نتایج جستجو برای عبارت :

سریال کره ای که پسره نقش اصلی موهاش صورتیه

یکی از دوستانم تعریف میکرد ، که دوستش در دانشگاه یکی از شهراي ايران خودمون به طرز عجیبی محبوب و مشهور شده بود ! داستان از اين قراره که اين آقا پسر خیلی چهره جذاب و دلربايی داره ، و کل دختر خانوماي دانشگاه به طرز عجیبی در کف اين گل پسر هستن ، ايشونم که تا بحال عاشق هیچ دختری نشده و رابطه‌اي هم با کسی نداشته ولی به عنوان یک دوست عادی با خیلی از بچه‌ها در ارتباط بوده ، به طوری که با بعضی از دخترا به سینما ، جاهاي دیدنی و خلاصه رفت و آمد داشته حتی
به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه یخ . ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم! حکمتی براي فهیمان : یارو داشته دنبال جاي پارك می گشته اما پیدا نمی كرد! در همون حال گشتن به خدا میگه: خد
سه ماه پیش كه با اين دختره همكلاس بودم، زیاد ازش خوشم نمی اومد. دلیلش خیلی واضح بود، چون از یه پسره دفاع می كرد كه من از اون خوشم نمی اومد. می دونستم ازش خیلی خوشش میاد ولی واقعا نمی فهمیدم چه جوری یه دختر سی ساله می تونه یه پسر سی و اندی ساله به اين بی شعوری و خودخواهی رو دوست داشته باشه. توی اين یك ماه و نیم اخیر رابطه م با پسره به حد معمولی رسید و بعدش، كم كم با دختره خوب شدم. امشب دختره بهم گفت دلش می خواد یه چیزی بگه و ازم خواست به كسی حرفی نزنم.
قسمت پايانی سريال آقازاده جمعه 12 دی منتشر می شود. عكس سلفى روزبه معینى (نوذر) و سینا مهراد (حامد) بازیگران سريال آقازاده آقازاده» با طراحی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی حامد عنقا و کارگردانی بهرنگ توفیقی در ۲۸ قسمت تولید شده و جمعه ۲۸ آذر قسمت تازه آن منتشر ‌شد. بازیگران اين سريال عبارتند از امین تارخ، امیر آقايی، مهدی سلطانی، ثریا قاسمی، لعیا زنگنه، سینا مهراد، دیبا زاهدی، مهدی کوشکی، سامیه لک، مسعود فروتن، کاوه خداشناس، سعید داخ، روزبه معین
داستان فیلم و دارم لو می دم اگر نمی خواهید نخونید   داستان یه آقايیه که دوست دخترش ولش کرده (بازیگر جیم کری)بعد میره تو یه موسسه تا ذهنش رو از خاطرات اون دختر پاک کنهتمام وسايلی که اون داده بود رو امحا کرد تا صبح پاشد هیچی از اون تو زندگیش نباشهعوامل اون موسسه یه شب تا صبح نشستن و رو مغز پسره کار کردنهمه چیز هی پاک می شد تو ذهنشتو ذهنش به دختره گفت اينها دارن هرچی از تو تو ذهنمه پاک می کنن ، دختره گفت منو جايی بزار که اونا دستشون بهش نرسههی چشم
طبق معمول سرمو از پنجره ی کوچولوی وسط راه پله تو راه رفتن به بالا کردم بیرون و سرکوچه رو نگاه کردم و خب میدونین چخبر بود؟ چندتا پسر یه پسر کوچیک تر از خودشونو گرفته بودن اذیتش میکردن پسره ماسک داشت اما اينا تماما تو حلقش بودن و دستمالیش میکردن و پسره داد میزد میخواستم برم لباس بپوشم برم ببینم چه گ.هی میخورن اگه درست نشد زنگ بزنم پلیس که از جلوی دیدم دور شدن و خب منم لباس پوشیدنم طول میکشید و فقط دعا کردم چیزیش نشده باشه و غصه م شده بود براش و خب
سلام قیاف اوسیم به دلیلی که داستانشو میذارم عوض شد :) اين شد بیسشو مردم تا پیدا کنم :/ من کناز اسپايک و راستی همه چیه اوسیم همونه اصلا خودشه فقط رنگ موهاش عوض شده *^* ادیت خارجی عالیههههههههههههههههه حیوون خونگی جدیدم : خیلی نازه اسم : جولیکا XD خب نظر باي
فاز اين آقویونی که تریپ شکست عشقی بر میدارنو نمیدونم چیهدختره بعد از هشت سال پسره رو ول کرده رفته.پسره هم ناله ناله ک شکست عشقی خوردم.خب چرا قبل از اينکه یکی دیگه بره بگیرتش،تو نرفتی که بگیریش؟؟؟.بايد چند سال دیگه منتظرت میموند ک جناب العالی پاشی بری خواستگاری عقدش کنی؟؟تازه خیلی دختر بساز و خوبی بوده که هشت سال صبر کردهمن سر یک سال ببینم  از طرف بخاری بلند نمیشه ول میکنم میرم.یه عقد ساده محضری که انقد نازو عشوه ندارهدختری که دوستت داش
ی ترین صحنه زندگی ، دیدن یه دختر کارمنده که موهاش از کنار صورتش ، از زیر مقنعه عقب رفتش بیرون اومده و داره با گوشه ی مقنعه شیشه ی عینک فریم مشکیش رو پاک میکنه و غر میزنه و پاي راستشو میندازه روی پاي چپش .
یه روز تو حوالی ٣٥ سالگی وقت سخت درگیر زندگی شدموقتی دارم كفش هاي دخترم رو پاش میكنم و كیف پسرم رو میدم بهش ،وقتی كه ماشین رو از تو پاركینگ در میارم و وقت رسیدن به مقصد، از پشت شیشه ی ماشین ازش خداحافظی میكنمیا حتی شايد وقتی تو فرودگاه منتظر هواپیما ام تا دوباره برم سفر هاي كاری و خدا میدونه كی برگردمهمون لحظه هايی كه حسابی اعصابم خورده شده از حجم كار .یكی از همون لحظه ها جلوی هم سبز شیم.و یهو یادت بیاد چقد با اين مرد، پسر دیروز، خاطرات مشترك د
خواهرزاده ام از مدرسه اومده می گه خاله امروز تو مدرسه فر و لايت کردم. من :|-خاله فر و لايت؟ -آره، حالم از بوش بد شدمی بینم موهاش که خوشبختانه نه فر شده، نه لايت. می گم بگو ببینم چطوری فر و لايت کردی عزیزم؟می گه: همون که واسه پوسیدگی دندونه دیگه- :)) فلورايد خاله جون، فلورايد
امروز یکم حالم خوب نبود.حوصله درس و اينام نداشتم :/ بعد ی مدت رفتم چت روم.ی پسره ايرانی بود ک تو کانادا زندگی میکرد خلاصه ک من پارسال اينو دیده بودم و الکی گفته بودم اهل فرانسم و باورش شده بود
علی از مهد اوومده خونه. رفتم کتارش نشستم. گفتم پسرم مهد خوب بود ؟؟ میگه آره ولی معلممون خوب نبود. گفتم چرا.کفت چون سر بچها داد زد. گفتم سر تو ک داد نزد ؟؟. گفت نهههه. گفتم چرا ؟؟ گفت چون من بچه ی خوبیم. قربونه بچه ی خوب
سلام دوستان تو نظر همه اومده بود آپ قبلیم دلگیره غمگینه اين آپ برعکس خیلی خنده داره اينو من با تحریف آپ آرنیکا (سیر تکاملیدختران ) نوشتم بخونید و نظر یادتون نره منتظرم تا بگید چطوریه
شايد اين آغازی باشه
سال 1200 :
در باز میشه پدر ، عمو ، دختر عمو و عاقد وارد خونه میشن پسرم بیا اينم زنت دیگه 15 سالت تموم شد دختر عموتم 9 سالشو تموم کرد
پسر : آه پدر من اونو دوست ندارم خواهرشو دوست دارم
پدر : چی میخواي رو حرف من حرف بزنی تازه میخواي با دختری که فقط ازت 1
﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏❇️دختر :عشقم عشقم من اومــدم✴️پسر:کــجا بودی؟؟❇️دختر :دوستم با عشقش قرار داشت رفتــه بودم پیشش تا تنــها نباشه✴️پسر:مگه من بهـــت نگفـته بودم با دوســتات نری قرار❇️دختر : آره ولی اون ول نمیــکرد میگفت بايد بیاي✴️پسر:مگه نمی دونســتی من ناراحــت میشــم اگه بری❇️دختر : خب چیکار کنم توأم همــش گیر میــدی✴️پسر:به من چرا نگفــتی؟❇️دختر : چون می ترسیـــدم نزاری برم بعدشم دوستم باهام قهر کنه✴️پسر:دیـر
هر شش نفرمون از اتوبوس پیاده شدیم و یکی یکی خودمون رو معرفی کردیم . روبه روی یک جنگل بودیم. دختری با موهاي آبی رنگ که رنگ مشکی هم درونش پیدا میشد با چشم هاي آبی کم رنگ و صورت بیش از حد سفیدش باعث شده بود صورتش بی روح دیده بشه نصف صورتش رو موهاش پوشیده بود .کلاه بیس بال گذاشته بود. زیادی آروم بود ، با لحن آروم و سردی گفت – جیسی هستم . نفر بعدی پسری با تیپ اسپرت بود – دنیل هستم.از دیدنتون خوشبختم .
پنجشنبه بعد از کلاس رفتیم دربند. من که آدم بیرون نیستم و میل هم نداشتم بهم خوش گذشت. برف باریده بود. اگر ازم می‌پرسیدن چه سالیه با اطمینان می‌گفتم 1297 هجری شمسی. به هر حال موقع شام پسره دیزی آورد. با دیدنش یه غم عمیقی رو حس کردم. الان تو کجايی؟ حالت چطوره؟
دو تا پسر جوون یه کم پايینتر از پنجره ی ما دارن مواد میزنن یکیشون موهاش فرفری شبیه احمدرضاي ماس دور از جون داداشم البته که احمدرضا الان کیلومترها از اين شهر دوره رفتم لب پنجره گفتم خاک تو سرتون نشنیدن شايدم تو فضان متوجه نمیشن اگه میدونستم دقیقا به کجا زنگ بزنم که اينا رو جمعشون کنن خوب بود کوچمون خلوته و خیلی مورد پسند واسه کاراي یواشکی یه مدت دختر پسرا میومدن تو کوچه ی ما واسه ماچ و موچ
خدايا.نیاز به حس خوبی دارم.حسی مثل نگاه اون پسره وقتی رتبه کنکورمو داد.حسی مث وقتی خانم وحیدی منو براي کارش انتخاب کرده بود.حسی مث وقتی خانم . که اسمش یادم نمی آد و استاد ریزپردازنده امون بود گفت راه حل هام خوب بوده.عطا کن پلییییزمرسی
یکی از دخترا یکم زیادی حرف میزنه و دوست داره از همه چی سر در بیاره. نه که فضول باشه آ، همه چی از نوعی که شخصی نیست. خب من الان به اين پسره چی بگم؟! :|+بک گراند، گوگولی منه. خواهرک ^.^++همین دختر دختر باحالیه. اونروزم برام فال تاروت گرفت. چسبیدا :))
دوستان یه سوال!چرا تو فیلما یه دختر ( حالا گیریم خوش چشم و ابرو!) از یه خانواده ی پايین،  هست ک یه پسر خوش تیپ و پولدار و عااااااااشششق به پستش میخوره بعد دختره بش میگه نه!!خدايیش چه جوریاس؟؟!  تو واقعیت ک پسره یه فاکتور پول رو فقط داره دخترا ولش نمکنن اصلا یهو حس میکنن از عهد ازل عاشقش بودن!! چ برسه ک عاشقشونم باشه!
 خیلی دلگیر بودم اما خواستم که خوب خداحافظی کنم با دوستم که بره شهرشون و من چند روزی بیشتر بمونم. دوستانه ترین کاری که تونستم بکنم اين بود که موهاش رو با کش موهام ببندم که بعدش  صورتشو ببوسم و تمام.بعد از ظهر بهم پیام داد فاطمه خیلی دوستت دارم می دونی که.اما باز نکردم پیامشو.شايد هیچ وقت باز نکنم. پ.ن:تو خوابگاهی که هستم، غیر از من و یکی دو نفر دیگه هیچ کس نیست.درست همین حالا نشستم و با یه حس فرح بخشی با صداي بلند گریه می کنم. از اين حجم تنهايی تو
لره شب عروسی به پسرش میگه:  پسرم سفت ترین جاي بدنتو بکن جايی که   دخترا میشاشن صبح میبینه: کله پسره تو چاه فاضلاب گیر کرده………………………………………………………….یه گونی پشکل میخرن بازش که می کنن یه لره از توش میپره بیرون میگن   تو اينجا چکارمی کنی؟؟ میگه من جايزشم………………………………………………………….به یه لره میگن تو شهر شما آدم معروف هست؟؟لره:آره سوفیا لره… جسیکا تی لر…لره  و هاردی… تازاش هم یه مولکول کشف کردیم که اسمش اينه: کلر …………
داستان سريال فوق لیسانسه ها و عکس بازیگران سريال فوق لیسانسه ها ادامه مجموعه تلویزیونی سريال لیسانسه به کارگردانی سروش صحت است. اين سريال بخش سوم یا فصل سوم سريال لیسانسه ها است که از شبکه سوم سیما پخش می شود. سريال فوق لیسانسه هاي به کارگردانی سروش صحت و نویسندگی ايمان صفايی و تهیه کنندگی رضا جوادی امسال پخش می شود. فصل نخست سريال در 28 قسمت 40 دقیقه از شبکه 3 پخش شد. فصل دوم سريال در 40 قسمت 40 دقیقه اي پخش شد.
استرچ‌ مارک‌ها، شکم‌هايی که تخت نیستن، پوستی که جوش داره، چشمی که گوده و زیرش سیاهه، آدمی که ابروهاش پره، پشت لبش پره، موهاي دست و پاهاش رو نزده، چشماش درشت نیست، مژه‌هاش کوتاهه، ریشه‌ی سیاه موهاش مشخصه، عرق می‌کنه، دست شویی می‌ره، اروغ می‌زنه، می‌گوزه، دهنش ممکنه بوی بد بده، صبح که بیدار می‌شه نامرتبه، آدمی که خسته می‌شه، بی‌حوصله می‌شه، ش دردناکه، ممکنه توی کفش پاهاش بو بگیره، آدمی که فین می‌کنه، گریه می‌کنه و دماغش قرمز
بارها تیزر قسمتی از فیلم مالنا رو دیده بودم که زن ها اونو میزنن و موهاش قیچی میکنن همیشه قلبم درد میومد از دیدن اين صحنه درد نگاه مالنا رو، جوزپه تورناتوره خیلی خوب به تصویر کشیده بود نمیدونم ذهنیت و حال الانم و چجوری بايد بگم اونجايی که بهش تعرض شد، دردش، منو یاد فیلم انتقام جو انداخت، اونجايی که همه علیه اسکات ادکینز شده بودن اون لحظه اي که یه نفر و از بالا انداخت پايین و کشت و دنیاش عوض شد دیگه کشت و کشت و کشت تنهايیش درد داشت نمیگم دقیقا ع
دانلود قسمت سريال مانکن سريال مانکن یکی از معدود سريال هايی است که در بین سريال هايی چون ریکاوری و رقص روی شیشه، حرفی براي گفتن دارد و داستان خود را به زیبايی به تصویر کشیده است. از نکات قوت اين سريال می توان به بازیگران متعدد و معروف خود اشاره کرد که با بازی خوب خودشان اي سريال را تا حد زیادی به کیفیت بالا رسانده اند.
رفتم داخل مغازه دوتا پسر جوون بودن داشتن میخندیدن تا اومدیم داخل فروشنده اشاره کرد ک هیسبعد ک داشت عطر و ادکلان ها رو میورد برام دیدم رو انگشت کوچیکش لاک هست منو میگی داشتم از خنده میمردم یهو چرخیدم طرف شکوفه و خندیدم ریز و سریع جم کردم خندمو شکوف میگفت خوده پسره لباشو جم کرده بود ک نزنه زیر خنده
عاشق زنی بودکه روزهايش رارنگ زده بود با نارنجی موهاشسرخی ساقه ی سیگارهاشو دست هاشاه دستهاي دائمان جوهریشچمنزارهاي چشمانش راکه پنجره باز کرده بود به دلشکه مست بوی برهنگیش شده بودچمیدانستعاشق مردی بودکه نداشت. و زنحکايت لحظه هايیستخیره به اينده اي که نداریمشانو سکوت حزن الود بین سیگار هاي بارانیحرف هايی که نزده چپاندیم توی گلوو بغض هايی که شکوفه زدند دم عیدلرزه ی شانه هامان را چسباندیمبه اضطراب ملاقات هاي یکدفعه ايو بعد هماغوشی هاعشقا
از عروس شروع کنم که شقا از اينکه جو گیر نشده بود و زرتی بعد نامزدی موهاشو رنگ نکرده بود تحسین منو برانگیخت؛ولی اي کاش موهاشو باز شنیون میکرد چون موهاش مشکی پرکلاغیه و خیلی بلندن بنظرم اونجوری بهتر بود؛ لباسشم که اوووووف فقط آرايشش خوب نبود چون خودش خوشگلتره!برسیم به دوماد که خب بنظرم هم سطح پسرخاله ی شقا بود یعنی خوب بود ولی از نظر تیپ و قیافه ولی از نظر مالی پسرخاله ی شقا بهتر بود؛ داماد زیاد سفیح و لوده نمیزد ولی خدايی زیاد رقصیدن

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها