نتایج جستجو برای عبارت :

هیچ گودالی چنین رفیع ندیدم

بیوگرافی بازیگران 1 بازدیدمیترا رفيع بازیگری در سینما را از سال 1396 با فیلم کلمبوس در کنار بازیگرانی مانند هانیه توسلی، فرهاد اصلانی و مجید صالحی آغاز کرد.چکیده ای از بیوگرافی میترا رفيعنام: میترا رفيعتاریخ تولد: 12 آذر 1373پیشه: بازیگرتحصیلات: فوق لیسانس بازیگری از دانشگاه هنر تهرانمیترا رفيععکس های میترا رفيع بیوگرافی میترا رفيعمیترا رفيع زاده 12 آذرماه 1373 در تهران است. وی مدرک لیسانس و فوقلیسانس بازیگری از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هن
مراسم باشکوه آزادسازی رفيع در 10 آذر سال 94 با حضور آیت الله کعبی نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری ، مردم شریف و شهید پرور رفيع ،فرماندار محترم شهرستان هویزه و امام جمعه محترم شهرستان در مسجد جامع شهررفيع برگزار شد. شهررفيع در تاریخ 10 آذر سال 6 0 طی عملیات طریق القدس بهمراه شهربستان آزاد شد. نیروهای بعثی قبل از فرار خفت بار از این شهر ، ناجوانمردانه و به دلیل عدم همراهی مردم مقاوم این شهر در پیوستن به ارتش و ترک وطن،آن را با خاک یکسان
عشایر غیور شهر رفيع از دیرباز از مدافعال اصلی اسلام و ولایت بوده اند و تبعیت ایشان از مذهب اهل بیت علیهم السلام زبانزد خاص و عام می باشد . از جمله ون این شهر که در جهاد با استعمار انگلیس حضور داشتند برجسته  و باتقوا شیخ حسن کشیشی (سواری) می باشد که در این راه از ناحیه ی پا مجروح شدنداین عالم وارسته حق استادی بر گردن شیخ سعید سواری (از علما و خطبای معروف رفيع که ساکن شهر مقدس قم هستند) دارند. در نهضت امام خمینی (ره) بر علیه طاغوت و همچ
لعنت به شب های بعد از تو به دردی که ماند از تو به دادم نمیرسی رفتی آواره شد خانه ماندم غریبانه لعنت به بی کسی قلب من این چنين آسان نمی لرزید عشقت اما به غم هایش نمی ارزید دنیا را بردی همراهت به نابودی دنیا غم شد مگر تو چند نفر بودی من همانم که دل از دنیا بریدم با غمت آتش به باران میکشیدم هر چه خواستی خواستم عشقی نديدم خاطراتم را چرا یادت نمانده غصه ها من را به پایانم رسانده بی وفا مهر و وفا یادت نمانده قلب من این چنين آسان نمی لرزید عشقت اما به غم
مویت رها مکن که چنين بر هم اوفتد کآشوب حسن روی تو در عالم اوفتد گر در خیال خلق پری وار بگذری فریاد در نهاد بنی آدم اوفتد افتاده تو شد دلم ای دوست دست گیر در پای مفکنش که چنين دل کم اوفتد در رویت آن که تیغ نظر می کشد به جهل مانند من به تیر بلا محکم اوفتد مشکن دلم که حقه راز نهان توست ترسم که راز در کف نامحرم اوفتد وقتست اگر بیایی و لب بر لبم نهی چندم به جست و جوی تو دم بر دم اوفتد سعدی صبور باش بر این ریش دردناک باشد که اتفاق یکی مرهم اوفتد
پس از تو ابر سیاهی گرفته دنیا راچگونه بی تو ببینم طلوع فردارابه دست تو به همین زندگی امیدم بودنگو که در تو نديدم وجود عیسی راسرم پس از تو پر از غده های لعنتی استهزار غده ی بد خیم بُرده رویا رابهار بی تو پر از قصه های پاییز استسقوط گریه ی برگان و مرد تنها را .غم جدایی تو در دلم چنين بودهکه جا کُند به دلش رود، کل دریا را
نديدم شهی در دل آرایی تو به قربان اخلاق مولایی توتو خورشیدی و ذره پرور ترینی فدای سجایای زهرایی تونداری به کویت ز من بی نواتر نديدم کریمی به طاهایی تونداری گدایی به رسوایی من نديدم نگاری به زیبایی تونداری مریضی به بد حالی من نديدم دمی چون مسیحایی تونداری غلامی به تنهایی من نديدم غریبی به تنهایی تونداری اسیری به شیدایی مننديدم کسی را به آقایی توامید غریبان تنها کجایی؟ چراغ سر قبر زهرا کجایی؟تجلی طه ، گل اشک مولا ، دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم
شیخ صدوق از ابراهیم ابن هاشم نقل کرده است که ابراهیم ابن عباس گفت:هيچگاه ابوالحسن الرضا را نديدم که با سخنی ناروا به کسی جفا کند.و نیز نديدم سخن کسی را قبل از تمام شدن قطع کند و نیز دست نیاز کسی را رد کند نیازی که توان انجامش را داشت.برابر هيچ همنشینی پای خود را دراز نکرد و بر پشتی تکیه نزد.هيچگاه نديدم به خدمتکارانش ناسزا بگوید و یا برابر کسی اب دهان اندازد.خنده او در حد لبخند بود.هرگاه به خانه میرفت و  سفره انداخته میشد همه بردگان و خدمتکاران
شب آرزوها، شب حیرانیآدم‌ها است. فرصت، طلایی است. نباید از دست داد. مأموری درشب آرزوها برای آرزوخواهی، مقدماتی فراهم آوری. روزه بگیری. دعا بخوانی. هر چقدركه روز، طولانی باشد و هر چقدر هم كه تو در پی تلاش روزانه بی‌رمقباشی. بازهم روزه می‌گیری. آخر میخواهی شب آرزوها به هيچ قیمتی ازدست نرود . - چرا؟ ! - چون آرزوها همه وجود تو را اشغال كرده‌اند؛ اصلاً مگر ما چیزیغیر از آرزوهامانهستیم؟! حال كه فرصتی چنين ناب به همین ارزانی در دستان تو، بالا و پای
1)آگاه باشید. به خدا سوگند كه فلان» خلافت را چون جامه اى بر تن كرد و نیك مى دانست كه پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیلها از من فرو مى ریزد و پرنده را یاراى پرواز به قله رفيع من نیست. پس میان خود و خلافت پرده اى آویختم و از آن چشم پوشیدم و به دیگر سو گشتم و رخ برتافتم. در اندیشه شدم كه با دست شكسته بتازم یا بر آن فضاى ظلمانى شكیبایى ورزم، فضایى كه بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پیرى رسند و مؤمن، همچنان رنج كشد تا به لقاى
طوس را بگفتم شهرخورشید مندان ☘️ گهی قم نیز آفتاب آن شید مندان ☘️ بهار را که بگذشتم از طوس خدا ☘️ گهی آفتاب دیدم ، گهی آن شیر مردان ☘️ به صیف جهان ، طوس آن گونه بود ☘️ که آفتاب قم چو آداب مندان ☘️ بگفتا : کز افتاب قم تا شید طوس ☘️ نديدم چنين صیف چو نیرو مندان ☘️ طوس ، آشفته تر ز قبل، گفت کاخر ☘️ ندیدی شهید گشت شه شیر مردان ؟☘️ به اینجا که بگشود ، قم مویه کرد ☘️ که ان خورشید ، برادر بود، شه آفتاب مندان ☘️ گلایه زقم بود یا ز طوس نمیدانم ☘️
[۱۰/۴،‏ ۱۱:۲۸] ۰۰۰۰۰۰: آمدی بابا ببین مشتاق دیدارم هنوزخلق خوابیدند و من از گریه بیدارم هنوزبارها جان دادم از هجرت وفایم را ببینباز در هنگام وصلت جان به لب دارم هنوزشمر سیلی زد به رویم تا نگویم نام تولیک باشد نام نیکوی تو گفتارم هنوزیکشب از ناقه فتادم بسکه ضجرم زجر دادمدتی زین ماجرا بگذشته بیمارم هنوزعمه ام زینب ز مادر مهربانتر بر من استمی دهد شبها تسلای دل زارم هنوزگر چه از بی طاقتی بنشسته می خواند نمازبا چنين احوال می باشد پرستارم هنوزاین
سرو بالایی كه می‌بالید راستروزگارِ كجروش خم كرد و كاستوه چه سروی! با چه زیبی و فَری!سروی از نازك‌دلی نیلوفریای كه چون خورشید بودی با شكوهدر غروبِ تو چه غمناك است كوهبرگذشتی عمری از بالا و پستتا چنين پیرانه‌سر رفتی ز دستشبچراغی چون تو رشك آفتابچون شكستندت چنين خوار و خراب؟چون تویی دیگر كجا آید به دستبشكند دستی كه این گوهر شكستكاشكی خود مرده بودی پیش ازینتا نمی‌مردی چنين ای نازنین!آتشی مُرد و سرا پُر دود شدما زیان دیدیم و او نابود شدآتشی خ
شعر دشتی برای فراق جوان چهل روزه جوانم رفته از دست زداغش پشت من ازغصه بشکست چهل روزه بنالم از غم او دگر آشفته حالم از غم او چهل روزه سیه گردیده روزم به تمسال جوانم دیده دوزم چهل روزه از این غم هی بنالم جوانم رفته و افسرده حالم چهل روزه که از داغش غمینم به کنجی از غمش دائم نشینم جوانم رفت و شادیش نديدم میان رخت دامادیش نديدم زسر رفت آرزوهایم خدایا دگر تنهای تنهایم خدایا نخواهم بعد مرگش زندگانی ز داغش گشته قد من کمانی نبیند هيچ کس داغ جوان را بس
بسم الله الرحمن الرحیم بابایی بیا دورت بگردم چن روزه عمه مو خسته کردم مثل گل خزون شدمو زردم میدونی اسیر رنج و دردم بابا تویه خرابه شبی بریدم سرتو دیدم باید بگم برا تو چه ها نديدم سرتو دیدم غم تو رو بابایی به دل سپردم به جون خریدم قسم به مادرم من به جون رسیدم سرتو دیدم بابایی تو رفتی موندم تنها تو غارت شدم شبیه زهرا روخاکا خار روی سینم جا شد پهلوهام پهلوهای زهرا شد بابا تویه خرابه شبی بریدم سرتو دیدم باید بگم برا تو چه ها نديدم سرتو دیدم غم تو ر
آیا درکم نمی‌کنی/ که سوگوارِ کسی باشم/ و صدایم را انگشتان کسی/ برده باشد به گودالي عمیق؟/ وحشت درونم/ از جاده‌ها نیست/ از بوسه‌های بی‌کلمه است/ از پیراهن‌های چهارخانه/ که یکی در میان تاریک‌اند/ وحشتم از توست/ که آفرینش‌ات/ هيچ ربطی به گریه‌های من ندارد/ و قسم به روز/ که سراسر سیمان است/ بلوغ تکان‌دهنده از خیابان آمد/ و بهار بود/ رودخانه‌ها یخ می‌شکستند/ و اسب‌ها اتاق را / پر کرده بودند/ ایستادم کنار درخت‌ها/ تابستان شد/ و عزای عمومی/ خانه را
خدایا راست باشد خواب دیشبم
خیلی قشنگ بود 
اصلا مثل هيچ جا نبود
 من به استقبال خورشید می رفتم
روبه رویم  کوهی از گلهایی بود که تا به حال نديدم
اطرفش هم پر از گلها . بوته هایی بود که تا به حال نديدم 
به پیشواز خورشید فکر می کردم و اینکه چگونه از این کوه زیبا بالا بروم
 کوه زیبا ولی تقریبا صاف
جمشید مرا از راهی دیگر به بالا رساند
به سرعت رسیدیم بالا جایی که هيچ مثالی نمی تواند او را تعبیر کند
بالا ساحل بود ولی از جنس دیگه ایی ابر بود یا اقیانوس
 سن
نام مشتری را از روی نام اساطیر قدیمی رومی ‎گرفته اند، مشتری بزرگترین سیاره در منظومه شمسی است. نخستین رصد مشتری با بروز جنگ همراه بود. در قرن 16 كلیسا چنين عقیده داشت كه آدمی و زمین باید در مركز عالم قرار داشته باشد، اما در همین زمان یك اخترشناسی لهستانی چنين اعلام كرد كه خورشید در مركز منظومه شمسی قرار دارد نه زمین، اما به خاطر اینکه از كلیسا وحشت داشت نوشته‎های خود را تا زمانی كه در بستر مرگ بود منتشر نكرد.
از تو باید میگذشتم ولی افسوس نتونستم تو عروسک بودی و من آخر قصه دونستم تو وجود خالی تو جز دروغ هيچی نديدم کاش میشد به این حقیقت پیش از اینها میرسیدم از تو باید میگذشتم ولی افسوس نتونستم تو عروسک بودی و من آخر قصه دونستم تو وجود خالی تو جز دروغ هيچی نديدم کاش میشد به این حقیقت پیش از اینها میرسیدم سوختمو سوختمو ساختم هر چی داشتم به پات باختم کاش ترو از روز اول مثل امروز میشناختم آخه عشق یعنی شکستن عاشقانه سر سپردن دل سپردن به سرابه در سکوت خویش
بعد از ماهها به اتفاق حالِ نوشتن شعر به سراغم آمد. احساس ِ تنهایی می کنم این روزها اما خوابها تنهایم نمانده اند. دیشب در یک اردوگاه مهاجرین بودم. نوجوانی بودم با دوستان شوخ ِ دیگر. شبی در حویلی اردوگاه، همسالان ِ پشتو زبانم دور ایستاده اند و اتن ِ ملی می کنند. در میان پسری با مهارت تمام می رقصد. از بلندگوی اردوگاه صدا می آید که نرقصید، که رقص گناه است اما رقاصان بی محابا به رقص ادامه می دهند. سربازی جوان به سمت حویلی می آید و من با آنکه در جمع رقا
غدیر در لغت به معنای آبگیر است؛ گودالي در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی است به نام جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام (ص) ، کاروانیان حج گذار در آنجا از هم جدا می‌شدند و به طرف دیار خود می‌رفتند. در این محل، غدیر خم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه‌ های رنگ کرده خود را در این آبگیر می‌ شسته ‌اند.
تشرف در عالم رویا و چگونگی توسل بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من چنين نقل کرد که: من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقیة الله حجّة ابن الحسن العسکری امام زمان (عج) عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود. برای این منظور، مکرر به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای نديدم . روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان ! آیا جایز است که در محضر شما و من
احمد بن عبیدالله بن خاقان با اینکه از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات در قم بود، و نسبت به اهل بیت رسالت، نهایت مرتبه عداوت را داشت، درباره امام حسن عسکری علیه السلام گفته است: در سر من راى، هيچ یك از علویان را نديدم و نشناختم كه به مانند حسن بن على بن محمد بن رضا علیه السلام باشد و در آرامش و وقار و پارسایى و نجابت و بزرگوارى در نزد خاندانش و سلطان و تمام بنى هاشم نام كسى را بهتر از او نشنیدم. آنان وى را بر سالخوردگان خود مقدم مى داشتند و نیز هموا
ثقة الاسلام كلینى در كافى و شیخ مفید در ارشاد نقل مى‏كند: از حسین بن محمد اشعرى و محمد بن یحیى و دیگران كه گویند: احمد بن عبیدالله بن خاقان (وزیر معتمد عباسى) و كیل املاك و مستغلات خلیفه در قم و عامل اخذ مالیات از آنها بود، او در عداوت اهل بیت علیهم السلام بسیار شدید بود. روزى در مجلس او سخن از علویان و اهل بیت و مذهب آنها به میان آمد، احمد گفت: من كسى از علویان را در سیرت و وقار و عفت و نجابت و عزت و شرف مانند حسن بن على بن محمد بن رضا نديدم، رجال
دقت كردین پیاده روهای تهران خیلی ناهماهنگ هستند. چند روز پیش تو رادیو شنیدم كه شهردار جدید خیلی روی تغییر پیاده روها و همسان سازی آنها برای معلولین و كسانیكه با كالسكه عبور میكنند منتقد بود. ولی حاضرم شرط ببندم این هم هيچ كاری از پیش نخواهد برد. چند ماهی كه تركیه زندگی میكردم دیدم تمام پل های عابر پیاده مجهز به آسانسور بودند. و پیاده رویی را نديدم كه از آن با كالسكه نتوانم عبور كنم. جالب اینكه در طول شهر با كالسكه یك بار هم به بالابلندی و یا خر
•• همیشه كسانى هستند كه در نهایت دلتنگى نمى توانیم آنها را در آغوش بگیریم بدترین اتفاق شاید همین باشد. #ایلهان_برك
(حماسه ی حسینی)​​​​​​نگویم از حسینم که طاقتش نیاریچنين مصیبت از غم ندیده کس به عالمغم حسین زهرا که شهره شد به دنیا نمانده کس نداندچنين غمی ز عظما حسین به کوفه آمدبه آیین مروت ولی وفا ندید از کوفی بی مروت حسین غریب وبی کس نماند یاری از کس خدایش داند و بس چه دید در یوم نحس خدا کند نمیرم تا سرورم نديدم به پایش من بیوفتم برایش من بمیرم ترانه سرا حکیمه قربانی   
شرح و تحلیل درس سوم فارسی دهم : پاسداری از حقیقت (   قالب شعر : سپید       دور نمایه : مرثیه سید الشهدا      )×درختان را دوست دارم/ که به احترام تو قیام کرده اندکه :  نشانه تعلیل آرایه ها : 1ـ تشخیص : درختان ، چون فعل قیام کرده اند » را به درختان نسبت داده است. 2ـ حسن تعلیل : شاعر علت به ردیف و عمودی ایستادن درختان را احترام به امام حسین (ع) می داند. 3-ایهام تناسب : قیام کرده اند : 1- برپای ایستاده اند 2- شورش ، انقلاب/ مرجع ضمیر تو امام حسین (ع)     معن
همه جمع شدند و حضرت یحیی (ع) نیز در میان جمعیت بودند، مرد کار را در گودالي گذاشتند تا او را سنگسار نمایند، او فریاد زد، هر کسی که بر گردنش، حد هست از اینجا برود، همه رفتند، تنها عیسی و یحیی باقی ماندند.ازآنجایی که  آزار و اذیت مومن در اسلام حرام است و شكستن دل انسان مؤمن كه به تعبیر روایات، احترام او از كعبه بیشتر است، دارای آثار وضعی و جانبی فراوانی است و دلی كه شكست به سادگی التیام نمی یابد و ممکن است زخم آن سالهای سال از بین نرود.در مرحله

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

حمایت از کالای ایرانی