نتایج جستجو برای عبارت :

نژند آن دل ک او می خواهد نژندش

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد جمال صورت و معنی ز امن صحت توست که ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد در این چمن چو درآید خزان به یغمایی رهش به سرو سهی قامت بلند مباد در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند بر آتش تو به جز جان او سپند مباد شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
آشکارا نهان کنم تا چند؟دوست مي‌دارمت به بانگ بلنددلم از جان خویش دست بشستبعد از آن دیده بر رخ تو فکندعاشقان تو نیک معذورندزان که نبود کسی تو را ماننددیده‌ای کو رخ تو دیده بودبه خیال تو کی شود خرسند؟روی بنما، نظر تو باز مگیراز من مستمند زار نژندبر تن ما تو حاکمي، ای دوستخواه راحت رسان و خواه گزندای ملامت کنان مرا در عشقگوش مي‌نشنود ازینسان پندگرچه من دور مانده‌ام ز برتبا خیال تو کرده‌ام پیوندآن چنان در دلی، که پندارمناظرم در تو دایم، ای
اختلالات شخصیتی بیش از همه چیز فرد را در برابر اعتیاد اسیب پذیر مي رسازد.علاوه بر این،اعتیاد خود نیز اختلالهای موجود را تشدید مي کند و این دایره معیوب ادامه مي یابد.شخص معتاد برای به دست اوردن ماده مخدر دست به اعمال خلاف قانون و اخلاق مي زند و با ازاد شدن از قید و بند های اخلاقی مرتکب جنایت نیز مي شود به طور کلی شخصیت های روان نژند(دچار سراسیمگی)و نیز روان پریش را مي توان در برابر اعتیاد بسیار اسیب پذیر دانست.
سلام .سلام.  تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مبادسلامت همه آفاق در سلامت توستبه هیچ عارضه شخص تو دردمند مبادجمال صورت و معنی ز امن صحت توستکه ظاهرت دژم و باطنت نژند مباددر این چمن چو درآید خزان به یغماییرهش به سرو سهی قامت بلند مباددر آن بساط که حسن تو جلوه آغازدمجال طعنه بدبین و بدپسند مبادهر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیندبر آتش تو به جز جان او سپند مبادشفا ز گفته شکرفشان حافظ جویکه حاجتت به علاج گلاب و قند مباد "حافظ" 
در بدرقه کاروان زائران حسینی
 
زهی سعادت و توفیق بخت باز و بلند*   به کاروان محبان که سوی یار روند.
 
وضو به آب فرات و نماز در حرمين*  خوشا به حال کسی کاین چنین سعادتمند.
 
قسم به چشم به راهان که پشت سر داری* همه ز آفت دنیا گره به کار و نژند.
 
در آستانه ی دلبر تو نام ایشان بر*    که زیر گنبد پاکش دعا ندیده گزند.
 
برای لحظه آخر برای روز وداع*   به تشـنگی لب یار یاد کن سوگند:
 
جدا کنند دلت را مباد از صف عشق*  جدا کنند تنت را اگر که بند ز بند».
 
شعر: حسین
با تو سری در ميان خواهد بدن کان ورای جسم و جان خواهد بدن هر که زان سر یافت یک ذره نشان از دو عالم بی نشان خواهد بدن محرم آن شو که گر آن نبودت تا ابد عمرت زیان خواهد بدن هر نفس کان در حضور او زنی عمر تو آن است و آن خواهد بدن ور نخواهد بود همراهت حضور پس عذاب جاودان خواهد بدن وای بر حال کسی کو بر مجاز زان حقیقت بر کران خواهد بدن مرد دایم همچنان کاینجا زید چون بميرد همچنان خواهد بدن تا نپنداری که هر کو خار بود روز م گلستان خواهد بدن هرچه اینجا ذره
دلم یک من مي خواهد، منی بی هیچ قید و شرط. دلم یک من مي خواهد، منی #عاشق رهایی و پریدن، آن هم بی واهمه. دلم یک من مي خواهد؛ یک من که خودش را بداند، بلد باشد، بخواهد، نهراسد، بجُنبَد! دلم یک من مي خواهد که جای خون، #نوشتن جاری باشد در رگ هایش و #انسانیت ! دلم یک من مي خواهد! منی که تهی باشد از هر ضميری؛ از من، از تو، از او، از شما، از ایشان، از آن ها! دلم یک من مي خواهد! یک من که از من بودنش راضی باشد! #تفسیر و تعریف و توجیهش با شما! "من" تنها دلم یک "من" مي
زمانی که بميرم تلگرامم آفلاین خواهد شد فیس بوڪم آفلاین خواهد شد شماره ام خاموش خواهد شد، دیگر روی پست ها ڪامنت نخواهم گذاشت، یا حتی دیگه پیامي هم از طرف دوستان و خانواده دریافت نخواهم ڪرد… پس وقتی ڪه رفتم( مُـردم ) چه چیزی با من خواهد ماند⁉️ قرآنی ڪه خوانده ام آنلاین خواهد بود پنج وقت نمازی ڪه خواندم آنلاین خواهد بود زڪاتی ڪه دادم آنلاین خواهد بود اعمال_صالحم آنلاین خواهد بود روزه هایم آنلاین خواهد بود
دشمن بیگانه مي خواهد چه کار؟ کشور آباد من، گلخانه مي خواهد چه کار؟ قصه معلوم است، پس افسانه مي خواهد چه کار؟ با حقوق آن چنانی، زندگانی در رفاه ‌ کارمند و کارگر، یارانه مي خواهد چه کار؟ در جهان، بالاترین آمار ی مال ماست خرده ی، غیرت مردانه مي خواهد چه کار؟ ما به چوب و رخت چوپانی کفایت کرده ایم، ملت ما، جامه ی شاهانه مي خواهد چه کار؟ بس که با اشک یتیمان، خون دل ها خورده ایم خون دل خوردن، لب و پیمانه مي خواهد چه کار؟ ما که دل را کنده ایم از ز
دلم که مطمئنم بی ثبات خواهد شد اسیرِ حالتِ ناز و ادات خواهد شد "کسی که آمده تا شعر بشنود از تو دوباره عاشق آن چشم هات خواهد شد" بیا که رخ بنمایی و قلبِ عاشقِ من که از نگاهِ تو کیش است، مات خواهد شد که بخوانی تو برایم:"که بی تو سر نشود" و شهر عاشق لحن صدات خواهد شد بیا که پر بکنی خانه را ز عطر تنت که با تو خانه شبیه جنات خواهد شد بیا که زنده کنی با دو بوسه جان مرا که آن لبانِ تو آبِ حیات خواهد شد که ببوسی و مرا تا خودِ جنون ببری که از آن بوسه لبم گیج و م
تو مي روی سر این شیشه باز خواهد شد؛ تو مي روی شب ما هم دراز خواهد شد. ستاره مي چکد از دست روشنت پیداست؛ که خاک پای تو مهر نماز خواهد شد. اگر به خانه ی من آمدی به جای چراغ؛ دو شیشه ناز بیاور نیاز خواهد شد. درخت توت تبر دید، بید شد، لرزید؛ خبر نداشت که پس از مرگ ساز خواهد شد. درخت تاک هم از ابتدا نمي دانست؛ که سربدار شود سرفراز خواهد شد. بگو سپیده بگوید به بامداد خمار؛ شراب خانه خورشید باز خواهد شد.
حالم بدجور گرفته دلم رفتن مي خواهد دلم دل کندن مي خواهد دلم یه دل سیر اشک ریختن مي خواهد دلم چندساعت نشستن توی یک کافه با یک دوست مي خواهد دلم. پ.ن: مدت هاست یاد گرفته ام، صدای دلم را نشنیده بگیرم و بمانم
پس از من یاد یک انسانهميشه با تو خواهد بودغم یک روح سرگردانهميشه با تو خواهد بوداتاق پاک قلبت مال من شاید نبود اما پس از من یاد یک مهمان هميشه با تو خواهد بودگل سرخ عزیر من به هر گلخانه ای باشی بدان رویای یک گلدان هميشه با تو خواهد بودتو دستم را نوازش کرده بودی بعد از این حتما تب یک عشق بی پایان هميشه با تو خواهد بود
از شیوه ی لب هات معلوم است، این آخرین لبخند خواهد بودیعنی که دنیای من از امروز، بسته به این ترفند خواهد بودحس ميکنم شیرین نبودی تا، فرهاد باشم پیش تو امابعد از تو دیگر هیچ، شیرینم، پهلوی چایم قند خواهد بودبعد از تو دنیا یک سرش برد است،برد است آن یک سر برای تواما نميدانی سر دیگر، دیوانه ای در بند خواهد بودشیطان مرا مي دید و هی ميگفت، بفروش روحت را و راحت شوبعد از تو دیگر من نميدانم، این عشق، این دل چند خواهد بودهرچند ميدانم و ميدانی، انکار کن
( مکاشفه یوحنا فصل ۷)۱۷ زیرا بره‌ای که در ميان تخت است، شبان ایشان خواهد بود و به چشمه‌‌‌های آب حیات، ایشان را راهنمایی خواهد نمود؛ و خدا هر اشکی را از چشمان ایشان پاک خواهد کرد.» بازتاب:مسیح نشان داد که شبان نیکوست. او ما را از قلمرو مرگ به قلمرو نور و دشتهای سرسبز هدایت خواهد کرد. او ما را به سمت آبهای آرام و نهر ابدی حیات رهبری خواهد کرد. او امين است که ما را از دره‌های تاریک و مرگ عبور داده و ما را بر تخت جلال در قلمرو حیات بنشاند
جز رحمت چشمان تو، دنیا چه ميخواهدتشنه به غیر آب، از دریا چه ميخواهد حالا که موسایم شدی راهی نشانم دهغیر از نجات، این قوم از موسی چه ميخواهد شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستمدل مرده نوعاً از دَم عیسی چه ميخواهد؟ پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستیمجنون جز این پیغام، از لیلا چه ميخواهد پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم منجز دل خوشی، یعقوب نابینا چه ميخواهد تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی استمسکین به جز خیرات از آقا چه ميخواهد چیز مهمي
دلم باران مي خواهد از آن بارانها كه مي بارد شرشردلم قدم زدن مي خواهد از آن قدم زدنها كه همراهش تو باشیدلم چتر مي خواهد همان چتر سیاه مردانه ات كه بالای سرم باشددلم مهتاب مي خواهد همان مهتابی كه روشن مي كند تاریكی شب ها رادلم فرهاد مي خواهد همان فرهادی كه برمي كند بیستون را به خاطر شیرینیدلم مجنون مي خواهد همان مجنونی كه از برای لیلی مي شود آواره بیابانیدلم مي خواهد یارم را , همان یار دلدارم را , همان عشق بی پایانم ر انمي دانی چه مي دانی چه سخت ا
 لرزه بر اندام اهریمن سلیمانی فکند         شهرت و آوازۀ قاسم به ایرانی بلند فتنه‎ها ميکرد شیطان تا رجزخوانی کند     نقشه و تدبیر قاسم بین و کرمانی بخند خواب شیرین را سلیمانی ز شیطان‎ها گرفت      مي‎زند بیدارباشی همچو تهرانی به پند هجمۀ داعش به پا شد تا بگیرد شام را          کرد آزاد او عراق و ملک سریانی ز بند نه ز اشکانی، نه ساسانی، سپاه غزنوی     کس ندیده این چنین لاف سلیمانی زنند شیر ميدان را به پهبادی بزد آن خصم دون     بی خبر از
و هرمزد (Hormazd) به جم زیبا گفت که سه سال، پیوسته برف خواهد بارید و زمين، ویران خواهد شد و گیاه خواهد افسرد و پی جانور و مردم از زمين خواهد برید و این، از آسیب دیو ملکوس است. پس ای جم، چون طوفان برخیزد و سیلاب‌ها روان شود و چمنزاران در آب فرو شود و برف، آسمان و زمين را به هم بدوزد، دژی استوار بساز كه درازای هر سوی آن یك ميدان باشد و در این دژ از نژاد هر چارپای جفتی بگذار. نشیمنی برای مردمان بساز و جوی‌های آب روان كن و مرغزارهای سبز و چراگاه‌های
بر اساس اعلام قطعی یکی از بزرگ مردان ویزنه بزرگ در دور بعدی انتخابات مجلس شورای اسلامي کاندید خواهد شد و شاهد ایجاد نشاط و حس بودن و طنین انداز شدن نام بزرگ ویزنه در سرزمين تالش خواهیم بود .(این خبر تکميل خواهد شد).
آیا عشق ورزیدن، یک هنر است؟ برای عشق و عاشقی، باید آموخت. باید یاد گرفت. عشق، مهارت مي خواهد. رابطه جنسی، مهارت مي خواهد. عین سرمایه گذاری در بورس، عین ماهی گیری، عین نقاشی و موسیقی. همه چیز، مهارت مي خواهد و مهارت ،آموختنی است و ارث پدری نیست که به کسی به ارث .
نه تو مي مانی و نه اندوهو نه هیچ یک از مردم این آبادیبه حباب نگران لب یک رود قسمو به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشتغصه هم خواهد رفتآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماندلحظه ها عریانندبه تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگزتو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ستتو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندیدو اگر بغض کنیآه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کردگنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!ظرف این لحظه ولیکن خالی ستساحت سینه
باز هم سرما خواهد آمدباز هم اندوهت را خواهم داشتانکار توعزیزمغم توعشق توسوزم سرما را زیادتر خواهد کردغمگین آن امچرا نمي پرسی کجایم؟چرا دور ام؟چرا فقط صدایت را روی یک نگاه تکرار کنم؟عاشقانه ای سرد و اندوهناکای عشق سهمگینیای عشق او را بردیهوا سردتر خواهد شدعشقم در عشقی تنها تنها و غم تو را مي خواهمت ای ای افسون افسوس من 
دلم باران ، دلم دریادلم لبخند ماهی هادلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور
دلم بوی خوش بابونه مي خواهددلم یک باغ ِ پر نارنجدلم آرامش ِتُرد وُ لطیف ِ صبح شالیزار
دلم صبحی ، سلاميبوسه ایعشقینسیمي ، عطر لبخندی
نوای دلکش تارو کمانچهاز مسیری دورتر حتیدلم شعری سراسر دوستت دارم
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه مي خواهددلم مهتاب مي خواهد که جانم را بپوشاند
دلم آوازهای سرخوش مستان ِ بی دلنیمه شب ها زیر پوست مهربان شبدل ای دل گفتن شبگردهای عاشق ِدیروز
 * این جمله ماموریت " استارباکس " از زبان رئیس آن است، مشتری محصول نمي خرد، بلکه خدمتی را که آن محصول برایش دارد مي خرد. اگر محصول نتواند نیازش را پوشش دهد در پی جایگزین دیگری خواهد رفت،بهترین کسب و کار ها آنهایی هستند که بهترین جواب ها را برای این دو " چ " دارند. مشتری " چه " مي خواهد؟و " چگونه " مي خواهد؟   
به کجا چنین شتابان گون از نسیم پرسید دل من گرفته زین جا هوس سفر نداری ز غبار این بیابان ؟ !!!.: همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم . وقتی که دلم شعر مي خواهد اما یکباره تمام خستگی هایم آرام مي گیرد به یاد خدایی که مهربانانه مرا مي نگرد .وقتی که همه چیز عالی ست و ظرف شکر ! مهربانم شکر . مي دانم روزی خواهد آمد که مثل امروزی؛  حسرت لحظه هایم خواهد بود. پس برای امروز شکر!
با انصراف رسمي برنی سندرز، یکی از نامزدهای دموکرات در انتخابات درون حزبی، اکنون مشخص شده است که در اولین سه‌شنبه ماه نوامبر، یا دونالد ترامپ همچنان در کاخ سفید باقی خواهد ماند یا جو بایدن، ت‌مدار کهنه‌کار جانشین او خواهد شد. پیروزی هر یک از این دو در انتخابات، تبعات متفاوتی خواهد داشت و روابط پرتنش واشنگتن-تهران را وارد مرحله جدیدی خواهد کرد. اگر رای‌دهندگان آمریکایی در ماه نوامبر همچنان به ترامپ اعتماد کنند، آنگاه شرایط برای ایرا
باز ۱۸ اسفند شد و دلم طنین انداز خاطره های دور. انقدر دور که گویی تصویری است از یک مجسمه در انتهای جاده های مه گرفته. شبی که ترا در نهایت یاس و نوميدی دیدم. در بین عشق و دلم این من بودم که حرف دلم را به گوش جان سپردم. به تو گفتم حرفی را که قبل از به هیچ کس نگفته بودم. گفتم که دوستت دارم. هیچ وقت سکوت چند ثانیه ترا از یاد نميبرم. سکوتی که برای من هزار سال گذشت. چه خواهد گفت?این جسارت مرا چه پاسخ خواهد گفت?آیا دروازه های دلش را برای من خواهد گشود?آیا قلب
دلم دیگر هیچ کسی رانمي خواهددلم فقط تنهایی مي خواهدتنهایی زیستنبرای من تنهایی یعنی آرامشیعنی خوشبخت بودندلم دوران خوب زندگیم رامي خوادیک تاشیش سالگیم رامي خواهددلم آغوش مادرم رامي خواهددلم بوسه های پدرم رامي خواهد#
روده‌ام دلش زندگی کردن ميخواهد. دست‌ها و پاهام هم. مغز و قلبم نه. معده و دهان و کِتفم هم نه. آن‌ها درِ گوشم گفته‌اند که دلشان چاه ميخواهد. برای دفنِ موجودیتشان. شاید بگویی چه کاری‌ست؟ یک‌بار برای هميشه کار نکن با آن‌ها. بُگذارشان کناری و رهاشان کن. اما از رهایی، خوابشان مي‌برد. خواب که بروی حتی اگر قرنی هم بُگذرد، باز هشیار مي‌شوی. درِ گوشم در همان دمِ صبح گفته بودند که دلشان هشیاریِ بعد از قرن هم دیگر نميخواهد.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

جهان دانش افق