نتایج جستجو برای عبارت :

تفسیر عرفانی تو مراخوانده ای راه نشانم بده

 کارگردان دنیا خداست !مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدستسالم است یا بیمار !مهم اين است که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده ! نبايد از سخت بودن نقش گله مند بود، چرا که سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شايستگی بازیگر است.امیدوارم خوش بدرخشید !غر نزنگله نکنخدا حکمت همه کارها را میدونهفقط بهش بگو: اي که مراخوانده اي راه نشانم بده .
حکمت جالب امروز اين بود که یه جا وسط حرفاش گفت :از یه سنی به بعد بايد بیوفتی تو مسیر، تو مسیر درست زندگی
دست می‌کشم از مشغله هاي ریز و درشت یک فنجان چاي می‌ریزم می‌نشینم کنار پنجره و فکر می‌کنم به دوست داشتنت فکر می‌کنم به جهانی که آن را چند روز پیش در آغوشت کشف کرده ام به بوسیدنت وقتی که سرت را خم می‌کنی و چشم هايت را می‌بندی و من تمامِ دلبستگی ام را می‌نشانم بر پیشانی‌ات . اينکه دلم می‌خواهد تو را پس انداز کنم براي فردا، براي سالِ بعد، براي تمامِ زندگی ام، قند را هم در دلم و هم در چاي آب می‌کند .
اي ساربان آهسته ران کارام جانم می‌ رود **************** وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌ رود محمل بدار اي ساربان تندی مکن با کاروان ******************* کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود او می‌ رود دامن کشان من زهر تنهايی چشان ******************* دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌ رود با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او **************** در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود بازآی و بر چشمم نشین اي دلستان نازنین **************** کاشوب و فریاد
براي من هیچ دعوتنامه اي نیست و جاده ها از عبور مسافری هراس دارند با اين وجود مگر می شود تصویری از مقصد در ذهن خود مجسم کنم ؟ وقتی همه ی تابلو هاي راهنما خاموش می شوند و آدرس دلتنگی ها را نشانم می دهند انگار نمی خواهند اين خواب آشفته را پايان دهند . مرداد 1399 علی دادخواه
کی میرسه وقت ظهورت؟آیا ما هم جز منتظران هستیم یا نه؟ايا ما هم از هم سپاهیان شمايیم؟سال به سال می گذرد و ما فقط جشن میگیریم، جشن نبودنت ، جشن نداشتن و کیک و شربت میخوریم، راه را گم نکرده ايم!!میگن بیا تا جوان ام بده رخ نشانم، اما آقاي من بیا تا جوانم ، بیا تا خودم رو نباختم، بیا تا پیر و فرتوت نشدم، بیا تا زنده ام، بیا تا ايمانم بیش تر از اين سست نشده، بیا تا بیشتر از اين غرق در مادیات نشدم بده دست یاری و کمک میدونم که ايران هم یه چیزی تو شکل کوفه
نه مگر من راضی میشدم؟؟ کسی یادش نیست ولی من خوب یادم مانده که گلها را برايم استادانه دسته کرد اما من نگرفتم من نخواستم. آسمان را نشانم داد پر از ستاره، پر از چشمک اما من چشمانم را بستم آب ها را، زمین را، سبزه را، پروانه ها را و هرچه بود اما باز من ندیدم. فکر کنم لجش گرفت و رفت و تمام هرچه هنر داشت را جمع کرد و چشمهاي تو را به دست خودش نقاشی کرد و تو را با گرمترین و گیراترین گل آفرید و تمام روشنی ها و مهربانیهاي روحش را در تو دمید و بعد دستم را گرف
نقش تو ماند از روزگاران بر ضمیرم کی باشد آن گیسوی بر دامن بگیرم بی بوی و رویت در جهان تشنه کامی چون تک درخت سینه ی گرم کویرم چون باد شرقی آتشین آوازم اما عین رهايی با غمت در خود اسیرم عشقی چنین دیرینه رویايی غریب است پلکی بزن تا وا شود رویاي پیرم شور شقايق می کشد دست خیالم پر داغ و خونین لاله ی سرخ و دلیرم در دفتر تاریخ اگر چه بی نشانم نامم علی هست و علی» باشد امیرم آزادگان را بر لب دریا بجویید آتشفشان فصل سرد زمهریرم در عاشقی،در عشق و در معشوق
پیش خودِ خودآگاه و ناخودآگاهم گفته بودم که اگر بیايی و چیزی بگویی و چیزی بنویسی و چیزی نشانم دهی، برايت یک قلبِ سفید روانه می‌کنم. که یعنی پاکِ قلبم آن دَم برايت. براي تو. به پاسِ آن‌همه جزئیاتی که از 2016 میانِ گوش‌ها و چشم‌هاي یکدیگر خواندیم. براي دست‌ها و قلب‌هاي هم نوشتیم. و از نفس‌هاي هم باخبر گشتیم. چراکه دیده بودم رنجشت را، دیده بودی رنجشم را. دیده بودمت. با دیده، بوییده بودیم هم را. اما؛ زوال که می‌دانی چیست؟
خدايارهايم نکناين جمع همه تورا صدامیزنندپیشانی پینه بسته واشکهاي روان قبله ام رامیان همین جماعت گم کرده ام اگرراه اين است پس تو خداي ظالمی هستی واگراين نیست پس اينان چه می گویندپیشانیشان واشکهايشان ونمازاول وقتشان تورا که نمیشناسم نشانم می دهند اين سراب است مگرنه!؟؟؟ حال عزیز زهرا بیاودرحقم مولايی کن خدايت رانشانم بده همان خدايی که مرازن آفرید وايشان اورا به خاطر زن آفریدنم محکوم کردند.ازقم تبعیدم کردند وخداي تورا محکوم کر
مجالی نیست تا براي گیسوانت جشنی بپا کنم که گیسوانت را یک به یک شعری بايد و ستايشی دیگران معشوق را مايملک خویش می‌پندارند اما من تنها می‌خواهم تماشايت کنم قلب من آستانۀ گیسوانت را، یک به یک می‌شناسد آنگاه که راه خود را در گیسوانت گم می‌کنی فراموشم مکن! و به خاطر آور که عاشقت هستم مگذار در اين دنیاي تاریک بی تو گم شوم موهاي تو اين سوگواران سرگردان بافته راه را نشانم خواهند داد به شرط آنکه، دریغشان مکنی… "پابلو نرودا" پابلو نرودا، زاده ی 12 جو
اي همه خوبی تو را پس تو که رايی که رااي گل در باغ ما پس تو کجايی کجاسوسن با صد زبان از تو نشانم ندادگفت رو از من مجو غیر دعا و ثنااز کف تو اي قمر باغ دهان پرشکروز کف تو بی‌خبر با همه برگ و نواسرو اگر سر کشید در قد تو کی رسیدنرگس اگر چشم داشت هیچ ندید او تو رامرغ اگر خطبه خواند شاخ اگر گل فشاندسبزه اگر تیز راند هیچ ندارد دواشرب گل از ابر بود شرب دل از صبر بودابر حریف گیاه صبر حریف صباهر طرفی صف زده مردم و دیو و ددهلیک در اين میکده پاي ندارند پاهر طر
تفسير آیات 30 تا 33 سوره بقره تفسير المیزان (استخلاف آدم)30- و اذ قال ربك للملئكه انى جاعل فى الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال انى اعلم ما لا تعلمون31- و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملئكه فقال انبئونى باسماء هولاء ان كنتم صادقین32- قالوا سبحنك لا علم لنا الا ما علمتنا انك انت العلیم الحكیم33- قال یا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباه باسمائهم قال الم اقل لكم انى اعلم غیب السموت و الارض و اعلم
خدايا حسی عجیب در من دوباره داره شکوفه میکنه، همون حس شکرگزاری که تک تک سلولهاي بدنم تو رو صدا میزنن و شکرت میکنن بابت تمام آنچه دادی شکرت بابت تمام گرفته هات شکرت بابت تمام راه هايی که می بینی و من فقط تورو می بینم شکرت بابت اينکه هستی، می بینی، می شنوی شکرت بابت اينکه گوش شنواي همیشگیه منی شکرت بابت اينکه همیشه میام پیشت و انقدر حرف میزنم تا سبک شم شکرت بابت اينکه بعد همه غرغرام بازم منو می‌پذیری و دوستم داری شکرت بابت همه نعمت هايی که بهم
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانرفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگرانما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردیتو بمان و دگران واي به حال دگرانرفته چون مه به محاقم که نشانم ندهندهر چه آفاق بجویند کران تا به کرانمیروم تا که به صاحبنظری بازرسممحرم ما نبود دیده کوته نظراندل چون آینه اهل صفا می شکنندکه ز خود بی خبرند اين ز خدا بیخبراندل من دار که در زلف شکن در شکنتیادگاریست ز سر حلقه شوریده سرانگل اين باغ به جز حسرت و داغم نفزودلاله رویا تو ببخشاي به خونین جگ
✍️ یکی از جدی ترین اشکالات فلسفه و عرفان مصطلح نحوه مواجهه آن با آیات قران و روايات اهل بیت علیهم السلام است. فیلسوفان و عرفا گر چه مبانی خویش را خارج از منابع اسلامی و کتاب و سنت اخذ کرده اند و اساسا نیازی به مراجعه منظم و روشمند و جامع به قران و احادیث معتبر اهل بیت علیهم السلام نمی بینند اما با اين حال در استناد به برخی آیات و روايات متشابه که می تواند فارغ از محکمات، مورد تفسير به راي قرار بگیرد و در مسیر اثبات آموزه اي فلسفی و عرفاني مورد
در یک مقاطعی از زندگی هرچه میدوی انگار در حال دویدن روی تردمیل هستی؛ کارها پیش نمی روند؛ خبرهاي خوب نمی رسد؛ مقاصد دور از دسترس و حتی دست نیافتنی ب نظر می رسند.+خیلی دوست دارم بیشتر بنویسم اما تجربه چندانی ندارم ک مثل یک پیر با تجربه ب خودم و همه کسانی ک در اين مقطع از رکود هستند تسکین دهم :"همه چیز درست می شود.می دانم باورش سخت است اما اين روزها هم می گذرد و آنقدر روزهاي خوب می آیند ک خاطره اين روزها را از خاطرت می زدايند. اين ها و آن ها همه بخ
نمیدانم چرا هر موقع دلم میگیره میام اينجا . عین کسايی که دنبال یه جا براي تخلیه روح و‌روانشون میگردن 
زندگی بالا و‌پايین هاي زیادی نشانم‌داد و‌هیچ وقت فکر‌نکرد که کمی تختی هم بد نیست
از اينی که هستم راضی نیستم و اين داره مثل موریانه منو نابود میکنه ، هرچند سعی دارم که خودم محکم جلوه بدم
ولی به سختی سر پا هستم ، انگار که مشکلات من پايانی نداره و از اين مرحله به مرحله بعد و سخت تر میره 
نمیدانم چطور بايد شاد باشم و چطور برگردم به اوضاع رو
 علی از آن دست آدم هاي مذهبیِ ساده و بی غل و غش ست. رفتار و سَکناتش آخر صداقت و راستی است. کم پیش می آید که دروغ و دورویی و تظاهر و هر آنچه که رفتار ناشايست است در چنین فردی راه پیدا کند. با دهان روزه اش در آن گرماي سوزان، هر چه اصرار می کنم که به خانه برگردیم و استراحتی بکند قبول نمی کند. انگار وحی منزل است که همه جاي شهر بنزرت را نشانم دهد.مگر من براي او کاری انجام داده ام یا اينکه با او نسبت فامیلی یا دوستی از قبل داشته ام. هیچ کدام از اينها نبوده
هدیه ام از تولد
گریه بود
خندیدن را تو به من آموختی
 
سنگ بوده ام
تو كوهم كردی
برف بوده ام
تو آبم كردی
آب می شدم
تو خانه دریا را نشانم دادی
 
می دانستم گریه چیست
خندیدن را
 
تو به من هدیه كردی.
نوشته شده در پنجشنبه هفت
زندگی از مرز میلاد تو جاری می‌شودبا تو حتی برزخ و دوزخ. بهاری می‌شوددر دل هر خاک؛ هر جا، می‌نشانم تاک عشقبا نمی از آبرویت آبیاری می‌شودبی تو در رؤیاي مردن زندگی دارم به خوابمستی یاد تو در من هوشیاری می‌شودتا تو آن یلداي گیسو را نمايان می‌کنینوبت بیداری و- شب زنده‌داری می‌شودزنگ شادی را چه زیبا می‌نوازی در دلماز طنین خنده‌ات قلبم قناری می‌شود!چشم من مرداب و. تو. بانوی بازیگوش ماهتا سحر سرگرمی‌ات قايق‌سواری می‌شوداي خدابانوی دل! ت
به نام پروردگار مهربان و بی همتايم او که تمام عمر روزی ام داد و به دلیل گناهانم، روزی ام را قطع نکرد و به دلیل گمراهی هايم از من منع احسان نکرد. خدايا اين روزهاي فاطمیه چقدر دلم هواي بازگشت به سوی تو را دارد.‌چقدر دلم تنگ است که به آغوشت بازگردم. با همه وجود می گویم: لبیک اللهم.اي که هر که از تو، تو را خواست، اجابتش کردی و رهنمونش کردی به سوی خودت . مرا هم بخر. خدايا چه کنم که زن هستم و مرا به میدان نبرد راه نمی دهند؟ دلم را چه کنم؟از چند سال پیش ک
اي که مرا خوانده اي، راه نشانم بده.+ در آستانه شب قدر دکتر س اشک میرختن و میگفتن که بايد بدانی "او" تعدادی از بنده هايش را به دستت می سپرد و اين مسئولیت کمی نیست.میگفتن از بدو تولدت "او" تو را براي یک اتفاق انتخاب کرده در زندگی خلیفه هايش.او میگفت و من به خود میلرزیدم++من بايد کاری کنم.اما شانه هاي من مگر چقدر توان دارند؟ من مسئولم اما نمیدانم بايد چه کار کنم.+++ دستم رو بگیر.من نابلدم( "با روی سیاه "جناب محمود کریمی)++++یکی از بچه هايم خودک
جز رحمت چشمان تو، دنیا چه می‌خواهدتشنه به غیر آب، از دریا چه می‌خواهد حالا که موسايم شدی راهی نشانم دهغیر از نجات، اين قوم از موسی چه می‌خواهد شايد بپرسی از چه دنبال دَمَت هستمدل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می‌خواهد؟ پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستیمجنون جز اين پیغام، از لیلا چه می‌خواهد پیراهنی بفرست شايد زنده ماندم منجز دل خوشی، یعقوب نابینا چه می‌خواهد تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی استمسکین به جز خیرات از آقا چه می‌خواهد چیز مهمی
تواضعی که شنیده بودم داری، خیالی بیش نیست. ها. خیلی نا امید نشدم، منتظر بودم که دنیا نشانم بدهد که هیج کس بی نقص نیست. اما من به دنبال آدم بی عیب و ايراد نبودم، من دنبال آدمی بودم از جنس آتش. آدمی که مرا بسوزاند و شايد از خاکسترهايم، ققنوس آنچه بايد می بودم متولد شود. حقیقتی که با نوشتن اينها فراموش می کنم اين است که مهم نیست من چه میخواهم. رابطه فعلی ام که روزی با عطش و علاقه شروع شد تبدیل شده است به زندانی که میتوانم ازش رها شوم اما اينقدر بهش
نام‌ مقدس‌ حسین‌ در نخستین‌ دوره‌هاي‌ ادبیات‌ عرفاني‌ قسمت دوم از مقاله ی :نام نمادین حسین در ادبیات عرفاني در نخستین‌ آثار عرفاني‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ و به‌ ویژه‌ در اشعار اين‌ دوره‌، نام‌ مقدّس‌امام‌ حسین‌(ع) به‌ عنوان‌ سمبل‌ فناي‌ فی‌ الله مطرح‌ شده‌ است‌. ابوالحسن‌ علی‌ ابن‌عثمان‌ جلابی‌ هجویری‌ صاحب‌ كتاب‌ گران‌ قدر كشف‌ المحجوب‌» در بیان‌ احوال‌ اولیاي‌الهی‌ امام‌ حسین‌(ع) را اين‌ گونه‌ توصیف‌ می‌كند:ا
با سلام دوستان عزیز
تصمیم گرفتم چند نمونه از سوال هاي آزمون دروس عمومی دانشگاه شامل تفسير موضوعی قرآن و نهج البلاغه را که چند سال خودم تدریس کردم جهت استفاده آن عزیزانی که هنوز اين درسها را پاس نکردند بگذارم تو وبلاگ نظرتون چیه؟
دانلود آهنگ صبح و سحرم با صداي دکتر محمد اصفهانیآهنگساز: تویجان آتاباي نیازیشاعر: اهورا ايمانخواننده: محمد اصفهانیشیوه اجرا: اركستر---------------------------اي صبح و سحرم تومهرم تو قمرم توروشن کن شب هجران رابی دردت همه اشکمبا داغت همه آهدریاب اين دل خسته ی سرگردان راچو غریبی بی نصیبمچو غباری بی نشانمهمه اشک و بی تو روانم اي خدانظری کن که گواهیکه ندارم جز تو پناهیدل و امید نگاهی از تو مرابا شوقت بی شکیبمبا مهرت بی نیازمبا یادت غم ندارد دلچون با من هم
محوی یکی از بزرگترین شاعران کلاسیک کرد،در سال 1253 قمری در روستاي بالخ در مجاورت سلیمانیه به دنیا آمد و در همان جا هم حیات بدرود گفت .وی از مشهورترین شاعران عرفاني کرد و گویش سورانی است. عمده شهرت وی به واسطه ی غزل هاي عاشقانه و عرفاني است. پدر وی شاعر ،خلیفه و مرشد طریقه سراج‌الدینی بوده است. محوی در سن هفت سالگی پاي به مکتب گذاشته و اولین استاد وی پدرش بوده است و پس از آن براي تکمیل تحصیلاتش به سنه (سنندج) و سابلاغ سفر کرده و از محضر استاد بزرگو
از نگارۀ پیروزی شیر بر گاو در پلکان آپادانا، چیرگیِ تابستان (خورشید/شیر) بر زمستان (ماه/گاو) را تفسير کرده اند. اگر اين تفسير را بپذیریم که البته پذیرفتنی است، می اندیشم از هنر و باور میترايی گرفته شده باشد؛ زیرا میترا (مهر/خورشید) همواره در حال کشتن گاو است، که با کشتن گاو (ماه/سرما) سرسبزی و باروری زمین پدید می آید. در باور مصریان باستان، شیر نمادِ رع (خداي خورشید) بوده است. در زبان هاي آریايی، گائو (گئو) هم به چِم سرود مذهبی است، و هم به چِم گاو.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

راکت شو