نتایج جستجو برای عبارت :

بر مرده دلان پند مده خویش میلیارد

عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو،خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو،قرعه امروز به نام من و فردا دگری،می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو،مال دنیا نشود سد ره مرگ كسی،گیرم كه كل جهان باشد از آن من و تو،هر مرد شتربان اویس قرنی نیست،هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست،هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد،هر احمد و محمود رسول مدنی نیست،بر مرده دلان پند مده خويش میازار،زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست،جایی که برادر به برادر نکند رحم،بیگانه برای تو برادر شدنی نی
به نام خدا (کور دلان) زمانه بدی به دنیا آدمده ایم همه نگاه ها هرزه شده اند لبخند ها نقابی بیش نیستند و دست آدمها برای کمکجز برای پرت کرنمان از پرتگاه نیس چشماه کور هستند دلها کور تر آنگار کسی خدا را یادش نیست خدا در کتابش کنار طاقچه های خانه ها بخواب رفته و آیه ها مهربانی به آیه های خشم و تنفر تبدیل شده است چه درد عمیقی دارد زندگی در میان یک جنگل گرگبرای دلی فقط بره بار آدمده است خوب عجیب هم نیس ستاره ها همیشه در کهکشان خود در زمان خود می د
هر مرد شتر دار اویس قرنی نیست/ هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست/ هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد/ هر احمدومحمود رسول مدنی نیست/ بر مرده دلان پند مده خويش نیازار/ زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست/ با مرد خدا پنجه میفکن چو نمرود/ این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست/ خشنودنشو دشمن اگر کرد محبت/ خندیدن جلاد زشیرین سخنی نیست/ جایی که برادر به برادر نکند رحم/ بیگانه برای تو برادر شدنی نیست/ صدبار اگر دایه به طفل تو دهد شیر/ غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست/
ظاهرا پیگرد قانونی نخواهد داشت این فرجام تلخقبل مرگ حتما وصیت میکنم از خوشی من مرده اممن کجا با تو قراری داشتم  تو کجا بانو .کجا منمصلحت نیست بدانند غمم را ،از خوشی من مرده امکوچه ی بن بست ما سالها میشود بی عابر استفکر بیهوده نکن از انتظار!!!  از خوشی من مرده اممن غریبم گفته بودم هیچکس را غیر تو اینجا ندارم پس حواست پرت باشدکه نبودی،از خوشی من مرده امجمع و جورش میکنم یکجور من در خاطرم یاد تورااین اواخر من کجا دلتنگ بودم از خوشی من مرده امحیف
هرچی پشت سرم نگاه میکنم،فقط ویرانه وخرابه است،چندوقتیه دارم گذشته موکلا ارزیابی میکنم اونم صادقانه باخودم،باختم،دیگه هم فرصت جبران نیست من باختم زندگیمو،تمام تلاش وتوان وقدرتم وگذاشتم واسه اثبات یک چیز که می توانم،امانتوانستم باختم مفت،   من یک مرده متحرک هستم،وقتی میخواهم ونمی توانم من یک مرده متحرک هستم،مرده ای که ارزوهایش وفرصت های زندگیش دونه دونه جلوش پرپرشدن،اری من یک مرده هستم ،مرده ای که دم هیچ مسیحای نمیتواندنجاتش دهد،من ا
(حسین)ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تووی جان به عدل کرده فدا، جان، فدای توای کشتهٔ فضیلت، جان کشتهٔ غمتوی مرده ی مروت، میرم به پای تومحبوب ما، گزیدهٔ حق، صفوهٔ نبی‏‌ستمفتون تو، فدایی تو، مبتلای تواز بس که در غم دل مظلوم سوختییک دل ندیده‌‏ام که نسوزد برای توچرخ کهن که کهنه شود هر نوی از اوهر ساله نو کند ره و رسم عزای توهر بی‌نوا نوای عدالت ز تو شنیدبرخاست تا نوای تو از نینوای توبرهان هستی ابدی، شوق تو به مرگمیزان ادّعای نبی، مدّعای تورو
یک نفر در پستوی خانه اش جان سپرد! و هیچ کس نفهمید آدم ها همچنان که راه می روند می توانند مرده باشند! یک نفر در تنهایی ِ مداوم ِ درونش جان سپرد! و هیچ کس نفهمید آدم ها همچنان که نگاه میکنند و یا حتی میخندند نیز می توانند مرده باشند! ۲۶ مهر ماه ۱۳۹۸
شهاب حسینی و بهروز وثوقی در یک برنامه سینمایی، پس از نمایش ۶ فیلم نبات»، کاتاتونیا»، خانه پدری»، گوزن‌ها»، سوته‌دلان» و تنگسیر»، در جلسات پرسش و پاسخ با تماشاگران شرکت خواهند کرد.به گزارش خبرآنلاین، شهاب حسینی در صفحه شخصی اینستاگرامش، از همکاری با بهروز وثوقی در یک برنامه سینمایی برای بحث و بررسی شش فیلم سینمای ایران خبر داد.در این برنامه که از ۲۸ تا ۳۰ تیر در اورنج کانتی کالیفرنیا برگزار می‌شود، پس از نمایش سه فیلم نبات»، کات
عصای سفید چونان پرچمی است که به نشان استقلال در دست روشن دلان به حرکت در می آید و آینه ای است که قدرت و نعمت خدایی را به تماشای تأمل و تفکر دیگران می گذارد. این روز بر تمامی روشن دلان عزیز مبارک باد.برای آشنایی با روز جهانی نابینایان روی ادامه مطلب کلیک کنید.روابط عمومی بهزیستی قرچک
از مصریان باستان تا آمریکایی ها و حتی آفریقایی‌ها و برخی ملل قدیم از سکه برای بستن چشمان مرده ها استفاده می‌کردند. حتی در زمانی این روش در ایران نیز مرسوم بوده است! به هر حال همچنان در گوشه گوشه دنیا و در فرهنگ های مختلف از چنین روشی پس از مرگ و برای بستن چشمان مرده استفاده می‌کنند. البته دلیل استفاده کردن از سکه برای چنین کاری از فرهنگی به فرهنگ دیگر کاملا فرق می‌کند.
انگشترت به روی زمین مانده و تنت بر فرش و عرش تاج سلیمانی ات شده پنهان نمی شود دل خونین دلان شهر هر چشم حجله ای ست ، چراغانی ات شده با خون غزل سرودن سردار معجزه است نام شهید مصرع پایانی ات شده از انتقام خون تو امواج نگذرند بحری ست بحر عشق که طوفانی ات شده #سید_مهدی_نژاد_هاشمی
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو. قرعه امروز به نام من و فردا دگری است میخورد تیر اجل بر پروبال من و تو. مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی گیرم این کل جهان باشد از آن من و تو. هرمرد شتربان اویس قرنی نیست هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست. هرسنگ و گلی گوهرنایاب نگردد هر احمدومحمود رسول مدنی نیست. برمرده دلان پند مده خويش میازار زیراکه ابوجهل مسلمان شدنی نیست. جایی که برادر به برادر نکند رحم بیگانه برای تو برادر شدنی نی
فکر کنم باید حسابی خدا را شکر کنیم. فکر کنم دل خدا هم برامون سوخت . اگه باران نمیومد که حتما توی این آلودگی وحشتناک کاملا مرده بودیم. دیگه تنها چیزی که می تونه به دادمون برسه امدادهای غیبی است. فقط امیدوارم خدا هم بی خیال ما نشه
داغ برادر را برادر مرده میفهمد.دستش را درون دهانش فرو برد وانگشتش را از ته دل گازمیگرفت تا جیغ نزندبه تابوت برادر نزدیک شدمعراج شهدا آن روز عطر عزت را می دادآری برادرش بعد از سی ویک سال برگشته بود
. وَهمی از شکل ِ آخرین درخت در صبح ِ جهان ِ اکنون،در ابتدایی ترین فصل ِ وقت، سپیدی‌یی را تَرَک می داد تا واقعیت بریزد. دایره ها بریزد خَط ِ سن های سپید،قهوه یی و َ سبز بریزد روی پیشانی ِ همه چیز، و چیز ها بترکند،صاف،ساده و تو خالی،حبابی. و مولکول های هوا و مویرگ ِ رنگ و َ تَن، یک شکوه کامل از جغرافیا، یک بهار در دل ِ شکوفه، یک آغوش میان ِ ميليارد ها ميليارد ها ميليارد ها ميليارد خلأ! لحظه ی ساکت از حنجره ی جنین، از دایره های بی رنگ ِ بلوری وَ شیار
 در وندیداد تکلیف زنی را که کودکی مرده بزاید چنین تعیین کرده است:"ای آفرینندة جهان جسمانی و ای مقدس، بگو بدانم، نخستین خوراک و غذای این زن چه خواهد بود؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: این زن باید یک مقدار خاکستر آمیخته باشاش گاو به اندازة سه لقمه، شش لقمه یا نه لقمه میل کند"(وندیداد دکتر جوان ص 128) 
سالروز آزاد سازی شهر مهران در تاریخ ۶۵/۴/۱۰ از دست کور دلان رژیم بعث عراق را به تمامی فاتحان آن عملیات بزرگ و تاریخی تبریرک گفته و برای شهداء علو درجات وبرای جانبازان سلامتی و برای ایثارگران موفقیت از الله عزه وجلاله خواستارم
الهی ستایش سزاوار توست جهان روشن از نور انوار توست درود و سلام برخاتم انبیأ بنام محمد(ص) لقب مصطفی بە یاران آل و بیتش سلام بە تعداد حرف و کلمە و کلام بە انفاس خاصی کە صاحب دلان بخوانم بە نقش دەِ (پایگلان)
متن سرود آرامش در چشمانت آرامش در چشمانت آرامش قبل از طوفان با هرقدمت می پیچیید فریاد یلی در میدان عاشق که شدی بی باکی عشاق علی بی ترسند از خاطره ات لرزانند از اسم تو هم می ترسند عهد اگه عهده، عهد یه مرده مرد اگه مرده اهل نبرده عشقه و هرکس رفته از این راه جز با شهادت برنمی گرده شب ها ابر بارونی روزا مرد میدونی دیدار نزدیکه می دونی از که شنیدی سر خدا را از که گرفتی جام بقا را غرق به خون شد تا که تن تو شد علم ما پیرهن تو این راه راه امیده نوبت به ما
دو نفر از اهالى خراسان ، با هم به سفر رفتند، یكى از آنها ضعیف بود و هر دو شب، یكبار غذا مى خورد، دیگرى قوى بود و روزى سه بار غذا مى خورد، از قضاى روزگار در كنار شهرى به اتهام اینكه جاسوسى دشمن هستند، دستگیر شدند، و هر دو را در خانه اى زندانى نمودند، و در آن زندان را با گل گرفتند و بستند، بعد از دو هفته معلوم شد كه جاسوس ‍ نیستند و بى گناهند. در را گشودند، دیدند قوى مرده، ولى ضعیف زنده مانده است، مردم در این مورد تعجب نمودند كه چرا قوى مرده است؟! ط
کتاب ۱۸۰ نام کتاب : صلح بزرگنویسنده :  ادوارد باندمترجم : رضا شیر مرز ژانر : نمایشنامهناشر : نشر  قطرهسال چاپ : ۱۳۸۹ تعداد چاپ :  اولبها :  ۳۰۰۰ تومان  گزیده از متن کتاب :زن : نه تقصیر منه . هیچ وقت بهش آموزش مداوم ندادم . تازه شکایت هم می کنم که چرا حرف نمی زنه . نمی خوام یه مرده بهم بگه بچه م زنده ست یا مرده ! به دنیا نیومدن همون مرگه و مرگ اینه که دیگه کسی بهمون فکر نکنه . مرگ بهترین اتفاق ممکنه . صفحه ۹۴ از متن کتاب  ‌گرداورنده : محمد ظهرابی 
از ترس سرجام یخ زدم! سرورم؟!؟!؟ سرورم دیگه چه کوفتیه؟! فهمیدممم!! منو یدن ، این مرده هم که منو یده از ائناس که مازوخیسم داره! مازوخیسم بود یا سادیسم نه بابا فک کنم مالیخولیا بود،نه نه نه اسکیزوفرنی بود،نچ فک کنم همون مازوخیسم بود. با خودم درگیر بودم که همون مرده جلوم ظاهر شد هینی بلندی کشیدم و دستمو گذاشتم روی قلبم ! این حجم از جذابیت جلوم وایساده و من میترسم؟! واقعا که برای خودم متاسفم! ولی یه لحظه خانوم کاگردان!! اونم مثه من لباسای جنگی
من چادرم را دوست دارم، چرا که سیاهیش نشانه رفته و بر زمین نشانده است هرچه سیاهی و ظلمت را، هرچه نگاه زهرآلود را!من چادرم را دوست دارم، چرا که سنگینی نجابتش، خم کرده است کمر دشمنان را و حصار امن و ایمنش، نقش برآب کرده است نقشه‌های بدخواهان و هرزه‌دلان را!
ماجرای ملاقات با قاضی مجهول العاقبت! یک- خدا رحمت کنه سیروس خان گرجستانی رو. این روزها کارمون شده طلب آمرزش کردن برای کسانی که دوست‌شون داشتیم. شخصا عاشق صدای خنده هستم و احترام خیلی خیلی زیادی قائلم برای کسانی که مردم رو می‌خندونند. کاش اینها عمر و جوونی جاودانه داشتند. روحش شاد. دو- این قاضی منصوری فراری که نمی‌دونیم زنده‌ست یا مرده و اگه مرده، خودکشی کرده یا کشته شده، بازپرس اولین پرونده من تو حرفه رومه‌نگاری بود.
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکایتی به تصور چرا کنند چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن به که کار خود به عنایت رها کنند بی معرفت مباش که در من یزید عشق اهل نظر معامله با آشنا کنند حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند م
سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم دیده روشنایی درودی چو نور دل پارسایان بدان شمع خلوتگه پارسایی نمی‌بینم از همدمان هیچ بر جای دلم خون شد از غصه ساقی کجایی ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا فروشند مفتاح مشکل گشایی عروس جهان گر چه در حد حسن است ز حد می‌برد شیوه بی‌وفایی دل خسته من گرش همتی هست نخواهد ز سنگین دلان مومیایی می صوفی افکن کجا می‌فروشند که در تابم از دست زهد ریایی رفیقان چنان عهد صحبت شکستند که گویی نبوده‌ست خود آشنایی مرا گر تو بگذار
شب پاییزی سرد است، هوا غمناک شد امشب و باران در نفس هایم دلش نمناک شد امشب نه آواز شباهنگی، نه رنگی و نه آهنگی همه تاریکی و شادی که در باران غمها مرده او امشب و آن رود پریشانی که شد تنداب ها امشب همه مرده، همه بی جان، نه برگی و نه آغازی تن بیچاره ی برگی که سیلی می خورد امشب نه مهتابی کند آرام، دلی از رعد خشم آلود چنان فریاد سر داده و تنها گشته او امشب شب باران شده غوغای تاریکی فقط بی رقص و آواز است تن امشب شب پاییزی و سرما، نه آوای دلارامی نه بلبل
اولین پنجشنبه سال است رسم است مردم تا قبل از غروب آفتاب به قبرستان می روند تا برای شادی روح مرده هایشان فاتحه بخوانند بخاطر ویروس کرونا الان جمعیت کمتری می رود ، اما باز هم عده ای می روند قبل از کرونا بعد از ظهر هر پنجشنبه مسیرهای منتهی به قبرستانها بسیار شلوغ بود ابتدای بلوار حتی پلیس برای روان تر شدن ترافیک بعضاً حضور فیزیکی هم داشت چه بهتر بود بجای این هجوم چند ساعته به سمت مرده های قبرستان ، این جمعیت به سمت زنده ها می رفتند بهرحال باقیما
متاسفانه دیدم که بعضی خانمها میگن ما خیلی مردیم ، یه خانم میگفت من خیلی مردم و سر حرف خودم میمونم ! مفهوم این حرف این میشه که زن ها سر حرف خودشون نمیمونناز پدر و مادرهایی که به دخترشون میگن مثل یه مرده یا واسه خودش یه پا مرده خوشم نمیاد ، دختری که در خانواده زن بودن و رفتار و ظرافت های یک زن را یاد نگیره بعدا" تو زندگی دچار مشکل میشه ، مردی که میخواد با او ازدواج کنه نمیخواد با یه مرد زندگی کنه همونطور که یه زن نمیخواد با مردی که رفتارهای نه د
پرسش : زمانی كه مرده را دفن می كنند شب اول قبر از چه زمانی است و چقدر طول می كشد؟ آیا در آن لحظه كسانی كه در دنیا برای آن مرده ای دعا می خوانند در آن لحظه به او می رسد و از عذاب او كم می شود؟ پاسخ : قبل از هر چیز لازم است چند نكته را متذكر شویم. 1. انسان پس از مرگ وارد عالمی می شود به نامعالم برزخ» حیات برزخ و حقیقت باطن همین عالم دنیاست. دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا كه بدان عالم مُلك گفته می شود همین دنیای مادی كه ما در آن زندگی می كنیم كه خصوصی

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

وبلاگدانلود فیلم فقط برای خانوم خوشگلم