نتایج جستجو برای عبارت :

کلامت حسن الحیدری

️•ईह•◍⃟
اشــعار الشـاعر المــرحوم حــسن ناصـر الحيدري حافر یدگ اشلون متحیـر ابهای / هوآنه ملک الموت یتمشه ویای حچیت وگلت موش اعلیک بلعـن صدیقی ابعوز صاروصبح بلعان حلات المه العین بل العین حچی امگابل اله الحگ لو الیـه کلمات الشاعر حسن الحيدري تاذی واجب الشمات ودوک الامس کرهوک شنهی الیوم ودوک ادری افلان وبن فلان ودوک علۍ بلکت نقوصه اتشوف بیه کلمات الشاعر حسن الحيدري اذا غیری خذاک وراح چاییت یتمت گلبی وعلیک الضیم چایت سمعت امدد ویه الموت چای
وقتی سختی ها ازارم میده وقتی سنگ اندازی ها پای رفتم رو زخم میکنه وقتی دنیا با من بازی در میاره وقتی اون ها که ادعای درک و فهم دارند بیشتر از همه چنگ به قلبم میزنند و دلم رو خون میکنند وقتی برا به بند کشیدن اسب عصیان گر دلم از هیچ تلاشی فرو گذار نیستند و زخم بهش میزنند یک پیام اغاز یک کلام میشه دم مسیحایی برا تمام دردهام عشق من خوبی ». مگه میشه دیگه خوب نبود من با تو حالم خوب فقط اااااه ه ه ه از اهنگ کلامت که ارام بخش ترین ارامبخش دنیاست برام و
ریختم به هم بدجورم ریختم به هم هورمونا قاطی کرده دودقه خوشحال ی ساعت عصبی کارام رواله دارم میرسم به جایی تا یه نقطه ای تو یه ماهی سوال بیشتر جواب نمیدم و درمورد این موضوع تقریبا با هیچ کی حرف نمیزنم زیاد ب چش زدن اعتقاد ندارم اما شدیدا معتقدم اگ قراره ی غلطی بکنی تا تموم نشده ب هیچ بنی بشری نباید بگی ب قول وحید میگ تیک کلامت همینه "بنی بشر" این روزا دارم میرسم به ی مدل بودن منظورم این ک نوسان ندارم یهو خییلی بد شم یهو خییلی خوب اما چیزی ک برام مه
.اینکه نمیتونی به کسی اون منتها درجه دردت رو بگی خیلی چیز بدیه. به همه نصفه نیمه ی چیزی میگی. مثل ی استخری که هیچ وقت خالی خالی نشده و تهش تمیز نشده. اون ته دیگش میمونه باهات، میشه تلخی گاه به گاه کلامت. میشه گوشه‌گیری، میشه غریبی در میان جمع، میشه پناه به ظرف شستن.شما نبودی، ما هفت آسمان گشتیم و برگشتیم. کسی به انتظار ما نبود. هفت آسمان هم جا نداشت. ما کولی شدیم. عوضش داستان زیاد داریم. شما ی آتشی بیافروز، من قصه همه جاهایی که از بی‌کسی و بی‌و
قال السید كمال الحيدري : اثبات الامامة وتعیین الامام ومثل هذه المسائل لا یمكن الاستناد إلیها إلى كلمات الأئمة لا تقول لی قال أمیر المؤمنین قال الصادق قال الباقر؛ لأنه یم منه الدور نحن نحتاج إلى دلیل إمّا من القرآن وإمّا من السنة النبویة حصرا
قال السید كمال الحيدري : ان المعصوم یبین ما سمعه من الأمین الوحی اما اذا رأى رؤیا كرؤیة یوسف أو ابراهیم عندما یأتی یبین ویفسر كلامه یحتاج رؤیاه إلى تعبیر إلى تفسیر قد یكون لیس مطابق مع للواقع مع الرؤیة فی سورة یوسف للرؤیا تعبرون
ارجو التنبیه ان الطعن وتوهین آراء السید كمال الحيدري وغیره من الفقهاء حرام شرعا لان الراد على العالم كالراد على الإمام و على الله سبحانه كما ورد عن الامام الصادق (علیه السلام ) فی الروایة المشهورة الصحیحة ؟
قال السید كمال الحيدري : لایؤمن بولایة الفقیه ویتدخل فی رئیس الوزراء
كمال الحيدري : حادثة كسر الضلع لم تثبت بالنظر إلى مبانی السید الخوئی
من أنكر سنة النبی صلى الله علیه وآله الواقعیة مسلم مؤمن ضال!! السَّــیِّدُ عَبدُ الصَّاحِبِ الهَاشِمِیُّ http://alawham.blogfa.com/post/1145 سیدنا ما هو تعلیقكم على كلام کمال الحيدري حیث یقول: من أنكر سنة النبی صلى الله علیه وآله الواقعیة مسلم مؤمن ضال!! یعنی من قال: أنا لم تثبت عندی أن أقوال النبی حجة أو أفعاله حجة أو تقریره حجة فما هو حكمه؟ عندی یعنی كمال الحيدري أنه لا یخرج من الإسلام و الإیمان بل هو مسلم مؤمن ضال بمعنى مُشتَبِه!! الجواب: بسم الله
تو از راه رسیدیتو به دنبال چه بودی؟تو که از عشق ،لبریزی و سیریهمه ی عشق شدی ، گفتی درویشی و پیریمن سراپا همه شورم ،همه شوقم، تو بدیدیتو برایم راز عشق گفته، رسیدیمنِ عاشق ، چقَدَر خام ،تو دیدیسَر و جان سهل، دل و روح رُبودیسَر سپرده به دنبال کلامت ،تو کشیدیتو برایم شدی رویای شبانهمن بسانِ لبِ مستی ، رها از تن و روحیتو بگفتی بشوم من همه جاریجذبه ای خاصّ که در حال سجودیحرفِ تو ،مفهوم رسیدم به وصالیفکر من، در پی معنای رهاییتو همه یاد آور معبودی و
انتشر مقطع للسید كمال الحيدري یذكر روایة فی الكافی تشیر الى صدق جمیع الصحابة عن الامام جعفر الصادق ( ع )،وقد سئل عن الصحابة رضوان الله علیهم وعدالتهم فقال:" عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السلام ) أَخْبِرْنِی عَنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله )صَدَقُوا عَلَى مُحَمَّدٍ ( صلى الله علیه وآله ) أَمْ كَذَبُوا قَالَ بَلْ صَدَقُوا ) وهذا یخالف عقیدة الشیعة
 نویسنده که باشی تمام زشت و زیبایی های دنیا برایت حرف دارند نویسنده که باشی یک نگاه بی دلیل برایت می شود یک دنیا یک قدم به سمت تو حتی بی دلیل می شود کوتاه ترین راه دنیا به زندگی نویسندگی دنیا ی خاطره هاست ، دنیا ی بمان و صبور باش هاست نویسنده که می شوی با جان کلامت به آدمها درس عشق می دهی نویسنده که باشی راه می یابی به احساس آدمها به احساس همه ی آنهایی که حرف دارند اما زبانش را نمی دانند می شوی زبان آنهایی که یک عمر کلام ها مطیعش نبودند نو
 اینکه گفتی : عاشق هستی» این برایم چون عسل بود این برایم چون حکایت، قصه و ضرب‌المثل بود اینکه گفتی : عاشق هستی» خوب و شیرین، دلنشین بود در میان دلبری‌ها، این کلامت، بهترین بود اینکه گفتی : عاشق هستی» گرچه خوب و دلنشین بود اینکه من باور نمودم، اشتباه اولین بود اینکه گفتی : عاشق‌هستی» لایق صد آفرین بود اینکه من دل بر تو بستم، این خطای دومین بود اینکه گفتی : عاشق‌هستی» قصد و نیّت در همین بود اینکه من در تو بسوزم، این برایت کمترین ب
با آمدنت شب رفت و باغ دلم دوباره بهاران شد . از تمنای سرو ایستاده به خاک " سنگ زیر پایش گریست و نهری از دلش خروشان شد و آسمان خنده ای کرد و ابرهایش سراسر باران شد. بیچاره کودک دلم از این همه زیبایی باور کرد که اگر شب باشد و من باشم و تو شوق دیدارت مرا مهمان مهتاب خواهد کرد . تا لب گشودم رازی پنهان نمایان شد ناگهان پرده افتاد و خانه رویایی من از خشم کلامت ویران شد .طفلی کودک دلم باز ناگزیر در بی کلامی زمانه پنهان شد آخرش در سکوتش کمی آرام شد.
محبوب من تو در جانم طرحی از عشق فکندی و من میخواهم با دستانی از جنس عشق دردهای درهم تنیده ی جانت را یک به یک از هم بگسلم. تا خستگی مفرط سالیانی که مرا نداشته ای از جانت بیرون آید.و در آغوش هم یک نفس و یک دل بانگ شادی سر دهیم و آوای زیبای زندگی را به گوش پرندگان ، درختان ، آسمان ها و آدمیان برسانیم.مهربانم قلب پر دردت محفلی ست پر از عطر یاس.دردهایت هرکدام دستی ست نوازشگر برای اطرافیانت ، دوستانت ، همراهانت ، من و تمام آنانی که روزگاری از کلام
کرده‌ام از دستِ این فرهنگ، هنگگشته از عشقت دلِ دل‌تنگ، تنگبعدِ "شیرین" شد تبِ "فرهاد"، حاداین خبر را مرکز امداد، دادگفـت در پیشت شبی کفاش فاشهست گویا معبر خشخاش، خاشبا عبورت می‏‌شود جالیز، لیزجعفری می‏‌رقصد و گشنیز، نیزبـا نگاهت می‌‏زند "عطار"، تار"مولوی" غش کرده و "گار"، زارمی‌‏شود در گردنت زنجیر، جیرمی‌کُند در دست تو کفگیر، گیرهر که بر اشعار من خندید، دیدمی‌شود با یادِ تو تبعید، عیدکرد پیشت آدم سالوس، لوسبا تو شب‏ها می‌شود کابو
 زیبازیبا هوای حوصله ابری استچشمی از عشق ببخشایم              تا رود آفتاب بشوید                                    دلتنگی مرا زیباهنوز عشق                 در حول و حوش چشم تو می چرخداز من مگیر چشمدست مرا بگیر و کوچه های محبت را                                               با من بگردیادم بده چگونه بخوانمتا عشق در تمامی دل ها معنا شودیادم بده چگونه نگاهت کنم که طرّی بالایت                                         در تندباد ع
 وصیت‌نامه شهید محسن حججی را با هم می‌خوانیم:حالا که دستهایم بسته است می‌نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده‌ام و ایستاده‌ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده‌ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی ‌ای و فرمانده‌ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که
غمگین و افسرده خاطر بودم  داروی کلام پیر مرد مثل همیشه آرامبخش بود.از حال و دردم پرسید.گفتم: مدتی است همه ی درها گویی به رویم  بسته شده هیچ روزنه امیدی نیست کلاف سر در گم شده ام.گفتم؛ به نظرم خدا هم از من روی برگردانده،گویی خیر مرا نمی خواهد! آخر چگونه می شود همه ی روزنه ها یکی پس از دیگری مسدود شوند؟مگر من بنده او نیستم اگر هستم چطور او به فکر بنده اش نیست؟پیرمرد در حالی که گلِ لبخند بر لبانش نقش بسته بود سرش را به علامت تعجب بالا و پایین برد و
زیبا هوای حوصله ابری استچشمی از عشق ببخشایم              تا رود آفتاب بشوید                                    دلتنگی مرا زیباهنوز عشق                 در حول و حوش چشم تو می چرخداز من مگیر چشمدست مرا بگیر و کوچه های محبت را                                               با من بگردیادم بده چگونه بخوانمتا عشق در تمامی دل ها معنا شودیادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت                                         در تندباد عشق نلر
آخرین پستفقط خدا بخونه کاش هیچ وقت بدنیا نمیومدم که این حس شکستن قلبمو هیچ وقت تجربه نمیکردم خدایا ببخش که اینو میگم بهشت و جهنمتو نمیخوام​​​​​​ببخش که حضورم تو این دنیا اینجوری شد ولی کاش منو برای حساب و کتاب بیخیال شی و بذاری این چند صباحو به حال خودم باشمقول میدم مواظب باشمو به بنده هات ظلم نکنم فساد هم نکنمفقط دیگه کاری بهم نداشته باش و بعد از مرگم نابودم کن حوصله ی هیچی ندارم.منو با وعده ی بهشت و. هم حالم خوب نمیشه. چون دل و ته دل
وصیت‌نامه شهید محسن حججی را با هم می‌خوانیم:حالا که دستهایم بسته است می‌نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده‌ام و ایستاده‌ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده‌ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی ‌ای و فرمانده‌ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که ا
-خوش آمدید خانوم .
+ممنون .
-چی میل دارید؟
+اگر ممکن است چند دقیقه دیگر . منتظر کسی هستم !
-البته . در خدمتم.
به صدای پای گارسون گوش میدهم . تق تق تق . کم کم از میز دور می شود . کلاه ام را در میاورم و به ساعتم نگاه میکنم . هنوز نیم ساعت به آمدنش مانده است . کافه ی ساده ای است . همه میز و صندلی هایش چوبی اند و دو نفره . صندلی ها کوتاه اند و زیر میز قرار میگیرند و از دور فقط میزهای سه تیکه کافه دیده میشود . ته کافه یک شومینه است که با رفتن گارسون و انداختن چو
 
آریانای باستان ، خراسان دیروز و افغانستان امروز سرزمینی ست دارای فرهنگ گشن بیخ و تاریخ فرهنگی درخشان که شخصیت های نام آوری چون ابن سینای بلخی ، خواجه عبدالله انصاری ، حجت خراسان حکیم ناصر خسرو بلخی ، سنایی غزنوی و صدها دانشمند و قلم بدست نامی دیگر را تا امروز در آغوش خود پرورش و تبارز داده است .
بدخشان ولایت یا استانی در شمال شرقی افغانستان سرزمینی است که بیشترین شاعران و سخنوران نامی از آن دیاران ، در تاریخ فرهنگی کشور عرض اندام نموده
محسن حججی در سال ۱۳۷۰ در شهر نجف‌آباد اصفهان به دنیا آمد و از جمله رزمندگان دلاور مدافع حرم بود که در خاک سوریه به شهادت رسید.  محسن حججی از جهادگران و اعضای فعال مؤسسه شهید احمد کاظمی بود که در عملیاتی مستشاری نزدیک مرز سوریه با عراق به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد و پس از دو روز به‌دست تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. داعش چندی پس از انتشار فیلمی که ادعای به اسارت درآوردن محسن حججی را داشت، اعلام کرد که وی را به قتل رسانده اس
 
 
بدخشان درخشان جغرافیای شگفت انگیز یست در تاریخ مملو از فراز و نشیب ، با گسترۀ فرهنگی پر تلالو . 
پهنۀ فرهنگی این دیاران را ستاره گانی درخشانی نور می بخشند که درخشش شان به پهنای زمان است .  زمانی همواره آبستن نو زایی که این نوزاده گان رشد می یابند ، بالنده می شوند ، می شگفند و بار می دهند ؛ تا از خود یاد بود هایی برجای گذارند. 
بعدماچندین بهار افسانه خواهد کرد گل 
قصــۀ محـرومـــی ما یادگار دیگــر است 
مخصوصا با این بیان پر مفهوم و شیوای می
علامه نوری در کتاب (دارالسلام) می نویسد: امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل میکنند که امام حسین علیه السلام فرمودند: روزی نزد امیرالمؤمنین نشسته بودم که عربی وارد شد وعرض کرد یا امیرالمؤمنین! من مرد عیالمند و فقیر هستم و مالی که زندگی مرا کفایت کند ندارم.حضرت فرمودند: ای برادر عرب! چرا استغفار نمیکنی تا حالت نیکو شود؟عرض کرد: زیاد استغفار میکنم، اما تغییری در زندگی ام پیدا نشده است.حضرت فرمودند: ای برادر عرب خدای متعال می فرماید:فَ
شعر در مورد سردار شهید حاج قاسم سلیمانیهمراه شما هستیم با متن ها و اشعاری در رثای شهادت سردار سلیمانی و چند شعر زیبا در وصف سردار قاسم سلیمانی که در طی این مدت سروده شده است را برای شما در این مطلب قرار خواهیم داد امیدوارم روح این شهید بزرگوار قرین رحمت الهی باشد و با سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین همنشین باشد.گلچین اشعار سوک در وصف سردار قاسم سلیمانی شهید بزرگ راه اسلامچند شعر زیبا در وصف حاج قاسم سلیمانیاشعار زیبا و حماسی در وصف سر

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

@MAHDAVI