نتایج جستجو برای عبارت :

دلا دیشب چی میکردی تو ده کوهی حبیب من

دلا ديشب چه می‌کردی تو در کوی حبيب من/الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من خیال خود به شبگردی به زلفش دیدم و گفتم/رقیب من چه می‌خواهی تو از جان حبيب من نهیبی می‌زدم با دل که زلفت را نلرزاند/ندانستم که زلفت هم بلرزد با نهیب من خوشم من با تب عشقت طبیب آمد جوابش کن/حبيبم چشم بیمار تو بس باشد طبیب من من از صبر و شکیبم شهریارا شهرۀ آفاق/همه آفاق هم حیران در این صبر و شکیب من شهریار
ديشب تولدم بود. بابایی شدیدااااااااا غافلگیرم کرده بود. کیک و گل و . . واسه دفعه اول وقتی ازت خواستیم شمع ها رو فوت کنی، هرچي فوت ميکردي اونقدر قدرت نداشت که شمع ها رو خاموش کنه. خاله جون از طرف مقابل تو فوت میکرد. وقتی شعله شمع یه ذره میومد سمت تو، میترسیدی.صبح هم که بردمت مهد گفتی: بابا . بعد شروع ميکردي به فوت کردن با ترکیبی از کلمات و اشاره میگفتی: بابا ديشب شمع رو روشن کرد و من فوتش کردم.وقتی میخواستیم عکس بگیریم، دستت رو مثل یه آدم بزرگ که
دلا ديشب چه می کردی تو در کوی حبيب من
                         الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
خیال خود به شبگردی به زلفش دیدم و گفتم
                          رقیب من چه می خواهی تو از جان حبيب من
نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند
                          ندانستم که زلفت هم بلرزد با نهیب من
خوشم من با تب عشقت طبیب آمد جوابش کن
                          حبيبم چشم بیمار تو بس باشد طبیب من
غروبی زاید از زلفت که دل باشد غریب آنج
ديشب وقتی آرایشم رو پاک کردم و صورتم رو شستم، تو اتاق کار بودم که اومدی با تعجب نگام کردی و اشاره ميکردي به صورتم. اولش متوجه نشدم. بعد که اشاراتت کامل شد، با زبون اشاره بهم فهموندی که آرایشم رو پاک کردم. مردم از خنده. شیطون بلا حواست به همه چي هست. نففففففففففففس مامان.
داشدم فک میکردم ب اون روزایادتع؟وقدی حرصت میگرف میزدیم؟؟ضربع هات چيزی نبودن اما خودت بعد پشیمون میشدیع ححح.میومدی کلی عذرخاهی ميکرديمنم ک میدیدم حرص میخوری اذیتت میکردم میگفدم اخخخ ارع درد درع توعم میزدی زیر گریعبعد میومدم بقلت میکردم میگفدم شوخی کردم کوچولومبا اون قیافع کیوتت چشاتو ریز ميکردي میگفدی خعلیییی بیشوری منم میخندیدم میگفدم میدونم بعد دنبالم ميکردي تا میتونسی میزدیم بعدم زبون درازی ميکرديو میرفدیححح دلم براشون تنگ شدعبرا
یکی از مصادیق این دست گیری ها را وارد می شوم. حسین(علیه السلام) به کربلا رسید. می گویند یک نامه به کوفه نوشت، برای یک شخص خاص. متن نامه این است:بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمّ، مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ بنِ مَظَاهِرِ الأسَدِیّ؛ أمَّا بَعدُ فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً».نامه از حسین(علیه السلام) است به حبی
   کرفس کوهي که به نام کلوس یا کرفس بختیاری هم شناخته می شود، گیاهی وحشی از خانواده ی چتریان است که در فصل بهار می روید و به رنگ سبز مایل به زرد یافت می شود، کرفس کوهي بسیار خوش عطر می باشد.کرفس کوهي فواید زیادی برای بدن دارد که به طور کامل خواص کرفس کوهي را برای سلامتی، بارداری، شیردهی، لاغری و پوست صورت مصرف میشود.
ای کاش به مغزم رجوع ميکردي تا نگاه واقعی را دریابی، کاش مرا میفهمیدی ای کاش. ای کاش به من پنجره ای از تو باز میشد که تمام درهای عالم را به رویمان باز میکرد و تمام دره ها را بسته، کاش، ای کاش ای کاش به قلبم طلوع ميکردي تا آتش چشمانت بر هرکسی جز من خاموش میشد، کاش،ای کاش. ای کاش به روحم متصل میشدی تا عشق واقعی را دریابی کاش ای کاش. کاش به عمق نگاهم پی میبردی تا میفهمیدی جز تو خسته از هرکسم کاش ای کاش.کلیک
ديشب عجیب شب بدی بود حواسم پرت بود کلافه بودم رد داده بودمحالم بد بودبریده بودم کل شبو زیر آسمون تیره و آلوده این شب سیگار کشیدم ! می لرزیدم ولی نه از سرمای هوابلکه از ترس! از ضعف و بیچارگی و‌عجز ! ديشب به معنای واقعی کلمه هق می زدم ديشب دوباره طعم یه درد آشنا رو چشیدمديشب دوباره صدای خطر و شنیدم ديشب من ناتوان نرین و بدبخت نرین آدم بودمتمام این نزدیک به یه ماه پرهیز و ديشب جبران کردم ! از سرفه گلوم زخم‌ شده بود ولی نمی دونم با کی لج کرده
فرودخان گرگین پور قشقایی نینگ بویوگ و مسلم موسیقی سی استادی بویگین دهم دیماه 98 دونیادان گئتدی و قشقایی ائلینی اوز یاسینا قویدی . فرود ، حبيب خان گرگین پور اوغلی ایدی کی حبيب خانینگ اوزی دا سه تار و تار سازیندا استادیدی . رحمتلی حبيب خان، رحمتلی فرهاد خان ، رحمتلی معصومه بی بی و رحمتلی فرودخان گرگین پور قشقایی موسیقی سینینگ دورد ستونی ایدیلر کی بو نئچه ایلده بیر بیر پوشتونا بو دونیادان کوچدیلر و تاری رحمتینه ائتیشدیلر .
جواب سوال بابای جرج رو ک توی پست قبل گفته بودمو میخوام اینجا بگم ب زبان خودم اگه بخوام بگم اینجوریه ک بزرگوار پرسید اگه میتونستی حق انتخاب داشته باشی بین هستی و نیستی کدومو انتخاب ميکردي به دنیا میومدی تا برای مدت کوتاهی زندگی کنی و بعد اونو ازت پس بگیرن یا با تشکر ردش ميکردي؟ من حتما با تشکر قبولش میکردم. چ فرصتی ازین بهتر یه جا از سایه پرسیدن از زندگی راضی هستی؟گفت چرا نباشم.من سمفونی نهم بتهوونو گوش دادم.
درسته که هیچ کاری به کارم نداره اما خوب شناختتم میدونی هیچ درمونی برام مثه تنهایی نیست چنده سال از وقتی فهمید نمیتونه باعث آرامشم بشه تو اوج بدبختی و ناراحتی و گریه و تنهام میزاره بدون هیچ حرفی! من که دیگه ازش توقعی ندارم و از تنها گزاشتناش ناراحت نمیشم تازه اکثر اوقات از اینکه نیست جلو چشمم تا بیشتر حرص بخورم هم خوشحالم اما تمام مدت این تنهایی به این فکر میکنم که اگه تو بودی چيکار ميکردي؟!ولم ميکردي تا آروم شم ‌؟! نمیدونم دوست دارم به همه د
سنگ کوارتز یکی از فراوانترین کانی های روی زمین می باشد. نام دیگر این سنگ در کوهي بوده و کریستال خالص آن بی رنگ است. دلیل نام در کوهي این است که این کانی توسط کوهنوردان یونانی کشف شده است. آنان گمان می کردند کوارتز یخی است که هیج زمان آب نمی گردد. کوچکترین ناخالصی در این سنگ سبب بروز رنگ های مختلف در آن می باشد. تنوع رنگ این کانی مثال زدنی است.ادامه مطلب
شهادت بازیگر سریال مختار در جنگ با داعش شهید حبيب جنت مکان حبيب جنت‌ مکان، یکی از بازیگران سریال مختارنامه بود که در سکانس‌هایی از این مجموعه مقابل دوربین رفت. درگذشت او با دیگران قصه خیلی متفاوتی دارد.جنت مکان متولد سال 40 در اهواز بود. در دوران جنگ تحمیلی در گردان جعفر طیار اهواز حضور داشت و به درجه جانبازی رسید. او سال‌ها بعد، در جریان جنگ علیه گروه‌های تکفیری هم خود را به جبهه رساند و 27 فروردین 1394 در جریان جنگ با داعش در سامرا به شهادت ر
آنا وارلیق اۆچ آیلیق تۆرکجه-فارسجا دیل، ادبیّات، تاریخ و فرهنگ آراشدیرمالاری درگیسی فصلنامه پژوهشی زبان، ادبیّات، تاریخ و فرهنگ به زبان های فارسی و ترکی ۳-جو سایی، یاز ۱۳۹۶ شماره ۳، بهار ۱۳۹۶ فهرست: باش مقاله ، آیدین سرداری­ نیا دیل اللغة الترکیة فی ایران (زبان ترکی در ایران) ، ابراهیم رفرف چاغیمیزا گرکن دیلچيلیک (2)، دوْکتور داود کوهي تبریز نه دئمکدیر؟، دوْکتورمرتضی مجدفر ادبیات جاهانا سیٛغمایان شاعیر: عیمادالدّین نسیمی» ، پروفسور عیس
امروز کیانم خیلی بدقلقی میکنه ، مامانجونم ديشب خیلی ترسانده بود واذیت کرده بود و چون عصر خاله فاطیما میره کلاس تعلیم رانندگی نمیاید پیش کیانم، به بابائی تماس گرفتم گفتم که برنامه ریزی کنه عصر ببردش مغازه   همین که به بابائی تماس گرفتم ،ازم خواستی گوشی تلفن را بگیری و صحبت کنی اما مامانم پیشمان شدم،بعداز صحبت چون دلتنگ بابایی بودی بهانه میگرفتی وخیلی بدقلقی کردی،اصلا صبحانه هم نخوردیناهار به همراه پسرگلم مرغ شکم پر درست کردیمزمانیکه من
از دیار حبيبپدیدآور: سیدمهدی شجاعی ناشر: مؤسسه فرهنگی برهان تعداد صفحات: ۶۳عطار رنگ را به حبيب می‌دهد و پولش را می‌ستاند. حبيب و مسلم آرام‌آرام از دکّان فاصله می‌گیرند. حزنی غریب در چهره و کلام هر دو نشسته است و هیچ کدام توان پوشاندن این غم را ندارند.بغضِ مسلم می‌ترکد و اشک به پهنای صورتش فرومی‌ریزد همه دارند مهیای جنگ با حسین می‌شوند.»حبيب سر به گوش مسلم می‌برد و بغض آلوده نجوا می‌کند: این رنگ را خریده‌ام تا جوان شوم برای حضور در سپ
امین اگه به گذشته بر میگشتی چيکار ميکردي؟اممممم صبر کن یکم فکر کنم، خب دقیقا به کدوم زمان منظورته؟هر زمانی ک خودت دوس داریامممم میرفتم به اولین روز ثبت نام برای دانشگاهچيکار ميکردي؟هیچ کاری نمیکردمیعنی چي؟یعنی همین دیگه هیچ کاریهیچ کاری که نمیشه؟افرین دقیقا همین جمله ی چرند باعث شده یه سری کارا رو واس یه سری ادما انجام بدم ک الان حس یه کودنو داشته باشم.برای خودتم هیچ کاری نميکردي ؟؟؟!!!!اون اسمش کار نیست چيزی ک واس خودمه زندگیه.ورزش میکردم
دیروز عصر، داشتم سریال نهنگ آبی (ساخته‌ی فریدون جیرانی) را می‌دیدم که صحنه‌ی بالا توجه‌ام را جلب کرد. در این صحنه، احسان مشرقی (با بازی مجید مظفری) -پدر آرمین (با بازی ساعد سهیلی؛ نقش اول داستان)- کتابی که در دست دارد را روی میز می‌گذارد. کتاب، سرگذشت ژیل بلاس» است نوشته‌ی آلن رنه لوساژ» با ترجمه‌ی میرزا حبيب اصفهانی» و به کوشش غلامحسین میرزا صالح».علت جلب توجه من، میرزا حبيب اصفهانی» معروف یا همان میرزا حبيب دستان بِنی» که در بن به
ديشب باهم دعوامون شد ومن تاصبح بیدارموندم این چند روز اکثر شبا بیدارم زندگی سختی شده این ویروس لعنتی تمام زندگی ها رو بهم ریخت ديشب سراینکه گفتم نمیام دنبال خونه بریم وعروسیمون شاید عقب بیافت دعوامون شد تو فک میکنی من برام مهم نی ولی نمیدونی تو دل من چي میگذره مغزم خستس بیخوابی بدجوربهم فشار اورده میرم بخوابم تا الان بیدارموندم که مغزم درد بگیره از بیخوابی بعد بیهوش بشم 
ديشب بردمت تو اتاقت تا بخوابونمت. تازه داشت خوابت میبرد که یهویی پاشدی. در حالی که به در اتاق اشاره ميکردي می گفتی بوودو بوودو. یه لحظه ترسیدم و نگرانت شدم. فکر کردم حالت بد شده یا جاییت درد میکنه. وقتی شروع کردی به ادای طبل زدن رو درآوردن، فهمیدم صدای صبل محرم و هیات رو شنیدی و میخوای ببرمت کنار پنجره آشپزخونه تا نگاه کنی. چون از پنجره چيزی معلوم نبود، عموجون زحمت کشید بردت بیرون تا نگاه کنی. وقتی برگشتی، به محض اینکه بردمت اتاقت، خوابت گرفت.
 سرزمین مان ایران جاذبه های زیادی را در خود جای داده که بعضی از آن ها عجیب و غیر قابل باورند. برای دیدن یکی از عجیب ترین جاذبه های ایران باید راهی استان خوزستان شوید، در اینجا کوهي آتشین را می بینید که همیشه در حال سوختن است و تماشای آن در هنگام شب می تواند یکی از به یاد ماندنی ترین تصاویر را برایتان خلق کند. این کوه آتشین مدت هاست که به نام تشکوه» معروف است و گردشگران زیادی از آن دیدن می کنند.  
برای لکه های پوستی از این روغن ها استفاده کنید: روغن پونه کوهي به خاطر خاصیت ضد می و ضد التهابی، روغن پونه کوهي گزینه ای فوق العاده برای لکه های پوستی و زگیل است. همچنین برای کمک به درمان مشکلات پوستی مانند آکنه، اگزما و روزاسه مفید است. حتما پیش از استفاده از این روغن با پزشک خود م کنید تا مطمئن شوید که رشد پوست شما به دلیل بیماری دیگری نیست.
کوه خواجه زابل کجاست؟در ۳۰ کیلومتری جنوب شهر زابل کوهي زیبا و باستانی با نام خواجه زابل واقع شده که به تنها پدیده مرتفع طبیعی دشت سیستان نیز معروف بوده و در ارتفاع ۶۰۹  متری از سطح دریا قرار دارد.این کوه در جوار دریاچه هامون قرار گرفته و در زمانی که این دریاچه پرآب بوده است کوه خواجه زابل همچون جزیره ای درمیان آبهای این دریاچه دیده می شد.
دکترجعفر مهوری حبيب آبادیدانشیار صرعگروه داخلی اعصاب، دانشکده پزشکیمرکز تحقیقات علوم اعصابمرکز آموزشی درمانی آیت الله کاشانیدانشگاه علوم پزشکی اصفهانJafar Mehvari HabibabadiAssociate Professor of EpilepsyDepartment of Neurology, School of MedicineNeurosciences Research CenterKashani HospitalIsfahan University of Medical Sciences
رزماری یا اکلیل کوهي، گیاهی چند ساله، معطر و از خانواده نعنائیان است که برگ‌های سوزنی شکل و همیشه سبز دارد. رُزماری ( Rosmarinus officinalis ) گیاهی خشبی، چندساله و معطر است که برگ‌هایی سوزنی‌شکل و همیشه‌سبز دارد. این گیاه بومی منطقهٔ مدیترانه و کشور اوروگوئه است. گل‌های آن در رنگ‌های گوناگون سفید، صورتی، بنفش یا آبی می‌رویند. خلاصه اثرات: ضد ریزش مو تقویت پوست و مو ضد اسپاسم تقویت قوای جنسی ضد سرفه و برونشیت آرام بخش ضد آسم(رایحه درمانی) تقویت حاف
دغل باز از اونجا لو رفتیکه جلوم فیلم بازی ميکرديپشتم فکر ميکردي زرنگیوقتی هم به روت می آوردمخودتو میزدی به ندونستنمنو ساده فرض ميکرديمنو عاشق خودت کردیرفتی و سالها تو حسرتم گذاشتیالانه که دردات داره زبون باز میکنه
الان باهات صحبت کردم . تازه راه افتادی تا یک ساعت دیگه میرسی.  نمیدونی چقدر قشنگه این انتظار انتظار دیدنت . چشمام روشن میشه با دیدن چشمای تو عزیزم ممنونم ازت این حس زیبای عاشقی رو تو وجودم بارور کردی . ممنونم که هستی ممنونم که هستی.فرشته ی مهربونم قشنگم عسل شیرینم یکی یک دونه ی من شدی شما یکی یک دونه خیلی میخوامت خیلیمراقب خودت باش بهم گفتی ديشب رو پشت بام بودی و داشتی اون آهنگی رو که برات فرستاده بودم گوش ميکردي قرار شد ح
ديشب خواب بودم خواب میدیدم که دارم بدو بدو تو فرودگاه میکنم به زور و با مکافات سوار یه هواپیمای خیلی بزرگ شدمهواپیما به  محض اینکه بلند شدسقوط بدی کرد هواپیما به طرز بدی ترکید داشتم جزغاله میشدم و عذاب میکشیدم که از خواب پریدم هنوزم تمام سلولهام دارن میسوزن 
دکترمجید رضوانی حبيب آبادیدانشیار جراحی ستون فقراتگروه جراحی مغز و اعصاب، دانشکده پزشکیمرکز تحقیقات علوم اعصابمرکز آموزشی درمانی اهرا (س)دانشگاه علوم پزشکی اصفهانMajid RezvaniAssociate Professor of Spine SurgeryDepartment of Neurosurgery, School of MedicineNeurosciences Research CenterAl-Zahra HospitalIsfahan University of Medical Sciences

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها