نتایج جستجو برای عبارت :

سریال کره ای که پسره اولش دختره رو اذیت میکنه بعد عاشقش میشه

سه ماه پیش كه با اين دختره همكلاس بودم، زیاد ازش خوشم نمی اومد. دلیلش خیلی واضح بود، چون از یه پسره دفاع می كرد كه من از اون خوشم نمی اومد. می دونستم ازش خیلی خوشش میاد ولی واقعا نمی فهمیدم چه جوری یه دختر سی ساله می تونه یه پسر سی و اندی ساله به اين بی شعوری و خودخواهی رو دوست داشته باشه. توی اين یك ماه و نیم اخیر رابطه م با پسره به حد معمولی رسید و بعدش، كم كم با دختره خوب شدم. امشب دختره بهم گفت دلش می خواد یه چیزی بگه و ازم خواست به كسی حرفی نزنم.
دوستان یه سوال!چرا تو فیلما یه دختر ( حالا گیریم خوش چشم و ابرو!) از یه خانواده ی پايین،  هست ک یه پسر خوش تیپ و پولدار و عااااااااشششق به پستش میخوره بعد دختره بش میگه نه!!خدايیش چه جوریاس؟؟!  تو واقعیت ک پسره یه فاکتور پول رو فقط داره دخترا ولش نمکنن اصلا یهو حس میکنن از عهد ازل عاشقش بودن!! چ برسه ک عاشقشونم باشه!
به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه یخ . ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نميشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم! حکمتی براي فهیمان : یارو داشته دنبال جاي پارك می گشته اما پیدا نمی كرد! در همون حال گشتن به خدا میگه: خد
داستان فیلم و دارم لو می دم اگر نمی خواهید نخونید   داستان یه آقايیه که دوست دخترش ولش کرده (بازیگر جیم کری)بعد میره تو یه موسسه تا ذهنش رو از خاطرات اون دختر پاک کنهتمام وسايلی که اون داده بود رو امحا کرد تا صبح پاشد هیچی از اون تو زندگیش نباشهعوامل اون موسسه یه شب تا صبح نشستن و رو مغز پسره کار کردنهمه چیز هی پاک می شد تو ذهنشتو ذهنش به دختره گفت اينها دارن هرچی از تو تو ذهنمه پاک می کنن ، دختره گفت منو جايی بزار که اونا دستشون بهش نرسههی چشم
یکی از دوستانم تعریف میکرد ، که دوستش در دانشگاه یکی از شهراي ايران خودمون به طرز عجیبی محبوب و مشهور شده بود ! داستان از اين قراره که اين آقا پسر خیلی چهره جذاب و دلربايی داره ، و کل دختر خانوماي دانشگاه به طرز عجیبی در کف اين گل پسر هستن ، ايشونم که تا بحال عاشق هیچ دختری نشده و رابطه‌اي هم با کسی نداشته ولی به عنوان یک دوست عادی با خیلی از بچه‌ها در ارتباط بوده ، به طوری که با بعضی از دخترا به سینما ، جاهاي دیدنی و خلاصه رفت و آمد داشته حتی
پسره پست گذاشته بود که بین آیفون 6 و نوت 4 کدوم رو بگیرم ؟؟ دختره کامنت گذاشته بود ،هیچکدوم خوب نیستن ، به دردت نمیخورن. بیا من رو بگییییر، آشپزی هم بلدم ، نون هم میگیرم آشغالا رو هم دم در میزارم ، کنترل تلوزیون هم دست خودت باشه دیگه چی میخواي ؟
سلام اومدم با کلی طنز انیمه ی نبرد با تايتان ها اول سری میزنیم به ارن و ارمین ارن خودش گفته که عشق اولش ارمین بوده وقتی اونو براي اولین بار میبینه فکر ميکنه دختره
ازهمكلاسیام بود،یه ترم پايین تر من بود،یه دختره قد بلنده،ورزشكار،لونده،باهوشه،جذاب،از اونا كه خیلی تیزن،اونايی كه ميشه بهشون تكیه كرد،٥ سال پیش كه دیدم ش ازش خوشم اومد ولی چون درگیر رابطه بودم بهش پیشنهاد ندادم،ولی یه اكیپی بودیم كه باهم بیرون میرفتیم،میگفتیم میخندیدیم،بعد ها یبار به دوست صمیمی ش گفتم ازش خوشم میاد بايد چیكار كنم گفت بهش نگو بدش میاد طوری که همین یه ارتباط ساده هم از بین میره،حسمو خفه كردم همینجوری عادی ادامه دادیم،ب
عاشقش که باشی.به دیر جواب دادن اس هاش گیر میدی!به پستاش گیر میدی!به جاهايی که میره گیر میدی!به لايک هاش گیر میدی!به کامنت هاي زیر پستاش گیر میدی!!عاشقش که باشی.بیشتر از یه ساعت نمیتونی طاقت بیاری که بهش اس ندی!عاشقش که باشی.هی ازش میپرسی : خوبی ؟ کجايی ؟؟عاشقش که باشی.هی دلت پیش اونه.هی پیش خودت میگی الان داره چیکار ميکنه ؟ حالش خوبه ؟؟!همه اين کارارو واسش میکنی بعد میگه :خیلی رو اعصابی . عاشقتم !
سلام .با توجه به تحلیل هاي خودم و خانواده ما به اين نتیجه رسیدیم که اول اينکه اولش وقتی دختره اومد در خونه ی ما من فکر کردم مجرده و خیلیی دلم براش سوخت یادم خودم افتادم که اون اوايل توی سن ۲۲ سالگی چقدر ساده بودم که گول اون آشغال رو خوردم و واقعا برام جالب بود میگفتم چه دختره زرنگی هست با اينکه مجرده!!!! اخه از صفحه ی دوم اون آشغال که عکس گرفته بود از مدرکش عکس گرفته بود براي تحقیق ادرس ما رو پیدا کرده بود رفته بود در خونه عمش و عموش و عکس عمش و عمو
یکی از فامیلامون تو بیمارستان دولتی ماما ست.تعریف میکرد که یه دختر 14 ساله رو با دلدرد آوردن بیمارستان معاينه ش کردیم دیدیم داره زايمان ميکنه!به خواهرش گفتیم غش کرده و گفته نه امکان نداره هنوز مجرده اين!اون دختره هم یه ریز گریه میکردهخلاصه سرپرستار اومده و به دختره گفته بايد بگی باباي بچت کیه وگرنه زنگ میزنم به پلیس .اونم میگه که یه برادر نانتی 17 ساله داره که بهش میکرده!فقط یک صحنه! یک لحظه خودمو گذاشتم جاي دختره و سعی کردم بفهمم چه عذا
من منتظرم.منتظر رفتن اون دختره ک شعراشو دوس دارم اما تیپشو نه.داستاناي خانوادگیشو دوس دارم اما ست کردن لباساشو نه.موها و چال لپشو دوس دارم اما اسمشو نه.منتظرم یروز باز کنم اينستاشو و ببینم دیگه ايران نیس.من منتظرم.منتظر اونروزی ک ب پ بگم چهرشو دوس دارم اما وسواساشو نه.طرز حرف زدنشو دوس دارم اما صداشو نه.خنده هاشو دوس دارم اما بعضی از مهربونیاشو نه.من منتظرم.منتظر روزی ک با عین تموم کنم.بش بگم شغلشو دوس دارم اما بی توجهیاشو نه.خنده هاشو دوس د
سلام به همه دوستان. یلداي همه مبارک
***
قبلنا ﭘﺴﺮﻩ ﻣﻴﻔﺘﺎﺩ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ 15 ﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﭘﺎﺵ ﻣﻴﻤﻮﻧﺪ . . .ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺸﻮﻳﯽ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﻣﺨﺸﻮ ﺯﺩﻥ :|ﺗﺎﺯﻩ ﺳﺮﭘﺎ ﺷﺎﺷﯿﺪﻡ ﻭ ﺁﺏ ﻫﻢ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ !!! :| :|***
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ :ﺳﻼﻡ ﻣﻦ 29 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﺑﺸﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﯿﮕﻪﺭﺣﻤﺖ ﺗﻨﺒﻞ ﺷﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﮑﻨﻪ ﻧﺎﺯﺍ ﺑﺸﻢﮐﺴﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ؟ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟ﻭﺣﺎﻻ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﻣ
امروز پنج شنبه هست23 آبان 98سیامک و ساينا رفتن موزه و از تماس هاي سیامک فهمیدم ساينا حسابی داره با ناز و نوز کردن باباش رو اذيت ميکنه . دختره دیگه همش میخواد نازش رو بکشیمساينا بسیار شیرین زبون و جذاب شده مرتب لباس عوض ميکنه و دلش لباسهاي پرنسسی میخوادعاشق عموگ شده و همه سريال بالشها و محله گل و بلبل عمو گ رو نگاه ميکنه اونم روزی حداقل 3 بارخیلی از مهد رفتنش راضی هستم خودش هم خیلی شادتر و خوش زبون تر شده
فاز اين آقویونی که تریپ شکست عشقی بر میدارنو نمیدونم چیهدختره بعد از هشت سال پسره رو ول کرده رفته.پسره هم ناله ناله ک شکست عشقی خوردم.خب چرا قبل از اينکه یکی دیگه بره بگیرتش،تو نرفتی که بگیریش؟؟؟.بايد چند سال دیگه منتظرت میموند ک جناب العالی پاشی بری خواستگاری عقدش کنی؟؟تازه خیلی دختر بساز و خوبی بوده که هشت سال صبر کردهمن سر یک سال ببینم  از طرف بخاری بلند نميشه ول میکنم میرم.یه عقد ساده محضری که انقد نازو عشوه ندارهدختری که دوستت داش
پسره میگه .دختره رو بردم .خب به سلامتی .کجا بردی !!!؟؟؟به نیستی ؟اصلا مگه تو بردی !!!؟؟؟نه بخدا .تو باختی .فک کن ؟تو باختی .تو بزودی  تقاص پس خواهی داد .و  تو دوباره خواهی باخت .اما .اما اينبار باختنی سخت .ناراحت نشو .رسم دنیاس .پ.ن ------------تقدیم به بچه هايی که پاک  هستند و گاهی به راه خودشون شک می کنند.و تقدیم به آنهائی که کثیف هستند و احساس امنیت می کنند.
ساعت یک شب بود. براي قدم زدن بیرون رفته بودم. داشتم برمیگشتم. توی شیخ بهايی بودم. نشستم رو پله هاي یه فروشگاه تا سیگارمو روشن کنماز دور دیدم یه دختر چادری از اونطرف خیابون توی پیاده-رو داره با عجله رد ميشه. یه پرايد ام سرعتشو کم کرده بود و داشت پا به پاش میرفت و یه چیزايی بش میگفت. صداشو نمیشنیدم.حدس زدم بايد شوهرش باشه. یا دوست پسرش. مثلن شايد حرفشون شده و قهر کرده پیاده شده و پسره ام داره اصرار ميکنه که سوارش کنه و اينا.روبروم که رسیدن دیدم اين
الان سه هفته ميشه که احمد رل زده رفته با اون دختره زینبزینبو فالو کرده بودم.آخه خیلی دلم میخواست ببیتم اين دختره چه شکلیهیهو لايو گذشت.یهو دیدم عهه زینب و احمد تو ماشین هستن و نجمه هم ک دوست مشترکمون بود صندلی عقب نشسته.قلبم داشت میومد تو حلقم.منم یه استیکر دست فرستادم یهو نجمه با چشم و ابرو جوری ک انگار میخواست پز بدع ک احمد دوست دختر داره گفت عههه بهاره هم ک تو لايوهههه یهو دختره هم گفت اوهوع تو لايوهه.منم فوری بیرون اومدم از لايوش و آنفا
قسمت 8زمانی که در مورد اين حاجی شروع کردم نوشتن توی وبلاگم اصلا اصلا فکر نمیکردم کار به اينجا کشیده بشهحتی توی خواباول از اينجا شروع کنم براتون که اين دختره که الان دوست شدیم با هم خیلی خیلی حاجی رو دوست داره و زیاد پیغام فرستاده براش. اما حاجی خیلی دو پهلو رفتار ميکنه. مثلا همش خودش رو میماله به دختره و لمسش ميکنه بعد به یکی از دوستاي مشترکشون که از قضا استاد و پسر بوده سپرده که ببین 14-15 تا از دانشجوهاي دختر و پسر اومدن پیشم گفتم خانم فلانی ا
یه خسیس می‌میره؛ قبلش سفارش می‌کنه رو قبرش بنویسن:من مُردم ولی مغازه باز است»! •.•.•.•.•.•.•.• جوک خنده دار •.•.•.•.•.•.•.• به بابام میگم اگه من بمیرم چیکار میکنی؟!میگه بی سر و صدا تو باغچه خاکت میکنم یارانت قطع نشه!!یعنی ی تعریف جدید از عاطفه پدری ارائه داده هااا •.•.•.•.•.•.•.• جوک خنده دار •.•.•.•.•.•.•.• گمراه کننده ترین چیز تو دنیا بعد از شیطان رجیمتخمه ژاپنیه که تو ظرف آجیل فیگور بادوم به خودش میگیره •.•.•.•.•.•.•.• جوک خن
امشب ی فنجون قهوه گرفت دستش . تلخِ تلخ . هر ی قُلُپ که می خورد بیشتر تو خاطراتش غرق می شد . ی لحظه دیدم خیره شده به ی جايِ نامعلوم و چشاشم پر از التماسِ . پیش خودم گفتم شايد ی چیزی می خواد روش نميشه بگه . رفتم کنارش , رو همون مبل زرشکیه که عاشقش بود , نشستم و نگاش کردم . اصن متوجه حضورم نشده بود . صداش زدم . اولش جواب نداد دفعه دوم که صداش زدم بالاخره ی صدايی ازش دراومد . قبلِ اينکه چیزی بگم گفت "دلم هواي بچگیامو کرده ! نه فقط خودما .
می دانی؟ اگر بخواهم با خودم رو راست باشم، عاشقت نیستم. سايه اي از عشقی ک زمانی بود، با من مانده است، و مرا از هر عاشق شدنی بر حذر می دارد. وقتی غمگینم ب من اجازه نمی دهد ب کسی جز تو فکر کنم، چون اشک ریختن براي عشقی ک سال هاست از دست رفته است عیبی ندارد، اما اشک ریختن براي یک عشق جدید، حماقت محض است. نه اين ک من اين را بگویم. ذهن من ناخودآگاه اين طور مرا بازی می دهد. وگرنه تو، خیلی وقت است که مرده اي و من نه با تو، ک با خاطراتت حرف می زنم.می دان
سلام ماهان جانم امروز 5 ماهت تمام میشود در اسفند 98 دو دندان بالايیت شروع به رویش کرده ولی انگار خیلی اذيت میشی وقتی دندانگیرت را استفاده میکنیم کمی آرام میشی پشت سرت هم داغ ميشه وقتی دندانت اذيتت ميکنه شروع به غذا هم کردیم اولش یه هفته فرنی با برنج و سپس حریره بادام یه هفته و بعد از آن سوپ بايد بهت بدیم هنوز خوب بلد نیستی بنشینی عزیزم
مجددد اومدم با رمانم واقعا کی به اندازه ی من زود به زود مینویسه؟؟؟ خب شروع کنیم ناناکو:اقاي چیموری چی دارید میگید؟؟ فانتوم:خودت خوب میدونی چی دارم میگم زود بهم بگو ناناکو:واقعا نمیدونم دارید درباره ی چی صحبت میکنید پدر من تو دو سالگیم من و مامانم رو ترک کرده و رفته به خاطر همین من ازش متنفرم پس دستم رو ول کن پسره اشغال اصلا نبايد از اولش باهات خوب حرف میزدم فانتوم ناناکو رو گاز میگیره و خونش رو میخوره ناناکو جیغ میکشه ناناکو:خونخوناشامممم
من مردی بودم که وقتی با هر پسری در موردِ یه دختر حرف می‌زدم، اون دختر خوابِ پسره رو می‌دید. اما نمی‌دونم چرا اين قضیه براي خودم هیچ‌وقت صادق نبودش."همین دو جمله‌ی بالا می‌تونه تمامِ توصیفی باشه که می‌تونم از خودم بدم. می‌دونم باورش یه کم سخته ولی خب، بايد قبول کنید که هرچند باورداشتن به یه چیزِ احماقانه خیلی مسخره‌ست ولی واقعی‌بودنِ خیلی از همین مسائلِ مسخره‌ی دورُبرِمون نه‌تنها مسخره نیست بلکه بخشی از روزمرمونه. حالا خیلی دوست ندار
خوشبحال شماها که ماهواره دارین .حداقل دو تا فیلم خوب تماشا میکنید .ما که هیچ .بايد اين سريال هاي تکراری یا کلیشه اي یا آبکی رو ببینیم .طفلکی ها در بعضی موارد خیلی هم زحمت میکشن ها .ولی اون جور که بايد خوب نیست . بیشتر تلاش کنید لطفا دهه.همش بايد بگم .همین سريال " دخترم نرگس" اين دختره داره نماز میخونه با آرايش غلیظ .ساعت ۴ صبح آدم ۴ صبح اصلن حال نماز خوندن نداره .چه اينکه ارايش کنه .خخخ .
دختره همش بهش زنگ میزد خیلی خیلی پشت سر هماخر بهش اجبار کردم که زنگ بزنه بپرسه چرا انقد زنگ میزنی حتی همین الانشم میترسید بگه با منه منو دوس داره نگفت بزور داشت میگفت همش استرس داره دختره میگفت ابروی ت و دختررو میبرم از ابروش میترسید بهش گفت میام سره کارت میرم پیش بابات از ابروش .من از ابروم گذشتم ولی اون نمیگزره بهش گفت تو مدت که باهم بودیم دروغ نگم دوست داشتمدختره گفت ۸ماه منو من وقتی ازش پرسیدم گفت فقط بغل بوده نبود قلبم شکست از اينکه ا
سلام ، یسال بزرگتر شدم 
یک سال
پیرتر شدم
تولد عمیقی نبود
ولی خداکنه ساله خوبو عمیقی باشه
با پسری آشنا شدم فقط کافیه ازم خوشش بیاد
من که عاشقش شدم
نمیتونم بگم عشق ولی دقیقا همون لعنتی ايه که کم بود تو زندگیم
به عنوان آرزوی امسالم دعا میکنم و از خدا میخوام که پسره ببینتم و عاشقم شه 
خیلی دوسش دارم لعنتی 
همین
منو تاحالا اينطور عاشق دیده بود کسی؟
نچ
خواهش میکنم منو بخواه محمد رضا
جون میزارم واست 
خدايا توروخدا همین یه آرزومو براورده کن و یکاری
سلام طبق معمول آشتی کردیم پنج شنبه اومد همو ببینیم اولش که ناهید دیدش گفت شهرام اون طرف خیابون باهاش قرار داری اره گفتم اوهوم گفت بی جا میکنی منم یکم التماس رفتم دیدمش عاقا اين بین دعوا شد پسره داشت نگام میکرد شهرامم طبق معمول غیرتی شد نشستم تو ماشین زنگ زد بقیه بچه ها بیان هر چی میگفتم بیخیال بیخیال نمیشد خداروشکر اون پسرا رفته بودن و مت رفتیم خونه مهدی سرخکمان یه نیم ساعتی نشستیم بعدش تنها شدیم نمیدونم چم شد یهو شروع کردم به دعوا انقد حرف
قبل از عید بود که دنبال یه لیست از سريال هاي پیشنهادی میگشتم و بالاخره بین نقد هاي مختلف سريال House of cards چشمم رو گرفت. میدونستم حداقل دارم هفت سال دیرتر میبینم ولی با دیدن قسمت اولش فهمیدم حتی بعد از اين همه سال هم بايد دیدنی و جذاب باشه! اما چیزی که به مرور منو به سمت اين سريال کشوند و شدم طرفدار پر و پا قرصش سکانسی بود که تو هر اپیزود فرانسیس و کلر میرفتند تو بالکن یا مینشستند لب پنجره و یه بطری ش*ر*ا*ب رو با هم میخوردند و سیگار میکشیدند و اختلاط

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها