نتایج جستجو برای عبارت :

هرگاه مشت خونین بی تاب قلبم را در زیر باران های غیبی سکوتش میگیرم

آسمان کویر این نخلستان خاموش وپر مهتابي که هر گاه مشت خونين وبي تاب قلبم را در زير باران هاي غیبي سکوتش می گیرم ، ناله هاي گریه آلود آن روح درد مند وتنها را می شنوم .ناله هاي گریه آلود آن امام راستین وبزرگم را که همچون این شیعه گمنام وغریبش ، در کنار آن مدینه پلید ودر قلب آن کویر بي فریاد ، سر در حلقوم چاه فرو می برد ومی گریست . چه فاجعه ای است در آن لحظه که یک مرد می گرید .چه فاجعه ای !.1-آسمان کویر، این نخلستان خاموش : تشبيه 2-نخلستان خاموش : استع
باران من ، روزی باریدی بر تن خسته من ، قلب من شد عاشق تو! همیشه چشم به راهت مینشینم ، این شده کار هر روز من که حتی قبل از آمدنت در زير باران بي قراری خیس میشوم هوای چشمهايم ، هوای آمدنت است ، از عشق تو دیوانه شدن ، یک حادثه بي تکرار است تو همان بارانی، زیرا مثل باران پاک و زلالی ، مثل لحظه آمدنش پر از شور و التهابي قلبم…. قلبم …. قلبم… تند تند، تند تند ، میتپد به عشق آمدنت چشمهايم چشمهايم از شوق آمدنت … تنها خیره شده است به آن سو! آن سوی سرزمین ها
( 1 ) === سفر در دیدار با او از برگردان سکوتش آغاز میشود و در لحظه وداع با مفهوم نگاهش سرانجام میگیرد. سکوتش طعم واقعی رویاهاي فروخفته را دارد نگاهش حالِ نوازش انگشتان عاشق . ---------------------------------------------------- جمال الدین جلالی پور
چه وقت "انسان بزرگی" می‌شویم؟! هرگاه از خوشبختی کسانی ‌که دوستمان ندارند، خوشحال شدیم هرگاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته‌اند هدیه دادیم هرگاه خوبي ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود هرگاه کمتر رنجیدیم و بيشتر بخشیدیم. هرگاه به بهانه‌ی عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد، مگر زمانی که وجو
کجایی مرد باران ؟ در کوچه هاي ما گذر کن همسفر با دل ما شو از دیار ما هم سفر کن تفتیده، کوچه هاي قلبمان گرد و خاک دوری ات نشسته، بر در و دیوار شهرمان کجایی مرد باران ؟ آسمان خیس ابرها خیس کوچه ها خیس نرگس نگاهمان جای پای بهار می شکفد یاس ها و نسترن ها سنگ فرش قدومت سبز در دیار تو هر برگ منتظر مرد بارانی قلبم می مانم ! تا ابد تا که با آمدنت گل بردمد .
چترها را باید بست زير باران باید رفت فکر را خاطره را زير باران باید برد با همه مردم شهر زير باران باید رفت دوست را زير باران باید برد عشق را زير باران باید جست زير باران باید با زن خوابيد زير باران باید بازی کرد زير باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است رخت ها را بکنیم آب در یک قدمی است.
چترها را باید بستزير باران باید رفتفکر را خاطره را زير باران باید بردبا همه مردم شهر زير باران باید رفتدوست را زير باران باید بردعشق را زير باران باید جستزير باران باید با زن خوابيدزير باران باید بازی کردزير باران باید چیز نوشتحرف زدنیلوفر کاشتزندگی تر شدن پی در پیزندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون استرخت ها را بکنیمآب در یک قدمی است! 
چشم هارا باید شست، جور دیگر باید دید واژه ها را باید شست واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد چترها را باید بست زير باران باید رفت فکر را، خاطره را، زير باران باید برد باهمه مردم شهر، زير باران باید رفت دوست را، زير باران باید دید عشق را، زير باران باید جست زير باران باید بازی کرد زير باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است. رخت ها را بکنیم آب در یک قدمی است.
ای کاش می‌شد با تو ساعت‌ها قدم زداز راه آهن تا شمیران زير باران. باور کن از تو دست شستن کار من نیستعشق تو می‌گردد دو چندان زير باران وقتی دعا در زير باران مستجاب استدیگر چه کاری بهتر از آن زير باران
فکر کنم باید حسابي خدا را شکر کنیم. فکر کنم دل خدا هم برامون سوخت . اگه باران نمیومد که حتما توی این آلودگی وحشتناک کاملا مرده بودیم. دیگه تنها چیزی که می تونه به دادمون برسه امدادهاي غیبي است. فقط امیدوارم خدا هم بي خیال ما نشه
زندگی قسمت بارانی بودن باتوست تو ببار تشنه ی باران توام زير باران تو ماندن دارد زير باران تو خواندن دارد زير باران تو اندوه دلم می خندد زير باران تو هر خاطره ای می رقصد کاش می باریدی دم آنوقت که مهتاب بلند، پیش چشمان تو ظلمت شد و رفت، کاش باران هم بود دم آنوقت که فریاد زدم چه صفایی دارد باغ وصال، کاش باران هم بود ابرها می گفتند غصه جاویدان نیست من ‌به باران گفتم راه بسیار به مقصد باقیست من به باران گفتم خبری از تو اگر می داند دم گوش احدی لو نده
به نام خدا خدایا شکرت برای روزهايی که با همه سختی حضورت به قلبم نزدیک تر از قبل ، چشم ازم بر ندار ، بي راهه هاي دنیا کم نیس ، من عصای سفیدم، اسم تو ته قلبم ، من وسط خیابون شلوغ پر خطر این زندگی رها نکن به عمون، خودم .
شاخه ها پژمرده است.سنگ ها افسرده است.رود می‌نالد.جغد می‌خواند.غم بياویخته با رنگ غروب.می‌تراود ز لبم قصه سرد:دلم افسرده در این تنگ غروب.  هر کجا هستم باشمآسمان مال من استپنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من استچه اهمیت داردگاه اگر می رویندقارچ هاي غربت ؟” سهراب سپهری   چترها را باید بستزير باران باید رفتفکر را خاطره را زير باران باید بردبا همه مردم شهر زير باران باید رفتدوست را زير باران باید بردعشق را زير باران باید جستزير باران باید با
با آمدنت شب رفت و باغ دلم دوباره بهاران شد . از تمنای سرو ایستاده به خاک " سنگ زير پایش گریست و نهری از دلش خروشان شد و آسمان خنده ای کرد و ابرهايش سراسر باران شد. بيچاره کودک دلم از این همه زیبایی باور کرد که اگر شب باشد و من باشم و تو شوق دیدارت مرا مهمان مهتاب خواهد کرد . تا لب گشودم رازی پنهان نمایان شد ناگهان پرده افتاد و خانه رویایی من از خشم کلامت ویران شد .طفلی کودک دلم باز ناگزير در بي کلامی زمانه پنهان شد آخرش در سکوتش کمی آرام شد.
وقتی نبودت خواب خوبم را بهم میزدنبض زمین لرزه دوباره روی بم میزددلشوره دارم نازنین دلشوره یعنی که.انگار در قلبم کسی هی آش هم میزدبر طاقچه عکس تو را در قاب می بویمعطری به تن داری که روزی مادرم میزدشهری شمالی. ابرهايی خیره سر داردباران گیلان شیشه ها را رنگ غم میزدهیزم شکن در خاطراتم می رسید از راهتِک تِک. تبر. تِک. سرنوشتم را رقم میزداز خواب هايم می پرم. تشویش تشویشماو دائم از وابستگی. از عشق دم میزدحالا خیابان هاي سردت را بلد هستملعنت ب
وقتی نبودت خواب خوبم را بهم میزدنبض زمین لرزه دوباره روی بم میزددلشوره دارم نازنین دلشوره یعنی که.انگار در قلبم کسی هی آش هم میزدبر طاقچه عکس تو را در قاب می بویمعطری به تن داری که روزی مادرم میزدشهری شمالی. ابرهايی خیره سر داردباران گیلان شیشه ها را رنگ غم میزدهیزم شکن در خاطراتم می رسید از راهتِک تِک. تبر. تِک. سرنوشتم را رقم میزداز خواب هايم می پرم. تشویش تشویشماو دائم از وابستگی. از عشق دم میزدحالا خیابان هاي سردت را بلد هستملعنت ب
#دانلود #آهنگ #بزن #باران#حسام#الدین#رضایی دانلود از لینک زير http://uupload.ir/view/fa8f_baran.mp3/ دانلود از لینک بالا بزن باران حسام الدین رضایی آهنگهاي حسام الدین رضایی حسام الدین رضایی آهنگ جدید حسام الدین رضایی جدیدترین آهنگ حسام الدین رضایی آهنگ مادر حسام الدین رضایی #بزن #باران که یارم رفت همه دار و ندارم رفت بزن باران که قلب من به دنبال نگاهی رفت بزن باران بزن باران بزن باران که قلب من شکست خورد از نگاه یار بزن باران هزار عقده به قلب من شده آوار
به یاد دارم …آن روز بارانی رادویدن در گل و لای بارانآب باران رابوسه هاي عاشقانه و آغوش هم راو لمس صورت هاي خیس یکدیگربه یاد دارم …رقصیدیم و عشق ورزیدیمریزش قطرات باران را تماشا کردیمما در این باران عاشق شدیم و شادی کردیمما در هر لحظه زندگی کردیمو لذت بردیم … از باران گرم و رمانتیکبه یاد دارم …عشق شورانگیزمان رادر آن هوای عاشقانه
* قرن‌ها پیش بود طبيبي می‌آمد بر بالینم و می‌گفت: نگذار قلب کوچکت این‌قدر تند بزند . * من هم می‌گفتم: برش دار ببر . بسپرش به ظریف‌دستی که با دقت بشکافدش و آن مرواریدهاي براق را  بيرون بکشد و به رشته درآورد .* مرواریدهاي قلبم که هرگاه به کسی بخشیدمش، یا تف‌اش کرد یا انداختنش جایی بي اهمیت .* او پس‌زننده است . او حتی از باد مخالفی که به بادبان می‌وزد هم پس‌زننده‌تر است .​​​​
 با تو ام کهنه رفیق : یاد ایام قشنگی که گذشت کنج قلبم گرم است آرزویم همه سر سبزی توست تن تو سالم و روحت شاداب آنچه شایسته توست خواهانم دل یک دانه ی تو سبز و بهاری روزگارت خوش باد میلادت مبارک رویا جان رویا جان چه افسانه زیبایی. زیباتر از واقعیت. انگار که اولین روز بهار اولین روز آفرینش توست. تولدت مبارک رویا جان دوستان رویایی عزیزم هر کجا که هستید خوب و خوش و دنیا به کامتان باشد باران عشق همیشه می بارد، اما در نوروز رنگ قطره هاي باران طلایی ا
بنام خد انشا درمورد باران باران یک نعمت الهی است و تمام موجودات بدان نیاز دارند و اگر باران نبار تمام گیاهان و موجودات از بين میروند ما بایداین نعمت الهی را قدر بدانیم و همچنین خداوند در قران کریم فرموده است که ما آب را از آسمان فرستادیم که به همین جا ختم میشود یعنی باراناگرا باران نبار تمامی رودخانه ها خشک میشوند و چاه‌ها بي اب میشوند و در نتیجه کره زمین روبه خاموشی میرود باران در واقع مولد اصلی حیات همه‌ای موجودات است باید ما انسان ها قدر
خسته ام خسته مثل مردی کهزنده برگشته از نبردی کهآخرین تیر مانده در سینهرد خونين نعش سردی کهروی دوش زمین کشیده تو راباد و باران نشسته گردی کهتلخ سیگارهاي خاموشمناتوان از شکست دردی کهکشته در من امید روییدنشعله پایان برگ زردی کههرکه بازنده بود می افتدتاس تنهاي تخته نردی که. 
#دانلود #آهنگ #بزن #باران#حسام#الدین#رضایی دانلود از لینک زير http://uupload.ir/view/fa8f_baran.mp3/ آهنگهاي حسام الدین رضایی حسام الدین رضایی آهنگ جدید حسام الدین رضایی جدیدترین آهنگ حسام الدین رضایی آهنگ مادر حسام الدین رضایی #بزن #باران که یارم رفت همه دار و ندارم رفت بزن باران که قلب من به دنبال نگاهی رفت بزن باران بزن باران بزن باران که قلب من شکست خورد از نگاه یار بزن باران هزار عقده به قلب من شده آوار حسام الدین رضایی#خواننده#آهنگ#جدید#ایران# بزن
شمالی» هوا هی حالی به حالی می‌شود رعد و برق برق می‌زند که ببارد که ببارد شمالی شده‌ام که باران ببارم نبارم؟! از حل مسائل این هوا تنها تقسیم به نفع من تقسیم کرده‌ام یاران را برای چترهاي شکسته‌ی شما تا هرگاه بخواهم رعد و برق را هی بزنم به سمت هوا هوا را هی حالی به حالی بکنم برای شما شمالی شده‌ام که باران ببارم رضا ترنیان/ از مجموعه شعردر خیابانهاي پر از نقطه چین»/ 1381/ انتشارات گیله‌وا
دلبری نادیده بر قلبم شده فرمانروانرم نرمک دل به او بستم نمیدانم چرابا پیامی دل زمن برد آن صبای صبح خیزبا محبت کرد قلبم را به عشقش مبتلامن نبودم اهل تسبيح و روایت لیکن اوکرده شیدای حدیث و معرفت قلب مراشعرهايم ناقص و بي ارزشند و کم فروغمیکند تایید و میگوید به شعرم مرحباگر کسی پرسد زمن از او چه میدانی؟ بگوگویمش مجنون اشعار من است آن با صفاآرزومندم بگیرم تنگ در آغوش خویشتانگردد بعد ازاین دین ودلی از هم جداای رفیقان طریقت چند ماهی می شوددلبری ن
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که در بعضی از مواقع ، PH آب باران حتی در جو بسیار آلوده هم در 5،6 ثابت باقی می‌ماند. دانشمندان این مسئله را به حضور ترکیبات قلیائی در کنار اسید نسبت می‌دهند. چنانچه میزان ترکیبات قلیائی شدیدا افزایش یابد، PH باران به بيش از 7 نیز می‌رسد. در این صورت به جای باران اسیدی ، باران قلیائی خواهیم داشت. ضمنا گروهی از عناصر شیمیایی در جو وجود دارند که حالت اسیدی را طی واکنشهايی خنثی می‌کنند.
یکشنبه هفته پیش من در برنامه هواشناسی دیدم که امروز یعنی یکشنبه 28 مهرماه باران شدید می آید ولی بعد از چند ساعت دیدم هوا ابری است ولی امروز نرم نرمک باران آمد آن هم توی منطقه ی حدودا 7 و 8 خیلی نرم نرمک می بارید ولی الان دیگر نمی آید باران
باز باران، بي طراوت، کو ترانه؟! سوگواری ست، رنگ غصه، خیسی غم، میخورد بر بام خانه، طعم ماتم، یاد می آرم که غصه، قصه را میکرد کابوس، بوسه میزد بر دو چشمم، گریه با لبهاي خیسش می دویدم، می دویدم توی جنگل هاي پوچی، زير باران مدیحه رو به خورشید ترانه، رو به سوی شادکامی می دویدم، میدویدم، هرچه دیدم غم فزا بود غصه ها و گریه ها بود بانگ شادی پس کجا بود؟ اینکه می بارد به دنیا،نیست باران، نیست باران گریه ی پروردگارست، اشک میریزد برایم میپریدم از سر غم،
باز پائیز است و باران چقدر دل انگیز است و روح نوازحس زیبای پائیز تا با باران ممزوج میگرددحسی بي نظیر و رویایی است تمام سال در انتظارش چشم براهیم چه میشود وقتی پائیز باشد و باران بياید و تو هم باشی. هفت رنگ عشق کامل میشود قشنگ تر از این ایام وجود نداردپس. بمان پائیز زیبایم بمان باران روح افزایمبمان که تا تو باشیتمام خوشیها و برکات الهی نازل میشود.عزیز دلم حبيب قلبم طبيب روحم   خوش آمدی  و خوش بمان که فقط با تو سرخوشم. * غلامرضا نجفی
امشب دلم خواست که یک خانه داشته باشم در یک جای خوب شهر که از پنجره اتاق چشم انداز زیبایی داشته باشد. برای پنجره پرده حریر سفید بخرم و یک بالش مربعی درست لبه پهن پنجره بگذارم که وقتی باران گرفت شمع وانیلی روشن کنم و بنشینم ریز ریز قطره هاي باران را بشمارم. دلم خواست یک تخت زير پنجره داشته باشم که وقتی در بهار نسیم حریر پرده را تکان می‌دهد درست زير پنجره باشم و قلبم از حجم ارامشی که توی اتاق جریان دارد لبریز شود.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها