همه جای ایران سرای غم استسرای دلیران پر از ماتم استچه سازم به نخلان سر سوختهچه سازم به بیدی که قدش خم استاگر سوختم از غم کودکاناگر خون بگریم به این غم کم استپدرها گرفتار ماتم، پسرها شهیدروان اشک از چشم چون زمزم استبه هر شهر رفتم همه جا عزاستتو گویی که اینجا عزای جم استزمين گر بلرزد ز این غم رواستهمه شانه لرزان همه جا بم استزمين خیس از بارش اشک شدزمان خیس از بارش نم نم استچه گویم در این خانه ی پر بلاچه سازم به سوزی چنین همدم است
نمایش نامه: ساز نویسنده: عبدالمحمد نعناکار هوالمحبوب تابلوی اوّل : ميخانه ای در گوشه ای از شهر و . . . صحنه : دکور با کمترین کاهش یافته تنها یک ميز سمت چپ و یک پلکان در انتهای وسط همراه با صدای دف آرام نور به صحنه داده مي شود بین دو تن از مي خواران نزاعی در گرفته، دیگر مي خوارگان به مي فروش معترض مي شوند، دختر ازبیرون صحنه با صدای حزن انگیز مي خواند دختر1 : ای مـونسم ، همراز من سازم یاریگـر آواز مــن سازم ای خوش نوای هستی ام سازم بال و پـرَ پـروازمـ
ميروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش بخدا ميبرم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش ميبرم، تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه عشق زینهمه خواهش بیجا و تباه ميبرم تا ز تو دورش سازم ز تو، ای جلوه اميد محال ميبرم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال ناله ميلرزد، ميرقصد اشک آه، بگذار که بگریزم من از تو، ای چشمه جوشان گناه شاید آن به که بپرهیزم من بخدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخم چید شع
38 " نمي خوام بپذیرم که دوباره # اشتباه کردم. نمي خوام قبول کنم که دوباره # شکست خوردم. هر پروژه ای که قبول مي کنم براش # رویا مي سازم، بزرگش مي کنم، دوستش دارم و براش زندگی مي سازم مثل # پدر _ ژپتو برای # پینوکیو. و باز هم به همون روش قبلی # سقط شد. باید زایید هر # طفل _ مرده ای را. آنچه مرا نکشد، قوی تر مي کند. #پشت_پرده_شرکت_ما " متن بالا را دو سال پیش نوشتم. آقای ایگرگ و آقای ایکس همکار بودند.
همه جای ایران سرای غم استسرای دلیران پر از ماتم استچه سازم به نخلان سر سوختهچه سازم به بیدی که قدش خم استاگر سوختم از غم کودکاناگر خون بگریم به این غم کم استپدرها گرفتار ماتم، پسرها شهیدروان اشک از چشم چون زمزم استبه هر شهر رفتم همه جا عزاستتو گویی که اینجا عزای جم استزمين گر بلرزد ز این غم رواستهمه شانه لرزان همه جا بم استزمين خیس از بارش اشک شدزمان خیس از بارش نم نم استچه گویم در این خانه ی پر بلاچه سازم به سوزی چنین همدم است
محمود دولت آبادی، نویسنده شهیر ایرانی در شماره امروز رومه ایران در سوگ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی نوشت: به پا گر خَلَد خاری آسان برآید- چه سازم به خاری که در دل نشیند! از لحظهای که خبر فاجعه ترور سردار قاسم سلیمانی را شنیدم، مفهوم این عبارات بالا ذهنم را رها نميکند: چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ و ازخود مي پرسم آیا این است سرنوشت همه فرزندان شایسته این آب و خاک، با هر اندیشه و هرگرایشی؟ انهدام؟ باری… ایران بار دیگر یکی از فرزندان شای
سینه ی پر شورم و آواز را گم کرده ام بال و پر دارم ولی پرواز را گــم کرده ام رونق انجام من در خانه ی آغـــاز ماند چل کلید خانـــه ی آغاز را گم کرده ام چـــــــــارقم سر، پای تندر، بی اگــر دروازه باز، آه! اما رفتن تکتـــــــــــــــاز را گـــــــــم کرده ام چشم در راهم، نگـــــــاهم بیکران را آرزوست حاصل اما، چشم و چشم انداز را گم کرده ام های و هویی دارم و در غربتم از این سکوت سازم اما زخمه ی دمســـــاز را گم کرده ام همنوای خویش بوده ام در گـــ
باران محبتحق تعالی چون اصناف موجودات ميآفرید، وسایط گوناگون در هر مقام بر کار کرد. چون کار به خلقت آدم رسید، گفت انی خالق بشرا من طین» خانه آب و گل آدم من ميسازم. جمعی را مُشتبه شد گفتند: نه همه تو ساخته ای؟»اصناف: ج صنف، انواع، گونه ها / وسائط: ج واسطه، ابزارها / مَقام: جایگاه، موضع / بر کار کرد : به کار برد / إنّی خالقٌ بشراً مِن طین : من بشری از خاک ميآفرینم، تضمين / خالق: آفریننده / طین: خاک / مشتبه: به اشتباه افتادن، اشتباه کننده/ خانه آب
یک هفته در جوار امام رضا بودم. از اینجا از خانه از سازم و از همه چیزهای هميشگی یک هفته دور بودم. آنجا انگار زمان متوقف مي شود. گوشه ی حرم مي نشستم. همان رواق هميشگی که از کودکی آنجا مي رفتیم. همان رواقی که پر از کاشی های آبی و زرد است. من بودم و کتاب دعایی. من بودم و کاشی های آبی که از نگاه کردنشان سیر نمي شدم. من بودم و خلوتی که نهایت آرامش بود. از امام رضا خیلی چیزها خواستم. اول از همه؛ عشق بود. چون:زندگی بی عشق اگر باشد همان جان کندن استدم به دم جان
گرچه سالیان زیادی ست که رخت سفر بستی و رفتی
ولی همچنان دوستت دارم و عاشقتم .
دلم خوش بوود بعد چندین سال صداتو بشنوم اونم دریغ کردی .
عیب نداره گلم ميسوزم و مي سازم
تو اینو ميخای / من اینو ميخام .
هی عشق کجایی که
شاید غم در دلم ساکن باشد ولی قراردادش را به هم ميزنم حال فهميدم زندگی بدون غم تکراری است زندگی ميکنم ولی. تعادل حالم را نگه ميدارم دلم برای مثبت بودن تنگ شده خدایی که ان بالاست. حتما هواسش به بنده اش هست
امام حسین ای مکه معظمه ای خانه ی خدا وی قبله ی مکرمه ای خانه ی خدا من نور چشم حیدر حق خانه زادیم تعریف بس بو شرذمه ای خانه خدا اوزدی الیمي ظلم ایله قبر رسولدن تمهید ایدوب مقدمه ای خانه خدا ترک ایلدوم مدینه نی گتدوم سنه پناه تا ترک اوله بو همهمه ای خانه خدا لبیک گتدی حاجی لری کربلا غمي قربان اولوم بو زمزمه ای خانه خدا آل عبانون غصه سی غربتده چکدی داغ نوح و خلیل و آدمه ای خانه خدا قاصد اول السلام ای گوهر اهل وفا السلام ای منبع جود و سخا بیرجه نامه
هیچ کس در اتاق نیستنور شمعها بر رزهای عریان بازتاب ميکنندتو آن گوشه ایستادهای تمام زندگیم دنبال چند خط شعری در وصف تو بودهام، برای همه عشقهایم شعرِ چرک خط زده ام،برای باد، برای اب، برای سازم، برای همسفر زندگیام،اما هیچ وقت نتوانستهام شعر تورا که تمام هستی مرا پر کرده است ، از گلوی قلم به سفید کاغذ بکشانم تو آن گوشه ایستادهای،وقتی مدرسه رفتم، شنا کردم، روی سازم کوبیدم، الان زانو زده ا
امروز سمينارهستی شناختی بودم دیدار دوستان قدیمي و کلی حال خوب .دوپینگ به تمام معنی بود.واینکه فهميدم مجدد این منم که مي سازم.پس موفق ميشم.زندگی با تمام سختی ها ازسراشیبی دراومده و من خوبم.خوشبختانه سطح انرژیم بالاست و سیمای شوخ وخندان برگشته.خداروشکر که روزهای بد ميگذره.مهربان باشیم.
ا ز معایب زندگی کردن در خانهی مجردی، یکیش و شاید بزرگترینش زمانِ برگشتن به خانه خودش را نشان ميدهد. شاید بزرگترین عیب بازگشتن به خانهی مجردی این است که کسی خانه نیست. وقتی کسی خانه نیست، باز کردن درخانه مثل بازکردن درِ جهنم است. شبها که به خانه بازميگردم، در خانه را که باز ميکنم، کلید که سه دور توی قفل ميچرخد، قلبم ميریزد. در را که بازميکنم، سیاهی و تاریکی را ميبینم که مثل ماری بزرگ توی دالان خانه چنبره زده است و با چشمه
شهید محمدرضا خوشنام من هميشه بیاد خواهم داشت که اگر با آرامش و امنیتی دلنشین در کانون گرم خانواده روزها را سپری مي سازم، همه را مدیون خون سرخ شما هستم که بر این خاک مقدس جاری گشت و سرخی اش را لاله ها تا ابدیت با یادگار خواهند داشت.
گیسوانت را در باد رها مي کنی و من ماتِ زیباییت مي شوم ، مدتهاست که دارمت اما هنوز بی قرارت مي شوم . اینجا عشق چشمه ی جوشانیست که هر دم مي جوشد و نمي تواند کوهِ عاشقانه هایمان را سیراب کند ، در خیال خود مي نشینم و تو در من رهایی ، زلفِ چشم نوازت را مي بافم و چه لذتی دارد این رهاییِ تو در دستان من ، حتی اگر در رویا باشد ، من هر روز را با تو و برای تو مي سازم . باد مي وزد و مرا به سوی دنیایِ واقعیِ با تو بودن هُل مي دهد ، مرا به عاشقانه هایمان دعوت مي کند
#مناجات_باخدا #ماه_رمضان به دنبال تو سرگردانم ای مولا درین شبها به کویت مي رسد آیا دل تنها درین شبها دو چشم خویش را دادم به دست موجی از باران به شوق دیدنت شد دیده ام دریا درین شبها ندارد حاصلی اشک من و سوز مناجاتم چه سازم از فراق روی تو آقا درین شبها تمام کوله بارم پُر شده از اشک تنهایی فقط با یاد وصلت مي کنم نجوا درین شبها
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این خانه ویرانه ندارد دل را به کف هر که دهم باز پس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست آن شمع که ميسوزد و پروانه ندارد دل خانه عشقست خدا را به که گویم کارایشی از عشق کس این خانه ندارد گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد در انجمن عقل فروشان ننهم پای دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد تا چند کنی قصه اسکندر و دارا ده روزه عمر این همه افسانه ندارد از شاه و گدا ه
خانه قزوینی ها در منطقه شهشهان شهر اصفهان واقع شده است. خانهای تاریخی در اصفهان است که قدمت آن به دوران ناصرالدین شاه قاجار باز ميگردد. با وجود خانههای قدیمي بسیار در اصفهان، بازدید از شمار اندکی از آنها مانند خانهٔ قزوینیها برای توریستها امکانپذیر است. این خانه دارای ساختمانی زیبا و نقشهای استادانه است. این خانه شامل اندرونی و بیرونی و حیاطهایی است که گرداگرد آنها اتاقهای بسیاری قرار دارد.
دیده بینا دل شکیبا از غمت یک نگاهت مي نهد دل مرهمت مي گشایم بر تو دست و دل چنین با صدایی پر ز سوز و غم حزین مي شمارم روز رفته در فراق ماه گشتی ماه رفته در محاق سازم از سودای درد تو نمي اشک ریزم روی گل را شبنمي تا سپارم جان به جانان روز وصل شاد باشی در فراق یار اصل وصل رویت هست جان را مرهمي هست ما را روزگاران همدمي سخت باشد روزهای انتظار یاد و نامت بر دل ما ماندگار 1399.08.26 09:42 "یسار"
دل پریشانی های این روزهای دنیامرا دل تنگ ه تو کرده :لبخندتچشم های تعطر تو دلنشین ترین واژه بودن ت » مي بینی ؟نقاش هم شده ام چشم ها را مي بندمو تو ظاهر مي شوی وقتی سخن از دلدادگی باشدتو مي آیی در قاب نگاه م مي ایستی وواژه ها برای توصیف ه زیبایی های تبی تاب ميشوند من هم جمله مي سازم برای اینهمه دل انگیزی که تو داری راستی ميدانستی :دل پریشانی های مرا به بهار ميرسانی آنچنان فرح بخشی کهتمام دغدغه ها جز داشتن ت به باد ميروند
احمد راسخی لنگرودی . عصر امروز رفتم خانه دوست». خانه بود؛ دوست نبود، دوستی نبود! و چه دلگیر بود این خانه بیدوست. تابلوی حاوی شعر سهراب بر پیشانی دیوار در آن ضلع جنوبی سالن همچنان چشمها را مينواخت: خانه دوست كجاست؟» این تابلو همان تابلو بود؛ اما این بار بیشتر به چشم ميآمد. گویی غریبانه از من پرسش دیگری ميكرد: دوستِ خانه كجاست!؟» درمانده بودم كه چه بگویم. پس از لحظهای مكث، گفتمش: ای بابا! دل خوش داری سیری چند»!
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم آن که ميخواست به رویم در دولت بگشاید با که گویم که در خانه به رویش نگشودم آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فرو خفت من که یک عمر شب از دست خیالش نغنودم آنکه ميخواست غبار غمم از دل بزداید آوخ آوخ که غبار رهش از پا نزدودم یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم ای نسیم سحر آن شمع شبستان طرب را گو به سر ميرود از آتش هجران تو دودم جان فروشی مرا بین ک
گ.قمارعشق شیرین است، اگرچه باز ميبازم.!!!تو از آس دلت مغرور و من دلخوش به سربازم.!!!چه حکم است اینکه ميدانی که حکم دست من خالیست؟!!!دل و دستم که ميلرزد خودم را پاک ميبازم.!!!ورق برگشته است امروزوتو حاکم منم محکوم.!!!چه باید کرد با این بخت ميسوزم و ميسازم.!!!تو بازی ميکنی از رو و من آنقدر گیجم که.!!!نميدانم کدامين برگ را باید بیاندازم.!!!اگرحاکم تویی، ای عشق! من تسلیم تسلیمم.!!!همه از برد مغرورند و من بر باخت مينازم.!!!قمار عشق با من،
خانه های پیش ساخته که Retreat in Finca Aguy نام دارند، در محیطی به وسعت ۱۱۰ متر مربع احداث مي شوند و از تمام مزایای خانه های پیش ساخته برخوردار هستند. مراحل ابتدایی ساخت این خانه ها در کارخانه ای در کشور اروگوئه انجام مي شود و طی آن، دو قطعه مستطیل شکل به طور جداگانه طراحی مي شوند. طول هر یک از این قطعات مستطیل شکل به ۱۲٫۵ متر مي رسد و از آنها برای ساخت مبنای اصلی برای خانه استفاده مي شود. این سازه ها پس از نهایی شدن طراحی و ساخت، به محل احداث خانه منتقل
در این مطلب ميخواهیم تاثیر بازسازی خانه بر افزایش قیمت آن مورد بررسی دقیق قرار دهیم. شاید برای شما سوال پیش آمده باشد که آیا قیمت خانه پس از بازسازی تغییر ميکند و افزایش ميیابد؟ پس از بازسازی خانه به چه ميزان برروی قیمت خانه افزوده ميشود؟ قیمت بازسازی خانه چقدر تمام ميشود؟ اینها سوالهای مهمي هستند. تفاوت های بسیاری وجود دارد دانستن این نکته بسیار ضروری است که بین بازسازی و تعميرات خانه تعریفی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت همينط
بازسازی و نوسازی خانه امروزه بسیار رونق گرفته است. از طریق بازسازی منزل و خانه ی خود مي توانید هزینه های فرسودگی و نوسازی خانه را کاهش داده و خانه ای زیبا و شیک برای خود داشته باشید. در مراحل بازسازی خانه و آپارتمان به نکات زیادی باید توجه نمود. هنگامي که شما تصميم به بازسازی خانه و یا آپارتمان دارید باید ميزان فرسودگی و خرابی، مکان هایی که نیاز به تعمير دارد،طول عمر منزل، نوع منزل و دکوراسیونی که مي خواهید داشته باشید را در نظر بگیرید.
قلعهی درختی» داستان دو پسر، راسل و وارن، است که هر دو به آرزوی داشتن خانهی درختی ميرسند. راسل خانهای ساده با کمک پدرش ميسازد و وارن خانهای با برج و بارو که طراحی پدرش است و کارگران برایش ميسازند، بهدست ميآورد. راسل در این باره چه فکر ميکند؟ راسل و پدرش به خانهای جدید نقل مکان ميکنند. خانه جدید از قبلی بهتر است چون یک درخت افرای کهنسال غولپیکر در حیاطش دارد. درختی که جان ميدهد برای ساخت خانه درختی.
بازسازی خانه های قدیمي و ۵ اشتباه رایج به چه صورت است؟ دلیل اصلی بازسازی ساختمان چیست؟ چه چیزی سبب شده که به بازسازی خانه قدیمي فکر کنید؟ آیا از تغییرات و جابه جایی وسایل خانه مطمئن هستید؟ ارزیابی این موضوع که به چه دلایلی ما تن به بازسازی خانه قدیمي مي دهیم بسیار مهم است و هیچ گاه نباید عجولانه تصميم به انجام این کار بگیریم .
درباره این سایت