نتایج جستجو برای عبارت :

اولین بارون پاییز

همیشه منتظر بودیم پاييز بشه بارون بزنه بریم بیرون زیر بارون اما با این اوضاع فعلی محرومیم تقریبا از این عشق بازی با بارون امروز صبح زود رفتم نون بگیرم بارون می اومد دلم هوای شمال کرد جنگل ، پاييز ، بارون ، کلبه ، آتیش ، چایی عشق و دیگر هیچ .
(بزن بارون)بزن بارون بزن بارون به شیشهنذار دنیام بدون اون عوض شهبگو بارون بباره روی غمهامکه دنیا رو بدون اون نمیخامبزن بارون بزن بارون به شیشه دلم تنگه آرومم نمیشهمیخام باور کنی هستی همیشه چشام از دیدن توسیر نمیشهبدون تو میشم ابر تو بیشه میخام خیره ب چشمات شم همیشهنزن تیشه به این ریشه بگو ک باز درست میشه بزن بارون بزن بارون همیشه
هیچی تو دنیا لذت بخش تر از این نیست که موقع خواب، لالایی بارون توی گوشات باشه. بارون می زنه و برگ ها رو میندازه. همه چیز قرن هاست که بر همین منواله. آدم ها با شادی ها و غم هایی که برای خودشون یک دنیاست، اما در برابر عظمت زمان هیچه، متولد می شن، در انوار پاييز دل می بندن، و بعد یک روز می میرن. برگ ها شاید با انگشتای بارون بریزن ولی برای مرگ آدم ها، حتی ت هم نمی خورن. 
داره بارون میاد… ●♪♫ کوچه بازم لبریزِ احساسه ●♪♫ هنوزم نم نمِ بارون صدای ما رو می شناسه! ●♪♫ همین دیروز بود انگار… ●♪♫ تو با من تو همین کوچه ●♪♫ میگفتی زندگی وقتی تو با من نیستی؛ پوچه… ●♪♫ آهای بارونِ پاييزی! ●♪♫ کی گفته تو غم انگیزی؟ ●♪♫ تو داری خاطراتم رو، تو ذهنِ کوچه میریزی… ●♪♫ #سیروان خسروی +عاشقانه های پاييزی با اومدن بارون انگار شروع میشه
با تو راه شمال. تاریک میشه آروم هوا. بسته میشه آروم چشات. شب و جنگل و بارون و باد بارون میاد بارون میاد بارونو دوس داره زیاد میکنه یواش اون چشاشو باز میگه بهم بزن کنار بزن کنار تو این هوا بریم زیر بارون یواش خیس بشه اون صورت ناز بهم بگه تا تهش میمونم باهات میمونه باهام امشب میخوام بمونم من تا صبح کنارت این دریا با تو چه حالی داره بارون بباره بارون بباره توام بخندی برا من دوباره بخونم برات نگات تو نگام چشاتم کنارم همه نگاه کنن به ما با اون دلب
ببین آقای قاضی! پاييز شباش بلنده، دل آدم می‌گیره،  كش میاد سیاهی و غلیظ میشه تنهایی! اصلا پاييز شباش از همیشه سال تاریك‌تره، روزاشم تاریكه حتی!البته این برای ماست كه تنهاییم؛ كه روزا تنهایی دستمون تو جیب بارونی گشادمونه و زیر بارون سر به زیر قدم می‌زنیم، برای ما كه شبا كرخت رو كاناپه لم میدیم و چایی‌مونو سر می‌كشیم كه گرم شیم! وگرنه تو با دلبر شب بشین همون چایی رو بخور، باهار میاد!
الان توی حیاط زیر پشه بند رخت خوابم رو انداختم و دراز کشیدم رو به آسمون در حالی که نسیم خنک بوی خاک گرفته متاثر از بارون دم غروب، به آرامی در حال وزیدنه!! :) صدای پاس سگ ها از دور دست به این حس و حال خوب دامن زده! حیفم اومد امشب رو با این هوای خوب از دست بدم ،خدا رو شکر. :) بارون چیز عجیبیه!! بنظرم یه معجزس!! هر وقت بیاد پر از انرژی مثبته و حال آدمو خوب میکنه! بارون رو براتون آرزو میکنم. :) خدایا شکر.
با تو راه شمال تاریک میشه آروم هوا بسته میشه آروم چشات شب جنگل و بارون و باد بارون میاد بارون میاد بارونو دوس داره زیاد میکنه یواش اون چشاشو باز میگه بهم بزن کنار بزن کنار تو این هوا بریم زیر بارون یواش خیس بشه اون صورت ناز بهم بگب تا تهش میمونم باهات میمونه باهام امشب میخوام بمونم من تا صبح کنارت این دریا با تو چه حالی داره بارون بباره بارون بباره توام بخندی برا من دوباره بخونم برات نگات تو نگام چشاتم کنار همه نگاه کنن به ما با اون دلبری کردن
ببار ای بارون ببار؛ با دلم گریه کن خون ببار … در شبهای تیره چون زلف یار… بهر لیلی؛ چو مجنون ببار ای بارون دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار به سرخی لبای سرخ یار… به یاد عاشقای این دیار به کام عاشقای بی مزار ؛ ای بارون… ببار ای بارون ببار؛ با دلم گریه کن خون ببار … در شبهای تیره چون زلف یار… بهر لیلی؛ چو مجنون ببار ای بارون ببار ای ابر بهار؛ با دلم به هوای زلف یار داد و بیداد از این روزگار ؛ ماهو دادن به شبهای تار ببار ای بارون ببار؛
اینجا زودتر هواسرد شد من گرمایی ام و لباس گرم نمیپوشم رفتم مومو دیدم اولين بارون پاييزی بود دلگیر نمیخوام باشه خیلی وقته به زندگی فقط جوری نگاه میکنم که غم نداشته باشمخداهست و اون کافیه براهمه مون 
زیر بارون دراز کشیده همه تنش خیسه اما تا دست میببره که قطرات به دستش برخود کنن متوجه میشه قطرات ازش فرار میکنن هرچقدر انگشتاشو ت میده که بارون به دستش بخوره نمیشه ترس از خیس نشدن اونو از توهم بیرون میاره چشماش رو باز میکنه و به سقف خیره میشه، هنوز تنش خیسه وبوی بارون همه جا پیچیده. ترس اونو به طرف پنجره میبره ستاره ها پررنگ بنظر میرسن پنجره رو باز میکنه ورها میشه بارون بارید بارون بارید احساس پرواز و نشاط به قلبش هیجان اورد فریادی از شوق
 توی جاده ام و داره نم بارون میزنه.شیشه رو پایین میکشم.دستمو میبرم بیرون.قطرات خنک بارون به دستم میخوره.حس خوشایندی بهم دست میده.هر وقت بارون بزنه این آهنگ میاد تو ذهنم  بارون می باره و تو رو دوباره پیشم می بینماشک تو چشام حلقه می شه دوباره تنها می شینمقول بده وقتی تنها می شم بازم بیای کنار منشب های جمعه که می یاد بیای سر مزار منبه زیر خاکم و هنوز نرفتی از خیال منغصه نخور سیاه نپوش گریه نکن برای مندیگه فقط آرزومه بارون بباره رو تنمدوبار
غم گرفته دوباره صدامو نم زده باز هوای چشامو نیستی و تکیه دادم به دیوار دوباره بعد تو پا میزارم تو رویا با خیال تو هر شب همینجا اشک چشمام تمومی نداره نداره ♪♪♪ صدای خش خش برگ و پاييز و بارون باز خیال تو و قلب داغون نیستی و خیره میشم به عکس دوتامون کاش میشد دستاتو قرض میکردم باز کنارم تورو فرض میکردم تا خود صبح قدم میزدیم تو خیابون ♪♪♪ لعنت به حسی که نزاشته هیچ کسی به جات بیاد یکی که تا همیشه پشتته تو سختی ها همون که پا گذاشتی رو دلش که از غمت پ
داره صدای بارون میاد. میدونم که باید الان خواب باشم اتفاقای جدیدی که فکر نمیکردم رخ بده افتاده و ذوق شونو دارم پتو رو میکشم روی خودم چند روز پیش یکی از عزیزترین ادمای زندگیم زخم کاری زد ولی فقط چند دقیقه بهمم ریخت.ظاهرا بزرگ شدم و چقدر این حس کنترل رو دوست دارم بارون شدیدتر شده. بارون رو هیچوخ دوس نداشتم.اگه روزی خواستم مهاجرت کنم باید ی شهر افتابی پیدا کنم. هرچی که میخواستم پارسال بهش برسم الان دارم و این درون منو شعله ور میکنه ک بیشتر بخ
با شروع ماه زیبای مهر ، شاه ماهی فصل ها پاييز ، خاطرات رنگارنگ آدم ها بیشتر میشه ، زیر بارون های پاييزی
داره بارون میباره :))) کاش میتونستم برم بیرون و قدم بزنم ولی نمیتونم.بیا به خودم جایزه بدم! اگه فیزیلوژیمو تموم کردم و یکم دیگه از اصول خدمات سلامت خوندم و چیزهایی که میخوام چاپ کنم رو آماده کردم میرم بیرون ^^حتی اگه اونوقت بارون نیاد بوی نم بارون رو که داره
متن آهنگ دلدادگان محمد اصفهانی
هوامو نداشتی هوایی شدم چه کابوس بی انتهایی شدم
نگاهت من و زیر و رو میکنه من و با دلم روبه رو میکنه
من و دست بسته تو و قلب خسته که هر کی رسیده یه جاشو شکسته
ولی حسن عاشق به دیوونگیشه یه وقتا کوه هم دلش ابری میشه
ابری شو خاطره هاتو ببار بارون شو یاد من عشق و بیار
من میرسم به تو آخر کار بارون ببار
من بی قرار توئم بی قرار بیرون بیارم از این انتظار
عاشق شدم مثل ابر بهار بارون ببار
پریشونم اما پریشون ترم کن فقط از تو میخو
راست میگن بارون که بباره دل هوای عاشقی میکنه.
بارون که بباره روح زنده میشه.
هوا بارونیه و من عاشق تر زیرش قدم زدم و فکر کردم.
به تمام خواستن ها
بی قراری ها
به لحظه لحظه های بی خبری و دلتنگی
بارون که می باره عاشق تر میشم
بارون که می باره از  وجود خدا و نعمت هاش دلم قنج میره، ی حس شیرین از طراوت بهار و بارون خدا
بارون که می باره هوس میکنم زیرش قدم بزنم و به دوست داشتنی ترین اتفاق زندگی فکر کنم
به دل بستن 
به دلدادگی
چند وقت پیش بهم گفتن بهت عاشقی ک
داره بارون میاد، درواقع اولين بارون پاييزی هست میشه گفت نسبتا شدید و الان این میل نوازش کردن گل های تو باغچه تو این تاریکی و بارون نمیدونم چی هست هوس هست یا جنون  یکی از عادت های من نوازش کردن گل هاست
بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزن
 
دلم داره پر میزنه واسه تو و قدم زدن
 
وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ میشه باز
 
نمیدونی تو این هوا چشات چه خوش رنگ میشه باز
 
بارون هواتو داره . رنگ چشات و داره
 
قدم زدن تو بارون  با تو چه حالی داره
 
دلم هواتو داره بارون هواتو داره  
 
نیستی خودت کنارمو صدات همش تو گوشمه
 
بارونیه قشنگی که هدیه دادی رو دوشمه
 
بارون حواسش به توئه  اونم دلش پر می زنه
 
بجای من با قطره هاش رو شیشتون در می زنه
 
بارون هواتو د
بدجور هوایِ قدم زدن زیر بارون زده به سرم ، پیاده روی طولانی زیر بارون همراه با صدای خِش خِش برگ ها  و اشک هایی که میریزند برای غربت و تنهایی این روزها م، برای آدمی که نخواست کم بیاره نخواست تسلیم دنیا و سرنوشت بشه، جنگید ، سردرد های هر روزش رو نادیده گرفت ، درد و ضعف روحی و جسمی که تلاش داره از پا دربیارش و اما همچنان لبخند بزنه ، با خودش مدام تکرار میکنه  " دختر الان وقتش نیست کم بیاری ، ادامه بده " و هر روز یه سیلی محکم از جانبِ سرنوشت را به جان
چه بارون خوشگلی میباره
تمام دیشب بارون شدید می بارید. این نوع باریدن بارون منو مضطرب میکنه. وقتی 8 سالهم بود سه شبانه روز بارون اومد و جوی آب کنار خونه رو تبدیل کرد به رودخونهای خروشان و باعث شد نصفهشب دیوار حیاطمون رو تخریب کنه و به بدنهی خونه بخوره. تموم کوچه تا یک متر آب بود و توی حیاطمون حدود یک متر و نیم آب جمع شده بود. وحشتناک بود. همین پیش‌زمینه من رو از بارش مداوم بارونِ این شهر میترسونه.ساعت چهار صبح بود که از صدای شدید بارون از خواب پریدم و با ترس به رودخونه
تو بارون که رفتی شبم زیر و رو شدیه بغض شکسته رفیق گلوم شدتو بارون که رفتی دل باغچه پژمردتمام وجودم توی آینه خط خوردهنوز وقتی بارون تو کوچه می بارهدلم غصه داره دلم بی قرارهنه شب عاشقانه است نه رویا قشنگهدلم بی تو خونه دلم بی تو تنگهیه شب زیر بارون که چشمم به راههمی بینم که کوچه پر نور ماههتو ماه منی که تو بارون رسیدیامید منی تو شب نا امیدی.
هوا هر دفعه که بارون بشه جای خالیتو هی به رخ میکشه دلم میشکنه میگم حقشه یکم بوی عطر برام کافیه که دیوونه شم باز بپرسم کیه خرابت شدن واسم عادیه چه دل خونیه حالم خراب تر از اون که بدونیه چه دل خونیه اونی که داره میگذره جوونیه کجا تو گم شدی کجا نشونیه . چه دل خونیه تو حالی که باید عشق برسونیه چه دل خونیه داره بارون میاد چه آسمونیه چیزایی که میگی به چه زبونیه . صدای یه در صدامو برید دلم واسه تو بدجوری پر کشید کدوم جاده بود به تو میرسید هوام ابریه چ
۱. قبلا که بارون می بارید اون هم تو پاييز، عاشق تر از همیشه ذوق زده براش مینوشتم و میخوندم اما امسال بی ذوق و بی روح فقط صدای ترانه ش رو گوش دادم و از پشت پنجره نگاهش کردم. ۲. روز جمعه وقت بارون برای خاله دعا کردم، تسبیح تو دستم بود و براش صلوات میفرستادم که گوشیم زنگ خورد و تمام ۴ ماه و ۱۱ روز بعد از مامان. دیروز برای تدفین خاله اشک ریختم برای غربتش. تعداد اندکی که برای بدرقه اش رفتیم با چند لایه ماسک و با فاصله از هم از دور هم رو در آغوش میکشیدی
دوباره دستای سرد خیابون منوچشمای خیسه غرق بارون بریدم دیگه دارم کم میارم مث برگ های زرد کف خیابون چی بوده غیر دل بستن گناهم که آرامش ، این دله خستم نداره بزن بارون که من داغونه حالم هوای گریه ای دیونه بار داره چقد سخته ببینی زمان میره اونی که واسه تو یه جون پناه بود چقد میسوزه این دل وقتی میگه از اول عاشقیمون اشتباه بود بزن بارون بزن,حالم خرابه شایدباگریه هات آروم بگیرم تو طعم خاطرات تلخمو میدی میخوام باتلخی رویام بمیرم
پاييز میرود ولی عشق باقیست هنوز:)) نمیدونم چطور توصیف کنم حالمو،خیلی گرفته ام. اونم از خوشحالی،!!یعنی تاحالا از خوشحالی زیاد گرفته نبودم نمیدونم اسم این حس چیه:)) ولی پاييز تموم شد و حتی نمیتونم توصیف کنم پاييزپارسال چقدر خسته و اشفته و بودم اولين بارم بود تو زندگیم پاييزو تلخیش و درک میکردم. همیشه فکر میکردم اینا یه مشت متنِ ادبی که چه ربطی به فصل داره اما پارسال،تجربه کردم که پاييز میتونه کشنده باشه.
بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزندلم داره پر می‌زنه واسه تو و قدم زدن وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ میشه بازنمی‌دونی تو این هوا چشات چه خوش‌رنگ میشه باز بارون هواتو داره، رنگ چشاتو دارهقدم زدن تو بارون، با تو چه حالی داره دلم هواتو داره نیستی خودت کنارم و صدات همش تو گوشمهبارونی قشنگی که هدیه دادی رو دوشمه بارون حواسش به توئه اونم دلش پر میزنهبجای من با قطره‌هاش رو شیشه‌تون در میزنه بارون هواتو داره، رنگ چشاتو داره قدم زدن تو بارون،
نام: احمدرضا بارون زاده تاریخ تولد: 1378 جنسیت: مرد - مجرد محل ست: ایران - یاسوج درباره من: مهندس احمدرضا بارون زاده از نوادگان امامزاده مختار و از نتیجه های امام سجاد (ع) در حال تحصیل در مقطع لیسانس در دانشگاه استان یزد ایمیل: Ahmadrezabaroni@gmail.com تلفن: 09226861262 تحصیلات: کارشناسی - معماری محل تحصیل: استان یزد شغل: دانشجو مهارتها: معماری و نرم افزار های مربوطه، شعر و شاعری ،کامپیوتر علایق: معماری،ورزش ،pes،شعرنوشتن و به خصوص خانواده کتب مورد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی مهتاب