نتایج جستجو برای عبارت :

درغم خودشادم

درعزای دخت والای پدربنشسته ایمدر جوار انبیا و اولیا بنشسته ایم داغ زهرا بردل دلدادگان افروختهدرکنار شاهدان وعارفان بنشسته ایمرنج زهرای بتول ازتنگی دیوار و دربادل‌پرخون بر قبرنبی بنشسته ایمچشم گریان علی برقامت رنجور اوباملائک درغم آن اوصیا بنشسته ایمیادآن تابوت تنها و شب اندوهناکبایتیمان ورفیقان درخفا بنشسته ایمدرشب تاریک و ظلمت خاک سردبرمزاربی نشان مادرم بنشسته ایمسنگرسرخ ولایت بی حمایت می شودخطبه زهرا کجا و ما کجا بنشسته ایمبارا
آنکس.که عاشق است هیچ درغم.جانش نیستعاقلی در میان عمل  و کردار و رفتارش نیستعاشقی باشد  چاره اش  و راه  درمانش نیستعمق احساسش نشاید گفتن که امکانش نیستاو جان عالم است و عالم جسم وجانش نیستبحردل بیکران است اما راه جان نشانش نیستهر آن کس  عاشق  است  امکان  فنایش نیستچون  که  او  باشد  عاشق  مُرده جانش  نیستهمه  جا  زمزمه ی  عشقش   و  پایانش  نیستهرکه کافر زلفش  نباشد  مومن  ایمانش نیستعالمش  نورانی  و  پیدایش  و  پنهانش  نیستمانند آ
شب درویش اگر درغم نان میگذرد/                     روزمنعم به غم سود وزیان میگذرد/عمر درویش وتوانگر بحقیقت نگری/                      هر دو بادرد دل ورنج روان میگذرد/فقر بانعمت دنیا چه تفاوت دارد/                 چون همین میرود از دست و همان میگذرد/آنکه در نعمت ونازش گذرد عمرعزیز/                 اوچه داند که بدرویش چسان میگذرد/شادمان باش ومخور هیچ غم سود وزیان/          که جهان گاه چنین گاه چنان میگذرد/تو نکوئی کن ودرحق کسی بد مپسند/                   که بد و
بنام حضرت دوستدو سال از عروج عارفانه مردی گذشت که همه لحظات زندگیش با خداوند مانوس بود نیک اندیشی ،نیکوکاری،همدلی  وهمیاری با نیکوکاران شاکله وجودش را رقم زده بود هرجا می روم او را می بینم  ‌برخی مدارسی که در سال های اخیر احداث شده  یاد او را فریاد می زند بناهای خیر ساز دانشگاه کاشان آیینه روح نیکوکاری  سرور عزیزم زنده یاد حاج محمد موتمن است یقین دارم کسانیکه در منازل احداثی خیرین مسکن ساز کاشان  زندگی می کنند مدیون این روح متعالی هستند ک
داستان میر کمبر بلوچ 
 
 
در روستای دهان از توابع بخش بنت شهرستان نیکشهر مردی به نام سلیمان زندگی می کرد او فرزندی به نام کمبر داشت. کمبر از بچگی جسور، دلیر و مهربان بود. چون به سن جوانی رسید خصلت انسان دوستی، آزادگی و مهربانی او مشهود شده و مردم به وی دلبستگی و ایمان پیدا کردند. کمبر همیشه طرفدار و حامی فقرا و مردم بی بضاعت بود و درغم و شادی آنان نیز شریک بود. 
شخصی به نام مهراب، سردار سراوان بود و سرپرستی فوجی برعهد داشت.» وقتی که مهراب و تفن

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها