نتایج جستجو برای عبارت :

تو رفتی سردارmp3

ترانۀ رویش» محمود طیب مثل یک خنده ی ناگهانی بر لبانم شکفتی و رفتي راز این رویش لحظه ای را پس برایم نگفتی و رفتي رفتي و اشک من قطره قطره می‌چکید از دلم ـ درد می‌شد رفتي و فصل سبز درونم کم کم از بی‌کسی زرد می‌شد هی تو لبریز می‌گشتی از کوچ هی من آهسته ته می‌کشیدم بعد یک عمر وابستگی‌ها مزه ی درد را می‌چشیدم من دلم را به تو هدیه دادم تا که رفتي دگر برنگردی آه اما تو هنگام رفتن کوچ خود را به من هدیه کردی باز پاییز دردم شد آغاز اشکریزان من در گرفته
ای ساکن جان من آخر به کجــــــــــــا رفتي در خانه نهان گشتـــی یــا سوی هوا رفتي چون عهد دلـــــــــــم دیدی از عهد بگردیدی چون مرغ بپریدی ای دوست کجـــــــا رفتي در روح نظر کردی چـون روح سفـــــــر کردی از خلق حـــــــــذر کردی وز خلق جـدا رفتي رفتي تو بدین زودی تو بـــــاد صبـــــــا بودی ماننده بوی گل با بــاد صبــــــــــا رفتـــــــــی نی باد صبـــــا بودی نــــــی مــرغ هوا بودی از نور خدا بودی در نور خـــــــــدا رفتـــــــــی
به لحن ابرتاریک وبارانیصدایت کردم از عمق ناامیدینمیدانم به چشمت دیدی یانهیامنو دیوانه دیدی و رفتيدلم تنگ بود خداداندنیلوفرابیچودیدی از این هم کوچیدی رفتيمنم اکنون دیوار خشک خشندراین سنگ خارا گل عشق رویدی رفتي 
تقدیم به تو که آمدی و با آمدنت هدیه کردی بودنم را آمدی و سیرابم کردی از عشق و محبت اما افسوس که رفتي؛ رفتي ، رفتي و تنهایم گذاشتی در اوج اغنیایی فقیرم، در اوج دارایی ندارم و در اوج توانگری، ناتوانم کردی تو رفتي و من ماندم من ماندم دل خالی و پر از خاطرات امروز روز تولد توست تولدت هزاران بار مبارک عشق پاک و نجیبم
ای پشت و پناه و یار زینب *** ای مایه افتخار زینببا آن همه مهر و آشنائی *** کردی تو ز ما چرا جدائیدیشب زمن ارچه دور بودی *** مهمان که در تنور بودیکی کرد به کوفه میهمانت *** بر خاک نهاده گیسوانتاز روز ازل من و تو با هم *** بودیم در این حادثه توأمرفتي تو به سوی باغ و رضوان *** من مانده غریب و زار و حیرانرفتي تو بر رسول مختار *** من مانده اسیر قوم کفّارآسوده شدی تو از زمانه *** من ماندم وشمر و تازیانهتا سایه تو مرا به سر بود *** زین واقعه کی مرا خبر بودباشد سر تو مق
بلاخره انگار برای همیشه رفتي ! پس از کلی تحمل بیوفایی هات انگار دیگه رفتي . دیگه انگار آغوش کس دیگه آرومت میکنه. من که بخشیدمت سپردمت دست خدا. چی میشه عاقبتت نمی دونم. اما اینو خوب میدونم یه دوزی تو برمیگردی اما پشیمون اما نمیدونم اون روز زنده باشم یا نه!
غلط کردم که کردم با تو اشنایی که اکنون باید کشم درد جدایی بگو بهر چه گشتی با من تو دمساز بجز انکه دهی هر دم زجرم خدایی بگفتی که تا ابد وفادار تو هستم ولی از تو ندیدم بی وفا هرگز وفایی هزاران بار گفتی اندر بر من ندارد این جهان بی تو صفایی بگو اکنون چرا رفتي تو جانا مگر دیدی زمن ایا خطایی چنان رفتي و گشتی از برم دور که گویی یافتی از زندان رهایی چو بادی که بگذرد از روی صحرا ندانم که کجا رفتي و کجایی ز بعد رفتنت گشتم چو مجنون به هر کوه و بیابان خوانم ن
از روزی که تو رفتي پریده رنگ شادی اما خورشید میتابه مثل یه روز عادیچطور هنوز پرنده داره هوای پرواز چطور هنوز قناری سر میده بانگ آوازمگر خبر ندارن تو رفتي از کنارم چرا بهت نگفتن بیتو چه حالی دارمبه چشم خسته من آسمون از سنگ شده لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شدهآفتاب نشسته روی گلهای سرخ قالی خیال تو کنارم تو این اتاق خالیعطر تنت پیچیده توی اتاق خوابم با تو چه جون گرفته ترانه های نابماز تو هزارتا قصه چه جاودانه ساختم قلب پر از غرورو چه عاشقانه
  کجارفتي  دلم  تنگ است میان عقل و دل جنگ  است کجا رفتي  بهار من  نگارمن   قرار  من  تو که رفتي  نم باران هم رفت   نسیم هم رفت   ماهیان دریا هم  رفتند   من ماندم و یک گرمای  عشق  سوزانتو که رفتي  سوختم  باران باران، گرفتارت شدمبدجور بیمارت شدمباران بزن این زنگ را کشتی تو قلب تنگ راباران  دوا کن  درد من دستان خیس و سرد منباران تو اتیشم زدیبهر عسل نیشم زدی
رفتي تو شبی زخاطر من ای یار عفیف و پاکدامن ای یار،تودلربای مایی هم دل نشدی چو بی وفایی دربندتوبوده ام شب و روز من بنده تو،توشاه پیروز دل دادم و دلدار تو بودی غم بودم وغمخوار توبودی غم دارم و بال و پر ندارم وز یار خودم خبر ندارم گفتم که بمان تو ای عزیزم بعد از تو به دیده اشک ریزم قلبم هدف تیر غمت گشت مقتول به مژگان خمت گشت ای شافع شیدای پریشان بازیچه شدی چو بت پرستان
رفتي ولی من مانده ام با یک خیابان بعد تو من لحظه هارا گریه کردم زیرباران بعدتو رفتي ولی تنها شدم با یک بغل دلواپسی ماندم میان وسعت دیوار زندان بعدتو بعداز تو من ماندم فقد بایک حهان ناگفته ها دیدم که ویران میشود شب های گیلان بعدتو من مانده ام با این همه تنهایی وشب پرسه ها حالم شبیه غربت شب های تهران بعد تو اینجا خیابان بعدتو یک کوره راه ساده است من مانده ام بایادتو درزیر باران بعد تو #بهرام بهرامخواه غزل معاصر
افسرده ز صدمه و بلایم، ای كاش تو را ندیده بودمپامال بلا و ماجرایم، ای كاش تو را ندیده بودمدر سینة تنگِ پُرشرارم هر لحظه فزون شود غم تودر بندِ غمِ تو مبتلایم، ای كاش تو را ندیده بودمرفتي و ز رفتن تو ریزد هر لحظه سرشكِ خون ز دیدهدلخسته و زارو بینوایم، ای كاش تو را ندیده بودمرفتي تو ز دیده‌ام ولیكن در خاطر و جان مكان گرفتيبر من بنگر كه جان فدایم، ای كاش تو را ندیده بودمزد شعله به خرمنِ وجودم آن شعله عشقِ خانمانسوزبنگر به رخِ چو كهربایم، ای كاش ت
از بهترین روزای عمرم غیر از شب و دلشوره چی موند.؟! به خدا تموم این شبا به سرم هوای تو زده. میدونم که حال هردومون بده به خدا برام همه کسی منو دست هرکسی نده به خدا کسی به جــــات نیومده ___ اندازه صد ســـــــــــاله رفتي اما هنوز عـــــــــــادت نکردم > خواستم بگم نرو عزیزم خواستم ولی جرات نکردم دنیا چقد کوچیکه اما جایی برای مــــا دوتا نیست :" ساخت کد آهنگ
شعر مدح و مرثیه حضرت ام کلثوم سلام الله علیهاای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثومای مایه ی فخر بشر یا ام کلثومای دومین زینب، سراپا زینت ابای زینت نام پدر یا ام کلثومای چارمین خورشید نور از نسل کوثربر فاطمه نور بصر یا ام کلثومای کوکب افلاک، ای نور مجسمای خواهر شمس و قمر یا ام کلثومزینب که سر تا پا علی بود و علی بودرفتي به زهرا بیشتر یا ام کلثومحتما تو هم مانند زینب دیده بودیکه مادرت در پشت در . یا ام کلثومحتما تو هم از داغ کوچه داغداریاز ماجرا داری خ
ده روزگیت مبارك راستین جانم! البته جشن امشب ! در واقع جشن ده روزگی داداش شدن رسا خان بودها !!!وكادو گرفت به این مناسبت !!!
و اینكه شما امروز حمام هم رفتي:) حسابی اقا بودی و كیف كردی
از اون لحظه ای که رفتي و دلت سنگ شد همون لحظه من دلم خیلی برات تنگ شد آروم آروم رفتي دور شدی یه قدم اما واسه دل من فاصله یک قرن شد چجوری دلت اومد با دل من بد شی چجوری دلت اومد از دل من رد شی دورت نگشتم بری دور زدن بلد شی . پشیمون میشی یه روز پشیمونی کم نیست . هر وقت افتاد از سرت هوای شبگردی یکمی فکر کن که با دلم چیکار کردی یه سری به عاشقت بزن نذار دیر شه نیاد اون روز با لباس مشکی برگردی
خونمون خالیه از تو، رفتي تو واسه همیشه رفتي و نبودن تو، هنوز باورم نمی شه این اتاق ساده کم بود، جای تو قلب بهشته پَر زد از زمین خاکی، یه فرشته یه فرشته اون عزیزی که تو دنیا یار من بود یاورم بود نازنیم نازنینم اون فرشته مادرم بود من چه خوشبختم که سال ها روزگاری با تو داشتم یادمه که با چه شوقی سر رو شونه‌هات می ذاشتم کاش می شد بازم ببوسم اون دو دست مهربونت اسممو یه بار دیگه می شنیدم از زبونت اشکامو تو پاک می کردی، کاش برای بار آخر من صدات می زدم و
این روزها یک قاب عکس خالی ام خالی ام نمیدانی چه حالی هم عالی ام درست مثل یک دیوانه دیوانه چرا رفتي ازاین خانه نمی دانم بعد رفتنت چی شد حتی آسمان ابری شد می دانم بر نمیگردی ولی ای کاش میشد بعد تو حال دیگه حال من فقط گریه و اضطرابه نبودی که ببینی که ببینی که چقدر حال من خرابه بگو بگو هنوزم اسمم رو یادته شبا صدا م توی خواب است بعد تو همه اش بی تابم و شب ها نمی خوابم!
عجب دردی‌ست دلتنگی چه جانکاه می‌شود غم نبودنِ تو، اشک و ضجه و آه می‌شود رفتي و شد گریه همدم ِ شبهایِ پر دردم سیلِ اشک ِ شبانه‌ام تا سحرگاه می‌شود چه می‌شود بی‌تو آیا؟ هر لحظه هر دم ؟ علاج ِ بغض‌هایِ نگفته‌، سکوت و نگاه می‌شود! دلم گرفته از این دیارِ بی‌محبت که در آن سنگدلی و کین، نصیب ِ انسانِ بی‌پناه می‌شود رفتي و ماند حسرتِ نگفته‌ها بر دل داغِ رفتنِ تو و داغِ حسرت‌ها جانکاه می‌شود بیا ، یکبار هم شده بیا، به خوابم بیا رویایِ دیدنِ تو
هر جایی که میرم یادت با منهبارون میزنه اون جاییمیترسم اسمم یه روزاز یادت بره با فاصله تنهاییرفتي از ذهن این خیابونتو گریه های بارون من میمردمچیزی نگفتم از این سکوتبه اون که خونه نبود دل سپردمرفتي از ذهن این خیابونتو گریه های بارون من میمردمچیزی نگفتم از این سکوتبه اون که خونه نبود،دل سپردم
شاعر که آه در بساط ندارد، سیبی را از باغچه همسایه می د تا به محبوبش تقدیم کند. او نیر با خوشحالی سیب را می گیرد و به آن گازی می زند. در آن فضای رمانتیک پر از مکاشفه، ناگهان باغبان سر می رسد و سیب را در دست محبوب شاعر می بیند. محبوب که تازه متوجه دست کج و بودن شاعر شده است، سیب دندان زده را به زمین می اندازد و می رود.حمید مصدق شعر را چگونه به پایان می برد؟ تو که رفتي و هنوز/ سال هاست که در ذهن من آرام آرام/ خش خش گام های تو تکرار کنان/ می دهد
رفتي و  بهار  ما   زمستان   کردی                آنشب که توترک جمع یاران  کردیایام خوشی که باتو بودیم افسوسآرامش وخواب  قبلطوفان  کردی                        -------------------با  رفتن   تو  بهار  و  پاییزیکیستکوه زر و یک سوزن ناچیز یکیستبی قدروبهاست بی توگویی هرچیز تفسیرشب وصبح دل انگیزیکیستتقدیم به تو که ازیادمان نمی روی»        فرهاد کیارستمی»  
من فكر میكنم داشتن یه اتاق به اسم "خلوت" واسه همه واجبه تا هر وقت خواستن كلید بندازن و درش را باز كنن . حتی میشه توش صندوقچه اسرار گذاشت كه فقط با سكوت و دقت بشه بازش كرد و گردو خاك را از روش پاك كرد . یه چیزایی توی یه زمانهاییی بهتره اگر كه حتی صدای بال زدن فرشته ها هم حواست را پرت نكنه. انگار رفتي زیر دریا و غرق میشی تو خودت و هر چیزی كه روحت احتیاج داره. نمیدونم چقدر بمونم اما فعلا هستم.
لای درز پنجره ی چوبی کلاس نسیمی رهگذر عطر شیرینت را برایم آورد نمی دانم چرا امروز دلم هوایت را می کند؟!؟!؟! همین امروزی که با بی رحمی پا روی دلم گذاشتی و حصار دلم را پایمال کردی و با بی رحمی گفتی من میروم تا تو بدانی رفتي ام!!! و حال که تو رفتي دلم فقط تو را میخواهد هوسی در سینه ندارم برگرد برگرد و فقط مثل برادر و کوه پشتم بمان فقط با من بمان بیرحم ترین موجود زمین مهرت در دلم نشسته برگرد برگرد و بگو من بدون چشمانت چه کنم؟!؟ ***********زنگ آخر به صدا درآم
به نام خدا(بی خدا حافظ )رفتي آخر یه روزی بی خدا حافظ اما که من دست برات ت دادم رفتي  تا دور شی ،من نباشم عاشقولی من که پشت سرت  اشک ریختم نمی خواستم ولی پیشونی مرگم بوسیدم یه حالی بعد تو گفت ، توی گوشم حس کنم بی تو خودم هم نیستم  دیگه روزای بعدش از برم با تنهایی ُتکرار نیا و نپرس از کسی دیگه حالمُ به اجبار من اما بی قرار حسرتای بعد تو می مونمهنوزم معنی رفتن بی خدا حافظ می دونم.+ شاعر و ترانه سرا نگار منوچهری
تو رفتي و غم نشست بر غزل های شعرم رخت بر بست شادی عاشقِ مانده در شعر تنها شد شد بی معشوق . انگار آمده بودی که بروی میلت نبود در هوای غزل هام نفس کشی . همیشه شاعر عاشق بود تو فقط خواندی و شنیدی دم نزدی که یاری نگفتی که میمانی تا ابد تا لحظه شکفتنمان سکوت بود و سکوت بود و سکوت تو رفتي ولی امان از این دل هنوز سردرگم کلاف دلتنگی ام هنوز مانده ام غفلت از من بود یا بی وفایی تو چه شد آخر که چنین گَرد تنهایی نشست بر دل .
. آدم‌ها در زندگی بنده انتخاب‌هایشان هستند. انتخاب‌هایی که رهایشان نمی‌کنند تا آخر عمر. . مثلا تو. همین تویی که دیشب در بغداد از دست ما رفتي. تو می‌توانستی در ۲۳ سالگی، همان وقت که برای اداره آب و فاضلاب کرمان کار می‌کردی، بگویی جنگ به من هیچ ربطی ندارد. بگویی من کلی آرزو دارم برای زندگی‌ام. بگویی تازه اول جوانی‌ام است. ولی خب این‌ها را نگفتی. نگفتی و بلند شدی و رفتي مهاباد. . جنگ در کردستان که تمام شد می‌توانستی بگویی حالا دیگر خسته‌ام یا
خیال کردی بی تو کارم تمومه خیال کردی بی تو مرگ آرزومه خیال کردی خیال کردی دیگه این زندگانی تو چون رفتي بی تو بر من حرومه حرومه خیال کردی خیال کردی خیال کردی خیال کردی نه از پا نشستم نه در خود شکستم بیا تا ببینی که من زنده هستم به مرز جنونم کشاندی و ر فتی غمم را ز چشمم نخواندی و رفتي خیال کردی خیال کردی خیال کردی خیال کردی نباشد به قلبم امید محالت نمانده به جانم نیاز وصالت نمیخواهم اصلا بدانم کجایی دلم بسته ره را به سوی خیالت خیال کردی خیال کردی
چرااز محفل ما ای پدر عزم سفر کردی چراازدوری رویت مرا خونین جگر کردی رقیه دخت شاه دین شبی در شام غم افزا زهجر باب خود گشتی بسی درشیون وغو غا سرشک ازدیدگان جاری همی نالید ومی گفتا که ای بابا ی مظلومم بکوی که گذر کردی -------چرا از محفل ما ای پدرعزم سفر کردی --------------------- یتیمم در بدرگشتم همی نالم زهجرانت بیا بابا دم دیگر مرابنشان بدامانت کجا رفتي توای باباسر وجانم بقربانت زما افسردگان بابا چرا قطع نظر کردی -----------چرااز محفل ما ای پدر عزم سفر کردی
دانلود آهنگ جدید پدرام پالیز به نام عاشقترینم اهنگ رفتي ولی باز عاشق ترینم از پدرام پالیزDownload New Mp3 Music Pedram Paliz – Asheghtarinam متن آهنگ عاشق ترینم پدارم پالیزنمیروی ز خاطرم دلم گرفتار شده از این همه نبودنت به گریه وادار شدمشکستم بریدم نبودی چه دردی کشیدم نبودیچه سخت است تورا باز ندیدن همه عمر فقط آه کشیدنرفتي ولی باز عاشقترینم با داغ و دردت همنشینمهرجای دنیا هستی بدان که تا آخر دنیا همینمرفتي ولی باز عاشقترینم من بی تو همراهی ندارمجان مرا هم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

رازهای موفقیت