نتایج جستجو برای عبارت :

هر جا دلم پر شد ز غم گفتم ابالفضل

هر جا دلم پر شد ز غم گفتم ابالفضلمن هر کجا دیدم علم گفتم ابالفضلاز رحمت عباس دارم آبروییبهر جلای این دلم گفتم اباالفضلبا بردن نام قمر مهدی میایدنذر ظهورش دم به دم گفتم ابالفضل ولادت حضرت ابوالفضل(ع) بر تمام دوست داران اهل بیت (ع) مبارک باد 
*متن نوحه حرم آقام حسین و حرم آقام اباالفضل از محمود کریمی*****************بین الحرمین و حرم آقام حسین و حرم آقام ابالفضلبین الحرمین و حرم آقام حسین و حرم آقام ابالفضلمجنون حسینم ، مدیون ابالفضلمجنون حسینم ، مدیون ابالفضلبین الحرمین و حرم آقام حسین و حرم آقام ابالفضلمجنون حسینم ، مدیون ابالفضلبحر من سائل ، مدد ارباب حسین و کرم آقام ابالفضلبحر من سائل ، مدد ارباب حسین و کرم آقام ابالفضلمجنون حسینم ، مدیون ابالفضلبین الحرمین و حرم آقام حسین و حرم آ
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم متاسفانه سقف مسجد تاریخی حضرت ابالفضل علیه السلام روستای نوکیان به علت بارش باران های بهاری خراب شده است و برای بازسازی نیاز به کمک مالی هست دوستانی که از دستشان کاری بر میاید لطفا در قسمت نظرات پیام بگزارند به همراه شماره تماس تا با انها تماس گرفته شود. التماس دعای خیر یا امیرالمومنین علی علیه السلام
نماهنگ تصویری وصیت امیرالمومنین(ع)به حضرت عباس(ع) حسینم بدون تو اون خاک و خون حاج محمود کریمی صدا زد علی که بیرون برن بمونن کنارم بنی فاطمه فقط این میون کسی که باید با این ها بمونه علمدارمه ابالفضل من علمدار من توان سپاه حسین و حسن بیا مه جبین کنارم بشین بده جان بابا یه قولی به من بذار دستات و تو دست حسین همه هستی توست هست حسین تو تنهایاش تو اون تشنگیش امیدش به دست تو بسته حسین ابالفضل من علمدار من امیدم به دست تو پهلوون یادت باشه کار به هر جا ر
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟ گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟ گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟ گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟ گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟ گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟ گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام ، تو من . . .
علی از مهد اوومده خونه. رفتم کتارش نشستم. گفتم پسرم مهد خوب بود ؟؟ میگه آره ولی معلممون خوب نبود. گفتم چرا.کفت چون سر بچها داد زد. گفتم سر تو ک داد نزد ؟؟. گفت نهههه. گفتم چرا ؟؟ گفت چون من بچه ی خوبیم. قربونه بچه ی خوب
رفتم جلو گفتم ببخشید خانوم آتیش داری؟ هول شد گفت واسه چی میخوای؟ گفتم میخوام تکلیفمو با چشات روشن کنم. خندید ، خندیدم. گفتم شالت آبیه ، مثه دریاس ، موج داره دریات. گفت ینی چی؟ گفتم پیچ پیچی خندید ، خندیدم. دیدم اهل دله ، نشستم کنارش ، لش رو نیمکت. گفتم همیشه دنبال دلیلی؟ گفت.
امروز صب رفتیم بازار کلی لباس خریدم . ولخرجی نبود، لازم داشتم واقعا. دراز کشیدم زیر پتو. همینجوری طبق معمول دوباره سایت سنجش رو چک کردم یا ابالفضل!!! نتیجه ها رو زدن. تند تند رفتم روی لینک و شماره پرونده و . رو زدم
 گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کنگفتا تو هم از معصیت صرف نظر کنگفتم به نام نامیت هر دم بنازمگفتا که از اعمال نیکت سرفرازمگفتم که دیدار تو باشد آرزویمگفتا که در کوی عمل کن جستجویمگفتم بیا جانم پر از شهد صفا کنگفتا به عهد بندگی با حق وفا کنگفتم به مهدی بر من دلخسته رو کنگفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کنگفتم دلم با نور ایمان منجلی کنگفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کنگفتم ز حق دارم تمنای سکینهگفتا بشوی از دل غبار حقد و کینهگفتم رخت را از من واله مگردانگفتا دلی
گفتم-می‌ترسم. گفت-می‌ترسی؟ قوی نبودن؟ ضعیف مانده بودی. گفتم-خون فوران می‌زد. گفت-اشتیاق نداشتی. گفتم-می‌چکید روی سرامیک‌ها. گفت-از دست‌هات بیرون مانده بود. گفتم-ار خاک روی سرامیک‌ها نفوذ کرد. همه‌جا لک برداشت، قرمز. گفت-از سرخی‌ها فرار کردی. رسیدی به سرامیک‌ها. گفتمز سرخی‌ها فرار کردم. رسیدم به سرامیک‌ها. رسیدم به همیشه‌ی دست‌هام. خون که این و آن نمی‌شِناسد، ماند روی مردمک‌هام. چپ و راست لکِ شباهت می‌دیدم.
امروز ده مردادسومین سالگرد روزیه که من به عشقم بله گفتم، چه معیارایی، چه امید و آرزوهایی و چه دغدغه هایی، وقتی بهش بله میگفتم تو سررسیدی ثبت کردم که این تاریخ واسمون موندنی بشه، به عشقم هم گفتم گفتم میخوام حتی با یه شاخه گل هم شده هرسال این تاریخو یادت داشته باشی، سه سال گذشت و حتی یادش هم نیفتاد، انسال یه ماه مونده بهش گفتم گفتم دیگه یه ماه که یادش میمونه، گفتم برو از وبلاگ خودت تاریخو در ار، ولی انقد سخت بود که کفت نمیتونم، خودم بهش گفتم ول
*گفتم به مهدی به من عاشق نظر کن / گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کنگفتم بیا که جانم پر از شهد صفا کن / گفتا به عهد بندگی با حق وفا کنگفتم به جان مادرت من را دعا کن / گفتا که جانت را پاک از بهر خدا کنگفتم زهجران تو قلبی تنگ دارم / گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارمگفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن / گفتا به آب دیده دل را شستشو کنگفتم دل از بند غم آزاد گردان / گفتا که دل با یاد حق آباد گردانگفتم که از هجران رویت بی قرارم / گفتا که نور وصل را در انتظارم *باید به پای نام
گفتا كه می بوسم تو را ، گفتم تمنا می كنمگفتا كه گر بیند كسی ، گفتم كه حاشا می كنمگفتا ز بخت بد اگر ، ناگه رقیب آید ز درگفتم كه با افسونگری ، او را ز سر وا می كنمگفتا كه تلخی های من گر ناگوار افتد مراگفتم كه با نوش لبم ،آنرا گوارا می كنمگفتا چه می بینی بگو در چشم چون آیینه امگفتم كه من خود را در او عریان تماشا می كنمگفتا كه از بی طاقتی ،دل قصد یغما می كندگفتم كه با یغماگران ، باری مدارا می كنمگفتا كه پیوند تو را با نقد هستی می خرمگفتم كه ارزان تر از
گفتم شعاع چشمت راهِ سرابِ عشق استگفتا که برنگردد هرکس خرابِ عشق استگفتم بــه گِــرد رویـت پــروانه می زند پرگفتا که بال وپرها باز ازشتاب عشق استگفتــم لبـت همـانا انگــورِ صــادراتی ستگفتا اگـر بـدانی شـط ِ شـرابِ عشق استگفتـم کـه تاب زلفـت مجنـون کنـد صبا راگفتا به نازِ لیلی در پیچ وتابِ عشق استگفتم که"ماه من شو" از چهره پرده بردارگفتا که‌ روی خوبان زیرِ نقابِ عشق استگفتم کـه شعرِ حافظ آتش بـه جانم افکندگفتابگو که خواجه عالیجنابِ عشق ا
سراسیمه وارد اتاق شد و گفت:  سهمم رو می خوامبا بی حوصلگی نگاهی بهش انداختم  و گفتم: چی؟ سهمت!؟ از کی تا حالا سهامدار شدی!؟گفت: من همیشه سهامدار بودم  گفتم : کی خریدی که ما خبر نداریم !؟:گفت: از روزی که به دنیا امدم سهم داشتمگفتم: نکنه زن ها از زمین ارث می برن و ما خبر نداریم  شاید شانس آوردی و پدر، برادر، دایی و یا عمو هات روشنفکر شدن!؟گفت: ویندوزت کهنه است رفیق باید عوض کنی بجنب!!!گفتم : چرند و پرند نگو!؟گفت: دیگه مطمین شدم وقتشه.گفتم : دیوانه شدی !؟
در تاب و تب نیمه شعبان نیمه شب نیمه شعبانمی خونه ملک سوره والفجرنذر کوکب نیمه شعبانمی و باده چه مستی کدومهامشب اگه می خوردی حرومهکار میخونه تموم وقتی چشم مست دلبر روبه رومهپیمونه روی دستم سرمستممن عاشق می مونمحرف عاشق یک کلامومهیابن الزهرا یا اباصالح،اباصالح  اقیانوس لطف بی کرانه اونکه طاوس اهل جنانهامشب بلیط کربلا می دنمحل تحویلش تو جمکرانهیه سری داری تو با ابالفضل سرا وسیمه میای برای ابالفضلامشب می کشونمد به این بزمکارت دعوت یه یا اب
امروزبا خانم مه.ن.ا.نیییی کلاسمو رفتمبهم گفت چرا ازدواج نکردی!!! و من گفتم و راستشو گفتم!نمیدونم حماقت بود چی بود اما یهو گفتم!!و همه چی رو گفتمو منی که دو روزه قرص نمیخورم و امروز هی دائم میریدم یهو از گفتن داستان خودم و علی ب وجد اومدم و ریدنم درست شدبهم گفت میرم کربلا سحردعات میکنم حتماچقد ذوق کردمامام حسین اگه گفت یادت باشه قبول کنی!!!پناه میبرم ب خدا از شر هر وسوسه ایخدایا کمکم کن تو اون خدای مهربونیمریضی هام باید دور شنبایدددددخوب میشم خ
رفتیم بیرون روی نیمکت نشستیم هوا فوق العاده خوب بود.نمیدونم چرا بهش اعتماد کردم و با پسری که نمیشناختمش و تازه چند وقت بود باهاش اشنا شده بودم رفتم بیرون.بهش گفتم حالا بگو گفت چیو بگم گفتم عاشق کی هستی گفت بابا شوخی کردم.وقتی نشستیم به من گفت تو بگو گفتم چیو گفت دلیل اینکه حالت بده روشو کرد اون ور گفت من نگات نمیکنم بگو بهش گفتم بهت میگم اما قول بده در موردم بد فکر نکنی گفت باشه و منم همه چیو براش تعریف کردم.فقط گوش داد هیچی نگفتگفت من در
ک/ گفت میدونی این نویسنده ای که تازه مرده خودکشی کرده؟ گازو باز گذاشته و تموم. گفتم میدونم، نگران نباش، خونه من پنجره زیاد داره نمیشه با گاز خودکشی کنم. غش غش خندید. گفتم وقتی الکی میخندی زشت میشی. گفت تو همیشه زشتی. گفتم واسه همینه که دوستم نداری. گفت دارم، خر. گفتم نه، فقط نگرانم میشی. نگران میشی نباشم، کسی نباشه نگرانش بشی. گفت باز شروع نکنا، من با بچه ها بیرونم، شب زنگ میزنم حرف میزنیم، خب؟ گفتم خب. من می دونستم زنگ نمیزنه، اون هم می دونست من
پیش چشمم تو را سر بریدند دست‌هایم ولی بی‌ رمق بود بر زبانم در آن لحظه جاری قل اعوذ برب الفلق» بود گفتی: آیا کسی یار من نیست؟ قفل، بر دست و دندان من بود لحظه‌ای تب امانم نمی‌داد بی‌ تو آن خیمه زندان من بود کاش می‌شد که من هم بیایم در سپاهت علمدار باشم کاش تقدیرم از من نمی‌خواست تا که در خیمه بیمار باشم ماندم و در غروبی نفسگیر روی آن نیزه دیدم سرت را ماندم و از زمین جمع کردم پاره‌های تن اکبرت را ماندم و تا ابد داد از کف طاقت و تاب بعد از ابالف
به پسرم گفتم شما با کسی که من میگم ازدواج میکنی ، او گفت نهبه او گفتم او‌دختر بیل گنسه . پسرم گفت قبوله به بیل کیتس زنگ زدم و گفتم میخواهی دخترت با پسرم ازدواج کنه؟بیل کیتس گفت نه ،گفتم پسرم مدیر عامل بانک جهانیه .گفت:قبوله به رییس بانک جهانی زنگ زدم خپاستم پسرم رو مدیر عامل بانک جهانی کنه ،اون گفت نه ، من به او گفتم :پسرم داماد بیل گیتسه ، او گفت "قبوله
مولای من سلام . هفتم شهریور نود و نه مقارن با هشتم محرم است و در مطلع تاسوعا این سطرها قلمی می‌شود به وقت چهارصد و پنجمین هفته از سفر. آنچه با خود مرور میکنم و در جان ِخودم می‌کارم، یک جمله است. به راستی حضرت صاحب فضائل، جناب عباس، چکیده تربیت ِجداعلی، علی است. از سلسله فضائل این عالی‌مقام، کم به دست ما رسیده. ما در حد یک رزم آور سلحشور و وفادار از ایشان میدانیم اما این فضل است نه فضائل و کم است برای ابالفضل العباس.
بلاخره بعد از گذشت سه ماه که برام کابوس شده بود ،درد دلم رو بهت گفتم.گفتم که میدونم اونی که زنگ میزنه کیه.گفتم که اونروز فهمیدم رفتی پیش اون و پیاماش رو خوندم.مثل همیشه گارد گرفتی و سعی کردی قانعم کنی که کاری نکردی.به چند نفر زنگ زدی اما وقتی بهت گفتم به خودش زنگ بزن نزدی.اون جا فهمیدم چندتا چیز دیگه رو هم بهم دروغ گفته بودی.با اینکه قسم خوردی اما قلبم به قبول کردنش راضی نشد.در ظاهر قبول کردم حرفاتو اما به خودتم گفتم حتی اگه راست بگی چون باهام ص
گفتـــــی دوستت دارم و رفتی
من حیرت کردم
از دور سایه هایی غریب می آمد از جنــــس دلتنگی و اندوه و غربت و تنهایی و شاید عشق
با خود گفتم هرگز دوستت نخواهم داشت
گفتم عشق را نمـــــی خواهم
ترسیدم و گــــــریختم رفتم تا پایان هرچه که بود و گم شدم و این ها پیش از قصه ی لبخند تو بود
جـــــای خلوتی بود وسط نیستی
گفتی : هستم نگریستم ، اما چیزی نبود
گفتم : نیستی
باز گفتی : هستم
بر خود لرزیدم و در دل گفتم نه ، نیستـــــــی این جا جز من کسی نیست
بعد انگار گرم
اومدم لاین مریضو بگیرم دو تا آنژیکوتم الکی الکی آن شدیکیش خورد به دست خودم، یکیش خورد به گارو البته دومی رو شک داشتم ولی گفتم روزه ی شک دار نگیرم یکی جدید باز میکنم ب.ر اومد تو اتاق، گفتم ببین چه کردمممم!!! گفت وایسا بعدی رو من برات باز کنم از دست سید بگیری بهتره خودتم سیدی البته از دست یه خلقی بگیری من شنیدم از دست یه" خری" گفتم از دست کی؟؟؟ گفت چی شنیدی؟! گفتم هیچی گفت بی ادببببب پ.ن: فک کنم نباید چهارشنبه برم خونه، نگرانم! پ.ن: عصرای
بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل گفت منم کز رخ من شد مه و خورشید خجل گفت که این خانه دل پر همه نقشست چرا گفتم این عکس تو است ای رخ تو رشک چگل گفت که این نقش دگر چیست پر از خون جگر گفتم این نقش من خسته دل و پای به گل بستم من گردن جان بردم پیشش به نشان مجرم عشق است مکن مجرم خود را تو بحل داد سر رشته به من رشته پرفتنه و فن گفت بکش تا بکشم هم بکش و هم مگسل تافت از آن خرگه جان صورت ترکم به از آن دست ببردم سوی او دست مرا زد که بهل گفتم تو همچو فلان ترش شد
به تو گفته بودم ز من بگذری روم در پی عشق ویرانگریگفتم تا بدانی به تو گفتم تا بمانی .به تو گفته بودم که دستم بگیر کنار دلم باش و با من بمیرگفتم تا بدانی به تو گفتم تا بمانی .گفته بودم که آرامشم میرود نقطه امن آسایشم میرود گفتم تا بدانیگفته بودم نرو خواهشا میشود پیش من باشی سازشم میشودگفتم تا بدانی به تو گفتم تا بمانی تورا دیدمت بعد عمری سلامببین اشک شوقی که ریزد مدامماندن یا نماندن به پای تو ماندم یا نماندم .آمدی جانم به قربانت ولی حالا چر
خونه ی وحید بودیم از بس حرف زدیمو خوردیم ساعت پنجوشیش صبح رومبلا خوابمون برد فرداصبحش مهربان زنگ زد به گوشیم. وحید بلند بلند شروع کرد دعوا کردن گفتم ببرصداتو نمیشنوم چی میگه مهربان گفت چیشده گفتم هیچی عزیزم یه سگ داریم هارشده مهربان گفت سگ کجا بودههه مواظب باش توروخدا گفتم نگران نباش قلادشو بستیم وحید گفت حالاوقتی انداختمت بیرون میفهمی کی سگه محلش نزاشتم مهربان داشت میگفت ظهرمیخوام براتون ناهاربیارم تشکرکردمو گفتم بیا حتما وحید داد زد
صد بار گفتم همچی مکو ننه گل محمدزلفای سیا ر قمچی مکو ننه گل محمد صد بار گفتم پلاو مخار ننه گل محمدور دور کوه ها تاو مخار ننه گل محمد صد بار گفتم یاغی مرو ننه گل محمدرفیق الداغی مرو ننه گل محمد الداغی بی وفای ی ننه گل محمدتا آخر با تو نیا ی ننه گل محمد امروز که دور دورونس ننه گل محمداسب سیات د جاولونس ننه گل محمد ای جاولونا همیشه نیس ننه گل محمداسب سیات د بیشه نیس ننه گل محمد وصف شما د ایرونس ننه گل محمدعکس شما د تهرونس ننه گل محمد کو جرق و جرق
سالها بود که تنهایی در مراسم پیاده روی اربعین آقا سیدالشهدائ عراق شرکت می کردم اما همیشه دوست داشتم یک روزی همراه بچه ها باشم. امسال علیرغمی می دانستم سفر سخت و سنگینی است به دو دلیل یکی جمعیت ثبت نام امسال و دیگری گرمای نسبی هوا و احتمال بیماری و اما با توسل به آقا ابالفضل العباس پا به این سفر گذاشتیم. انصافا بنده که سفرهای زیادی داشتم مثل این زیارت عنایت نشد فقط یک نمونه آن زیارت امامان عسکریین علیهم السلام در سامرا بود که تا حال توفیق نشد

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

خدایا دوستت دارم ! مواظب اماممون باش . توسعه تکنولوژی دانش آوران برنامه ریزی و کنترل پروژه