نتایج جستجو برای عبارت :

کز عشق به غایتی رسانم کاو ماند اگر چه من نمانم

دانلود آهنگ جدید حمید هیراد دیوانه ی شهر به همراه متن از رسانه رز موزیک با بالاترین سرعت و قابلیت پخش آنلاین در قالب mp3.از بخش آهنگ های جدید حمید هیراد بازدید کنید.Download Song Hamid Hiraad–Divaneye Shahr + Lyricsتو تمنای منو یار منو جان منی پس بمان تا که نمانم به تمنای کسیتو خودت روح و روانی تو آرامش جانی پس بمان تا که نمانم به تماشای کسی به تماشای کسی متن آهنگ دیوانه ی شهر حمید هیرادتو تمنای منو یار منو جان منی پس بمان تا که نمانم به تمنای کسیتو خودت روح و روانی
باطل گذشت و دولت حق بر دوام ماند ناکام شد مجاز» و حقیقت» به کام ماند کس را مجال نیم نفس» نیست وقت مرگ جم» رفت و نیمخورده شرابش» به جام ماند دشنام بود میوه ی من از درخت نام» ای ننگ بر کسی که به امید نام ماند پنجاه بار، فصل زمستان ز من گذشت موی مرا نگر که چو برفی به بام ماند! شور و نشاط و شوق جوانی به باد رفت مرغی که می شکست قفس را، به دام ماند سوزیست در دلم که زتاب سخن گذشت ای بس غم زمانه که دور از کلام ماند پروانه سوخت، شمع فرو مرد، شب گذشت ای
این بیشه پر از شیر است ،بی شیر نمی ماند تاغیرت ایرانی است،تزویر نمی ماند میدان نشود خالی ،تا گرگ دهد جولان تا هست به کف شمشیر ،زنجیر نمیماند در پرده ودر پنهان ،همره شده با شیطان بی غیرت وبی وجدان ،تزویر نمی ماند مادست بدست هم ،مادوش بدوش هم تفسیر گر عشقیم ، تعبیر نمیماند گر آل کثیر از ما محروم شود غم نیست این پرسپولیس ما بی شیر نمی ماند
به قول سهراب:به حباب نگران لب یک رود قسمو به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت.غصه هم میگذرد.آنچنانی که فقط؛ خاطره ای خواهد ماند.اینروزاهم میگذره. دلتنگی تموم میشه. ناراحتی تموم میشه.حضرت حافظ میگه، مژده رسید که ایام غم نخواهد ماند/ چنین نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند.
امروز 56 پاییز وزمستان وبهار وتابستان را پشت سر گذاشته ام حالاچرا از پاییز شروع کردم چون پاییز به دنیا آمده ام 56 فصل را دیده ام .فصل خزان بدنیا امدم فصل عشق وامید وهم فصل خزان ،فصل عشق وفصل فراق ؛فصل درد واز دست دادن تمام عشق زندگیم ،تابستان و زمستان هایم هم گذشت بزرگتر شدم همه احساسم درون دل خسته ام خفه شد.همه زمانهایم را دویدم ؟نه که بخواهم بدوم مرا دواندن تا از زندگی عقب نمانم ولی من در یک جای دنیا ماندم جسمم رشد کرد حرکت کرد ولی پاهای
شنیدم که قلبی چنین گفت به پا که آهسته تر رو سرا پا خطا در این شیب تند و در این کوره راه در آورده ای از نهادم تو آه تو پندارم اینکه مرا دشمنی ویا بی خبر از دلی چون منی منم قلب و سلطان این پیکرم زاعضاء دیگر بسی سر ترم نخوابم همه عمر و با سعی خویش دهم زندگانی و خود در پریش بفکر تو و دست و چشم و ششم از این خدمتم روز و شب دلخوشم غذا می رسانم زسر تا بپا توقع ندارم زعضوی خطا نباشم اگر لحظه ای در طپش شوی ششدر مانده در شش وبش تو پائی و یک عضو این آدمی نشاید بر
 سرنی در نینوا می ماند اگر زینب نبودکربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگپشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگاندر کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود زخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوتاز طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخدر گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود ذوالجناح دادخواهی، بی سوار و بی لگامدر بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود در عبور از بستر
شاید.شاید.شاید.همه زندگی در امید می‌رود!و همه عمر در امید می‌رود!و امید می‌ماند!و ملال می‌ماند!و خیال می‌ماند!و شهر در حسرت اتفاق تازه‌ای استو شهر در حسرت اتفاق ساده‌ای می‌میردو حسرت می‌ماند!و خیال هم در حسرت می‌ماند!و خیال هم می‌میرد!و تنها حسرت است که می‌ماند.!
به اطلاع کلیه هنرآموزان استان تهران و البرز می رسانم که پنج شنبه این هفته مورخ 1399/05/16 به دلیل شرکت در آزمون کارشناسی ارشد کلیه کلاس های هنرهای تجسمی و دستی اینجانب برگزار نخواهد شد. به امید دیدار شما دوستان عزیز در پنج شنبه هفته آینده خواهم بود.
این چه جنونی است که در من سر برداشته؟ گاه به تلخی زهرم با تو و گاه به شیرینی هر چه شیرین است. هر چه می کنم با این بی قراری نمی توانم کنار بیایم. با نبودن و نداشتن ات نمی توانم کنار بیایم. با تو از خواب بیدار می شوم و شانه به شانه ات راه می سپرم و با تو تن خسته را تا خانه می رسانم و روی تخت رخوت ام می اندازم. با تو بی انگیزه می شوم و با تو دلگرمی می گیرم. شده ام جمع اضداد! می بینی؟ چه کرده ای تو با من؟ جادوی تو شده ام.
هوالبصیر پیوسته تو را به رهگذر خواهم ماند در راه تو با دیده ی تر خواهم ماند دیدار تو امشب به دلم افتاداست تا وقت سحر چشم به در خواهم ماند نمی دانم که ما را عشق مهمان می کند یا نه به جامی این پریشان را غزل خوان می کند یا نه دلم تنگِ رخ ِساقی در این تنگِ غروب آیا درِ میخانه باز و باده گردان می کند یا نه دریغا عمر من طی شد نمی دانم که می داند چه ها با این دلِ مجنونِ حیران می کند یا نه . دلم تنگ محب است و امیدم لطف او آیا مرا در عشق مهمان می کند ی
باسلامدوستان ودانشجویان محترم خسته نباشیدبه استحضارشما می رسانم كه  كلاسها ی ترم مهر كم كم روبه پایان است دوهفته تا امتحانات بیشتر باقی نمانده و دراین دوهفته مروری به كلیه درسها داشته باشید  كه شب امتحان به مشكل برنخوریم وان شاءالله وبه لطف خداوند باموفقیت ونمره قبولی عالی پشت سر بگذاریم                                                                                                سلامت وموفق باشید 
بازگشت همه به سوی اوست بدینوسیله در گذشت شادروان مشهدی حسنعلی حسن زاده (کمالی) را به اطلاع همه بازدید کنندگان‌محترم می رسانم و ضمن آرزوی شادی روح آن مرحوم، عرض تسلیت داریم حضور خانواده های محترم کمالی، زنگنه و طایفه شیرالی روحشان شاد یادشان گرامی از طرف اهالی روستای قل رومزی
صبح است. بیدار شده‌ام. چشم‌هایم به سقف است و لب‌هایم به هم چسبیده. بدنم را حس می‌کنم که دارد تنِ نازک‌ پتو را لیس می‌زند. جلوی آیینه به خودم خیره می‌شوم. هنوز لب‌هایم به چسبیده‌اند. ریش و ابروها به اندازه‌اند. فقط مسواک مانده و شاشیدن و دوش. از آخر شروع می‌کنم و در میانه‌اش شاش و مسواک را هم به فعل می‌رسانم. توی بالکن ایستاده‌ام. با شلوارک گله‌گشادی که تصاویر پارچه سیاه و ادیداس فیک رویش آدمی را به یاد داریوش و دستور ان بی صاحب م
با نام خالق زیبایی ها وخداوند بزرگ ومهربان آغاز فعالیت این وبلاگ آموزشی وعلمی را برای ارتباط هرچه بیشتر با شما عزیزان اعلام می کنم. امیدوارم بتوانم از نظرات ارزشمند شما عزیزان جهت بهبود کیفیت آموزش استفاده کنم. با امید موفقیت روز افزون شما عزیزان ورسیدن به قله های علم ودانش ایمان واخلاق وانسانیت این مطلب را به پایان می رسانم
باسلام.اینجانب ابوالفضل فرهادزاده اعلام رسمی اغاز به کار رسانه ارائه ی فرهاد موویز را به خدمت شما می رسانم برای شروع من فیلم زیبا ی جاسوس روگذاشتم بهتون پیشنهاد میدم حتما این فیلم رو دانلود کنید با جحمی بسیار بسیار کم. ادرس وبلاگ" http://farhad98movis.blogfa.com/
نشد باران شوم ، تا قطره قطره فرو ریزم به بام خانه ها، من نشد خورشید وار، هر صبح زیبا بریزم نور بر دیباچه ها، من نشد چون قاصدک، جاری به هرجا روم، پیغام خوبی ها رسانم نشد همچون قناری های زیبا درون باغها صوتی بخوانم نشد پروانه وار از زیر پیله به زیبایی، همه حیران نمایم نشد در آسمان تیره شب شوم مهتاب،سیاهی را ربایم نشد همچون پرستو های زیبا همه شهرهای دنیا را بگردم به هر کویی محبت را بچینم زهر شهری گره ها را گشایم شدم غمخوار درد بی دوایت شدم پاسوز
بازگشت همه به سوی اوست بدینوسیله خبر درگذشت شادروان مرحوم حسن‌ حسین پور (فرزند مرحوم شکرالله) را به اطلاع بازدید کنندگان‌محترم می رسانم. خاکسپاری پیکر آن محروم روز پنج شنبه مورخ ۷ فروردین ۹۹ در آرامستان علی ابن زید (ع) روستای قل رومزی برگزار می گردد. خانواده محترم حسین پور در گذشت مرحوم حسن حسین پور را تسلیت عرض نموده و امیدواریم ما را در غم خود شریک بدانید. شادی روح آن مرحوم را از خداوند متعال خواستاریم.
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم. یادمان باشد اگر این دلمان بی کس ماند طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم. یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم. یادمان باشد که در این بحر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم. یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم. یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم طلب سوختن بال و پر کس نکنیم.
با توجه به اینکه از حمام موزه علیقلی اقا تماس گرفته و درخواست کرده اند بازید یک هفته به تعویق بیفتد به اطلاع دانش آموزان می رسانم این هفته مکان دیگری بازدید خواهیم رفت و هفته بعد ان شاالله جهت بازدید به موزه علیقلی آقا خواهیم رفت.ضمنا ورودیه هر نفر به موزه  مبلغ 4200 تومان می باشد که به کرایه مینی بوس اضافه خواهد شد.محل بازدید این هفته  پس از هماهنگی بعدا به اطلاع خواهد رسید .
می روی .!!!!
می دانیم که هیچ نیروی تو را منصرف نمی کند .
بعد از من تنها حرف هایم برای تو خواهد ماند .
دل و دنیایم که را به باد دادی .
اما اگر دوباره جایی دل ت جا ماند .
و اسمش را توانستی عشق بگذار .
اگر هر لحظه برایت پر پر نزد .
اگر همیشه تو را مقدم بر همه ی دنیا ندانست .
اگر میان اغوش ش احساس امنیت نکردی .
تو خواستی و او نخواست .
برایت صاف و ساده چون من نبود .
اگر کام ات را دگر نپسندید و کنارت می زد .
چون ابتدا نبود و دگر نمی شناختی اش .
اگر .
اگ
شبی که موش کوچولو بیدار ماند داستان شبی که موش کوچولو بیدار ماند از این قراره که یه روزی روزگاری یه موش کوچولو بود که با خونواده اش توی یه دشت بزرگ و سرسبز زندگی میکردن. موش کوچولو ده تا خواهر و برادر دیگه هم داشت و با مامان موشه و بابا موشه خوشحال و راضی زندگی میکردن. اما موش کوچولو یه مشکل کوچیک داشت، اونم این بود که شبا به موقع نمیخوابید. تا دیروقت بیدار میموند. بخاطر همینم صبح ها نمیتونست مثل خواهر و برادرهاش به موقع بیدار بشه.
به اطلاع کلیه دانش آموزان می رسانم از روز سه شنبه 20 اسفند ماه برنامه تدریس و رفع اشکال برگزار می گردد . لازم است موارد زیر را در نظر داشته باشید. 1- ابتدا به عنوان مطلب دقت نمایید . اگر مربوط به کلاس و پایه شما است آنرا در دفتر خود یادداشت نمایید. 2- به سوولات پایان هر مطلب پاسخ دهید. 3- جهت مشاهده مطالب زمان خاصی نیاز ندارید بلکه در هر ساعت شبانه روز می توانید مطالب را مشاهده و به سوولات پاسخ دهید.
به نام خدا با سلام و احترام خدمت همکاران عزیز به این وسیله به اطلاع همکاران می رسانم اولین جلسه کارگاهی فلسفه‌ ؛ با موضوع بررسی کتاب فلسفه‌ دوازدهم وهمینطور اطلاع رسانی برنامه عملیاتی سال ۹۸_۹۹ ، در محل ساختمان ضمن خدمت طبقه دوم، در تاریخ ۱۲ آذر ساعت ۱۲:۳۰_ ۱۳:۳۰ برگزار میگردد. از همکاران عزیز درس فلسفه‌، دعوت میکنم حتما در جلسه شرکت نمایند. در ضمن لطفا کتاب همراه خود داشته باشید. با تشکر از همکاری شما
اربعینیا حسین بعدِ چهل روز،سختی و ظلم و جسارتدیدگان بگشا و بنگر زینب آمد از اسارتدر فِراقت روضه خواندممن پیامت را رسانمآه و واویلا، واویلابی تو ای فرزند زهرا رنج ها بر جان خریدمسَروْ گونه رفتم اما چون هلال از غم خمیدموای از اَغیارِ کوفهمَجلس و بازار کوفهآه و واویلا، واویلاشد شکسته از کبوتر در هَیاهوی ستم بالاین چهل روزه به زینب طی شده همچون چهل سالدر رَهِ دین ای یگانهخورده ام من تازیانهآه و واویلا، واویلااز رُخ چون آفتابت شرمسارم ای حسین
برگزاری نشست کتابخوانی مجازی با معرفی کتاب پایی که جا ماند » نوشته سید ناصر حسینی توسط سید نبی الله تقوی پور: معرفی کتاب پایی که جا ماند،سید ناصر حسینی،ناشر: سوره مهر کتاب پایی که جا ماند از کتابهای پر مخاطب و تاثیرگذار در حوزه دفاع مقدس و دوران اسارت رزمندگان جنگ تحمیلی می باشد که در 15 فصل نوشته شده است ونویسنده این کتاب را به گروهبان بعثی به نام ولید فرحان سرنگهبان اردوگاه 16 تکریت -که بیشترین شکنجه ها توسط او به ایشان تحمیل گزدیده- تقدیم ن
استخاره با تسبیح اقسامی دارد:1. تسبیح را گرفته و سه بار بر پیامبر اكرم(ص) و آل او(ع) درود فرستاده، و سپس مقداری از تسبیح را جدا نموده و دوتا دوتا می شمارند؛ چنان چه یك مهره باقی ماند، مفهومش امر به آن عمل؛ و اگر دوتا باقی ماند؛ مفهومش نهی از آن عمل است.مرحوم مجلسی می فرماید: پدرم از شیخ بهایی چنین روایت می كرد كه: به طور شفاهی از اساتیدمان و آنان از امام عصر(عج) شنیدند كه در مورد استخاره به تسبیح میفرمودند: تسبیح را گرفته و سه بار صلوات بر پیامب
نوحه سال و محل طفل شیش ماهه 1394 امامزاده فضل ع بهبهان برگرد عباس 1394 امامزاده فضل ع بهبهان منتظر حضرت عباس 1394 امامزاده فضل ع بهبهان داغ عمو 1394 امامزاده فضل ع بهبهان طفل شیش ماهه 1394 امامزاده فضل ع بهبهان واویلا برادرهایم 1393 امامزاده فضل ع بهبهان آب رسانم 1393 امامزاده فضل ع بهبهان رقیه نیامد واویلا 1393 امامزاده فضل ع بهبهان عزای حسن مجتبا 1392 محل ابوعلی بهبهان مهمان طوس 1392 امامزاده فضل ع بهبهان باورم نشد 1392 امامزاده فضل ع بهبهان برادرم حسن
درویش دریادلی(خبرگزاری آزادگان) هنگام رفتن است . از این جا ، از این دیار عاشقی و دلبری و ساده گی و پاکدلی ، می روم . دوشبنه و خجند را می گذارم ، این همه آدم های ناب ، این همه شهد و شکر و قند را می گذارم ، می روم . دلم در " اشت " می ماند . دلم در " پانقاز " و " ایسفره " ، در کوه و دره ، در راه ، در هر گوشۀ آن دشت می ماند . اما خودم نمی مانم ، می روم . از این جا رفتن ، برای من ، دشوار ِ دشوار است . آمدم ، در دور ترین روستاها ، با مردمم ، در خانه های شان ، در
هله نومید نباشی که تو را یار براندگرت امروز براند نه که فردات بخوانددر اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جاز پس صبر تو را او به سر صدر نشاندو اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرهاره پنهان بنماید که کس آن راه نداندنه که قصاب به خنجر چو سر میش ببردنهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاندچو دم میش نماند ز دم خود کندش پرتو ببینی دم یزدان به کجا هات رساندبه مثل گفتم این را و اگر نه کرم اونکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاندهمگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشدبدهد هر دو جها

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

قلب شكسته من