی از پاسخگوییشان خودرا گرامی بدار اما خويش را از دیگران برتر نبین هرچند بدانی از تو پسترند خود را گرامی بدار اما غرور تورا فرا نگیرد دوست داشته باش هرچند دوستت ندارند و كمكشان كن هر چند تورا یأری ندهند. چرا كه در پایان تو گرامی خواهی بود آنها كه تو را ناگرامی میخواندند ،خويش را در برابر تو كوچك و تورا برتر از خويش خواهند یافت.
تلقیح مصنوعی :‏ برای این كه ماهی قزل آلای رنگین كمان بیش از یك بار تخم ریزی كند ، معمولا از روش تلقیح مصنوعی استفاده ميشود . آمادگی ماهی برای تخم ریزی از روی ظاهر ماه و همچنین امتحان كردن گامتهای آزاد ماهی انجام ميشود .
اعماق مرا ببینتهی است و تاریکمن در میان حجم این غربتگرفتارم گرچه در خانه خود هم .در چهارچوبی آهنینمشت میکوفم بر سر دردهایم.میدانممن درد خويش را خوب می‌دانماز زخم هایم خون می‌چکدببین مرا .اعماق مرا بیینهیچ نیست.لبه‌ی پرتگاه خويش ایستاده‌امانتهایش را نمیدانممی‌پرمبپر مرا بپر تا انتهای اعماق مرا .پروازیست نادانستهمن می‌پرم اماتاریک هستم و تنها .غریب .تهی !من در خويش با خويش هم نشین نیستمدر من "خويش با خويش" غریبه ایستتنها .من در خ
 با آغاز بلوغ پسران و بروز علامت های جسمی و جنسی تغییرات و گذر از زمان بچگیشروع ميشود تغییرات شدید در تیپ بدن و اجزای صورت امکان دارد برای نوجوان ازاردهنده باشد. همچنین تغییرات شدید در میل و اندام های جنسی میتواند برای نوجوانمسأله  با شدنوجوان پسر باید بداند این ویژگی ها و تغییرات طبیعی است و لازم استدر مواجهه با آنها صبورانه و منطقی برخورد کند.زمانی که پسران به سن 10 تا 12 سالگی می رسند افزایش هورمو
مقدس بودن همیشه کافی نیست. نمیدانم چرا دلم میخواهد این را بگویم ولی همیشه رازی هست. نوشتن آدم را به وجد می آورد. ولی همیشه نوشتن کافی نیست. گاهی نباید بود . گاهی بأید گريخت إز تمام بی معنی هایی که میتوان نوشت. آن گاهی که همه ی نوشته ها ، نقاشی ها، خطاطی ها متجلی میشوند تجلی انتظار ، غرور ، دل کندن إز روز ها. میگویند آدمی آن دم های آخر عاشق ميشود. او عاشق زندگی نیست ، عاشق روزهاییست که زندگی کرده. او عاشق زندگی نیست که وعده ی عمر جاویدانش می دهی.
تعلق یا تدافعجاذبه یا ضد جاذبهایدئولوژی:نگاهی دو بعدی به افکار و پندار خويش نسبت به جهان هستی,بُعد یکُم از نگاه مکتوم فضانورد که خود نیز غرق در این منظومه خواهد بودو بعد دوم چشمان راویست که مسلما دانای محدود است که پله ای عقب تر ایستاده و افکار خويش را به پرده در میاوردبه نوعی چالش زمانی ایجاد میکند تا تعلیق خود را نظاره گر باشد.
 
سپاس و ستایش به یزدان پاک که پاک آفرید آدمی را ز خاک خدایم به توفیق خود یار کرد به افتاده گانم مددکار کرد نخست عهد کردم ز پیمان خويش نگردم، بگردم چو از جان خويش سپردند راز دلی چون به من بماند به دل تا بود جان به تن چو دیدم یک افتاده ای بی تمیز نگیرم دو دستش، بگویم که خیز بگشتم زایمانُ وز شور خويش سزاوار تمکین منشور خويش شعر از: پرویز شمس
ثثنا و حمد بی پایان خدا را که صنعش در وجود آورد ما را الها قادرا پروردگارا کریما منعما آمرزگارا چه باشد پادشاه پادشاهان اگر رحمت کنی مشتی گدا را خداوندا تو ایمان و شهادت عطا دادی به فضل خويش ما را وز انعامت همیدون چشم داریم که دیگر باز نستانی عطا را از احسان خداوندی عجب نیست اگر خط درکشی جرم و خطا را خداوندا بدان تشریف عزت که دادی انبیا و اولیا را بدان مردان میدان عبادت که بشکستند شیطان و هوا را به حق پارسایان کز در خويش نیندازی من ناپارسا را
با پول ميشود خانه خرید، ولی آشیانه نه.با پول ميشود خانه خرید،ولی زمان نه.با پول ميشود سرگرمی خرید،ولی شادی نه.با پول ميشود رختخواب خرید،ولی خواب نه.با پول ميشود غذا خرید،ولی اشتها نه.با پول ميشود دارو خرید،ولی سلامتی نه.با پول ميشود وسیله آرایش خرید،ولی زیبایی نه.با پول ميشود مقام خرید،ولی احترام نه.باپول میشه کتاب خرید، ولی دانش نه.وبالاخره.باپول میشه قلب خرید،ولی عشق نه.
  گاهی گمان نمیکنی ولی خوب ميشودگاهی نميشود که نميشود که نميشود--- گاهی بساط عیش خودش جور ميشودگاهی دگر تهیه بدستور ميشود---گه جور ميشود خود آن بی مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود---گاهی هزار دوره دعا بی اجابت استگاهی نگفته قرعه به نام تو ميشود--- گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیستگاهی تمام شهر گدای تو ميشود ---گاهی برای خنده دلم تنگ ميشودگاهی دلم تراشه ای از سنگ ميشود--- گویی به خواب بود جوانی مان گذشت گاهی چه زود فرصتمان دیر ميشود *** من خ
ز بازار محبت غم خریدم خریدم غم ولیكن كم خریدمهمین داغی كه حالا بر دل ماستندانم از كدام عالم خریدمعسل میجستم ‌از بازار هستیعدم رخ داد جایش سم خریدمز عشق و عاشقی آگه نبودمغم و درد ترا مبهم خریدمنبودم واقف از آیینهء دلكه از جمشید جام جم خریدمبرای زخم ناسور دل خويشز مژگان كسی مرهم خریدممحبت عشقری راحت نداردز مجبوری متاع غم خریدم  صوفی عشقری
بنر چیست ؟ و تفاوت آن با فلكسی در چیست؟ فلكسی ، فلکس یا به عبارت صحیح تر ” فلكسی فیس ”متریالی است كه برای تابلوهای سردر مغازه ها ، فروشگاهها ، تابلوهای عابر پیاده ، برخی از بیلبوردها و به طور خلاصه برای تابلوهایی كه لامپ مهتابی دارند استفاده ميشود . فلكسی یا فلکس دو نوع چینی و كُره ای دارد ، نوع چینی آن معمولا اُنس و نوع كُره ای آن  20 اُنس میباشد ، متریال فلكسی به جنسی اطلاق ميشود كه نور را از خود عبور میدهد در حالی كه بنر این قابلیت را ندارد
گاهی به رغم تشنگی عشق، عاقبت با حسرتی فقط، عطشت سیر ميشود گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود بی رحم چون کمان کمانگیر ميشود گاهی همان گلی که به دل پروراندیش خارش به سینه ات چه نفس گیر ميشود گاهی که آرزوست بغل سازیش به مهر تنها سراب اوست که تصویر ميشود گاهی نیایشت که فقط بهر وصل بود چون نیست قسمتت، به دلت تیر ميشود گاهی صدای بارش باران که دلرباست با چتر تک سواره چه دلگیر ميشود گاهی که ضرب و جمع به راهی نمی رسد من کم شوم ز یار، چه تفسیر ميشود گاهی
1- مانکن                                       10 قسمت2- سالهای دور از خانه                     15 قسمت3- رقص روی شیشه                        12 قسمت4-احضار                                         08 قسمت5- نهنگ آبی                                  20 قسمت0- هشتگ خاله سوسکه                 015 قسمت0- ممنوعه                                     00 قسمت8- متهم گريخت ۱۳۸۴                      26 قسمت9- گلشیفته                                   16 قسمت   
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب ميشود، گاهی نميشود که نميشود که نميشود، گاهی بساط عیش خودش جور ميشود، گاهی دگر تهیه به دستور ميشود، گه جور ميشود خود آن بی مقدمه، گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود، گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است، گاهی نگفته قرعه به نام تو ميشود، گاهی گدای گدایی و بخت نیست، گاهی تمام شهر گدای تو ميشود.!
جسم خاکی میکشی و دل پر ایمان ميشود/لاله ای از باغ چیدی، لاله زاران ميشود***باز کن درهای آتش را سیاوش حاضر است/گر کشی رویین تنی را صد هزاران ميشود***عشق را مرگی نباشد، عشق باشد ترس نیست/عاشقان را مرگ شیرین است و آسان ميشود***آبرویم سالها رسوایی عشق تو بود/گر که رسوایت نباشم خانه ویران ميشود***سوز شعله شاپرک را إربا إربا میکند/لاله باشد ژاله باشد زار و گریان ميشود***درد عشقم را به جز مجنون چه میفهمد کسی/اهل زر گر زر ببیند پای کوبان ميشود***آسمان را در
مثل میکائیل که امشب غزل خوان ميشودشاعر دربار تو دارد فراوان ميشودگوشه ی چشم پر از مهر تو سعدی پرور استشاعر تو صاحب چندین "گلستان" ميشودریسه ای از ماه و خورشید و ستاره میکشمباز هم سرتاسر مشهد چراغان ميشوددر شب میلاد تو همواره باید شاد بودهرکسی که غیر از این باشد پشیمان ميشود
س از آن كه حضرت علی علیه السلام در محراب عبادت خون خويش را به پای درخت توحید نثار كرد امام مجتبی غمگین در سوگ اسوه ی صبر و بردباری، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازی از سخنانش فرمود: . لقد قبض فی هذه اللیلة رجل لم یسبقه الاولون بعمل و لا یدركه الاخرون بعمل. شب گذشته مردی از این جهان در گذشت كه هیچ یك از پیشینیان - در انجام وظیفه و اعمال شایسته بر او سبقت نگرفتند و از آیندگان نیز كسی را یارای پا به پایی او نیست.
ای غایت لحظه ها ی اغواطنازی تو طلوع رویا ای نازِ به مصدر نیازمتا سمت تو قبله ی نمازم ای موهبتت نفس كشیدندر هر نفسی تو را چشیدن ما در عطشت ببین نمردیماز كاسه ی انتظار خوردیم مانند كسی كه میخورد میسیراب تو ميشود لبم كی!؟ ای آنكه نبودنت محال استگیرایی تو به تن وبال است ای معنی و شوق زندگانیدارایی من، عزیز جانی گل عطر تو را به تن كشیدهپروانه به شوق تو پریده تاریكی و روشنای راهیماه شب و نور صبحگاهی هم طاقت من پریش و مستتهم طوق صبوری ام به دستت
برای سرشت های مغرور، طعمه آسان چیز تحقیر آمیزی است!
آنان تنها درمقابل مردانی که هنوز مهار نشده اند و میتوانند به دشمنان آنها مبدل شوند و یا در برابر ملکی که به سختی تسخیر می شود، احساس آسایش و خوشنودی میکنند!
گامها میگویند که مرد آیا در راه خويش گام میزند یا نه!
پس راه رفتنم را بنگرید
آنکه به هدف خويش نزدیک ميشود، رقصان است!
نیچه ،پادشاه فلسفه!
نظری به سیلاب خیزی دریای آقچه! دریای آقچه شاخه ئی از هژده نهر محسوب ميشود ، قرن ها ست که این دریای کهن با آب زلالین بهاریش مزارع توابع خطه ئی آقچه زمین را مرفوع نموده و ساکنین آنرا آب مصفا بخش یده است ، اما در جریان سه دهه اخیر این دریا حجم هنگفت آب را در بطن خويش جای داده نتوانسته ، باعث تخریب مساکن و مزارع ماورای خويش میگردد. بزرگان چیز فهم منطقه که سالهاست در این خطه بود و باش دارند شاهد چون سیلاب خیزی های دهشت آور امثال سه دهه اخیر نشده اند ب
 امام حسن(ع) می فرماید:أکیسُ الْکیسِ التُقی، وَ أحْمَقُ الْحُمْقِ الْفُجُورَ، الْکریمِ هُوَ التّبَرُعُ قَبْلَ السُّؤالِ؛زیرک ترین و هوشیارترین افراد، شخص پرهیزکار است. احمق و نادان ترین افراد،کسی است که تبه کار و اهل معصیت باشد و گرامی ترین و باشخصیت ترین افراد،کسی است که به نیازمندان پیش ازاطهار نیازشان کمک کند.احقاق الحق، ج11، ص20،؛ بحارالانوار، ج44، ص30.=====تعجب‌ مى‌كنم‌ از كسانیكه‌ در غذاى‌ جسم‌ خود فكر مى‌كنند ولى‌ در امور معنوى

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

دل شکســــــــــــــــــــــــــته مفرد مونث بي مخاطب!